لطمهای که دیگر جبران نمیشود
چرا یک شکایت پزشکی 6 سال بیپاسخ مانده است؟
اینجانب مسعود ابوشهر در 22 آذر ماه 1390 پدرم را بنا به دستور پزشک معالج برای ادامه درمان و کشیدن و تخلیه یک یا چند سرنگ مایع اضافی نخاعی در بیمارستان ولیعصر زنجان در بخش اعصاب و اتاق ایزوله بستری کردم و به گفته پزشک معالج برای انجام مورد یاد شده حدود سه روز باید پدرم در بیمارستان بستری میماند. روز دوم بستری و پس از کشیدن و تخلیه مایع نخاعی توسط آقای دکتر«م»، حال پدرم به شدت بد شد و تقریبا به کما رفت! بهطوری که دیگر قادر به تنفس طبیعی نبود و با دستگاه نفس میکشید و برای تغذیه و داروها هم از بینی شلنگی مخصوص برای گاواژ غذا و دارو تعبیه کردند، این در حالی بود که قبل از بستری، پدر من کاملا سالم بود و به هیچگونه کمکی در راه رفتن احتیاج نداشت و برای بستری کردن وی را با پای خود به بیمارستان بردم.
فردا یا چند روز بعد از این اتفاق دکتر «ق» برای مشاوره به بالین پدر حاضر شد و من از ایشان دلیل چگونگی وخیم شدن حال پدر را جویا شدم که ایشان یکی از دلایل آلودگی بیمارستان و محیط اتاق ایزوله و استریل نبودن تجهیزات وشاید خطای پزشکی را دلیل این موضوع عنوان کردند و در برگه مشاوره نیز این موضوع را نوشتند و من شخصا شاهد این نوشتن در برگه مشاوره بودم! پدر من به جز سکته مغزی هیچگونه بیماری دیگری از قبیل ریه، قند، کلیه، معده، قلب و... نداشت و هر روز برای پیادهروی به باغات جنوب زنجان میرفت که برای اثبات این موضوع هم مدارک پزشکی و شاهدین بسیاری موجود میباشد. بعد از این موضوع من برای طرح شکایت از اوضاع آلودگی بیمارستان، قصور پرستاری و رسیدگی به پدرم و چگونگی به کما رفتن پدر سالمم که با پای خود به بیمارستان آمده بود به اتاق ریاست وقت بیمارستان ولیعصر دکتر «ح.ک» مراجعه کردم و رئیس دفتر ایشان موارد را به اطلاع ریاست بیمارستان رساند ولی وی نه تنها من را به حضور نپذیرفت بلکه حتی شکایت من را پیگیری نکرد! لازم به ذکر است من پنج بار نامه شکایت خود را به رئیس دفتر ریاست بیمارستان دادم ولی فقط در یک مورد قصور پرستاری به شکایت من رسیدگی شد آن هم توسط مسئول شکایت از پرستاری، ولی هرگز کوچکترین جوابی برای شکایت چهار بارهام درباره چگونگی قصور پزشکی یا مدیریتی در بیمارستان ولیعصردریافت ننمودم که همین موضوع جای سوال و تامل دارد!
پدر من حدود سه هفته تا یکماه در بیهوشی و عدم هوشیاری و عدم توانایی جسمی از قبیل کنترل تنفس و علائم حیاطی عادی گذراند و با دستگاه زنده بود، سرانجام بعد از مدت یاد شده پدرم به هوش آمد ولی دیگر آن پدری که هنگام آوردن به بیمارستان با پای خود آمده بود نبود و به شدت وزن کم کرده بود.دیگر قادر به خوردن و آشامیدن هم نبود و طبق درخواست تیم پزشکی و دریافت رضایت اجباری از من، پدرم را برای سوراخ کردن و تعبیه لوله تراکوستومی در گلو و سوراخ کردن معده و جا گذاری لوله پگ معده برای گاواژ کردن دارو و غذا به اتاق عمل و بخش آندوسکوپی بردند و اعمال یاد شده روی پدر من انجام شد و در نهایت در اواخر بهمن ماه 90 یا اوایل اسفند همان سال با همان وضعیت پدرم را از بیمارستان با آمبولانس مرخص کردم و به منزل آوردم این در حالیست که قبل از مراجعه به بیمارستان پدرم حدود 85 یا 86 کیلو وزن داشت و سالم بود و زمان ترخیص با 29 کیلو وزن با گلو و معده سوراخ و روی تخت به من تحویل داده شد! حال درخواست اینجانب از مسئولان وزارت بهداشت،نظام پزشکی و سایر مسئولان ذیربط دولتی و غیردولتی، تحقیق و بررسی چگونگی به وقوع پیوستن این مشکل در کمیسیونهای تخصصی دانشگاه علوم پزشکی یا هر نهاد مربوطه است. طی 6 ساله گذشته جوانی و عمر من و خانواده ام تحتالشعاع این ماجرا قرار گرفته و به سبب مراقبت از پدر در این سالها، من و مادرم به بیماریها و مشکلات بسیار زیادی از قبیل مشکل شدید در ستون فقرات به سبب جابهجاییهای مکرر پدر، ترک تحصیل و از دست دادن شغل اینجانب و عمل دستهای مادرم به خاطر استفاده مداوم از سرنگهای گاواژ و تحمیل هزینههای بسیار سنگین مراقبت و پرستاری و درمان پدر در منزل آن هم به خاطر سوء مدیریت یا خطای پزشکی، گرفتار شدهایم و هیچ کسی هم پاسخگو نیست.
آیا مسئولان بازهم با خواندن این نامه سکوت خواهند کرد؟! آیا بابت اتفاقاتی که برسر پدر و خانواده من آوردند کسی نباید پاسخگو باشد؟! لطفا با وجدان بیدار به داد ما برسید و با یک بررسی واقعی و منصفانه و بیطرفانه حقیقت را روشن کنید و اگر قصور پزشکی یااشکالات بیمارستانی علت این اتفاقات تلخ است هرچند پدر من دیگر شرایط گذشته را پیدا نمیکند اما از تکرار چنین تجربه ناگوار برای دیگران جلوگیری کنید.