گفتو گو با منصوره السادات میرمعرب، کارگردان مستند تحسین شده «لکنت»
تجربه ساخت مستند یک نفره
انوشه میرمرعشی
«منصوره السادات میرمعرب» در کارنامه هنریاش تجربه بازیگری، دستیارکارگردانی و کارگردانی دارد؛ و البته ساخت پنج اثر مستند درباره معلولان و... اما بیشتر با مستند «لکنت» شناخته شد.
تا قبل از اینکه خانم میرمعرب، مستند لکنت را بسازد هیچ کس از زاویه نگاه افراد دارای لکنت، به این موضوع نپرداخته بود؛ به همین دلیل این مستند خیلی سریع مورد توجه قرار گرفت. برای همین سراغ او رفتیم تا درباره علاقهمندیهای وی در عرصه مستند به ویژه مستندسازی با موضوع زندگی، مشکلات و توانمندیهای معلولان
گپ و گفت داشته باشیم...
* چه شد که از دنیای تصویر و سینما سر در آوردید؟
در دانشگاه سینما خواندم و با تئاتر فعالیتم را شروع کردم. بعد از آن وارد عرصه بازیگری فیلمهای سینمایی شدم. البته دستیار کارگردانی و منشی صحنه بودن را هم در تعدادی از فیلمها تجربه کردم. در این دوران گرچه تجربیات خوبی به دست آوردم اما به لحاظ روحی نمیتوانستم با برخی از حاشیهها و رفتارهای غلط در محیط سینما کنار بیایم. برای همین به این فکر افتادم که خودم فیلم بسازم تا خودم بتوانم درباره عوامل کار و شکلدهی به فضای اخلاقی در کار تعیینکننده باشم.
به هرحال ایدههای زیادی هم در ذهن داشتم و برهمین اساس هم دوتا فیلم کوتاه ساختم. یکی «حتی یک قطره» نام داشت و یکی دیگر «فاصلههای بیدلیل».
* ماجرای جعل عنوان فیلم فاصلههای بیدلیل و شکایتی که از جاعل آن کردید چه بود؟
مدتی از ساخت فاصلههای بیدلیل گذشته بود که دستیارم با جعل عنوان کارگردان، این فیلم را به نام خودش به تلویزیون فروخت و این اثر با نام او از سیما پخش شد. ابتدا به واحد نمایش سیما اعتراض کردم ولی او در مقابل اعتراضم یک مصاحبه انجام داد و به دروغ مطالبی را درباره من مطرح کرد.
واقعا نمیتوانستم در مقابل چنین ظلمی کوتاه بیایم. رفتم و شکایت کردم. نویسنده فیلمنامه، بازیگران کار، تصویربرداران، صدابردار و... همه شاهد بودند که من کارگردان «فاصلههای بیدلیل» بودم و چون مدارک زیادی برای اثبات حقانیتم داشتم، توانستم بعد از دو سال پیگیری و دوندگی علیه دستیارم که جعل عنوان کرده بود به جرم نشر اکاذیب حکم بگیرم. حکم دو سال زندان و 36 ضربه شلاق. اما بعد از اینکه حکم را علیه ایشان گرفتم نخواستم که حکم اجرا شود فقط در همین حد که حقم را گرفته بودم و این مسئله بازتابی در رسانهها پیدا کرده بود که دیگر ایشان یا افرادی مثل ایشان به فکر جعل و دروغگویی درباره یک اثر سینمایی نیافتند، برایم کافی بود.
* درباره اولین فیلم خود یعنی «o منفی» بفرمایید که چطور ساخته شد؟
یکی از دوستانم دچار بیماری سرطان شده بود. من دوربین دست گرفتم و از شروع دوره تا پایان درمان و تا زمانی که بهبودیاش را به دست آورد؛ همراه او بودم. اسم کار را گذاشتم «o منفی». همه کارهای آن مستند را خودم انجام دادم. فیلمبرداری، صدابرداری، تدوین، و...
