kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۳۵۱۷
تاریخ انتشار : ۰۶ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۲
تاریخ تمدن اسلامی- ۳۲

مساجد؛ هویت بخش شهرها و مرکز تولید علم در تمدن اسلامی




علم دو جنبه دارد؛ یکی اینکه قدرت و توانایی است (و هو سلاح علی الاعداء) و بهترین وسیله و ابزار زندگی است. اگر به شیر دندان‌ها و چنگال‌های قوی و اگر به پرندگان پر و بال داده شده که در فضا پرواز کنند و اگر به آهو پاهای دونده داده شده، به انسان عقل و علم داده شده است. در صحنه ی تنازع بقا، برای انسان‌ها بهترین سلاح علم است. به وسیله ی علم با ظلم و تعدی و با گزنده و درنده، باید مبارزه کرد. علم خوی توحش را، که خشونت است، از انسان می‌گیرد، و به او نرمی و عاطفه می‌دهد. علم روشنایی است و فضا را روشن می‌کند و هر کجا که انسان باید برود، اولین وسیله ی لازم چراغ است و علم چراغ است.
دیگر اینکه علم، بالذات از آن جهت که نور است شریف و مقدس است، شرافت ذاتی دارد. همان طوری که تقوا و طهارت روح هم قداست دارد.ملائکه الهی بعد از آنکه مقام علمی آدم روشن شده، مأمور شدند که آدم را سجده کنند. ملائکه به علم از نظر وسیله و ابزار نگاه نمی‌کنند و این بهترین دلیل قداست ذاتی علم از نظر دین است.
علی علیه السلام می‌فرماید:
«...در شرف علم همین بس که آن کس هم که آن را ندارد، مدعی اوست. این جمله مبین شرف و فخر ذاتی علم است.»
علم آموزی از کودکی تا سنین پیری
از همین روی بود که از همان آغاز دوران تمدن اسلامی در زمان حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و همچنین
ائمه اطهار(علیهم السلام) بنابر تاکیدات قرآن و دستورات دین اسلام و همچنین سیره معصومین، توجه به علم و علم آموزی،حکم فریضه‌ای واجب و لازم را برای عموم مسلمانان داشت. آیات مکرر قرآن و توصیه‌های مداوم پیامبر اعظم و امامان معصوم (علیهم السلام) همه و همه مسلمانان را اعم از زن و مرد به فراگیری و آموزش انواع و اقسام علوم اعم از دینی و تجربی و عقلی و نقلی از اقصی نقاط عالم حتی در چین فرا می‌خواند. این علم اندوزی و علم جویی منحصر به سرزمینی از بلاد اسلامی نمی‌شد. «ژان شاردن» (سیاح و پژوهشگر و فیلسوف فرانسوی که دوبار در دوران صفویه به ایران آمد)، مشاهدات خود در این زمینه را از ایران چنین نقل می‌کند:
«ایرانیان، کودکان خویش را به مدرسه می‌فرستند و آنها را با کتب ادبیات پرورش می‌دهند و تا جایی که وسائل اجازه دهد، به تحصیلاتشان ادامه می‌دهند. نکته بسیار قابل تقدیر در زندگی فرهنگی آنان این است که هرگز با ریش درصورت،مدرسه رفتن راخجلت نمی‌شمارند. بالعکس در تمام سنین زندگانی، عنوان طلبگی (دانشجویی) را افتخار خود می‌دانند، چنانکه طلاب علوم چهل، پنجاه و حتی شصت ساله را مشاهده می‌فرمایید که چنته‌ای به دست و کتاب‌هایی در زیر بغل و قلمدانی در شال کمر برای تحصیل و تعلّم شتاب می‌کنند، بعضی اوقات تصادفا می‌بینید برخی از این شاگردان کهنسال مبتدی و باصطلاح اروپایی در   کلاس‌های پایین هستند. بسیاری از ایرانیان از یکدیگر درس می‌گیرند و به یکدیگر درس می‌دهند، یعنی در آنِ واحد، هم استادند و هم شاگرد، علمی را تعلیم می‌دهند و لحظه‌ای بعد به تعلم می‌پردازند...»
برهمین اساس قدرت علمی بزرگی در ایران و عراق بوجود آمد و حوزه‌های علمی ، نقش مهمی در شکوفایی تمدن عظیم اسلامی ایفا نمودند.قرن چهارم هجری که همزمان با تسلط آل بویه و دیگر سلسله‌ها و جنبش‌های اسلامی در نقاط مختلف جهان همراه بود، اوج این شکوفایی به شمار می‌آید؛از یک سو فاطمیان بر شمال آفریقا و مصر حکم می‌راندند و از دیگر سو حمدانیان در شمال و شمال غرب عراق تا حلب و دمشق حاکمیت داشتند.
اما پیش از رواج گسترده حوزه‌های علمیه، طریق آموزش و تدریس، متفاوت و ساده بود به گونه‌ای که هم دستیابی به علم و عالم را سهل‌تر می‌نمود و هم امکان توسعه آن را بدون نیاز به سرمایه زیاد و هزینه‌های هنگفت، ممکن می‌ساخت.
اولین حلقه‌های علمی در کنار ستون‌های شبستان مساجد
در اغلب مساجد پیش از آنکه حجره‌ها و کلاس‌های درس در کنار این مراکز عبادت بوجود بیاید، در کنار ستون‌های شبستان‌ها، گرداگرد هر عالم و استاد و دانشمندی، حلقه‌های علمی تشکیل می‌شد و بعد از آن مکان‌هایی به نام مَدرَس بوجود آمد که در آن درس داده می‌شد و دانشجویان و طلاب به تحصیل علم مشغول می‌شدند. تقریبا در هیچکدام از سایر ادیان الهی و مذاهب، در مکان‌های عبادی و دعا و زیارت، محل تدریس و تحصیل علم وجود نداشت. تنها در عبادتگاهها و مساجد اسلامی بود که بخش علمی در کنار قسمت اصلی عبادت قرار می‌گرفت.
