بخش اول
نقش کلیدی حضرت خدیجه(س) در انقلاب نبوی(ص)
عباسعلی مشکانیسبزواری
انقلاب نبوی نیز همچون هر انقلاب دیگری، از نقطهای آغاز و با طی فرآیندی مشخص و مدوّن در مسیر اهداف خود و وصول بدانها گام برداشته است. در یک تحلیل این فرآیند در سه مرحله قابل تحلیل است: بعثت نبی مکرم اسلام، نقطه آغاز انقلاب نبوی بود که تا قبل از هجرت آن حضرت به مدینه، مجموعاً پروسهای سیزده ساله بوده و «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به شمار میآید. پس از هجرت پیامبر اکرم(ص)به مدینه و ایجاد حکومت دینی و تشکیل نهادهای مختلف حکومتی، «مرحله استقرار انقلاب نبوی» آغاز گردید و تا حجهًْالوداع پروسه استقرار انقلاب نبوی ادامه یافت. حجهًْ الوداع و واقعه شکوهمند غدیر و تعیین امیرالمومنین(ع) به عنوان جانشین نبوت و آغاز سلسله امامت، نقطه پایانی مرحله استقرار و آغازین گام در مسیر (مرحله) «استمرار و توسعه انقلاب نبوی» به شمار میآید. بدیهی است در هر یک از این مراحل، اقدامات مختلفی از سوی پیامبر اکرم(ص) و یاران و اصحاب ایشان نمود و بروز یافته و هر کدام از آنها نقشی را برعهده داشتهاند. در این میان نقش شخصیتهائی گرانقدر مانند عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه سیدالهشداء، فاطمه بنت اسد، حضرت خدیجه(س) و... در پیشبرد اهداف الهی نبی مکرم(ص) از دیدهها پنهان مانده است؛ این در حالی است که نقش این بزرگواران در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، نقشی بنیادین و تاثیرگذار بوده است. یادداشت حاضر به مناسبت سالروز رحلت شهادتگونه بانوی فداکار و یار باوفای نبی مکرم اسلام، حضرت خدیجه(س)، مروری اجمالی بر شخصیت آن بانوی مکرمه و نیز نقش بینظیر ایشان در مرحله آغازین انقلاب نبوی خواهد داشت؛ شخصیتی که در پرتو تحریف به فراموشی سپرده شده، و نقشی که در سایه حقد و حسدِ برخی، مورد غفلت و ناسپاسی قرار گرفته و کإنلّم یکن تلقی شده است! پرداختن به شخصیت این بانوی مکرمه علاوهبر تبیین حقایق تاریخی و غنا بخشیدن به «تراث شخصیتی» اسلامی و شیعی، میتواند الگوی یک بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی را به بانوان مسلمان در جوامع اسلامی عموماً و بانوان جامعه شیعی خصوصاً و بانوان ایران اسلامی بالاخص ارائه دهد. الگوئی از یک بانوی مومن، سادهزیست، فداکار، ایثارگر، انفاقگر، حامی دین و نبوت و ولایت، و خلاصه الگوی بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی.
نگاهی اجمالی به شخصیت و فضائل حضرت خدیجه(س)
بر اساس منابع تاریخی، حضرت خدیجه(س) در خانوادهای موحّد و مومن به آئین ابراهیم حنیف و در مکه دیده به جهان گشود. پدر گرانقدر این بانوی مکرمه، «خُوَيلِد» فرزند اَسَد، و مادر بزرگوار ایشان، «فاطمه»، دخت زائده، از موحدین مکه بودند که از لحاظ نسبی با پیامبر اکرم(ص) پیوند دارند؛ بر این اساس حضرت خدیجه(س) از لحاظ نسبی از تیره قریش است که از سوى پدر در نياى سوّم (قُصَىّ ) و از سوى مادر در نياى هشتم (لُؤَىّ) با پيامبر اکرم(ص) پیوند نسبی مییابد (ن.ک. سیره ابنهشام، 2: 8). اجداد این بانو نیز نسل اندر نسل از بزرگان و موحدان عصر و مصر خویش به شمار میرفتند (ن.ک. الانوار الساطعه سيلاوى: 9؛ تاريخ مكّه ازرقى، ۱: ۱۴۹ و 226). آن بانو در زمان خود همچون آباء و اجداد خویش، از لحاظ حسب، نسب و ثروت و شخصیت، در زمره سرآمدان و بلکه در رأس آنها قرار داشت، چنانکه رهبر معظم انقلاب در اینباره میفرماید: «خدیجه(س) هم بانوی اوّل مکه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجستهای بود» (همو، 23/2/79). در منابع تاریخی و دینی نیز القاب و اوصاف گوناگونی برای آن بانو ذکر شده است. اولین کنیه آن بانوی مکرمه را باید از زبان قرآن شنید که او و دیگر همسران پیامبر اکرم(ص) را «امالمومنین» لقب داده است (احزاب: 6). همچنین خدای متعال با عنوان «مبارکه» آن بانو را به حضرت عیسی معرفی نموده است (کحلالبصر محدث قمی: 70). بر اساس روایات، در انجیل نیز با همین عنوان از آن بانو یاد شده است (بحارالانوار، 43: 22). پیامبر اکرم(ص) نیز ایشان را «برترین و بهترین امهات مومنین» دانسته (الانوار الساطعهًْ: ۲۲۶)، و به هنگام معرفی آن بانو به جبرائیل امین، از ایشان با تعبیر «هذِهِ صِدِّيقَهًُْ أُمَّتِي؛اين صدّيقه امّت من است» یاد کرده است (البدایه و النهایه ابنکثیر، 2: 62). امام صادق(ع) میفرماید مقصود از صدیقه، «معصومه» است (اصول کافی، 1: 459). امیرالمومنین(ع) در وصف آن حضرت از تعبیر «سيّدة النّسوان» استفاده نموده (بحارالانوار، 35: 143) و امام کاظم(ع) ایشان را «سیده قریش» نام نهاده است (قربالاسناد: 252). پیش از اسلام نیز با عناوینی زیبنده همچون «سیده نساء قریش» (شرح المواهب اللدنيّة زرقانى،۱: ۱۹۹) و «طاهره» (الاصابة ابن حجر، 8: 60) از ایشان یاد شده است. در یکی از زیارات نبی مکرم(ص) نیز با اوصافی همچون «صدّيقه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيّه، خديجه كبرى و امّ المؤمنين» به آن بانو سلام داده شده است (بحارالانوار، 100: 189). در بیان و بنان و سیره نبوی نیز حضرت خدیجه(س) از چنان قدر و منزلتی برخوردار است که هیچ یک همسران پیامبر اکرم(ص) و نیز هیچ یک بانوان امت اسلام به آن جایگاه رفیع نظر نتوانند داشت. پیامبر اکرم(ص) در مواقع مختلف و به ادنی بهانهای به تعریف و تمجید و بیان فضائل آن بانو اهتمام داشته (ن.