گفتمانهای ضدقرآنی موجود در جامعه
حسینعلی داوری
در جامعه اسلامی برخی از گفتمانهای ضد قرآنی چنان بیمنازعه حکومت میکنند که گویی هیچ شکی در صحت آن نیست؛ در حالی که نه تنها فاقد مبانی قرآنی است، بلکه به شدت ضد مبانی قرآنی و اصول حاکم بر فلسفه و سبک زندگی قرآنی است. نویسنده در این مطلب برخی از مهمترین گفتمانهای ضد قرآنی حاکم بر سبک زندگی مردم در یک جامعه اسلامی را بر اساس آموزههای قرآنی تبیین کرده است.
قرآن، بنیاد فلسفه و سبک زندگی اسلامی
هر انسانی خواسته و ناخواسته فلسفهای دارد که به عنوان انگیزه رفتارها و نگرشهای وی عمل کرده و نه تنها موتور حرکتی او را شکل میدهد، بلکه جهتگیری اصلی زندگی او را به عنوان راهبردها تعیین میکند و سیاستها و برنامهها را بر اساس آن سامان میدهد.
شاید بسیاری از مردم به ظاهر فلسفهای نداشته و یا بر اساس تفکر فلسفی عمل و رفتار نکنند؛ اما اگر فلسفه را علم و معرفت نسبت به هستی بدانیم، هر کسی برای هستی تفسیری دارد که بر اساس آن عمل میکند. این تفسیر از هستی ممکن است واقعا عالمانه و معرفت شناسانه باشد، و ممکن است اینگونه نباشد و تنها بر اساس تقلید از نیاکان شکل گرفته و به صورت یک رویه و عادت در زندگی بروز کرده باشد.
وقتی به سبک زندگی افراد نگریسته میشود، میتوان یک فلسفه هستی شناختی را از آن استخراج و استنباط کرد. اصولا مهمترین فلسفههای هستی شناختی عبارتند از : 1. پذیرش عالم مادی و انکار یا شک در عالم غیرمادی که در تعابیر قرآنی از آن به غیب یاد میشود؛ 2. پذیرش عالم مادی و غیرمادی؛ 3. انکار عالم مادی مانند نگرش فلسفی سوفسطاییان. البته کسی نیست که عالم غیب و غیر مادی را بپذیرد و منکر عالم مادی باشد.
از میان این نگرشهای فلسفی به هستی، دو دیدگاه نخست مهمترین و اساسیترین آنهاست. از نظر قرآن، کسی که تنها عالم مادی را به عنوان حقیقت میپذیرد و منکر حقیقی به نام عالم غیب است، به طور طبیعی، سبک زندگی خود را براساس این نگرش هستی شناختی سامان میدهد و تمامی تلاش خود را مصروف مفهوم سعادت مادی در قالب کسب آرامش و آسایش میکند. از نظر این افراد اموری چون اخلاق و قانون تنها در صورتی است که برای تامین سعادت مادی مفید باشد و اگر بتوانند آن را نادیده بگیرند و بر خلاف آن عمل کنند بیآنکه هزینهای بپردازند یا با کمترین هزینه سود مادی بیشتری ببرند، اخلاق عمومی و قانون عقلایی را دور میزنند و آن را نادیده میگیرند؛ زیرا اصالت لذت مقتضی آن است که تنها خود را ببینند و تمام تلاش خود را برای تامین و کسب آن داشته باشند. از نظر قرآن کسی که در غیب به ویژه عنصر معاد و بازخواست از اعمال و حسابرسی در روز قیامت حتی شک و شبهه داشته باشد، نه تنها به اخلاق و قانون بهعنوان محور و مدار معتقد نیست، بلکه گرایش به شکستن و نادیده گرفتن همه خطوط قرمزی دارد که عقل و نقل و جامعه و مانند آن تعیین و تحمیل میکند. خداوند به صراحت درباره این افراد میگوید: سوگند به روز قيامت و سوگند به نفس لوامه و وجدان بيدار و ملامتگر كه رستاخيز حق است. آيا انسان مىپندارد كه هرگز استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد؟ آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم. انسان شك در معاد ندارد، بلكه او مى خواهد دریدگی کند و آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند. از اينرو مىپرسد قيامت كى خواهد بود؟(قیامت، آیات 1 تا 6)
اما کسی که به عالم غیرمادی به عنوان غیب باور و اعتقاد دارد و اموری چون خدا، فرشتگان، عالم آخرت، معاد و حسابرسی آن روز را باور دارد، به طور طبیعی، جهان مادی و زندگی دنیوی را بخشی از حیات انسانی دانسته و برای زندگی اخروی برنامهریزی میکند.
