اخبار ویژه
آتلانتیک: 4 بند برجام نقض شده آمریکا بدعهد است
یک نشریه معتبر آمریکایی تصریح کرد این کشور حداقل 4 بند از بندهای برجام را که به نفع ایران است، نقض کرده است.
آتلانتیک در گزارشی به قلم پیتر بینارت خاطر نشان کرد: در اکتبر گذشته، ترامپ پایبندی ایران به توافق هستهای را تایید نکرد. طبق قانون مصوب کنگره، عدم تایید به این معناست که ترامپ میتواند، تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را بازگرداند. تحریمهایی که به عنوان بخشی از برجام، رفع شده بود.
«طنز ماجرا اینجاست که علیرغم همه هیاهوی تصمیم ترامپ برای عدم تایید پایبندی ایران به توافق، شک و تردید کمی درباره پایبندی ایران وجود دارد. آژانس بینالمللی انرژی هستهای، 9بار پایبندی ایران را تایید کرد. متحدان اروپایی آمریکا هم، اینگونه گفتهاند. جیم متیس، وزیر دفاع خود ترامپ هم چنین کرده است. دقیقا در همین ماه، وزارت خارجه ترامپ، طی گزارشی اعلام کرد که «ایران به اجرای تعهدات مرتبط با هستهایاش ذیل برجام ادامه داده است.»
بند 26 برجام، آمریکا (و متحدانش) را متعهد میکند که مانع مداخله در تحقق کل منافع رفع تحریمهای مشخص برای ایران شود. بند 29 برجام آمریکا و اروپا را متعهد میکند که از اتخاذ هرگونه سیاست مشخصا عامدانه که بر عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران تاثیر منفی و مستقیم بگذارد، پرهیز کنند. بند 33، آنها را متعهد میکند که با اتخاذ گامهایی برای تضمین دسترسی ایران در حوزههای تجارت، فناوری، مالی و انرژی موافقت کنند.
دولت ترامپ احتمالا این بندها را نقض کرده است. واشنگتنپست گزارش داده که در نشست ناتو در ماه می گذشته، «ترامپ سعی کرده شرکای اروپایی را به توقف تجارت و بازرگانی با ایران متقاعد کند». سپس در ژولای، مدیر امور قانونی ترامپ در نشست گروه 20 در آلمان، مباهات کرده که ترامپ «بر نیاز ملتها به توقف تجارت با ملتهایی که از تروریسم حمایت میکنند، به ویژه ایران، تاکید کرده است.» به نظر میرسد که هر دو این تلاشهای لابیگری، قول آمریکا مبنی بر «خودداری از هرگونه سیاست مشخصا عامدانه که بر عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران تاثیر منفی و مستقیم بگذارد» را نقض میکنند.
دولت ترامپ ممکن است، نقضهای دیگری هم مرتکب شده باشد. بند 22 برجام، به طور مشخص آمریکا را ملزم میکند که به «فروش هواپیماهای مسافربری تجاری و خدمات قطعات مربوطه به ایران اجازه دهد.» هر شرکت آمریکایی- یا حتی شرکت خارجی که 10 درصد قطعاتش آمریکایی باشد- برای تجارت با ایران باید از دفتر کنترل دارایی خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (اوفک) اجازه بگیرد.
از زمانی که ترامپ به قدرت رسیده، درخواستهای کسب مجوز صادرات هواپیما به ایران متراکم شده و اوفک به این درخواستها پاسخی نداده است.
آتلانتیک پس از شرح عهدشکنی اوفک، تصریح کرد چنین «فیلمی» در روابط با کرهشمالی هم اتفاق افتاده بود. در سال 1994، دولت کلینتون، یک توافق هستهای با کره شمالی امضا کرد. پیونگ یانگ قول داد تا برنامه هستهایاش را تعلیق کند. در مقابل، آمریکا قول داد که برای جبران برقی که کرهشمالی از راکتور پلوتونیوم تولید میکرد، نفت سوخت سنگین به آن بدهد و به کره شمالی کمک کند تا یک راکتور کاملا جدید آب سبک احداث کند و به سمت عادیسازی روابط حرکت کند. اما در همان زمان، کنگره، هم مانع تحویل نفت سوختی به کرهشمالی شد و هم در احداث راکتور آب سبک کارشکنی کرد. کرهشمالی هشدار داد اگر آمریکا به توافق پایبند نباشد، آنها هم به توافق پایبند نخواهند بود که البته چنین اتفاقی هم افتاد.
