کد خبر: ۱۳۲۰۹۵
تاریخ انتشار : ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۲۲:۰۴
نگاهی به دیروزنامه‌های زنجیره‌ای

کلاه برجام کوچک بود باید کلاه بزرگتری سر کشور گذاشت!

لزوم رسیدن به «برجام بزرگ»! ادعای باطل ایستادن اروپا طرف ایران، پیشنهاد گشایش دفتر اتحادیه اروپا در تهران و خروج آمریکا از برجام درستی راه دولت را نشان داد! از جمله مطالب روز پنج شنبه روزنامه‌های زنجیره‌ای بود.



سرویس سیاسی ـ

مدعیان اصلاح‌طلبی علی الدوام مشغول خیانت به منافع و مصالح کشور‌ هستند. این غرب باوران خودباخته برای گذاشتن کلاهی بزرگتر از برجام سر مملکت و فروختن توانمندی‌ها و اقتدار کشور در حال زمینه‌سازی‌اند.
روزنامه ایران در شماره روز پنج شنبه طی یادداشتی به قلم یکی از مدعیان اصلاحات نوشت: «تردیدی در این نیست که جامعه جهانی نیاز دارد با جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های منطقه غرب آسیا و ذی‌نفوذ‌ترین کشور در میان جوامع و کشور‌های اسلامی به «اعتمادی متقابل» دست یابد. دستیابی به این اعتماد تنها از مسیر «تعامل سازنده و هدفمند» میسور است و هر گونه آهنگ تقابل همچون سنگی شیشه نازک این اعتماد را مورد هدف قرار خواهد داد. بر این مبنا ایران در کنار دیگر قدرت‌های بزرگ جهانی و منطقه‌ای می‌تواند به «برنامه جامع اقدام مشترک» بزرگ بیندیشد. حقیقت آنکه بدون دستیابی به چنین «برنامه جامعی» نظم و امنیت و ثبات که مقدمه رشد و توسعه و حل مسائل دیرپا و مزمن تاریخی منطقه غرب آسیا است حاصل نخواهد آمد. روشن است که این «برنامه جامع اقدام مشترک» فراتر از موضوعات مطرح در پرونده صنعت هسته‌ای ایران باید باشد. اما آنچه که مقدمه ورود به مسیر دستیابی به «برجام بزرگ» است تغییر نگرش جامعه جهانی به ایران است.»
گفتنی است، مدعیان اصلاحات برای خسارت محض برجام سنگ تمام گذاشتند و به هر شیوه‌اش بزکش ‌می‌کردند. آمریکا و اروپا اما مدام با لگد به توافق هسته‌ای ‌کوبیدند. در آخر هم ترامپ تیر خلاص را به آن شلیک کرد. افراطیون مدعی اصلاح‌طلبی در چنین شرایطی باز هم از مذاکره می‌گویند و از «برجام بزرگ» می‌نویسند. آنها فروشندگان کارکشته و چیره‌دستی‌اند. می‌خواهند غیر از صنعت هسته‌ای، بنیه دفاعی مملکت را هم بفروشند و دست و پای نفوذ منطقه‌ای ایران را ببندند و ایران را تبدیل کنند به لقمه‌ای آماده بلعیده شدن دشمنان قسم خورده‌اش. چنین مزخرفاتی از این خائنان وطن فروش عجیب نیست. غربگرایان دست چندم خرده‌پا مصصم‌اند چوب حراج به منافع کشور و تیشه به ریشه مقاومت بزنند. نتانیاهو اینها را سرمایه اسرائیل در ایران نامید. این سرمایه‌ها مشغول خدمت به صهیونیسم و استکبار و خیانت به ملت‌اند. ارگان دولت هم البته شده پژواک صدای همین وطن‌فروش‌ها.