عدهای هم هستند که نگرش آنها با تقدیم زندگی دنیوی بر اخروی سامان مییابد و این ویژگی سست ایمانها است. اینها به خاطر سستی ایمان و یا فقدان عزم جدی در عمل با آنکه اعتقاد قوی به آخرت و اصالت آن دارند، در عمل نمیتوانند نقد را رها کنند و به دنبال نسیه باشند. در حقیقت آنان میگویند: سرکه نقد به از حلوای نسیه. اینگونه است که نسبت به آخرت کم میگذارند و با آنکه میدانند که لذتهای دنیوی کوتاه و اندک و کم اهمیت است، ولی متاع قلیل دنیا را مقدم میدارند.
خدا در قرآن از انسانها میخواهد بدون آنکه طیبات زندگی دنیوی را بر خود حرام کنند چنانکه اهل رهبانیت کردهاند، بدون گرفتاری به محبت دنیا و زینتهای آن(آل عمران، آیه 14) از همه حسنات و طیبات زندگی دنیا و آخرت بهرهمند شوند: أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَالله غَفُورٌ رَحِيمٌ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد از خدا پروا داريد و به پيامبر او بگرويد تا از رحمت خويش شما را دو بهره عطا كند و براى شما نورى قرار دهد كه به [بركت] آن راه سپريد و بر شما ببخشايد و خدا آمرزنده مهربان است. (حدید، آیه ۲۸)
پس مومن بدون اینکه خود را از طیبات و حسنات زندگی دنیوی محروم کند، از دنیا و آخرت سود میبرد و زندگی متعادلی را در پیش میگیرد. خدا میفرماید:[اى پيامبر] بگو زيورهايى را كه خدا براى بندگانش پديد آورده و [نيز] روزيهاى پاكيزه را چه كسى حرام گردانيده؟ بگو اين [نعمتها] در زندگى دنيا براى كسانى است كه ايمان آوردهاند و روز قيامت [نيز] خاص آنان مى باشد اينگونه آيات [خود] را براى گروهى كه مى دانند بهروشنى بيان مىكنيم؛ بگو پروردگار من فقط زشتكاريها را چه آشكارش [باشد] و چه پنهان و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و [نيز] اينكه چيزى را شريك خدا سازيد كه دليلى بر [حقانيت] آن نازل نكرده و اينكه چيزى را كه نمیدانید به خدا نسبت دهيد. (اعراف، آیات 32 و 33)
مسلمان و مومن باید فلسفه هستی شناختی و سبک زندگی مبتنی بر آن فلسفه را از قرآن و آموزههای وحیانی بگیرد و نه تنها افزون بر عالم ماده و دنیا باید عالم غیرمادی و غیب را بپذیرد، بلکه باید سبک زندگی خود را بر اساس این فلسفه سامان دهد. (بقره، آیات 1 تا 5) در این فلسفه و سبک زندگی ایجاد تعادل به بهترین شکل با تأسی به اسوههای حسنهای چون پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) ضروری است.(احزاب، آیه 21 و ممتحنه، آیات 4 و 6)
پس فلسفه و سبک زندگی هر مسلمان و مومنی باید بر اساس فلسفه و سبک زندگی قرآنی باشد. این در حالی است که بسیاری از مسلمانان رویهای در پیش گرفتهاند که در آن دنیا بر آخرت ترجیح داده شده است.
