مرگ جاهلی (خوان حکمت)
وجود مبارک حضرت عبدالعظيم(ع) معاصر امام هادي(ع) صاحب زيارت «جامعه کبيره» بود. مهمترين مطلبي که حضرت عبدالعظيم به عرض امام زمان خود رساند اين بود که عقايد و ايمان خود را به محضر حجّت زمان خود عرضه کرد. به وجود مبارک امام هادي عرض کرد: من عقايد و ايمانم را به حضور شما گزارش ميدهم هر کدامش درست بود امضا کنيد و اگر کم بود يا زياد بود راهنمايي کنيد. وجود مبارک امام زمان آن روز يعني حضرت هادي(ع) سخنان حضرت عبدالعظيم را گوش داد، حضرت عبدالعظيم هم عرض کرد من به وحدانيّت خداي سبحان معتقد هستم، با اسماي حُسنايش او را ميشناسم، مراحل توحيد را که پايان برد، درباره رسالت انبيا سخن گفت، درباره رسالت وجود مبارک پيغمبر اسلام(ص) سخن گفت، درباره امامت ائمه(عليهم السلام) سخن گفت تا رسيد به امامت خود حضرت هادي. وجود مبارک امام فرمود: بعد از من امام يازدهم امام عسکري است و بعد از او وجود مبارک حضرت حجّت است و او را کسي نميبيند، يک سلسله مطالبي درباره دشواري زمان غيبت ذکر کرد. حضرت عبدالعظيم حسني(رض) عرض کرد بعد از اين اصول، از نظر فروع دين ،من معتقدم به نماز، روزه، زکات، حج، جهاد، امر به معروف، نهي از منکر، اين مسائل را ذکر فرمود، معتقدم به اينکه معراج پيغمبرحق است. وجود مبارک امام هادي غير از آن مسئله امام يازدهم و امام دوازدهم را که اضافه کرد و تعليم فرمود، فرمود اين ديني است حق و ثابت باش «وَ ثَبَّتَکَ اللهُ».(1) اين نشان ميدهد که انسان بايد عقيده خود را عرضه کند بر کتاب و سنّت الهي، بر قرآن و عترت يعني بر ثقلين.
مرگ جاهلی، برآیند زندگی جاهلی
وجود مبارک حضرت عبدالعظيم حسني چندين حديث از وجود امام هادي و ائمه قبلي نقل ميکند، يکي از آن احاديث اين است که «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ»؛(2) اگر کسي بميرد و امام زمانش را نشناسد، مرگ او مرگ جاهليت است. در زمان وجود مبارک حضرت امير، امام زمان علي بن ابيطالب بود و همچنين تا زمان حضرت حجّت هر کسي بايد امام زمان خود را بشناسد، گذشته از اينکه ائمه قبلي را بايد بشناسد. اين حديث نوراني نشان ميدهد که جاهليتِ مرگ به جاهليتِ حيات وابسته است؛ اگر زندگي، زندگي جاهلي بود مرگ هم مرگ جاهلي است. اگر زندگي عقلاني بود ،مرگ هم عقلاني است.مرگ، عصاره زندگي است، اينکه خدا فرمود: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ»،(3)يعني انسان در هنگام مرگ، عصاره زندگي خود را ميچشد. به تعبير حکيم فردوسي(رض):
اگر بار خار است خود کِشتهاي وگر پرنيان است خود رشتهاي(4)
عصاره زندگی
يک وقت انسان درخت ميوه ثمربخش شيريني ميکارد، آن وقت عصاره آن ميوه را به او ميچشانند. ما اين درختي را که داريم غرس ميکنيم اگر ـ إنشاءالله ـ شجره طيبه بود ميوه شيرين ميدهد، عصاره اين ميوه را در هنگام مرگ ميچشيم: «كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ»، مرگ عصاره زندگي است، شيرين است براي ما. مرحوم کليني(رض) در جلد پنجم کافي نقل کرد که هيچ لذّتي براي مؤمن بالاتر از لذّت مرگ نيست. چون در آن حال ائمه(عليهم السلام) را ميبيند. الآن تمام فخر ما اين است که دست ما به ضريح سالار شهيدان برسد، ولي طبق نقل مرحوم کليني در کتاب جنائز کافي، چهارده معصوم به بالين محتضر ميآيند که لذّتی بالاتر از اين فرض ندارد؛ لذا در همان باب، مرحوم کليني نقل کرد که هيچ لذّتي براي مؤمن به اندازه لذّت مرگ نيست.(5) خود پيغمبر را ميبيند، اميرالمؤمنين را ميبيند.در آن روايت دارد که هيچ لذّتي براي مؤمن به اندازه لذّت مرگ نيست؛ براي اينکه اين شربتي که انسان مينوشد عصاره زندگي اوست. همين گونه احاديث را مرحوم حکيم فردوسي که از بزرگان علماي شيعه است آن روزي که نام مبارک حضرت امير بردن، قتل را به همراه داشت او به صراحت و به شهامت گفت:
که من شهر علمم عليام دَر است درست اين سخن قول پيغمبرست(6)
مگر آن روز از غير فردوسي اين حرف را کسي تحمّل ميکرد!؟ روز حکومت جبّار ثقفيها. اگر ايشان ميگويد:
اگر بار خار است خود کِشتهاي وگر پرنيان است خود رشتهاي
محصول همين احاديث نوراني است و هيچ دردي براي انسان بدتر از درد مرگ نيست. سرطان و امثال سرطان درد دارد، ولي قابل تحمّل است، براي اينکه انسان ميماند؛ اما مرگ قابل تحمّل نيست، براي اينکه روح را از تمام ذرّات بدن، از پوست و گوشت و استخوان، از همه اينها بیرون ميکِشند؛ لذا مرگ نظير ندارد. اگر مقداري از گوشت دست ما را ببُرّند چرا درد ميآيد؟ چون روح را دارند جدا ميکنند، براي اينکه اين زنده است بدون تخدير، بدون بيهوشي اين روح را دارند از او ميگيرند که اين درد دارد.