ک. رهبر معظم انقلاب، 28/7/1368)، چندانکه حقد و حسد برخی از همسران حضرت برانگیخته میشده است (صحیح بخاری، 5: 48). برخی از بیانات آن رسول گرانقدر درباره آن بانوی مکرمه - که عموماً در منابع پیروان مکتب خلفا ذکر شده- از قرار ذیل است: «خديجه، صدّيقه امّت من است» (البدایه و النهایه، 2: 62)، «هر روز چندين بار خداوند با خديجه بر فرشتگان مباهات مىكند» (بحارالانوار، 16: 88)، «خديجه برترين امّهات مؤمنين است» (الانوارالساطعه:7)، «هرگز خدا همسرى بهتر از او براى من جايگزين نكرده است» (فتحالباری، 7: 140)، «برترين بانوان بهشتى، خديجه دخت خويلد و فاطمه دخت محمّد است» (همان: 139)، «خديجه بر بانوان امّت من برترى داده شده است» (تاریخ دمشق، 74: 84)، «خداوند محبّت خديجه را بر من ارزانى داشت» (كفاية الطالب: 359)، «خديجه در ايمان به خدا و من، گوى سبقت را از همه بانوان عالم ربود» (مستدرک حاکم نیشابوری، 3: 184)، «خداوند شكم مادرت را (خطاب به حضرت فاطمه) ظرف امامت قرار داد» (مناقب آل ابىطالب، 3: 383)، و «مريم بهترين بانوان زمان خود و خديجه بهترين بانوان زمان خويش است» (صحیح بخاری، 5: 47).
مروری بر نقش حضرت خدیجه(س)
در انقلاب نبوی(ص)
حضرت خدیجه(س) در سالهای آغازین انقلاب نبوی حضور فعال و فداکارانهای داشت و متأسفانه ظلم ظالمان و نیز دست اجل فرصتی بیشتر برای خدمت به اهداف الهی نبی مکرم به آن بانوی مکرمه را نداد. بر این اساس ضروری است پیش از پرداختن به نقش ایشان در «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به تحلیل این مرحله پرداخته و سپس نقش آن بانو را تبیین و تحلیلنماییم.
1- نهان و نهاد مرحله ایجاد انقلاب نبوی
مرحله آغازین انقلاب نبوی، با بعثت پیامبر اکرم(ص) آغاز میشود و تا آستانه هجرت آن حضرت به مدینه ادامه مییابد. به تعبیر مقام معظم رهبری، دوران سیزده ساله مکه، فصل اول دوران بیست و سه ساله رسالت پیامبر اکرم(ص) میباشد که مقدمه فصل دوم (دوره ده ساله مدینه و به اصطلاح دوران استقرار انقلاب نبوی) به حساب میآید (ن.ک. مقام معظم رهبری، 28/2/1380). نقطه آغازین این مرحله نیز بعثت نبی مکرم(ص) میباشد. از لحاظ لغوی بعثت به معنای برانگیختگی است و پیامبر اکرم(ص) با بعثتش برای ایجاد انقلابی عظیم در تاریخ بشریت برانگیخته شده است: «بعثت به معنای برانگیختگی است. برانگیختگی یعنی چه؟ یعنی تحرک، حرکت بعد از رخوت و سستی و رکود... در پیامبری دو تحول و دگرگونی هست. اول در وجود خود پیامبر؛ بعثت، رستاخیز، انقلاب، تحول اول در درون و ذات خود پیامبر و در باطن خود نبی به وجود میآید... بعد همین سرچشمه، همین تحول، همین شور، همین انقلاب، همین رستاخیز از این چشمه فیاض جوشان که روح نبی است، میریزد به اجتماع، منتقل میشود به متن جامعه بشری... بعد از آنکه در دل او انقلاب به وجود آمد، به دست او در جامعه انقلاب به وجود میآید و بعثت به معنای واقعی تحقق پیدا میکند» (مقام معظم رهبری، 11/7/1353). قبل از تبیین این مرحله، لازم به ذکر است که انقلاب نبوی بیشتر با صبغه فرهنگی آغاز به فعالیت نمود و در ابتدای کار، اقدامات فرهنگی و محتوایی و به تعبیر امروزی، تئوری فرهنگی در صدر برنامههای حضرتش قرار داشت. بر اساس این نظریه، پس از آنکه فکر و اندیشه و باور انسان تغییر کرد، رفتار و کردار او نیز تغییرخواهد کرد، لذا تغییر در محتوای باطنی انسانها عاملی سرنوشتساز به شمار میآید. پیامبر اکرم(ص)نیز مبتنی بر همین نظریه، نقطه آغاز انقلاب خود را انقلاب فکری و فرهنگی قرار میدهد. در این مرحله اقدامات پیامبر اکرم(ص) در دو بخش قابل تقسیمبندی است: اقداماتی که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتی که در جهت تغییر در رفتار انجام میگرفت و چنانکه گذشت لازمه تغییر در رفتار، تغییر در افکار است؛ منتها حوزه افکار، و به تعبیر حکماء، حوزه حکمت دو بخش دارد: حکمت نظری (یعنی علم به آنچه هست مانند علم به وجود خدا و قیامت) و حکمت عملی (یعنی علم به بایدها و نبایدها). درباره اقدامات پیامبر اکرم(ص) در حوزه حکمت نظری در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، -که شاید بتوان این مرحله را مرحله انقلاب اعتقادی نام نهاد- از قرار ذیل است: 1) معرفی خدای متعال به مردم با تمامی خصوصیات و صفات، نفی شرک و بسط تفکر خداپرستی و توحید و مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهانبینی مردم (مبداء شناسی)؛ 2) توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه (غیبشناسی)؛ 3) توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح او (انسانشناسی)؛ 4) توصیف نبوت و رهبری و چگونگی وحی (راهنما شناسی)؛ 5) توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد (فرجام شناسی)؛ 6) توصیف امتهای خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر درسرگذشت آنها (امتشناسی). غالب آیات مکی، شامل مباحث فوق و نظایر آن میباشد که در مرحله اول انقلاب نبوی، در مکه مکرمه بر حضرتش نازل شده و آن حضرت به تبیین و تفسیر آنها مشغول بود. در حوزه حکمت عملی، در دو بخش جداگانه میتوان بحث نمود. بخشی که مربوط به امور فردی و به اصطلاح در راستای «فردسازی» میباشد و بخشی دیگر که به امور کلان و اجتماعی مربوط بوده و به اصطلاح مربوط به «جامعهسازی» میباشد. آنچه مربوط به دوران سیزده ساله مکه و مرحله اول انقلاب نبوی میباشد، حکمت عملی در حوزه «فردسازی» میباشد، چه اینکه در مکه شرایط و امکاناتی برای حضرتش فراهم نبود تا در راستای جامعهسازی گامی موثر بردارد. در بخش حکمت عملی (قسمت مربوط به فردسازی) که به منظور تغییر در رفتار در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، توسط حضرتش عرضه شده، میتوان به موارد ذیلاشاره کرد: 1) ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (روابط میان انسان و خدا)؛ 2) ارائه مدلهای رفتاری و گفتاری برای گرامیداشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار (روابط میان انسانها با یکدیگر). بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار میگیرد و بخشی در حوزه مسائل فقهی. موراد ذیل از این قبیل است: سبقت جویی در خیر، میانهروی، وفای به عهد، کظم غیظ، صابر و صادق بودن و ویژگیهایی از قبیل تواضع، عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد، پرهیز از غیبت و دروغ و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهی، خوشرفتاری، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر و مادر و کودک و زن و دختر و....، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و....، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت و.... اینها دستورات و تغییراتی در عرصههای مختلف رفتاری بود.گفتنی است حکمت عملی با محوریت فردسازی به معنای پرورش افراد، اختصاصی به مرحله اول انقلاب نبوی نداشته در تمامی مراحل فرآیند تکاملی انقلاب نبوی، جزء لاینفک آن و هدف اول و اصلی آن میباشد؛ به تعبیر مقام معظم رهبری: «هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدفهای دیگری هم برای پیغمبر مطرح میشود... اما هدف اصلی پیمغبران الهی عموماً در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان میآیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکامل مقدرش برسانند» (همو، 17/7/1353). بیشترین تمرکز پیامبر اکرم(ص) در مرحله اول از انقلاب حضرتش، بر روی پرورش افراد زبده و ممحض در اسلام است. فردسازی به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد رفتن و تربیت و هدایت آنها پرداختن، کاری دور از شأن و جایگاه انبیاء است، چه ایشان درصدد بودند تا در مقیاسی کلانتر، با فراهم کردن بستر مناسب و ایجاد جامعه الهی و توحیدی، گروه گروه به تربیت و هدایت افراد بپردازند (مقام معظم رهبری، 17/7/1353)، اما پیامبر اکرم(ص) در محیط جاهلی مکه و در مرحله ایجاد انقلاب، چارهای جز این ندارد که تکتک به سراغ افراد برود و به اصطلاح آدمسازی فردی نماید و این لازمه هر حرکتی است که قرار است از صفر شروع نماید. بنابراین مرحله اول انقلاب نبوی به ناچار به فردسازی - به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد برود- را در دستور کار خود قرار داده بود: «در محیط جاهلی مکه، پیامبر وقتی میخواهد آدم درست بکند، مجبور است یکی یکی درست کند، برای خاطر اینکه برای ایجاد آن چنان نظامی، یک عده خواص لازمند، یک عده سنگ زاویه و زیربنا لازمند، اینها قبلاً درست میشود و این منافات با نقشه کلی انبیاء ندارد» (همان). در واقع پیامبر اکرم(ص) در دوران سیزده ساله مکه، در فضایی که همه ارزشها، ارزشهای جاهلی بود و تعصبها، غیرتورزیهای غلط، کینهورزیهای عمیق، قساوتها، شقاوتها، ظلمها و شهوتها در آمیخته با هم بود، و زندگی مردم را میفشرد و در خود احاطه کرده و در بین آن سنگهای خارا و غیرقابل نفوذ، نهالهای سبزی را به بار نشاند که هیچ توفانی نمیتوانست آنها را تکان بدهد. در این سیزده سال، پایههای مستحکمی ایجاد شد، که در مرحله بعد، یعنی استقرار انقلاب نبوی در مدینه، بنای جامعه اسلامی و جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایهگذاری گردید (مقام معظم رهبری، 31/5/1385).
2- نقش حضرت خدیجه(س) درمرحله ایجاد انقلاب نبوی
یکی از نمودهای بارز موفقیت نبی مکرم در عملیات فردسازی، تربیت و همراه کردن تعدادی از اصحاب و یاران حضرتش بود که با جان و مال خود در راه اهداف الهی آن حضرت حرکت کرده و ایشان را مورد حمایت خویش قرار میدادند. از جمله این شخصیتها، بانوی بزرگ اسلام، بانو خدیجه(س) کبری سلامعلیها میباشد. در ادامه به برخی از اقدامات و تاثیرات آن حضرت در فرایند تکاملی انقلاب نبوی، -که عموم آنها به مرحله ایجاد و سپس مرحله استقرار انقلاب نبوی مربوط است - اشارتی خواهد شد.
