در محضر امام خمینی(ره)
برپایی مجلس روضه در فرانسه
روز تاسوعا من در محوطه قدم میزدم که آقای اشراقی آمدند گفتند که امام فرمودند که شما آماده باشید یک ساعت به ظهر من میخواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه بخوانی، من متحیر شدم، چون یک چنین آمادگی نداشتم که در آن شرایط و محیط روضه بخوانم، عرض کردم که خدمت ایشان عرض کنید که من آمادگی ندارم تا روضهای که مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان دانشجویان باشد خدمت امام بخوانم، روضهای که من میدانم همان روضههایی است که در مجالس معمولی ایران خوانده میشود، یک چنین روضهای را من میتوانم بخوانم، بعد امام پیغام دادند که بگویید به فلانی که همان روضه را میخواهم و همان روضه باید اینجا خوانده بشود، من از این جریان حس کردم که امام در هر حال آن علاقهای که به ائمه اطهار دارند و به آن محیطی را که برای آن محیط مبارزه میکنند احترام میگذارند و همان محیط را میخواهند و همان آداب و رسومی که از متن اسلام هست و بیش از هزار سال مسلمانها با آن بودند را میخواهند، ولو اینکه در پاریس و در قلب سرزمین غرب باشد.
در آن روز جمعیت بسیار زیاد بود، خبرنگاران فراوانی هم آمده بودند، ساعت یازده امام تشریف آوردند و بسیار محزون بودند، من خدمت ایشان نشستم، امام به من اشاره کردند که روضه بخوان و من شروع کردم روضه خواندن. برای کسانی که از سراسر کشورهای غرب برای دیدن امام آمده بودند بسیار غیرمترقبه بود، در شرایطی که امام در مقابلش شاه و آمریکاست و مبارزه میکند، روز تاسوعا بنشیند و برای امام حسین(ع) گریه کند.
جمعیت خیلی زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط میکردند، از همان اولی که شروع کردم به روضه، امام گریه کردند، در وسط روضه بود که متوجه شدم تمام جمعیتی که در آنجا بودند یکپارچه گریه میکردند و حتی یادم میآید که شاید در حدود یک ربع بعد از اینکه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهای گریه میکردند و یکی از برادرهایی که آنجا بود- برادرمان دکتر مکری بود- آمد و صورت مرا بوسید و گفت که من بیست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل مکتبی و مذهبی جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضهای که تو خواندی مرا به همه چیز برگردانی، به مذهبم، به مکتبم، به فرهنگم، و تا آن لحظه هم من دیدم هنوز چشمهایش اشکآلود بود.
* سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام(ره)- ج 1- حجتالاسلام محتشمی، ص 48.
در آن روز جمعیت بسیار زیاد بود، خبرنگاران فراوانی هم آمده بودند، ساعت یازده امام تشریف آوردند و بسیار محزون بودند، من خدمت ایشان نشستم، امام به من اشاره کردند که روضه بخوان و من شروع کردم روضه خواندن. برای کسانی که از سراسر کشورهای غرب برای دیدن امام آمده بودند بسیار غیرمترقبه بود، در شرایطی که امام در مقابلش شاه و آمریکاست و مبارزه میکند، روز تاسوعا بنشیند و برای امام حسین(ع) گریه کند.
جمعیت خیلی زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط میکردند، از همان اولی که شروع کردم به روضه، امام گریه کردند، در وسط روضه بود که متوجه شدم تمام جمعیتی که در آنجا بودند یکپارچه گریه میکردند و حتی یادم میآید که شاید در حدود یک ربع بعد از اینکه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهای گریه میکردند و یکی از برادرهایی که آنجا بود- برادرمان دکتر مکری بود- آمد و صورت مرا بوسید و گفت که من بیست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل مکتبی و مذهبی جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضهای که تو خواندی مرا به همه چیز برگردانی، به مذهبم، به مکتبم، به فرهنگم، و تا آن لحظه هم من دیدم هنوز چشمهایش اشکآلود بود.
* سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام(ره)- ج 1- حجتالاسلام محتشمی، ص 48.