متاسفانه در میان مسلمانان و نیز جامعه ما افکار و اندیشههایی حاکم است که اصولا با فرهنگ قرآنی سازگاری ندارد و حتی علیه آن است. این گفتمانها چنان بر فکر و عمل جامعه مسلمانان حاکم شده که گویی حق است و اهل شریعت نیز آن را حق دانسته و بدان باور داشته و بر اساس آن سبک زندگی خود را شکل میدهند.
مصادیقی از گفتمانهای ضدقرآنی موجود
چنانکه گفته شد ، برخی از گفتمانها به عنوان رفتار متشرعانه در جامعه اسلامی رواج یافته است که اصولا مخالف فلسفه و سبک زندگی قرآنی و گفتمان حاکم بر قرآن است. در اینجا به برخی از مهمترین گفتمانهای ضد قرآنی حاکم بر جامعه اسلامیاشاره میشود:
1- ازدواج: در مسئله ازدواج گفتمان موجود در جامعه اسلامی این است که انسان تا مالی فراهم نیاورده و غنی نشده است، نباید ازدواج کند. از این رو بسیاری از والدین و فرزندان هنگامی که با این پرسش مواجه میشوند: چرا ازدواج نمیکنی یا نکردی؟ میگویند: هنوز ثروتی ندارم و کاری به دست نیاورده ام. دیگران نیز میگویند: هنوز دستش به دهانش نرسیده است. این جملات که بیانگر سبک زندگی افراد جامعه است، سبک زندگیای را نشان میدهد که برخلاف آموزههای وحیانی قرآن است؛ چرا که از نظر قرآن، ازدواج موجب غنا و ثروت است. بنابراین اگر کسی گرفتار فقر است، با ازدواج به غنا و بی نیازی میرسد. خداوند میفرماید: وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ بى همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد، اگر تنگدست هستند خداوند آنان را از فضل خويش بىنياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست. (نور، آیه 32) در این آیه وظیفه والدین و افراد جامعه و دولت اسلامی آن است که بیهمسران را ازدواج دهند. اگر این افراد فقیر هستند با ازدواج به غنا و ثروت میرسند. پس ازدواج موجب افزایش ثروت است؛ زیرا خداوند از روی فضل، بیش از آن روزی معمولی به او خواهد داد و او را غنی و بینیاز میکند. از نظر قرآن انسان وقتی به فقر واقعی خود در همه امور آگاه میشود بر آن است تا به خدای غنی حمید متصل شود و این گونه با اتصال و خیرخواهی میتواند به ثروت و خانه و همسر دست یابد و چیزهایی که انتظارش را نداشت به دست آورد. (فاطر، آیه 15؛ قصص، آیات 24 تا 27؛ طه، آیات 10 تا 14)
2- ربا: گفتمان عملی موجود در جامعه این است که با نزولخواری و ربا میتوان مشکل اقتصادی را حل کرد و به بلندی رسید و از خواری و خفت رهایی یابد. قرآن این نوع فکر و رویه را باطل دانسته و این گفتمان حاکم بر جامعه را به نقد میکشد؛ زیرا اگر به ظاهر با نزولخواری درصدی از مال افزایش مییابد ولی برکت از آن مال میرود و انسان را گرفتار میکند؛ ربا گیرنده هم سودی از ربا نمیبرد و آن ربا در زندگیاش تاثیر مثبت نمیگذارد و مشکل او را حل نکرده و او را به بلندی نمیرساند. خداوند میفرماید: يَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبَا؛ خدا ربا را نابود کرده و میکاهد. (بقره، آیه 276) باید توجه داشت که ربا از واژه ربو به معنای بلندی است. در عربی به زمین بلند «ربوه» میگویند چنانکه در آیاتی از قرآن نیز به همین معنا به کار رفته است. (بقره، آیه 265؛ مومنون، آیه 50) پس بر خلاف انتظاری که از این ربا میرود که شخص را بلند و برجسته کند، او را پایین میآورد و از اعتبار و ارزش و ثروت او میکاهد. در حقیقت تفکر حاکم بر جامعه بر خلاف قرآنی است که بیانگر حقایق امور هستی است. در حقیقت از نظر قرآن، این ظاهر با باطن، همخوانی ندارد و انسان به خطا گمان میکند بلند شده در حالی که پایین افتاده است.