الف) اعلان ایمان و پیروی از پیامبر اکرم(ص)در دوران اختناق
برای شروع هر انقلابی، اولین نیاز رهبر آن انقلاب، نیاز به پیرو و یار و یاور است. حضرت خدیجه(س) به همراه حضرت علی(ع) اولین کسانی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند و در این راه تمام سختیها را به جان خریدند. روشن است که اعلام ایمان و پیروی در آغاز انقلابی که رهبر آن هیچ قدرت و ثروتی ندارد و حتی در ظاهر، امید هیچ پیروزی نیز در کار نیست، خود بزرگترین حمایت برای رهبری آن انقلاب به شمار میرود؛ اگرنه ایمان آوردن بعد از کسب پیروزی و قدرت، از لحاظ ارزش و تاثیر قابلیت مقایسه با ایمان و پیروی در آغاز انقلاب را ندارد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به اهمیت پیروی از رهبری یک انقلاب در دوران سختی و مرارت میفرماید: «وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شدهاند، همه از اوضاع راضیاند؛ میگویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا میشود، همه دچار تردید میشوند» (همو، 7/2/1377). روشن است که این سختیها در آغازینگاه یک انقلاب، به دلیل فقدان پشتوانه مالی و نظامی، از کم و کیف بیشتری برخوردار است و طبیعتاً پیروی از یک رهبر در این ایام ارزش و اهمیت والائی داشته و در پشیبرد اهداف انقلابی رهبری تاثیر بنیادینی دارد. از این منظر ایمان آوردن حضرت خدیجه(س) و حضرت علی(ع) در اولین ساعات بعثت نبی مکرم و پیروی این هر دو از آن حضرت از اهمیت والائی برخوردار است. رهبر معظم انقلاب با اشاره به این مهم از قول حضرت علی(ع) نقل میکند که: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسولاللَّه(ص) و خدیجهًْ و انا ثالثهما؛ تنها خانهای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه(س) بود و من» (رهبر معظم انقلاب، 21/7/1383).
ب) حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم
حضرت خدیجه(س) اولین شخصیتی بود که به حمایت تمامقد از پیامبر اکرم(ص) اهتمام نمود و در این راه جان و مال خود را فدا نمود. برخی از دانشمندان اهل سنت این خصوصیت را یکی از قدرمشترکهای آن بانو با حضرت آسیه و حضرت مریم دانستهاند: «قدر مشترك در ميان مريم، آسيه و خديجه، اين است كه هر يك از اينها، پيامبر مرسلى را تحت كفالت خود گرفته است آسيه ، حضرت موسى(ع) را كفالت و تربيت كرد و چون مبعوث شد به او ايمان آورد؛ مريم، حضرت عيسى(ع) را كفالت نمود و بزرگش كرد و چون مبعوث شد به او گرويد؛ خديجه نیز پيشنهاد ازدواج به پيامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقديم كرد و چون وحى بر آن حضرت نازل شد به او ايمان آورد» (البدايهًْ والنهايهًْ، 3: 129). اهمیت حمایتهای همهجانبه، بخصوص حمایت مالی حضرت خدیجه(س) از نبی مکرم در آغازینگاه انقلاب نبوی آنگاه روشن میشود که بدانیم - به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در دوران انقلاب و اختناق نقش کمکهای مالی نقشی بنیادین است و اگر در ابتدای انقلاب نبوی کمکهای مالی حضرت خدیجه(س) نبود، به احتمال زیاد فرآیند تکاملی انقلاب نبوی در آغاز راه مختل میگردید: «خدیجهى کبرى(س) در آغاز اسلام ایمان آورد؛ بزرگترین حرکت را به عنوان یک بانوى کامله و عاقله و بزرگوار انجام داد، اول مؤمن به اسلام او بود، بعد هم همه ثروت خود را در راه دعوت اسلام و ترویج اسلام خرج کرد، و تأثیر این کار را کسانى مىدانند که در مبارزات و دوران اختناق نقش کمکهاى مالى را به مبارزین تجربه کردند. که اگر کمکهاى خدیجه(س)نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه عمدهاى به وجود مىآمد» (رهبر معظم انقلاب، 2/3/1365). حمایتهای مالی حضرت خدیجه(س) از انقلاب نبوی صرفاً به حمایتهای مستقیم ختم نمیشود؛ و حمایتهای مالی غیرمستقیم آن بانو در دوران سخت تحریم قریش نیز از ایجاد خلل در فرآیند انقلاب نبوی جلوگیری کرده است. توضیح اینکه حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با نبی مکرم از تجار نامی حجاز به شمار میرفت و روابط خوبی با دیگر تجار داشت. در دوران سخت تحریم در شعب ابیطالب این بانو از این روابط بهره میگرفت وبه اصطلاح امروزی تحریمهای قریش را دور میزد. این امر نیز نکتهای مهم در تحلیل نقش آن بانو در پیشرفت اسلام است که نباید از چشم دور بماند، چنانکه رهبر معظم انقلاب از این امر به عنوان یکی از مزایا و خدمات آن بانو نسبت به اسلام یاد کرده است (ن.ک. همو، 28/7/1368).