ضرورت مانوس بودن با نام و یاد ائمه
در هنگام مرگ کسي را تخدير نميکنند، آمپول بيهوشي نميزنند، از گوشت، پوست، استخوان از همه اينها روح را ميکِشند؛ لذا به هيچ وجه قابل تحمّل نيست و چون قابل تحمّل نيست انسان تسليم ميشود.اما همين مرگ براي مؤمن روح و ريحان است. حضرت عبدالعظيم از وجود مبارک امام هادي(سلام الله عليهما) نقل ميکند حضرت به او فرمود: بهترين و حسّاسترين موقعي که اين اسامي و شناخت ائمه به درد انسان ميخورد آن وقتي است که نفس به حلقوم بيايد.در اين کتابهاي دعا ميبينيد براي نماز صبح يک تعقيب است، براي نماز ظهر يک تعقيب است، براي نماز مغرب و عشا يک تعقيب است؛ اما يک تعقيبي است مشترک بين همه نمازها، اين «رَضيتُ بِاللَّهِ رَبّاً»(7) از آن تعقيبات مشترک است که بعد از هر نمازي انسان ميتواند اين را بخواند، براي اينکه در قبر از ما سؤال ميکنند که ائمه شما چه کساني هستند؟ نام اينها بايد در زبانمان باشد، مرحوم سید ابن طاووس(رض) اين اسامي مبارک ائمه(ع) را روي نگين انگشتري حک کرد و وصيت کرد که بعد از مرگ من اين را روي زبان من بگذاريد تا فرشتهها که سؤال ميکنند امام اوّل کيست؟ امام دوم کيست؟ من زبانم باز باشد.(8) اين است که انسان تا ميتواند اسامي اين ذوات قدسي را تکرار کند ،اين جزء تعقيبات مشترک است که بعد از هر نمازي ميشود خواند.
وجود مبارک حضرت هادي(ع) به حضرت عبدالعظيم(ع) فرمود نام ائمه در همه موارد نافع است، ولي ضروريترين و مهمترين وقتي که به درد انسان ميخورد آن وقتي است که روح به گردن برسد، اينجا به درد ميخورد؛ لذا اين روايت را حضرت عبدالعظيم نقل کرد که «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ» زمانی مرگ، مرگ جاهلي است که حيات، حيات جاهلي باشد، وگرنه انسان در حال مُردن، نه عقلانيّت دارد نه جاهليت، کاري نميکند. در حال مرگ او را ميبرند، کاري انجام نميدهند، ولي مرگ عصاره زندگي است، اگر زندگي عقلاني بود که «ماتَ ميتة عقلانيّهًْ» و اگر جاهلي بود «ماتَ ميتهًًْ جاهليّهًًْ».
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق
در ديدار با جمعی از دانشجويان و طلاب ، قم؛ 31/4/95
مرکز اطلاعرسانی اسرا
_____________________________
1. وسائل الشيعهًْ، ج1، ص21.
2. تمام الدين و کمال النعمهًْ، ج2، ص409.
3. آل عمران، 185.
4. شاهنامه فردوسي، فريدون، بخش20.
5. الكافي(ط ـ دارالحديث)، ج5، ص339.
6. شاهنامه فردوسي، آغاز کتاب، بخش7.
7. المصباح للکفعمی(جنهًْ الأمان الواقيهًْ)، ص25.
8. فلاح السائل و نجاح المسائل، ص75.
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.