«حقیقت این است که، حداقل از دوران پس از جنگ سرد، ایالات متحده همیشه در وفای به عهدی که در توافقات هستهای داده، زیاد خوب نبوده است. مهم است که آمریکاییها این را بدانند».
انکار گرانی، ارزانی میآورد؟!
یک روزنامه اصلاحطلب حامی دولت نوشت: بسیاری از مدیران دولتی در مقابل گرانی سکوت کرده و حتی انکار میکنند اما آیا انکار گرانی، ارزانی میآورد؟!
آفتابیزد در گزارشی نوشت: بسیاری از مسئولان دولتی در مقابل گرانیهای اخیر سکوت کردهاند و حتی برخی به انکار این مسئله میپردازند! در حالی که میری، نایب رئیس اتحادیه لوازم خانگی موضوع افزایش 10 تا 15 درصدی قیمت لوازم خانگی را تأیید کرده، سازمان حمایت هرگونه افزایش قیمت را رد کرده و غیرقانونی میداند. همچنین مسئولان این سازمان هنوز پاسخ مشخصی در مورد گرانیهای اخیر ارائه ندادهاند.
از سوی دیگر، اکثر مسئولان متفقالقول هستند که هیچ افزایش قیمتی وجود ندارد! ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی بارها به این موضوع اشاره داشته که ارز 4200 تومانی منجر به بهبود شرایط اقتصادی کشور خواهد شد. همچنین براساس مصوبه دولت بعد از تکنرخی شدن قیمت ارز، بانک مرکزی مکلف شده که ارز مورد نیاز واردات را تامین کند. سیف نیز گفته است که ارز مورد نیاز واردکنندگان را اختصاص داده است، اما برخی از فعالان بخش واردات این طور اعلام کردهاند که تا به امروز هیچ ارز 4200 تومانی برای واردات دریافت نکردهاند.
اکنون پرسش اینجاست که چرا پس از تکنرخی شدن نرخ ارز و رسیدن قیمت دلار به 4200 تومان با توجه به اینکه نرخ دلار بازار آزاد قبل از تکنرخی شدن، بیشتر بود و مسئولان دولتی انتظار کاهش قیمت محصولات وارداتی را داشتند، اما بازار واکنش متفاوتی نشان داده است؟ آیا بهتر نیست مسئولان به جای انکار واقعیتها، در راستای پذیرش مشکلات موجود و چارهاندیشی فوری گام بردارند؟
کارگردان فیلم روحانی: برجام با عملیات روانی بر مردم قالب شد
مشاور و سازنده فیلم تبلیغاتی روحانی در انتخابات 92 میگوید آنچه با افکار عمومی در فقره برجام شد، قابلیت تدریس دانشگاهی در حوزه عملیات روانی را دارد.
حسین دهباشی مینویسد: «حالا که گذشت، اما برایتان عجیب نیست که میلیونها هموطن روزها و شبها، لحظهها را شمردند تا قراردادی امضا بشود که اصلا نمیدانستند داده و ستانده آن چیست؟ یا شبانه و شادیکنان به خیابان ریخته و پذیرفتن آن را جشن بگیرند، بیآنکه بدانند چرا. یا حالا و حتی از پس سالها حمایت متعصبانه ولو متن فارسی آن را نخوانده باشند؟»
وی میافزاید: انصافا آنچه در فقره برجام با افکار عمومی ایرانیان شد، قابلیت سه واحد تدریس دانشگاهی در حوزه عملیات روانی را دارد.
