برای مردم مظلوم یمن
دوباره حرملهها صف کشیدهاند
دنیای ما به لحظه پایان رسیده است
یعنی به انتهای زمان، جان رسیده است
گویی که کفر، از پس ایمان رسیده است
جاماندهایم... زخم به جریان رسیده است
باید دوباره پرچم حق را علم کنیم
وقتش رسیده پای عدو را قلم کنیم
امروز عمقِ زخمِ یقین بیشتر شده
چشمان اشکبار و حزین بیشتر شده
در وسعت زمان، غمِ دین بیشتر شده
کودککشی، به روی زمین بیشتر شده
یا فارِسََالحجاز! به لب آمده است جان
یک آیه از صحیفه صبرت، بخوان! بخوان!
ما شیعیان زخم و غم و اشتیاقها
ما را بخوان به معرکه درد و داغها
تا جان دهیم در قدمت از فراقها
آتش گرفتهایم در این احتراقها
چون لاله، داغدار تو هستیم تا ابد
لب دوختیم در تب این لحظهها، مدد...
دلخستهایم، عطر اویس قرن کجاست؟
یوسف ندیدهایم، بگو پیرهن کجاست؟
سر روی دست آمده... اما بدن کجاست؟
کربوبلا کجاست؟ زمین یمن کجاست؟
هرروز کربلاست در این خاک روسیاه
این روضه میبرد دل ما را به قتلگاه
انگار روضه تا سر بابا رسیده است
یک کودک سهساله به صحرا رسیده است
مادر کنار حضرت دریا رسیده است
ششماهه داده است ... به اینجا رسیده است
حالا دوباره حرملهها صف کشیدهاند
زیر گلوی حضرت ششماهه دیدهاند
تاریخ، از شکوه غم شیعه، خون شده
از ظلم، خانههای جهان بیستون شده
هفتآسمان، به حرمتتان نیلگون شده
باور کنید کاخ ستم سرنگونشده
بس نیست بُهت مبهم دنیا در این سکوت؟
این خانه، سستتر شده از بیت عنکبوت
فریاد میزنیم در این عصر بیامان
موعود! رحم کن به دلِ پاک کودکان
آقا! بیا که ظلمِ فراگیر در جهان
ما را رسانده است به الغوث و الامان
آقا! زمین پر است از این ظلم آشکار
ای وارث همیشه شمشیر ذوالفقار!
رو بر دروغگویی و افسانه کردهایم
ما در سکوتِ مرگِ جهان لانه کردهایم
در کنج عافیتطلبی خانه کردهایم
در خود تنیدهایم ... چه کاشانه کردهایم؟
با رعدوبرق چشم، شما جان به ما بده
کافر شدیم، رونقِ ایمان به ما بده
حامد حجتی