اروپا و آمریکا؛ در تقابل یا همدست و هم‌آواز
مدعیان اصلاحات حمایت لفظی اروپا از برجام را می‌بینند اما همصدایی‌اش با آمریکا و تصریح بر برجام‌های بعدی را نه! البته به ظاهر.
روزنامه ایران در یادداشت دیگری نوشت: «کسانی که معتقدند برجام برای ما تنها خسارت به همراه داشته باید به چند سؤال پاسخ دهند. از جمله اینکه بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون در چند مقطع بوده که آمریکا اینگونه در یک عرصه مهم بین‌المللی تنها مانده باشد و قدرت‌های اقتصادی و سیاسی جهان و خصوصاً اروپا با او همراهی نکنند؟ سؤال دیگر این است که بعد از انقلاب اسلامی تاکنون آیا مقطعی را سراغ داریم که قدرت‌های اروپایی در یک تقابل بین‌المللی بین ایران و آمریکا اینگونه جانب ایران بایستند. نه در تقابل‌های میان ما با آمریکایی‌ها بلکه در هیچ‌کدام از عرصه‌های دیگر، از انقلاب تاکنون قدرت‌های اروپایی طرف ما را نگرفته بودند. از زمانی که آمریکایی‌ها تلاش داشتند علیه ما یک اجماع تصنعی بسازند چند سالی بیشتر نگذشته اما همین برجام بود که باعث ایجاد یک اجماع علیه ترامپ و سیاست‌های آمریکا شده است.»
شواهد نشان می‌دهد این ادعا که اروپا طرف ایران ایستاده و آمریکا در صحنه بین‌الملل تنها مانده، تنها یک ساده‌لوحی، خوش خیالی و دستاوردسازی برای برجام است؛ آن هم به دلیل بی‌دستاوردی آن. چراکه اروپا شریک دزد و برادر شغال است. رویکردها و مواضع آمریکا و کشورهای اروپایی در قبال ایران کاملا بر هم منطبق است. اروپا بر لزوم فشار بر ایران برای محدودسازی توانمندی موشکی و نفوذ منطقه‌ای ایران تأکید ‌می‌کند که این زیاده‌خواهی و مداخله‌جویی، بی‌کم و کاست همان خواسته آمریکاست. اروپا اما پیش از خروج آمریکا و پس از آن، به ظاهر از برجام حمایت می‌کند. با این حمایت لفظی، پیش از خروج آمریکا از برجام به دنبال این بود که برای نگه داشتن ترامپ در توافق هسته‌ای، ایران را به دلیل توان موشکی و نقش‌آفرینی منطقه‌ای‌اش پای میز مذاکره بکشاند. اکنون نیز سران سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان در واکنش به خروج آمریکا از برجام طی بیانیه‌ای اعلام کردند: «تعهد ما نسبت به حفظ امنیت کشور‌های همپیمان و شرکایمان در منطقه بدون قید و شرط است و ایران باید به‌گونه‌ای معنا‌دار نگرانی ما درباره مسائل منطقه مخصوصا در سوریه و عراق و یمن را رفع کند! و درخصوص برنامه موشک‌های بالستیک خود نیز پاسخگو باشد!» یادآور می‌شود که رئیس‌جمهور معتقد بود که «اروپایی‌ها به دنبال «آقا اجازه» از آمریکا‌ هستند.

ذیل کدام فصل هفتم؟
در ادامه این یادداشت آمده است: «ما هنوز نباید فراموش کنیم که در چه شرایطی مذاکرات برجامی را آغاز کردیم. در آن شرایط پرونده ما ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل بود. اینها همه مواردی است که باید در یک داوری منصفانه مد نظر قرار بگیرد، چرا که هر نوع قضاوت غیرمنصفانه‌ای راه را برای‌اشتباهات پرهزینه بعدی باز خواهد کرد.»
حامیان دولت و برخي دولتمردان بارها مدعي شده‌اند که به واسطه برجام بدون بروز جنگ از ذيل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد خارج شد‌ه‌ايم.
اين ادعا در حالي است که از نظر حقوقي، يک قطعنامه هنگامي ذيل فصل ۷ منشور سازمان ملل قرار مي گيرد که در بخش مربوط به اجرايي آن، عبارت «Acting under Chapter VII of the Charter of the United‌Nations» بدون هيچ قيد و شرطي، مندرج باشد. با بررسي قطعنامه هاي صادرشده عليه جمهوري اسلامي ايران پي مي بريم که اساسا هيچ يک از قطعنامه‌هاي صادرشده عليه کشورمان ذيل فصل ۷ قرار نداشته است و هرگاه آمريکا و متحدان غربي‌اش به دنبال کشاندن قطعنامه هاي ضدايراني به ذيل فصل ۷ بودند، روسيه و چين با اين استدلال صحيح که ايران هيچ گاه امنيت جهان را به مخاطره نينداخته مانع از اين کار شده‌اند. با اين حال با اصرار و فشار آمريکا و برخي کشورهاي غربي عضو شوراي امنيت، در نهايت قطعنامه‌ها عليه ايران صرفاً ذيل بند ۴۱ اين فصل (و نه کلّيت فصل ۷) به تصويب رسيد تا صرفاً «الزام‌آور» بودن آن مشخص و موکد باشد. بنابراين برخلاف اين ادعا، نه در گذشته و نه الان هيچ گاه ايران ذيل «کليت» فصل هفت يا «ماده ۴۲» فصل هفت که اجازه حمله نظامي را صادر مي‌کند نبوده است.

