دانشجوی شهید غلامرضا طالب (دانشگاه در جبهه - 68)
شهيد غلامرضا طالب در هشتم اسفند ماه سال 1334در يكي از محله هاي مشهد ثامن الحجج متولد شد. تحصيلاتش را در دبستان ابن سينا و دبيرستان فيوضات مشهد گذراند. پس از اخذ ديپلم به خدمت سربازي فراخوانده شد و با شروع انقلاب به دستور امام(ره) از پادگان فرار كرد و به خيل مبارزين پيوست؛ بعلاوه به انتقال اطلاعات از محل خدمت به نيروهاي انقلابی شركت داشت.
در سال 58 در كنكور سراسري در رشته حسابداري دانشگاه پذيرفته و مشغول به تحصيل شد و در فروردين سال 59 به عضويت بسيج مستضعفین سپاه پاسداران درآمد و با تعطيل شدن دانشگاه به مشهد مراجعت كرد و در ضمن مطالعات مذهبي در آزمايشگاه جهاد دانشگاهي مشغول به كار شد.
با شروع جنگ در فروردين سال 61، عزم رفتن به جبهه كرد و در اوایل ارديبهشت همان سال در قالب تيپ امام رضا(ع) به قصد بازپسگيري خرمشهر، به خط مقدم منتقل شد.
بالأخره در سحرگاه چهارم خردادماه سال 61، تنها یک روز پس از فتح خرمشهر در عمليات بيت المقدس و حين پيشروي به طرف عراق به منظور پاكسازي، به فیض عظیم شهادت نائل آمد.بدن شهيد به سبب عقب نشيني نيروهاي خودي سه ماه در آفتاب گرم جنوب باقي ماند تا سرانجام در روز عيد سعید فطر، بهمراه 72 شهيد ديگر در مشهدالرضا به خاك سپرده شد.
در گوشههایی از وصیت نامه شهید دانشجو «غلامرضا طالب» میخوانیم:
درود خداوند متعال بر پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) و رهبر عاليقدر انقلاب و شهيدان و خدمتگزاران اسلام.
شهادت رمز پيروزي است و آرزوي هر مسلمان مومن. همه دريافته ايم كه تا روزي كه اين ملت در راه خدا شهيد بدهند بيمه خواهند بود و بايد از آن بترسيم كه شهيدي در راه اسلام و قرآن نداشته باشيم. دوري از مظاهر مادي و تعلقات آن مرا خوشحال كرده است و فكر اين كه اگر روزي برگردم و دوباره بالاجبار در اين گردونه بیفتم و در پيچ و خم زندگي با هركس و ناكسي درگير شوم، سخت ناراحتم میكند و فقط يادخدا به من آرامش میبخشد كه "الا بذكر الله تطمئن القلوب".
خدايا! چه گمراه بودم كه تو را نشناخته ام و به واسطه دوري از تو چه ستمهایی که بر خود روا داشتم.
خدايا! به حق مقربانت، نور معرفت و عشق به خودت را در دل ما روشن و اين حجاب و منيت و خودپرستي را محو كن.
خدايا! پيامبرت (ص) به عيادت و دلداري كسي رفت كه هرگونه آزار را بر او روا میداشت آيا روا نيست كه حجتت(عج) بر ما كه به عشق اسلام اينجا گرد آمده ايم نظر لطفي كند و ما را لايق ديدارش بداند؟!
به پدر و مادر عزيزم میگويم اگر چه هيچ وقت نتوانستم جبران زحمات شما را بنمایم اما هميشه در فكرش بوده ام، مرا ببخشيد و از خواهران و برادرانم و ديگر عزيزان و نزديكان طلب آمرزش میكنم و يك راه سعادت بيشتر وجود ندارد و آن هم گذشت از جان و مال در راه اسلام است از خداي تبارك و تعالي عاجزانه میخواهم كه به همه ما خلوص نيت عطا كند.