برای نیمه پنهان حسین شریعتمداری
حمید رسایی
بسیارى از ما کیهان را به حسین شریعتمدارى مىشناسیم و بى تردید این شناخت درستی است چرا که در هر مجموعهاى، مدیر تشکیلات است که جهت گیری ها و خط مشى های کلى را تعیین مى کند، اما با این همه بد نیست بدانیم که در کنار این فرمانده ارزشمند رهبر انقلاب در کیهان، نیروى توانمند دیگرى به نام حسن شایانفر بود که خشاب هاى برادر حسین را براى مقابله با جریان نفاق پر میکرد و کیهان را به سنگرى براى حفظ انقلاب مبدل کرده بود.
مرحوم حاج حسن شایانفر را باید نیمه پنهان شریعتمدارى نامید، زوجى که یکى با قلم و بیانش و دیگرى با سخن و اسنادش، سال هاى سال در سنگری به نام کیهان، براى دفاع از ولایت و خط امام و رهبرى کم نگذاشتند و این رسانه را به ملجا و مأمن جریان حزب الله تبدیل کردند.
اصطلاح « برادر حسن و برادر حسین» را اولین بار سعید حجاریان در روزنامه تجدید نظرطلب و افراطی صبح امروز باب کرد و بر سر زبان ها انداخت. سعید حجاریان که روزگارى همکار برادر حسن و برادر حسین در سازمان زندان ها بود و بر خلاف این دو که به فعالیت فرهنگى اعتقاد داشتند، معتقد به سختگیرى بر زندانیان بود؛ در تمام این سال ها هر چه کوشید تا بتواند کیهان را نماد خشونت طلبى معرفى کند، هرگز نتوانست.
تیم اطلاعاتى حزب مشارکت، علیرغم اینکه با برنامه ریزی و سرمایه گذاری روی قتل هاى زنجیره اى، توانسته بودند به صورت وزارت اطلاعات نظام اسلامی پنجه بکشند، اما در برابر مرکز اسنادی که برادر حسن به همراه جمعى از شاگردان و دوستداران انقلاب در مرکز پژوهشهای کیهان بنیان نهاده بود و محصولش را هر روز در قالب اخبار ویژه، گزارش ها، پردازشهاى خبرى ومجموعه نیمه پنهان روى کیوسکهاى مطبوعاتى مىدیدید، عاجز مانده بودند و همین شد که در دوره حاکمیت اصلاح طلبان، همواره آتش توپخانه جنگ نرم دشمن، کیهان را هدف گرفت و آن را «وزارت اطلاعات» ی در ساختمان کیهان نامگذاری کردند!
از مهمترین ویژگی هاى شایانفر را باید دورى او از شهرت دانست. علیرغم اینکه در بسیارى از عرصه هاى جنگ نرم و از جمله در خلق بسیارى از جریان سازی های فرهنگی تا تحقیق و انتشار کتاب هاى نیمه پنهان و ... کیهان مؤثر بود، هرگز اما حاضر نشد تا ردى از خود به جا گذارد. گرایش به دنیا، حب ریاست و مقام را نمی توانستید در شایانفر پیدا کنید. حاج حسن نه فقط در کیهان که در پرورش بسیارى از رویش هاى انقلاب هم مؤثر بود. بسیارى از دوستانى که امروز در قامت کارشناس در عرصه رسانه اى فعالند و به مقام و منصبى رسیده اند، روزگارى نیروهاى ساده اى بودند که حاج حسن استعدادشان را کشف کرد و آنها را براى دفاع از انقلاب پرورش داد.
سال 1373 بود که به واسطه یکى از دوستان طلبه با حاجحسن شایانفر آشنا شدم. آن روز من طلبه سال هفتم حوزه علمیه قم بودم و مانند بسیارى از طلاب جوان، دغدغه هاى دینى و انقلابى در دلم موج مى زد اما جرأت جارى کردنش بر زبان و کاغذ را نداشتم. آشنایى با برادر حسن، فرصتى بود تا اندک اندک این احساس درونى روى کاغذ بیاید و تبدیل به مقاله و کتاب شود و بر زبانم جاری شود. حاج حسن شایانفر نه فقط جرأت نوشتن بویژه در حوزه مسائل سیاسى را در امثال من پرورش داد که پس از یک سال، پاى مثل من را به محافل گرم دانشجویی و حضور در سخنرانی های سیاسی و مجالس پرسش و پاسخ باز کرد.
اسفند سال 78 بعد از حوادث تلخ کوی دانشگاه و قتل های زنجیره ای، وقتی وزیر ارشاد وقت دولت خاتمی (مهاجرانی) تمام قد از جریان نفوذی آن روز در مطبوعات دفاع می کرد و مطبوعات دوم خردادی به سنگری برای هجمه به ارزشهای دینی و انقلابی تبدیل شده بود، اولین تحصن حوزه علمیه در سال های بعد از انقلاب رقم خورد. در همان ایام تدوین کتابی درباره این تحصن که با حضور برخی از مراجع تقلید و علمای اعلام همراه بود را شروع کردم. کتاب که آماده چاپ شد، به دلیل فضای حاکم در ایام پس از دوم خرداد، برخی از دوستان مصلحت اندیشی کردند که این کتاب را به نام مستعار منتشر کنم! با حاج حسن در کیهان مشورت کردم، پاسخ جالبی داد: اگر به آنچه نوشته ای اعتقاد نداری یا در آن شک داری به نام مستعار منتشرش کن ولی اگر به آنچه می نویسی اعتقاد داری، به نام خودت منتشرش کن و پای هزینه های آن هم مقاومت کن.
هربار که به تهران مى آمدیم، یکى از ملاقاتهای ما با حاج حسن در اتاق کوچک اما پر از کتاب و مجله هاى قدیمى و جدید او در کیهان بود. مرحوم شایانفر از جمله چهره های سیاسی و فرهنگی بود که بر اساس بولتن این نهاد و آن دستگاه اداره نمی شد و عمیقا معتقد بود که برای کنار زدن پرده جریان نفاق و نفوذیها، نیازی به بولتن خوانی نیست و همه چیز را بر اساس اسناد آشکار آنها می توان یافت، برای همین یکی از تخصص های او رصد این اخبار و ارتباط آنها با هم بود.
در هر دیدارى، همچون یک دائرهًْ المعارف صوتى شروع مى کرد به ارائه اطلاعات دست اول از این جریان فکرى و آن رسانه و مجله، از عناصر پشت پرده این نشریات و افسوس مىخورد از عملکرد دست اندرکاران فرهنگى کشور و خطاهایى که از این مدیران به دلیل عدم شناخت از نفوذی هاى دشمن رخ مى داد.
در زندگی شخصی این مرد خدا، فصل جداگانهای در خصوص ترجیح مصالح انقلاب بر مصالح فردی وجود دارد که اگر بیان شود، آبرویی برای آنها که انقلاب را مدیون خود می دانند و هر از گاهی در دفاع از اطرافیانشان، پنجه به روی نظام جمهوری اسلامی می کشند، نخواهد ماند.
من خودم را مدیون استادی حاج حسن شایانفر می دانم، او هرگز از راهی که رفته بود، احساس پشیمانی نکرد. برای شادی روحش صلوات.