خروج آمریکا از برجام درستی راه دولت را نشان داد!
با خروج ترامپ از برجام انتظار این بود که زنجیره‌ای‌ها به‌اشتباه و خطای محاسباتی خود اذعان کرده و از پیشگاه ملت عذرخواهی کنند ولی این گونه نشد. روزنامه شرق نوشت: «ممکن است یک طیف سیاسی شناخته‌شده در داخل کشور، دولت روحانی و تلاش‌های آقای دکتر ظریف را در مسئله برجام به چالش بکشد و این کار ترامپ را ضعف دستگاه دیپلماسی ایران بداند و بنای ایجاد اختلاف در داخل را داشته باشد. باید گفت حرکت زشت و ناپسند دولت آمریکا، به کار و تلاش جناب دکتر ظریف و دولت روحانی اعتبار بیشتری بخشید و سیاستمداران بزرگ دنیا تاکنون در کنار ایران ایستاده‌اند. سخنان رئیس‌جمهور ایران در واکنش به حرکت نابخردانه رئیس‌جمهور آمریکا بسیار سنجیده بود و بقای ایران در برجام و فرصتی که داده شد، بهترین راه ممکن برای حفظ اعتبار و تنش‌زدایی جمهوری اسلامی است.»
در ادامه این یادداشت آمده است: «شعار خروج از برجام و حرکت‌ برخی نمايندگان كه کاغذی را در مجلس یک کشور به آتش کشیده و ایجاد تنش کنیم، چندان منطقي به نظر نمي‌آيد. اجازه دهیم دستگاه دیپلماسی کشور به ریاست وزیر محترم خارجه با تدبیر و حکمت و مشورت و با مذاکره، ایران را در این مقطع بحرانی هدایت کند. مجلس نیز باید از برخي رفتارهاي افراطی جلوگیری کرده و رفتاری در شأن یک‌ نماینده را از آنان طلب کند. مردم آرامش می‌خواهند و صلاح ملک و ملت آیندگان، پرهیز از جنگ و درگیری است.»
درخواست از دولت محترم مبنی بر اینکه از برجام خارج نشود و به آن پایبند باشد، اگر با تسامح نگوئیم خیانت،‌اشتباه فاجعه باری است که نتایج جبران ناپذیر دیگری را به همراه خواهد داشت. آمریکا به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده و در مقابل ایران همه تعهدات خود را عملی ساخته است. ترامپ نیز با توهین‌های زیاد سه‌شنبه شب گذشته به وقت ایران از برجام خارج شده، تحریم‌های برداشته نشده را برگرداند و در کنار آن تحریم‌های دیگری را نیز اعمال کرد. حال سخن گفتن از تعهد به برجامی که دیگر وجود خارجی ندارد چه می‌تواند باشد جز خیانت؟ البته اینکه گفته شود که می‌توان با اروپا به عمر برجام ادامه داد، در شرایطی است که اروپا هم‌صدا و همدست آمریکاست.
نکته دیگر اینکه ترساندن مردم از جنگ قریب‌الوقوع یکی از راهکارهای مدعیان اصلاحات برای تکیه زدن بر مناصب کلیدی و غیر کلیدی بوده است و این در حالی است که هر گاه آنان مسئولیت اداره قوه مجریه را بر عهده داشته‌اند، تهدیدها علیه ایران بیشتر شده و ایران با تعابیر توهین آمیزی در مجامع جهانی مورد خطاب قرار گرفته است.