انقلاب نبوی نیز همچون هر انقلاب دیگری، از نقطهای آغاز و با طی فرآیندی مشخص و مدوّن در مسیر اهداف خود و وصول بدانها گام برداشته است. در یک تحلیل این فرآیند در سه مرحله قابل تحلیل است: بعثت نبی مکرم اسلام، نقطه آغاز انقلاب نبوی بود که تا قبل از هجرت آن حضرت به مدینه، مجموعاً پروسهای سیزده ساله بوده و «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به شمار میآید. پس از هجرت پیامبر اکرم(ص)به مدینه و ایجاد حکومت دینی و تشکیل نهادهای مختلف حکومتی، «مرحله استقرار انقلاب نبوی» آغاز گردید و تا حجهًْالوداع پروسه استقرار انقلاب نبوی ادامه یافت. حجهًْ الوداع و واقعه شکوهمند غدیر و تعیین امیرالمومنین(ع) به عنوان جانشین نبوت و آغاز سلسله امامت، نقطه پایانی مرحله استقرار و آغازین گام در مسیر (مرحله) «استمرار و توسعه انقلاب نبوی» به شمار میآید. بدیهی است در هر یک از این مراحل، اقدامات مختلفی از سوی پیامبر اکرم(ص) و یاران و اصحاب ایشان نمود و بروز یافته و هر کدام از آنها نقشی را برعهده داشتهاند. در این میان نقش شخصیتهائی گرانقدر مانند عبدالمطلب، ابوطالب، حمزه سیدالهشداء، فاطمه بنت اسد، حضرت خدیجه(س) و... در پیشبرد اهداف الهی نبی مکرم(ص) از دیدهها پنهان مانده است؛ این در حالی است که نقش این بزرگواران در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، نقشی بنیادین و تاثیرگذار بوده است. یادداشت حاضر به مناسبت سالروز رحلت شهادتگونه بانوی فداکار و یار باوفای نبی مکرم اسلام، حضرت خدیجه(س)، مروری اجمالی بر شخصیت آن بانوی مکرمه و نیز نقش بینظیر ایشان در مرحله آغازین انقلاب نبوی خواهد داشت؛ شخصیتی که در پرتو تحریف به فراموشی سپرده شده، و نقشی که در سایه حقد و حسدِ برخی، مورد غفلت و ناسپاسی قرار گرفته و کإنلّم یکن تلقی شده است! پرداختن به شخصیت این بانوی مکرمه علاوهبر تبیین حقایق تاریخی و غنا بخشیدن به «تراث شخصیتی» اسلامی و شیعی، میتواند الگوی یک بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی را به بانوان مسلمان در جوامع اسلامی عموماً و بانوان جامعه شیعی خصوصاً و بانوان ایران اسلامی بالاخص ارائه دهد. الگوئی از یک بانوی مومن، سادهزیست، فداکار، ایثارگر، انفاقگر، حامی دین و نبوت و ولایت، و خلاصه الگوی بانوی تراز اسلام و انقلاب اسلامی.
نگاهی اجمالی به شخصیت و فضائل حضرت خدیجه(س)
بر اساس منابع تاریخی، حضرت خدیجه(س) در خانوادهای موحّد و مومن به آئین ابراهیم حنیف و در مکه دیده به جهان گشود. پدر گرانقدر این بانوی مکرمه، «خُوَيلِد» فرزند اَسَد، و مادر بزرگوار ایشان، «فاطمه»، دخت زائده، از موحدین مکه بودند که از لحاظ نسبی با پیامبر اکرم(ص) پیوند دارند؛ بر این اساس حضرت خدیجه(س) از لحاظ نسبی از تیره قریش است که از سوى پدر در نياى سوّم (قُصَىّ ) و از سوى مادر در نياى هشتم (لُؤَىّ) با پيامبر اکرم(ص) پیوند نسبی مییابد (ن.ک. سیره ابنهشام، 2: 8). اجداد این بانو نیز نسل اندر نسل از بزرگان و موحدان عصر و مصر خویش به شمار میرفتند (ن.ک. الانوار الساطعه سيلاوى: 9؛ تاريخ مكّه ازرقى، ۱: ۱۴۹ و 226). آن بانو در زمان خود همچون آباء و اجداد خویش، از لحاظ حسب، نسب و ثروت و شخصیت، در زمره سرآمدان و بلکه در رأس آنها قرار داشت، چنانکه رهبر معظم انقلاب در اینباره میفرماید: «خدیجه(س) هم بانوی اوّل مکه و از لحاظ حسب و نسب و ثروت، شخصیت برجستهای بود» (همو، 23/2/79). در منابع تاریخی و دینی نیز القاب و اوصاف گوناگونی برای آن بانو ذکر شده است. اولین کنیه آن بانوی مکرمه را باید از زبان قرآن شنید که او و دیگر همسران پیامبر اکرم(ص) را «امالمومنین» لقب داده است (احزاب: 6). همچنین خدای متعال با عنوان «مبارکه» آن بانو را به حضرت عیسی معرفی نموده است (کحلالبصر محدث قمی: 70). بر اساس روایات، در انجیل نیز با همین عنوان از آن بانو یاد شده است (بحارالانوار، 43: 22). پیامبر اکرم(ص) نیز ایشان را «برترین و بهترین امهات مومنین» دانسته (الانوار الساطعهًْ: ۲۲۶)، و به هنگام معرفی آن بانو به جبرائیل امین، از ایشان با تعبیر «هذِهِ صِدِّيقَهًُْ أُمَّتِي؛اين صدّيقه امّت من است» یاد کرده است (البدایه و النهایه ابنکثیر، 2: 62). امام صادق(ع) میفرماید مقصود از صدیقه، «معصومه» است (اصول کافی، 1: 459). امیرالمومنین(ع) در وصف آن حضرت از تعبیر «سيّدة النّسوان» استفاده نموده (بحارالانوار، 35: 143) و امام کاظم(ع) ایشان را «سیده قریش» نام نهاده است (قربالاسناد: 252). پیش از اسلام نیز با عناوینی زیبنده همچون «سیده نساء قریش» (شرح المواهب اللدنيّة زرقانى،۱: ۱۹۹) و «طاهره» (الاصابة ابن حجر، 8: 60) از ایشان یاد شده است. در یکی از زیارات نبی مکرم(ص) نیز با اوصافی همچون «صدّيقه، طاهره، زكيّه، راضيه، مرضيّه، خديجه كبرى و امّ المؤمنين» به آن بانو سلام داده شده است (بحارالانوار، 100: 189). در بیان و بنان و سیره نبوی نیز حضرت خدیجه(س) از چنان قدر و منزلتی برخوردار است که هیچ یک همسران پیامبر اکرم(ص) و نیز هیچ یک بانوان امت اسلام به آن جایگاه رفیع نظر نتوانند داشت. پیامبر اکرم(ص) در مواقع مختلف و به ادنی بهانهای به تعریف و تمجید و بیان فضائل آن بانو اهتمام داشته (ن.ک. رهبر معظم انقلاب، 28/7/1368)، چندانکه حقد و حسد برخی از همسران حضرت برانگیخته میشده است (صحیح بخاری، 5: 48). برخی از بیانات آن رسول گرانقدر درباره آن بانوی مکرمه - که عموماً در منابع پیروان مکتب خلفا ذکر شده- از قرار ذیل است: «خديجه، صدّيقه امّت من است» (البدایه و النهایه، 2: 62)، «هر روز چندين بار خداوند با خديجه بر فرشتگان مباهات مىكند» (بحارالانوار، 16: 88)، «خديجه برترين امّهات مؤمنين است» (الانوارالساطعه:7)، «هرگز خدا همسرى بهتر از او براى من جايگزين نكرده است» (فتحالباری، 7: 140)، «برترين بانوان بهشتى، خديجه دخت خويلد و فاطمه دخت محمّد است» (همان: 139)، «خديجه بر بانوان امّت من برترى داده شده است» (تاریخ دمشق، 74: 84)، «خداوند محبّت خديجه را بر من ارزانى داشت» (كفاية الطالب: 359)، «خديجه در ايمان به خدا و من، گوى سبقت را از همه بانوان عالم ربود» (مستدرک حاکم نیشابوری، 3: 184)، «خداوند شكم مادرت را (خطاب به حضرت فاطمه) ظرف امامت قرار داد» (مناقب آل ابىطالب، 3: 383)، و «مريم بهترين بانوان زمان خود و خديجه بهترين بانوان زمان خويش است» (صحیح بخاری، 5: 47).