دهباشی پیش از این تصریح کرده بود «برجام، اصلا خیانت نبود، خریت بود.» اما به نظر میرسد اکنون باور دارد که در کنار برخی سهلاندیشیها، پای خیانت نیز در میان بوده است. دهباشی البته درباره کوتاهی امثال خودشان و عدم اعتراض در وقت لازم تصریح کرده بود:«بله امثال ما نیز بیغیرتی کردند، وقتی همان قبل از تصویب برجام، نقدهای خصوصیشان را علنی نکردند.»
یادآوری میشود دهباشی بنا بر اذعان خودش، جملاتی نظیر «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» و «هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم سانتریفیوژ» را بر روحانی القا کرده بود تا در تبلیغات انتخابات سال 92 بازگو کند.
رانتطلبی و اشرافیت سیاسی موجب ریزش در طیف اصلاحطلب شده است
یک روزنامهنگار اصلاحطلب میگوید لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان، دیکتاتورمآبانه و با رانت بسته میشود.
به گزارش رجانیوز، هنگامه شهیدی گفته است:
دوران اصلاحات، اشرافیت اقتصادی با ورود کارگزاران شروع میشود؛ سپس در ادامه، اشرافیت سیاسی بوده است که باز هم اشرافیت سیاسی اصلاحطلبها به اشرافیت اقتصادی منجر خواهد شد. یعنی عدهای در زمان آقای هاشمی، اشرافیت اقتصادی داشتند و توانستند به سال 76 و اشرافیت سیاسی برسند. عدهای هم اشرافیت سیاسی نداشتند و در سال 76 با روی کار آمدن آقای خاتمی به عنوان اصلاحطلب، به اشرافیت سیاسی رسیدند و از آن به اشرافیت اقتصادی رسیدند. یعنی افرادی که از اشرافیت اقتصادی برخوردار نبودند و به واسطه اشرافیت سیاسیشان، در دو حزب اصلاحطلب آمدند و قدرت را به دست گرفتند و در ساختار قدرت آمدند، بعد از آن برای خود اشرافیت اقتصادی درست کردند.
مشاور کروبی در انتخابات سال 88 در همین راستا میافزاید: متاسفانه احزابی که در ابتدای دهه هفتاد و در اواسط آن دهه تاسیس شدند، با تاثیرپذیری از افکار غلط عناصر اصلی احزاب، کم کم به سمت اشرافیت سیاسی گرویدند. آسیبی که این آپارتاید به جریانهای سیاسی کشور وارد کرد، بسیار مخرب بود.
شهیدی در بخش دیگری از این گفتوگو، مناسبات سیاسی در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را دیکتاتورمآبانه خواند و گفت: از دیدگاه من، نوع شکلگیری و پایهگذاری شورای سیاستگذاری، روشی کاملا دیکتاتورمآبانه است. اینکه با رانت، رفاقت و فامیلسالاری، عدهای به نام افکار کل اصلاحطلبان بر سرنوشت آنان تصمیمگیری کنند و لیستهای انتخاباتیشان را هم به همین شیوه ببندند، چیزی جز اشرافیت سیاسی آن عده خاص بر جریان اصلاحات نیست و متاسفانه رئیس دولت اصلاحات در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردند و نتوانستند دموکراسی واقعی را در جریان اصلاحطلبی نهادینه کنند. این موضوع باعث رنجش و فاصلهگیری و درنهایت، جدایی فکری بسیاری از اصلاحطلبان از این جریان شده است که گواه آن، جدایی برخی اصلاحطلبان از شورای سیاستگذاری بوده است و آنها منتظر ظهور جریان جدید و بستر مناسب برای فعالیتهایشان هستند.
به گفته شهیدی، «اشرافیت سیاسی را ابتدا جریان اصلاحطلب در کشور به راه انداخت و تعدادی از پارامترهای فرهنگ غربی پیرامون اشرافیت سیاسی وارد این جریان سیاسی شد و خود را برتر از سایرین دانستند. جریان اصولگرا با توجه به سنتی بودن نتوانسته است به آن صورت، همانند اصلاحطلبان به سمت اشرافیت سیاسی برود. شعارهای اعتقادی اصلاحطلبان برای حضور در قدرت، به اشرافیت سیاسی و خودبرتربینی و آپارتاید سیاسی نزدیکتر است.»