حوزه‌های درس و بحث و فحص در کنار هر مسجدی بوجود آمدند و به سیاق دوران صدر اسلام، هرکجا که مسجدی برپا می‌شد در کنارش مدرسه و حوزه علمیه تاسیس می‌گردید و پس از آن هم کتابخانه‌ای در مجاورش تشکیل می‌شد. همین مجاورت عبادت و علم و دانش، اساس تمدن اسلامی را باعث گردید و غرب هم زمانی که دریافت محور و بنیاد تمدن اسلامی ناشی از شکوفایی همین تلفیق علم و دین است، برای اضمحلال آن تمدن، جدایی آنها را نشانه گرفت.
دکتر اسامه الازهری استاد اصول دین دانشگاه «الازهر» مصر، درباره سیستم آموزشی و تدریس در مدارس عالی و دانشگاههای آن دوران که «جامع الازهر» یا دانشگاه الازهر یکی از آنها بود، اظهار می‌دارد:
«... نظام آموزشی در آن زمان عجیب بود، به طوری‌که تعداد ستون‌های الازهر شریف بیش از 360 ستون است، در کنار هر ستون یکی از علمای بزرگ می‌نشست، کتاب یا متنی علمی به دست می‌گرفت و شروع به تدریس آن می‌کرد. آنگاه طلبه‌ها دورش را می‌گرفتند...دروس علمی آن زمان، بسیار عجیب بود، به طوریکه در الازهر شریف در آن زمان در برخی وقت‌ها 30 علم و در بعضی وقت‌ها 70 علم درس داده می‌شد و در کنار علوم لغوی و فقهی و عقلی، علوم تجربی و کاربردی نیز تدریس می‌شد. پس الازهر شریف، جایی برای تدریس علوم فقهی صرف نبود، بلکه یک دانشگاه آکادمیک بود که در آن فاطمیان، مذهب اهل بیت (علیهم السلام) را در تمام ابعادش آموزش می‌دادند. چه از لحاظ فلسفی و چه اعتقادی و چه فقهی...»
دکتر قاسم عبده قاسم، استاد تاریخ دانشگاه «زقاریق» مصر نیز در توضیح بیشتر سیستم آموزشی که در دانشگاه «الازهر» و مانند آن طی دوران تمدن اسلامی رواج داشت، می‌گوید:
«... نظام آموزشی برپایه آنچه امروز به آن آزادی آکادمی می‌گوییم، استوار بود. آزادی آکادمی برای استاد و برای دانشجو. دانشجو، استادش را و موضوع درسش را و همینطور زمان و مکان امتحان را انتخاب می‌کرد. کسی به نام «معید» بود که کار مربی‌های امروز دانشگاه را انجام می‌داد و کسی به نام «مفید» که دانشجوها برای رفع ابهام به او مراجعه می‌کردند تا آنچه از درس شیخ نفهمیده بودند،او برای آنها شرح و توضیح دهد وهر وقت دانشجو احساس می‌کرد که آماده است، می‌گفت که می‌خواهم امتحان دهم و هنگامی که شیخ آمادگی واقعی او را  می‌دید، به او اجازه می‌داد. اجازه عبارت بود از یک امتحان شفاهی و علنی مثل هیئت‌های دفاع امروزی. سپس بر روی اجازه که همان مدرک باشد، تمام اساتید و فقها و شیوخ حاضر امضاء می‌کردند...»
دکتر سعید اسماعیل علی، استاد اصول تربیت دانشگاه «عین الشمس» هم آزادی آکادمی را در نظام آموزشی دوران تمدن اسلامی در موسسات آموزش عالی همچون «جامع الازهر» اینگونه توضیح می‌دهد:
«... کتاب‌های درسی مصوب مثل حالا نبود که مثلا بگوییم کتاب مصوب و رسمی آموزش تاریخ یا جغرافیا یا غیره، بلکه تدریس براساس کتاب‌های مختلف بود. این گونه نظام‌های آموزشی در واقع نوعی آزمایش ضمنی برای مدرسین به شمار می‌رفت. چطور؟ زیرا استادی که دقیق و سلیس درس می‌داد و تمام ویژگی‌های لازم برای تدریس را داشت، دانشجویان بیشتری را گرد خود جمع می‌کرد و این یک دلیل علمی بر موفقیت و خبره بودن او بود..»
دکتر علی اکبر ولایتی (محقق و نویسنده معاصر) درباره اولین مراکز علمی و آموزشی در قلمرو تمدن اسلامی می‌نویسد:
«...به طور کلی می‌توان گفت مراکز آموزشی و علمی در قلمرو اسلامی بسیار متعدد و متنوع بوده‌اند. یکی از فراگیرترین مراکز آموزشی، مساجد بود که در سراسر قلمرو اسلامی پراکنده شده بود. مساجد، نخستین مراکز اجتماعات دینی برای مسلمانان به شمار می‌آمد و حتی ساختمان مدرسه‌ها نیز مانند نقشه مساجد بود (عمق نفوذ تفکر و اندیشه دینی در معماری مراکز علمی) و مساجد معروف که یا از همان آغاز تاسیس یا چندی بعد، کتابخانه نیز در آنها تشکیل شد، در شهرهای مهم اسلامی فراوان بودند. برخی از آنها که به مساجد جامع معروف شدند، عبارت بودند از:
جامع بصره در عراق، جامع فسطاط در مصر، جامع کبیر قیروان در تونس، جامع اموی دمشق، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فاس در مراکش و جامع الخصیب اصفهان...»