وقتی مستند «o منفی» آماده شد و چندجا به نمایش درآمد، از طرف مخاطبین به خصوص اساتیدم خیلی تشویق شدم. این تشویقها باعث شد که برای مستندسازی مصمم شوم. یعنی دیگر راهم را پیدا کرده بودم. از اینجا بود که ساخت پنج تا مستند که درباره زندگی معلولان بود را شروع کردم.
* چطور با شخصیتهای داستان مستندهایتان ارتباط برقرار میکنید؟
این مطلب برایم جا افتاده که باید با شخصیتهایی که میخواهم مستند زندگی شان را بسازم، دوست و صمیمی بشوم. درکشان کنم، مشکلاتشان را مشکلات خودم بدانم و دردها و مشکلاتشان را در کارم منعکس کنم. اما بعد از این مرحله این مسئله خیلی برایم مهم است که باید توانمندیهای این افراد را هم در کنار مشکلاتشان نشان بدهم.
سر ساخت مستند «بالاتر از ابرها» که موضوعش درباره خانوادهای بود که سه فرزند معلول داشتند، با درد مادر خانواده عجین بودم. گاهی به خاطر شرایط کودکان معلول آن خانواده بهگریه میافتادم. چون با این خانوادهها زندگی میکنم روابطم با آنها صمیمی میشود. به نظرم در کار مستند آدم باید با سوژهاش یکی بشود. خدا را شکر بعد از اتمام کار و اکرانها، همچنان دوستی و ارتباطم با آدمهای مستندم برقرار هست و از حال و روزگارشان خبر دارم. این مسائل باعث میشود آدمهایی که میخواهم دربارهشان مستند بسازم جلوی دوربین راحت باشند و مخاطب هم بر همین اساس با اثر ارتباط برقرار میکند. مثلا اولین مستندی که درباره معلولان ساختم با عنوان «کاش نسیم بیشتر بوزد» درباره خانم اعظم محمدی قهرمان پرتاب دیسک معلولین بود. این خانم به همراه همسرش که ایشان هم معلول است در روستای محل سکونت شان یعنی اهرم به کار پرورش قارچ مشغول هستند. مخاطب در این اثر روحیه تلاشگری این زوج را درک میکند و با غم و شادی آنها همراه میشود.
* برویم سراغ مستند تحسین شده «لکنت»؛ ظاهرا این مستند تنها اثری است که درباره افراد دارای لکنت زبان ساخته شده است؟
بله همین طور است. تا آنجایی که من تحقیق کردم در ایران که اصلا مستندی با این موضوع ساخته نشده بود، اما در سطح جهانی هم چند اثر درباره روشهای درمانی لکنت و مراکزی که در حوزه گفتار درمانی فعال هستند ساخته شده. یعنی اثری درباره خود این افراد و مشکلاتشان تا قبل از «لکنت» ساخته نشده بود. من دنبال کسانی بودم که لکنت شدید داشتند برای همین کارم سختتر میشد. چون افرادی که درمان شده یا در حال درمان بودند، مناسب مستند نبودند و من بیشتر میخواستم لکنت شدید را نشان بدهم تا جامعه نسبت به افراد دارای لکنت و مشکلاتشان شناخت پیدا کند. از طرف دیگر میخواستم هم خانم دارای لکنت زبان و هم آقای دارای لکنت زبان در مستندم حضور داشته باشند. در مرحله بعد هدفم این بود که مخاطب متوجه بشود که در مواجهه با یک فرد دارای لکنت زبان باید صبوری به خرج بدهد. اینکه خیلیها فکر میکنند با گفتن ادامه کلمه دارند به فرد دارای لکنت زبان کمک میکنند، بسیار غلط است. مردم باید با صبوری به فرد دارای لکنت اجازه بدهند که خودش حرفش را کامل بزند. البته در کنار نشان دادن مشکلات، چند فرد دارای لکنت زبان که به موفقیتهای علمی بالایی هم رسیدهاند را در مستندم نشان دادم که مخاطب توانمندیهای این افراد را هم در نظر داشته باشد.
