به یاد روحانی بسیجی شهید «عبدالجبار قلیزاده»
مجذوب جذبه روحالله(حدیث دشت عشق)
روحانی شهید «عبدالجبار قلیزاده»، در 1344/4/8 متولد شد صدای «عبدالجبار» در گوش روستای «آغوزبن» میپیچید. «عبدالجبار» عاشقانه زیستن را از کسی آموخت که تمام وجودش را چون شمع به پای کودکش ریخت. مادر آموزگار فداکاری برایش بود که راه و رسم دلدادگی را به فرزندش یاد داد.«عبدالجبار» با زمزمه ترانه زیبای کودکی راهی مدرسه شد و دوران ابتدایی را به خوبی سپری کرد. شور نوجوانیاش پر از سودای دانش بود. دوران راهنمایی و دبیرستان را با تلاش و پشتکار فراوان طی کرد و توانست مدرک دیپلم را اخذ کند. ... جذبه حضرت روحالله باور سبز عبدالجبار را شکوفا کرد. شعاع وجود آن پیر فرزانه، انقلابی پر شور در شریان وجودش ایجاد کرد و او سعی میکرد سهمی از این قیام سبز را داشته باشد، لذا در تظاهرات شرکت میکرد. ... با شروع جنگ تحمیلی او که تشنه جهاد بود، دو بار به جبهه رفت و حدود هفت ماه در آن وادی بلا به سر برد. در منطقه عملیاتی فاو مجروح شد اما به کسی نگفت و تن زخمیاش را در هالهای از اخلاص نگه داشت. سپس به شلمچه رفت و آن روزها عبدالجبار داغ هجران بهترین دوستانش را در سینه داشت. در عملیات کربلای پنج امدادگر بود و عروج افلاکیان خاکنشین را نظاره میکرد. روزها را روزه میگرفت و شبها را بیدار میماند و روح را مهیای بهشت میکرد. سرانجام در تاریخ 65/10/19 در عملیات «کربلای 5» از ساقی رخصت دیدار گرفت!
بخشی از وصیتنامه شهید:
کسانی که در جامعه اسلامی، خودشان را فقط با زبان و شناسنامه، مسلمان میدانند و نسبت به مسائل و مشکلات و کمبودهای جامعه اسلامی بیتفاوتی نشان میدهند و طوری حب زن و فرزند و مال و سرمایه و زیبایی و خوشیهای دنیا مشغولشان کرده که قدرت تفکر و تعقل از آنها گرفته شده، لحظهای به خود بیایند و...
بشناسند که این انقلاب چرا این قدر دشمن دارد و این دشمنان چه میخواهند و این جوانانی که عاشقانه و آگاهانه به سوی جبهه میروند و به شهادت میرسند؛ برای چه چیزی و برای چه کسی است؟ تا دیر نشده از خواب غفلت بیرون بیایند. این قدر بیتفاوت از مسائل مهم و حساس و سرنوشتساز جامعه اسلامی، نگذرند.
بخشی از وصیتنامه شهید:
کسانی که در جامعه اسلامی، خودشان را فقط با زبان و شناسنامه، مسلمان میدانند و نسبت به مسائل و مشکلات و کمبودهای جامعه اسلامی بیتفاوتی نشان میدهند و طوری حب زن و فرزند و مال و سرمایه و زیبایی و خوشیهای دنیا مشغولشان کرده که قدرت تفکر و تعقل از آنها گرفته شده، لحظهای به خود بیایند و...
بشناسند که این انقلاب چرا این قدر دشمن دارد و این دشمنان چه میخواهند و این جوانانی که عاشقانه و آگاهانه به سوی جبهه میروند و به شهادت میرسند؛ برای چه چیزی و برای چه کسی است؟ تا دیر نشده از خواب غفلت بیرون بیایند. این قدر بیتفاوت از مسائل مهم و حساس و سرنوشتساز جامعه اسلامی، نگذرند.