یک نشریه معتبر آمریکایی تصریح کرد این کشور حداقل 4 بند از بندهای برجام را که به نفع ایران است، نقض کرده است.
آتلانتیک در گزارشی به قلم پیتر بینارت خاطر نشان کرد: در اکتبر گذشته، ترامپ پایبندی ایران به توافق هستهای را تایید نکرد. طبق قانون مصوب کنگره، عدم تایید به این معناست که ترامپ میتواند، تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران را بازگرداند. تحریمهایی که به عنوان بخشی از برجام، رفع شده بود.
«طنز ماجرا اینجاست که علیرغم همه هیاهوی تصمیم ترامپ برای عدم تایید پایبندی ایران به توافق، شک و تردید کمی درباره پایبندی ایران وجود دارد. آژانس بینالمللی انرژی هستهای، 9بار پایبندی ایران را تایید کرد. متحدان اروپایی آمریکا هم، اینگونه گفتهاند. جیم متیس، وزیر دفاع خود ترامپ هم چنین کرده است. دقیقا در همین ماه، وزارت خارجه ترامپ، طی گزارشی اعلام کرد که «ایران به اجرای تعهدات مرتبط با هستهایاش ذیل برجام ادامه داده است.»
بند 26 برجام، آمریکا (و متحدانش) را متعهد میکند که مانع مداخله در تحقق کل منافع رفع تحریمهای مشخص برای ایران شود. بند 29 برجام آمریکا و اروپا را متعهد میکند که از اتخاذ هرگونه سیاست مشخصا عامدانه که بر عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران تاثیر منفی و مستقیم بگذارد، پرهیز کنند. بند 33، آنها را متعهد میکند که با اتخاذ گامهایی برای تضمین دسترسی ایران در حوزههای تجارت، فناوری، مالی و انرژی موافقت کنند.
دولت ترامپ احتمالا این بندها را نقض کرده است. واشنگتنپست گزارش داده که در نشست ناتو در ماه می گذشته، «ترامپ سعی کرده شرکای اروپایی را به توقف تجارت و بازرگانی با ایران متقاعد کند». سپس در ژولای، مدیر امور قانونی ترامپ در نشست گروه 20 در آلمان، مباهات کرده که ترامپ «بر نیاز ملتها به توقف تجارت با ملتهایی که از تروریسم حمایت میکنند، به ویژه ایران، تاکید کرده است.» به نظر میرسد که هر دو این تلاشهای لابیگری، قول آمریکا مبنی بر «خودداری از هرگونه سیاست مشخصا عامدانه که بر عادیسازی روابط تجاری و اقتصادی با ایران تاثیر منفی و مستقیم بگذارد» را نقض میکنند.
دولت ترامپ ممکن است، نقضهای دیگری هم مرتکب شده باشد. بند 22 برجام، به طور مشخص آمریکا را ملزم میکند که به «فروش هواپیماهای مسافربری تجاری و خدمات قطعات مربوطه به ایران اجازه دهد.» هر شرکت آمریکایی- یا حتی شرکت خارجی که 10 درصد قطعاتش آمریکایی باشد- برای تجارت با ایران باید از دفتر کنترل دارایی خارجی وزارت خزانهداری آمریکا (اوفک) اجازه بگیرد.
از زمانی که ترامپ به قدرت رسیده، درخواستهای کسب مجوز صادرات هواپیما به ایران متراکم شده و اوفک به این درخواستها پاسخی نداده است.
آتلانتیک پس از شرح عهدشکنی اوفک، تصریح کرد چنین «فیلمی» در روابط با کرهشمالی هم اتفاق افتاده بود. در سال 1994، دولت کلینتون، یک توافق هستهای با کره شمالی امضا کرد. پیونگ یانگ قول داد تا برنامه هستهایاش را تعلیق کند. در مقابل، آمریکا قول داد که برای جبران برقی که کرهشمالی از راکتور پلوتونیوم تولید میکرد، نفت سوخت سنگین به آن بدهد و به کره شمالی کمک کند تا یک راکتور کاملا جدید آب سبک احداث کند و به سمت عادیسازی روابط حرکت کند. اما در همان زمان، کنگره، هم مانع تحویل نفت سوختی به کرهشمالی شد و هم در احداث راکتور آب سبک کارشکنی کرد. کرهشمالی هشدار داد اگر آمریکا به توافق پایبند نباشد، آنها هم به توافق پایبند نخواهند بود که البته چنین اتفاقی هم افتاد.