مروری بر نقش حضرت خدیجه(س)
در انقلاب نبوی(ص)
حضرت خدیجه(س) در سالهای آغازین انقلاب نبوی حضور فعال و فداکارانهای داشت و متأسفانه ظلم ظالمان و نیز دست اجل فرصتی بیشتر برای خدمت به اهداف الهی نبی مکرم به آن بانوی مکرمه را نداد. بر این اساس ضروری است پیش از پرداختن به نقش ایشان در «مرحله ایجاد انقلاب نبوی» به تحلیل این مرحله پرداخته و سپس نقش آن بانو را تبیین و تحلیلنماییم.
1- نهان و نهاد مرحله ایجاد انقلاب نبوی
مرحله آغازین انقلاب نبوی، با بعثت پیامبر اکرم(ص) آغاز میشود و تا آستانه هجرت آن حضرت به مدینه ادامه مییابد. به تعبیر مقام معظم رهبری، دوران سیزده ساله مکه، فصل اول دوران بیست و سه ساله رسالت پیامبر اکرم(ص) میباشد که مقدمه فصل دوم (دوره ده ساله مدینه و به اصطلاح دوران استقرار انقلاب نبوی) به حساب میآید (ن.ک. مقام معظم رهبری، 28/2/1380). نقطه آغازین این مرحله نیز بعثت نبی مکرم(ص) میباشد. از لحاظ لغوی بعثت به معنای برانگیختگی است و پیامبر اکرم(ص) با بعثتش برای ایجاد انقلابی عظیم در تاریخ بشریت برانگیخته شده است: «بعثت به معنای برانگیختگی است. برانگیختگی یعنی چه؟ یعنی تحرک، حرکت بعد از رخوت و سستی و رکود... در پیامبری دو تحول و دگرگونی هست. اول در وجود خود پیامبر؛ بعثت، رستاخیز، انقلاب، تحول اول در درون و ذات خود پیامبر و در باطن خود نبی به وجود میآید... بعد همین سرچشمه، همین تحول، همین شور، همین انقلاب، همین رستاخیز از این چشمه فیاض جوشان که روح نبی است، میریزد به اجتماع، منتقل میشود به متن جامعه بشری... بعد از آنکه در دل او انقلاب به وجود آمد، به دست او در جامعه انقلاب به وجود میآید و بعثت به معنای واقعی تحقق پیدا میکند» (مقام معظم رهبری، 11/7/1353). قبل از تبیین این مرحله، لازم به ذکر است که انقلاب نبوی بیشتر با صبغه فرهنگی آغاز به فعالیت نمود و در ابتدای کار، اقدامات فرهنگی و محتوایی و به تعبیر امروزی، تئوری فرهنگی در صدر برنامههای حضرتش قرار داشت. بر اساس این نظریه، پس از آنکه فکر و اندیشه و باور انسان تغییر کرد، رفتار و کردار او نیز تغییرخواهد کرد، لذا تغییر در محتوای باطنی انسانها عاملی سرنوشتساز به شمار میآید. پیامبر اکرم(ص)نیز مبتنی بر همین نظریه، نقطه آغاز انقلاب خود را انقلاب فکری و فرهنگی قرار میدهد. در این مرحله اقدامات پیامبر اکرم(ص) در دو بخش قابل تقسیمبندی است: اقداماتی که به تغییر در افکار معطوف بود و اقداماتی که در جهت تغییر در رفتار انجام میگرفت و چنانکه گذشت لازمه تغییر در رفتار، تغییر در افکار است؛ منتها حوزه افکار، و به تعبیر حکماء، حوزه حکمت دو بخش دارد: حکمت نظری (یعنی علم به آنچه هست مانند علم به وجود خدا و قیامت) و حکمت عملی (یعنی علم به بایدها و نبایدها). درباره اقدامات پیامبر اکرم(ص) در حوزه حکمت نظری در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، -که شاید بتوان این مرحله را مرحله انقلاب اعتقادی نام نهاد- از قرار ذیل است: 1) معرفی خدای متعال به مردم با تمامی خصوصیات و صفات، نفی شرک و بسط تفکر خداپرستی و توحید و مطرح کردن توحید در همه ابعاد آن و به عبارت دیگر، تغییر جهانبینی مردم (مبداء شناسی)؛ 2) توصیف موجودات روحانی عالم از قبیل فرشتگان و ملائکه (غیبشناسی)؛ 3) توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح او (انسانشناسی)؛ 4) توصیف نبوت و رهبری و چگونگی وحی (راهنما شناسی)؛ 5) توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد (فرجام شناسی)؛ 6) توصیف امتهای خوب و بد گذشته و دعوت به تفکر درسرگذشت آنها (امتشناسی). غالب آیات مکی، شامل مباحث فوق و نظایر آن میباشد که در مرحله اول انقلاب نبوی، در مکه مکرمه بر حضرتش نازل شده و آن حضرت به تبیین و تفسیر آنها مشغول بود. در حوزه حکمت عملی، در دو بخش جداگانه میتوان بحث نمود. بخشی که مربوط به امور فردی و به اصطلاح در راستای «فردسازی» میباشد و بخشی دیگر که به امور کلان و اجتماعی مربوط بوده و به اصطلاح مربوط به «جامعهسازی» میباشد. آنچه مربوط به دوران سیزده ساله مکه و مرحله اول انقلاب نبوی میباشد، حکمت عملی در حوزه «فردسازی» میباشد، چه