3- صدقه: ظاهر انفاق و صدقه، از دست دادن و از دست رفتن مالی است که با انفاق از ملکیت انسان خارج میشود؛ گفتمان موجود در جامعه نیز از دست دادن و از دست رفتن مال با صدقات و انفاق است؛ در حالی که گفتمان قرآنی برخلاف این دیدگاه است. از نظر قرآن صدقات نه تنها موجب کاهش و از دست رفتن مالی نیست، بلکه موجب افزایش و بلندی است و دقیقا عکس ربا عمل میکند. خداوند در ادامه همان آیه 276 سوره بقره پس از حکم ربا میفرماید: وَيُرْبِي الصَّدَقَاتِ؛ صدقات را بلند میکند و بر برکت آن میافزاید. در آیات دیگری به افزایش چندبرابری صدقات و انفاقات اشاره داشته و میفرماید: مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِاللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَالله يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَالله وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ مَثَل (صدقات) كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند همانند دانهاى است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر كس كه بخواهد (آن را) چند برابر مى كند و خداوند گشايشگر داناست.(بقره، آیه 261) و نیز میفرماید: الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا الله قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ؛ در حقيقت مردان و زنان صدقهدهنده و [آنان كه] به خدا وامى نيكو دادهاند ايشان را [پاداش] دو چندان گردد و اجرى نيكو خواهند داشت. (حدید، آیه ۱۸)
4- تقدیر و تدبیر: گفتمان باطل دیگری که در جامعه اسلامی موجود است، نوع نگاه مسلمان به مسئله تقدیر و تدبیر است. هر چند که دنیا از نظر قرآن بر اساس علل و اسباب سامان یافته و باید انسان تابع اسباب باشد (کهف، آیات 84 و 85) و از وسایل سود برد (اسراء، آیه 57؛ مائده، آیه 35)؛ اما باید توجه داشته باشد که تلاش انسان از طریق اسباب تا جایی نتیجه میدهد که تقدیر و مشیت و حکمت الهی اقتضا میکند. امام سجاد(ع) میفرماید: یا من لاتبدل حکمته الوسایل؛ ای خدایی که وسایل و اسباب، حکمت او را تبدیل نمیکند. بنابراین، هر وسیلهای تا جایی کاربرد و کارایی دارد که حکمت و مشیت و تقدیر الهی باشد. بنابراین، اینطور نیست که هرکس کار و دوندگی بیشتری داشته باشد، رزق بیشتری میبرد؛ بلکه رزق هر کسی مقسوم و معین است. (شوری، آیه 27) خداوند بهصراحت میفرماید: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛ و هيچ چيز نيست مگر آنكه گنجينههاى آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه اى معين فرو نمىفرستيم. (حجر، آیه ۲۱) از نظر قرآن هر چه از مصیبت در جان و جامعه و جهان رخ میدهد براساس یک تدبیر و برنامهریزی حکیمانه الهی و مشیت کلان خداوندی است، پس نباید شخص به از دست رفتهها و به دست آمدهها غمگین یا شاد بدمست شود؛ زیرا همه اینها بر اساس آنچه است که قبلا در ام الکتاب نگاشته شده (حدید، آیات 22 و 23) و امروز از روی آن کتاب در جامعه و جان و جهان استنساخ و رونویسی میشود به وقوع میپیوندد.(جاثیه، آیه 29)