«حقیقت این است که، حداقل از دوران پس از جنگ سرد، ایالات متحده همیشه در وفای به عهدی که در توافقات هستهای داده، زیاد خوب نبوده است. مهم است که آمریکاییها این را بدانند».
انکار گرانی، ارزانی میآورد؟!
یک روزنامه اصلاحطلب حامی دولت نوشت: بسیاری از مدیران دولتی در مقابل گرانی سکوت کرده و حتی انکار میکنند اما آیا انکار گرانی، ارزانی میآورد؟!
آفتابیزد در گزارشی نوشت: بسیاری از مسئولان دولتی در مقابل گرانیهای اخیر سکوت کردهاند و حتی برخی به انکار این مسئله میپردازند! در حالی که میری، نایب رئیس اتحادیه لوازم خانگی موضوع افزایش 10 تا 15 درصدی قیمت لوازم خانگی را تأیید کرده، سازمان حمایت هرگونه افزایش قیمت را رد کرده و غیرقانونی میداند. همچنین مسئولان این سازمان هنوز پاسخ مشخصی در مورد گرانیهای اخیر ارائه ندادهاند.
از سوی دیگر، اکثر مسئولان متفقالقول هستند که هیچ افزایش قیمتی وجود ندارد! ولیالله سیف، رئیس کل بانک مرکزی بارها به این موضوع اشاره داشته که ارز 4200 تومانی منجر به بهبود شرایط اقتصادی کشور خواهد شد. همچنین براساس مصوبه دولت بعد از تکنرخی شدن قیمت ارز، بانک مرکزی مکلف شده که ارز مورد نیاز واردات را تامین کند. سیف نیز گفته است که ارز مورد نیاز واردکنندگان را اختصاص داده است، اما برخی از فعالان بخش واردات این طور اعلام کردهاند که تا به امروز هیچ ارز 4200 تومانی برای واردات دریافت نکردهاند.
اکنون پرسش اینجاست که چرا پس از تکنرخی شدن نرخ ارز و رسیدن قیمت دلار به 4200 تومان با توجه به اینکه نرخ دلار بازار آزاد قبل از تکنرخی شدن، بیشتر بود و مسئولان دولتی انتظار کاهش قیمت محصولات وارداتی را داشتند، اما بازار واکنش متفاوتی نشان داده است؟ آیا بهتر نیست مسئولان به جای انکار واقعیتها، در راستای پذیرش مشکلات موجود و چارهاندیشی فوری گام بردارند؟
کارگردان فیلم روحانی: برجام با عملیات روانی بر مردم قالب شد
مشاور و سازنده فیلم تبلیغاتی روحانی در انتخابات 92 میگوید آنچه با افکار عمومی در فقره برجام شد، قابلیت تدریس دانشگاهی در حوزه عملیات روانی را دارد.
حسین دهباشی مینویسد: «حالا که گذشت، اما برایتان عجیب نیست که میلیونها هموطن روزها و شبها، لحظهها را شمردند تا قراردادی امضا بشود که اصلا نمیدانستند داده و ستانده آن چیست؟ یا شبانه و شادیکنان به خیابان ریخته و پذیرفتن آن را جشن بگیرند، بیآنکه بدانند چرا. یا حالا و حتی از پس سالها حمایت متعصبانه ولو متن فارسی آن را نخوانده باشند؟»
وی میافزاید: انصافا آنچه در فقره برجام با افکار عمومی ایرانیان شد، قابلیت سه واحد تدریس دانشگاهی در حوزه عملیات روانی را دارد.