اینکه در مکه شرایط و امکاناتی برای حضرتش فراهم نبود تا در راستای جامعهسازی گامی موثر بردارد. در بخش حکمت عملی (قسمت مربوط به فردسازی) که به منظور تغییر در رفتار در مرحله ایجاد انقلاب نبوی، توسط حضرتش عرضه شده، میتوان به موارد ذیلاشاره کرد: 1) ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او نظیر نماز (روابط میان انسان و خدا)؛ 2) ارائه مدلهای رفتاری و گفتاری برای گرامیداشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار (روابط میان انسانها با یکدیگر). بخشی از این مسائل در حیطه مسائل اخلاقی قرار میگیرد و بخشی در حوزه مسائل فقهی. موراد ذیل از این قبیل است: سبقت جویی در خیر، میانهروی، وفای به عهد، کظم غیظ، صابر و صادق بودن و ویژگیهایی از قبیل تواضع، عدم تجسس در زندگی خصوصی افراد، پرهیز از غیبت و دروغ و تهمت، عفو و گذشت، خیرخواهی، خوشرفتاری، مقاومت در برابر ظالمان، دفاع از مظلومان، بزرگداشت پدر و مادر و کودک و زن و دختر و....، رعایت انصاف و عدل، کمک به مستمندان و یتیمان و....، ارزش دانستن کار، رعایت بهداشت و.... اینها دستورات و تغییراتی در عرصههای مختلف رفتاری بود.گفتنی است حکمت عملی با محوریت فردسازی به معنای پرورش افراد، اختصاصی به مرحله اول انقلاب نبوی نداشته در تمامی مراحل فرآیند تکاملی انقلاب نبوی، جزء لاینفک آن و هدف اول و اصلی آن میباشد؛ به تعبیر مقام معظم رهبری: «هدف اولی پیغمبر، هدف اصلی پیغمبر یک چیز است، در نیمه راه آن هدف، هدفهای دیگری هم برای پیغمبر مطرح میشود... اما هدف اصلی پیمغبران الهی عموماً در چند کلمه قابل خلاصه کردن است؛ پیغمبران به این جهان میآیند تا انسان را به سرمنزل تعالی و تکامل مقدرش برسانند» (همو، 17/7/1353). بیشترین تمرکز پیامبر اکرم(ص) در مرحله اول از انقلاب حضرتش، بر روی پرورش افراد زبده و ممحض در اسلام است. فردسازی به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد رفتن و تربیت و هدایت آنها پرداختن، کاری دور از شأن و جایگاه انبیاء است، چه ایشان درصدد بودند تا در مقیاسی کلانتر، با فراهم کردن بستر مناسب و ایجاد جامعه الهی و توحیدی، گروه گروه به تربیت و هدایت افراد بپردازند (مقام معظم رهبری، 17/7/1353)، اما پیامبر اکرم(ص) در محیط جاهلی مکه و در مرحله ایجاد انقلاب، چارهای جز این ندارد که تکتک به سراغ افراد برود و به اصطلاح آدمسازی فردی نماید و این لازمه هر حرکتی است که قرار است از صفر شروع نماید. بنابراین مرحله اول انقلاب نبوی به ناچار به فردسازی - به معنای اینکه تک تک به سراغ افراد برود- را در دستور کار خود قرار داده بود: «در محیط جاهلی مکه، پیامبر وقتی میخواهد آدم درست بکند، مجبور است یکی یکی درست کند، برای خاطر اینکه برای ایجاد آن چنان نظامی، یک عده خواص لازمند، یک عده سنگ زاویه و زیربنا لازمند، اینها قبلاً درست میشود و این منافات با نقشه کلی انبیاء ندارد» (همان). در واقع پیامبر اکرم(ص) در دوران سیزده ساله مکه، در فضایی که همه ارزشها، ارزشهای جاهلی بود و تعصبها، غیرتورزیهای غلط، کینهورزیهای عمیق، قساوتها، شقاوتها، ظلمها و شهوتها در آمیخته با هم بود، و زندگی مردم را میفشرد و در خود احاطه کرده و در بین آن سنگهای خارا و غیرقابل نفوذ، نهالهای سبزی را به بار نشاند که هیچ توفانی نمیتوانست آنها را تکان بدهد. در این سیزده سال، پایههای مستحکمی ایجاد شد، که در مرحله بعد، یعنی استقرار انقلاب نبوی در مدینه، بنای جامعه اسلامی و جامعه مدنی و نبوی، بر روی آنها پایهگذاری گردید (مقام معظم رهبری، 31/5/1385).
2- نقش حضرت خدیجه(س) درمرحله ایجاد انقلاب نبوی
یکی از نمودهای بارز موفقیت نبی مکرم در عملیات فردسازی، تربیت و همراه کردن تعدادی از اصحاب و یاران حضرتش بود که با جان و مال خود در راه اهداف الهی آن حضرت حرکت کرده و ایشان را مورد حمایت خویش قرار میدادند. از جمله این شخصیتها، بانوی بزرگ اسلام، بانو خدیجه(س) کبری سلامعلیها میباشد. در ادامه به برخی از اقدامات و تاثیرات آن حضرت در فرایند تکاملی انقلاب نبوی، -که عموم آنها به مرحله ایجاد و سپس مرحله استقرار انقلاب نبوی مربوط است - اشارتی خواهد شد.