گشایش دفتر اتحادیه اروپا در تهران؛ بازی در زمین دشمن
روزنامه آرمان در مطلبی به قلم یکی از فعالان اصلاح‌طلب نوشت: «پیشنهاد می‌کنم که مقامات کشور در اولین فرصت سفارتخانه اتحادیه اروپا را در تهران تاسیس و در بالاترین سطح با ایتالیا، آلمان، فرانسه، اسپانیا و کشورهای اسکاندیناوی ارتباط برقرار کنند. باید تلاش کنیم در مسائل بین‌المللی و مذاکرات با اروپایی‌ها سیاست برد-برد اقتصادی را سرلوحه کار خود قرار دهیم».
گفتنی است، پیش از این نیز موضوع گشایش دفتر اتحادیه اروپا در تهران به دفعات از سوی مدعیان اصلاحات مطرح شده بود.
این در حالی است که با نگاه کوتاهی به تاثیر چنین دفاتری در کشورهای دیگر، با حقایق تلخی مواجه می‌شویم. یکی از تازه‌ترین اهدافی که توسط این اتحادیه و در پوشش دفتر، مورد دست‌اندازی و آشوب قرار گرفت، اوکراین بود. سازمان امنیت و همکاری اروپا در راستای اجرای هدف هماهنگ‌سازی اوکراین با غرب و نیز‌اشاعه و توسعه نفوذ جهان غرب در این کشور، همکاری و تعامل خود با اوکراین را از سال 1991 آغاز کرد. این سازمان وظیفه مهم و کلیدی هماهنگ‌سازی اوکراین و تغییر در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی آن‌را طی سه مرحله به انجام رساند و بدین طریق توانست سرنوشت سیاسی اوکراین را رقم زده و آن را وارد حلقه طرفداران غرب نماید.
«جرج فریدمن» رئیس‌اندیشکده راهبردی «استراتفور» گفته بود: «مشکل‌ما - آمریکا - با ایران، برنامه هسته‌ای این کشور نیست، مسئله اصلی آن است که ایران نشان داده است نه فقط بدون رابطه با آمریکا بلکه در حال تخاصم و چالش با آمریکا می‌توان بزرگ‌ترین قدرت نظامی، تکنولوژیک و علمی منطقه بود.»

یک شهر؛ یک شهردار و دهها حزب مدعی!
روزنامه اعتماد در صفحه نخست شماره پنجشنبه یادداشتی پیرامون حاشیه‌های انتخاب شهردار در شورای شهر اصلاح‌طلب مننتشر کرده است.
این یادداشت که یک رپورتاژ آگهی است در وصف یکی از دو گزینه شهرداری تهران نوشته شده و جالب آنکه نویسنده و کسی که یادداشت در توصیفش نوشته شده هر دو از افراد نزدیک به موسس حزب اعتماد ملی بوده‌اند.
در بخشی از این یادداشت آمده: «چند روزي تا انتخاب نهايي شهردار جديد تهران فرصت باقي است و بالاخره بعد از حدود ٢ ماه از اولين استعفاي نجفي، قرار است كه از بين دو گزينه آقايان افشاني و حسيني‌مكارم، يك نفر بر مسند كرسي شهرداري تهران بنشيند.» مدعیان اصلاح‌طلبی به رغم شعارهای فریبنده اما هر وقت که پای عمل بوده نشان داده‌اند که چیزی برای آنها ارزشمندتر از منافع حزبی نیست. این موضوع باعث شده تا همواره انتخاب شهردار برای اصلاح‌طلبان حواشی فراوانی داشته باشد. مردم تهران، تجربه تلخ شورای شهر اول را به یاد دارند. در آن زمان امور کلان شهری مانند تهران برای چندماه دستخوش دعواهای حزبی اصلاح‌طلبان بود.
نویسنده در ادامه به این سبک و سیاق اصلاح‌طلبان اعتراض می‌کند: «از همان ابتداي مطرح شدن بحث انتخاب شهردار جديد براي تهران، بارها در سخنراني‌ها و جلساتي كه داشتم اعلام كردم كه بهتر است اعضاي شوراي شهر به جاي تاكيد روي جبهه و حزب و طيف‌هاي سياسي براي انتخاب شهردار، بر روي شايستگي تكيه داشته باشند و شهردار آينده را براساس شايسته‌سالاري برگزينند. اما از آنجايي كه متاسفانه چنين رويه‌اي در هيچ يك از انتخابات برگزار شده در كشور وجود ندارد و برعكس، انتخاب افراد براساس فشارهاي احزاب و جبهه‌هاست، در واقع نظرشخصي من اين بود كه شهردار آينده براساس ملاك‌ها و صلاحيت‌ها تعيين شود نه اينكه انتخاب شهردار به چالش و كشمكشي بين حزب كارگزاران، اتحاد ملت و ساير گروه‌ها و جبهه‌هاي سياسي بدل شود.»