5- اعتماد به نفس کاذب و غرور علمی: برخی گمان میکنند که این تلاش و کوشش آنان است که آنان را به چیزی رسانیده و یا دارای علم و ثروت و قدرت شدهاند. این در حالی است که هر چیزی که انسان در اختیار دارد بر اساس حکمت و مشیت الهی است نه از روی علم و دانایی و توانایی فرد. پس نباید این گفتمان غلط حاکم باشد که علم او نجات بخش از مشکلات و زیانها است: فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِيَ فِتْنَهًْ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ؛ و چون انسان را آسيبى رسد ما را فرا مىخواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم میگويد آن را صرفا به کمک دانش خود يافتهام؛ نه چنان است؛ بلكه آن آزمايشى است؛ ولى بيشترشان نمىدانند. (زمر، آیه ۴۹) این تفکر که به آن تفکر قارونی گفته میشود هنوز بر بسیاری از گفتارها و رفتارهای ما حاکم است و هنوز میگویم این کشف من بود و این کتاب را من نگاشتم و این ثروت را من به علم خود به دست آوردم و یا مانند آنها که بر اساس اعتماد به نفس کاذب و غرور علمی ایجاد شده است. خداوند درباره قارون نیز میفرماید: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ الله قَدْ أَهْلَكَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّهًْ وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ؛ قارون گفت: من اينها را در نتيجه دانش خود يافتهام، آيا وى ندانست كه خدا نسلهايى را پيش از او نابود كرد كه از او نيرومندتر و مال اندوزتر بودند و[لى اين گونه] مجرمان را [نيازى] به پرسيده شدن از گناهانشان نيست. (قصص، آیه ۷۸)
6- راه کسب علم : علم حصولی و حضوری و یا هر نوع دیگر آن بر خلاف تصور موجود در جامعه مسلمانان، از طریق خواندن و مانند آن به دست نمیآید و استاد هم نقش آنچنانی ندارد که گمان میشود. اصولا از نظر قرآن، علوم برتر چون علوم حضوری و شهودی و علم لدنی از راه آموزشهای متعارف به دست نمیآید و با خواندن و کتاب و استاد انسان به جایی نمیرسد؛ همان طوری که حضرت موسی(ع) با حضور در محضر استاد علم لدنی نتوانست بهرهای از علم لدنی ببرد. (کهف، آیات 65 تا 76) از نظر قرآن راه کسب علم واقعی و حقیقی، تعلیم الهی از طریق عبادت تقوایی است.(بقره، آیات 21 و 282؛ انفال، آیه 52) اصولا تعلیم تنها به دست خدا و مظاهر کامل او یعنی پیامبر(ص) و امامان(ع) امکانپذیر است.(بقره، آیات 129 و 151؛ آل عمران، آیه 64؛ جمعه، آیه 2)
۷- امید به اسباب: انسان به اموری امید میبندد و آنها را اسباب میداند در حالی که نباید به آنها امید داشت. از نظر قرآن انسان باید از خود نومید باشد و همواره به خدا امید داشته باشد. اگر این گونه عمل کند موفق است. در حالی که انسان بیشتر به اسبابی همچون پزشک و تدبیر و امور دیگر از اسباب و وسایل دل میبندد و بدان امید پیدا میکند. این گفتمان خلاف گفتمان الهی قرآن است. انسان باید به خدا امیدوار باشد و تنها از او مایوس نباشد. این خود بهترین حالت تقوایی است که انسان با آن به چیزهایی میرسد که گمانش را نمیبرد: وَمَنْ يَتَّقِ الله يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى الله فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ الله بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا؛ هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرونشدنى قرار مى دهد؛ و از جايى كه حسابش را نمى كند به او روزى مى رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است خدا فرمانش را به انجامرساننده است، بهراستى خدا براى هر چيزى اندازهاى مقرر كرده است. (طلاق، آیات 2 و ۳)
آنچه بیان شد برخی از مهمترین مصادیق افکار و رفتارهای ضدقرآنی است که بر جامعه مسلمانان و فلسفه و سبک زندگی آنان حاکم شده است؛ در حالی که باید با ترک چنین افکاری راه خود را بر اساس فلسفه و سبک زندگی قرآنی بازشناسند و حرکت کنند.