* چطور با آن دو آمریکایی دارای لکنت زبان آشنا شدید؟
ساخت مستند «لکنت» سه سال طول کشید. به خاطرش به قزوین، بوشهر، اصفهان و.. سفر کردم و با افراد زیادی که دارای مشکل لکنت زبان بودند صحبت کردم. با کارشناسان و متخصصان گفتاردرمانی هم مصاحبههای زیادی داشتم. خیلیها دوست نداشتند جلوی دوربین قرار بگیرند. اما افراد شجاعی مثل «پروانه» -از شخصیتهای اصلی مستند- خیلی لطف کردند که با وجود داشتن لکنت زبان حاضر شدند جلوی دوربین بیایند و از مشکلاتشان، شادی و غمهایشان بگویند. اصلا به خاطر شجاعتی که «پروانه» به خرج داد و حاضر شد جلوی دوربین بیاید، در جشنواره پرواز که از لکنت تقدیر شد، داوران جایزه جسارت را به او دادند.
یکی از اعضای انجمن لکنت ایران از طریق شبکههای مجازی با تعدادی از افراد دارای لکنت زبان آمریکایی دوست بود، از طریق ایشان با آن دو آمریکایی ارتباط برقرار کردم. خیلی از سوژه استقبال کردند. چون معتقد بودند تا به حال هیچ فیلمسازی به مشکلات آنها در جامعه نپرداخته است. البته برای ضبط اسکایپی حرفها و درددلهای آنها خیلی سختی کشیدم. به خاطر تفاوت زمانی محل سکونت آنها با ایران و مشکل نداشتن اینترنت پرسرعت و دستگاههای باکیفیت با یک سختیای مصاحبه آنها انجام و ضبط شد ولی خدا را شکر نتیجهاش خیلی خوب بود.
* زن بودن چه تاثیری در زاویه دید یک مستندساز میتواند داشته باشد؟
در مستندسازی ریزبینی و نکته سنجی خیلی مهم است. آنوقت مستندساز وقتی سراغ موضوعاتی مثل معلولین و مشکلاتشان میرود حتما احساساتش درگیر میشود. به نظرم چون خداوند زنها را طوری آفریده که ریزبینی دارند و به جزئیات توجه بیشتری میکنند و در عین حال یک عاطفه قوی و در جریان دارند، این تواناییها در مستندسازی بیشتر به کمک شان میآید. فکر میکنم اگر یک آقا به جای من این مستندها را میساخت، در حدّ من درگیری عاطفی با موضوعات مستندهایش پیدا نمیکرد.
* به خاطر سختیهایی که در ساخت مستندهایتان کشیدهاید، باز هم حاضر هستید که به مستندسازی ادامه بدهید؟
شیوهای که مجبورم به خاطر کمبود بودجه کار کنم واقعا سخت است. چون بودجه و حمایتی درکار نیست و من نمیتوانم دستیار داشته باشم یا فیلمبردار و صدابردار و تک نفره مستندهایم را میسازم. این طور کار کردن یعنی مستندسازی «تک نفره» واقعا کار سختی است. یا همکاری با انجمن لکنت، آن هم بدون دستیار و برنامهریز و هماهنگکننده، باعث شده بود همه کارها روی دوش خودم باشد. شاید این مسائل مقداری ناامیدکننده باشد ولی واقعا هرچقدر هم که مشکلات پیش پایم باشد و باوجود سختیهای زیادی که سر ساخت مستندهایم متحمل شدم، وقتی یک سوژه جدید و جالب پیدا میکنم انرژیام مضاعف میشود. با آن سوژه در اوج ناامیدی و یکنواختی، انگار زنده میشوم و همه مشکلات از یادم میرود.
* ان شاءلله موفق باشید و ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.