دهباشی پیش از این تصریح کرده بود «برجام، اصلا خیانت نبود، خریت بود.» اما به نظر میرسد اکنون باور دارد که در کنار برخی سهلاندیشیها، پای خیانت نیز در میان بوده است. دهباشی البته درباره کوتاهی امثال خودشان و عدم اعتراض در وقت لازم تصریح کرده بود:«بله امثال ما نیز بیغیرتی کردند، وقتی همان قبل از تصویب برجام، نقدهای خصوصیشان را علنی نکردند.»
یادآوری میشود دهباشی بنا بر اذعان خودش، جملاتی نظیر «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» و «هم باید چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم سانتریفیوژ» را بر روحانی القا کرده بود تا در تبلیغات انتخابات سال 92 بازگو کند.
رانتطلبی و اشرافیت سیاسی موجب ریزش در طیف اصلاحطلب شده است
یک روزنامهنگار اصلاحطلب میگوید لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان، دیکتاتورمآبانه و با رانت بسته میشود.
به گزارش رجانیوز، هنگامه شهیدی گفته است:
دوران اصلاحات، اشرافیت اقتصادی با ورود کارگزاران شروع میشود؛ سپس در ادامه، اشرافیت سیاسی بوده است که باز هم اشرافیت سیاسی اصلاحطلبها به اشرافیت اقتصادی منجر خواهد شد. یعنی عدهای در زمان آقای هاشمی، اشرافیت اقتصادی داشتند و توانستند به سال 76 و اشرافیت سیاسی برسند. عدهای هم اشرافیت سیاسی نداشتند و در سال 76 با روی کار آمدن آقای خاتمی به عنوان اصلاحطلب، به اشرافیت سیاسی رسیدند و از آن به اشرافیت اقتصادی رسیدند. یعنی افرادی که از اشرافیت اقتصادی برخوردار نبودند و به واسطه اشرافیت سیاسیشان، در دو حزب اصلاحطلب آمدند و قدرت را به دست گرفتند و در ساختار قدرت آمدند، بعد از آن برای خود اشرافیت اقتصادی درست کردند.
مشاور کروبی در انتخابات سال 88 در همین راستا میافزاید: متاسفانه احزابی که در ابتدای دهه هفتاد و در اواسط آن دهه تاسیس شدند، با تاثیرپذیری از افکار غلط عناصر اصلی احزاب، کم کم به سمت اشرافیت سیاسی گرویدند. آسیبی که این آپارتاید به جریانهای سیاسی کشور وارد کرد، بسیار مخرب بود.
شهیدی در بخش دیگری از این گفتوگو، مناسبات سیاسی در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را دیکتاتورمآبانه خواند و گفت: از دیدگاه من، نوع شکلگیری و پایهگذاری شورای سیاستگذاری، روشی کاملا دیکتاتورمآبانه است. اینکه با رانت، رفاقت و فامیلسالاری، عدهای به نام افکار کل اصلاحطلبان بر سرنوشت آنان تصمیمگیری کنند و لیستهای انتخاباتیشان را هم به همین شیوه ببندند، چیزی جز اشرافیت سیاسی آن عده خاص بر جریان اصلاحات نیست و متاسفانه رئیس دولت اصلاحات در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردند و نتوانستند دموکراسی واقعی را در جریان اصلاحطلبی نهادینه کنند. این موضوع باعث رنجش و فاصلهگیری و درنهایت، جدایی فکری بسیاری از اصلاحطلبان از این جریان شده است که گواه آن، جدایی برخی اصلاحطلبان از شورای سیاستگذاری بوده است و آنها منتظر ظهور جریان جدید و بستر مناسب برای فعالیتهایشان هستند.
به گفته شهیدی، «اشرافیت سیاسی را ابتدا جریان اصلاحطلب در کشور به راه انداخت و تعدادی از پارامترهای فرهنگ غربی پیرامون اشرافیت سیاسی وارد این جریان سیاسی شد و خود را برتر از سایرین دانستند. جریان اصولگرا با توجه به سنتی بودن نتوانسته است به آن صورت، همانند اصلاحطلبان به سمت اشرافیت سیاسی برود. شعارهای اعتقادی اصلاحطلبان برای حضور در قدرت، به اشرافیت سیاسی و خودبرتربینی و آپارتاید سیاسی نزدیکتر است.»