الف) اعلان ایمان و پیروی از پیامبر اکرم(ص)در دوران اختناق
برای شروع هر انقلابی، اولین نیاز رهبر آن انقلاب، نیاز به پیرو و یار و یاور است. حضرت خدیجه(س) به همراه حضرت علی(ع) اولین کسانی بودند که به آن حضرت ایمان آوردند و در این راه تمام سختیها را به جان خریدند. روشن است که اعلام ایمان و پیروی در آغاز انقلابی که رهبر آن هیچ قدرت و ثروتی ندارد و حتی در ظاهر، امید هیچ پیروزی نیز در کار نیست، خود بزرگترین حمایت برای رهبری آن انقلاب به شمار میرود؛ اگرنه ایمان آوردن بعد از کسب پیروزی و قدرت، از لحاظ ارزش و تاثیر قابلیت مقایسه با ایمان و پیروی در آغاز انقلاب را ندارد. رهبر معظم انقلاب با اشاره به اهمیت پیروی از رهبری یک انقلاب در دوران سختی و مرارت میفرماید: «وقتی که اوضاع خوب است، کسانی که دور محور یک رهبری جمع شدهاند، همه از اوضاع راضیاند؛ میگویند خدا پدرش را بیامرزد، ما را به این وضع خوب آورد. وقتی سختی پیدا میشود، همه دچار تردید میشوند» (همو، 7/2/1377). روشن است که این سختیها در آغازینگاه یک انقلاب، به دلیل فقدان پشتوانه مالی و نظامی، از کم و کیف بیشتری برخوردار است و طبیعتاً پیروی از یک رهبر در این ایام ارزش و اهمیت والائی داشته و در پشیبرد اهداف انقلابی رهبری تاثیر بنیادینی دارد. از این منظر ایمان آوردن حضرت خدیجه(س) و حضرت علی(ع) در اولین ساعات بعثت نبی مکرم و پیروی این هر دو از آن حضرت از اهمیت والائی برخوردار است. رهبر معظم انقلاب با اشاره به این مهم از قول حضرت علی(ع) نقل میکند که: «و لم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسولاللَّه(ص) و خدیجهًْ و انا ثالثهما؛ تنها خانهای که اهل آن، مسلمان بودند، خانه ما بود؛ پیغمبر بود، خدیجه(س) بود و من» (رهبر معظم انقلاب، 21/7/1383).
ب) حمایت مالی مستقیم و غیرمستقیم
حضرت خدیجه(س) اولین شخصیتی بود که به حمایت تمامقد از پیامبر اکرم(ص) اهتمام نمود و در این راه جان و مال خود را فدا نمود. برخی از دانشمندان اهل سنت این خصوصیت را یکی از قدرمشترکهای آن بانو با حضرت آسیه و حضرت مریم دانستهاند: «قدر مشترك در ميان مريم، آسيه و خديجه، اين است كه هر يك از اينها، پيامبر مرسلى را تحت كفالت خود گرفته است آسيه ، حضرت موسى(ع) را كفالت و تربيت كرد و چون مبعوث شد به او ايمان آورد؛ مريم، حضرت عيسى(ع) را كفالت نمود و بزرگش كرد و چون مبعوث شد به او گرويد؛ خديجه نیز پيشنهاد ازدواج به پيامبر اسلام داد، همه اموالش را در راه او تقديم كرد و چون وحى بر آن حضرت نازل شد به او ايمان آورد» (البدايهًْ والنهايهًْ، 3: 129). اهمیت حمایتهای همهجانبه، بخصوص حمایت مالی حضرت خدیجه(س) از نبی مکرم در آغازینگاه انقلاب نبوی آنگاه روشن میشود که بدانیم - به تعبیر رهبر معظم انقلاب- در دوران انقلاب و اختناق نقش کمکهای مالی نقشی بنیادین است و اگر در ابتدای انقلاب نبوی کمکهای مالی حضرت خدیجه(س) نبود، به احتمال زیاد فرآیند تکاملی انقلاب نبوی در آغاز راه مختل میگردید: «خدیجهى کبرى(س) در آغاز اسلام ایمان آورد؛ بزرگترین حرکت را به عنوان یک بانوى کامله و عاقله و بزرگوار انجام داد، اول مؤمن به اسلام او بود، بعد هم همه ثروت خود را در راه دعوت اسلام و ترویج اسلام خرج کرد، و تأثیر این کار را کسانى مىدانند که در مبارزات و دوران اختناق نقش کمکهاى مالى را به مبارزین تجربه کردند. که اگر کمکهاى خدیجه(س)نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه عمدهاى به وجود مىآمد» (رهبر معظم انقلاب، 2/3/1365). حمایتهای مالی حضرت خدیجه(س) از انقلاب نبوی صرفاً به حمایتهای مستقیم ختم نمیشود؛ و حمایتهای مالی غیرمستقیم آن بانو در دوران سخت تحریم قریش نیز از ایجاد خلل در فرآیند انقلاب نبوی جلوگیری کرده است. توضیح اینکه حضرت خدیجه(س) پیش از ازدواج با نبی مکرم از تجار نامی حجاز به شمار میرفت و روابط خوبی با دیگر تجار داشت. در دوران سخت تحریم در شعب ابیطالب این بانو از این روابط بهره میگرفت وبه اصطلاح امروزی تحریمهای قریش را دور میزد. این امر نیز نکتهای مهم در تحلیل نقش آن بانو در پیشرفت اسلام است که نباید از چشم دور بماند، چنانکه رهبر معظم انقلاب از این امر به عنوان یکی از مزایا و خدمات آن بانو نسبت به اسلام یاد کرده است (ن.ک. همو، 28/7/1368).