kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۷۹۲۳
تاریخ انتشار : ۰۹ آبان ۱۳۹۶ - ۱۹:۱۶
تروریسم صهیونیستی-۱

جلادان حرفه‌ای در واحدی به نام ۱۰۱


 
 اشاره:
داستان جنایات رژیم‌اشغالگر قدس مثنوی هفتاد منی است که بازخوانی تاریخی آن به نگارش صدها جلد کتاب احتیاج دارد. در شرایطی که جهان اسلام از سوریه تا میانمار درگیر مسائل داخلی خود شده است، رژیم سفاک صهیونیستی حاشیه امنی پیدا کرده تا خود را از چشمان‌اشک‌بار جهان اسلام دور نگه دارد. فلسطینِ امروز، علاوه بر درد و رنج‌اشغال دچار مظلومیتی فراموش شده است. زخمی پایدار که در میان کوه غم و اندوه این روزهای مسلمانان جهان کمتر سر باز می‌کند و فریاد می‌زند. بر این اساس بر آنیم تا به سهم خود از بار این فراموشی بکاهیم و بار دیگر انگشت‌اشاره را به سمت پست‌ترین و کثیف‌ترین تروریسم دولتی جهان یعنی رژیم منفور صهیونیستی نشانه رویم. رژیمی که در طول حیات ننگین خود پایه‌گذار جنایاتی اینچنین بوده و حوادثی به مراتب مرگ‌بار‌تر را برای جهان اسلام به یادگار گذاشته است و اکنون در سکوت خبری مشغول احیای ساختار شکننده و رو به اضمحلال خود است.
پس از استقبال مخاطبان از انتشار پاورقی «ردّ خون»؛ بر آن شدیم تا کاوش در این موضوع را به شکلی دیگر ادامه دهیم. به همین منظور به سراغ کتاب «تروریسم صهیونیستی» نوشته محقق گرامی جناب آقای «مجید صفاتاج» رفتیم. کتابی که اگرچه سالیانی از انتشار آن می‌گذرد اما همچنان اسناد بکر و مطالب نویی را برای علاقه‌مندان به پژوهش در این زمینه عرضه می‌کند و بی‌جهت نیست که اکنون از کتاب‌های نایاب به شمار می‌آید. با توجه به این امر دفتر پژوهش‌های کیهان تصمیم گرفت دسترسی به محتوای این کتاب را برای خوانندگان تسهیل کرده و در قالب پاورقی بخش‌هایی از آن را در مقابل دیدگان مخاطبان قرار دهد که به لطف الهی در شماره‌های پیش رو از نظرتان خواهد گذشت.
***
واحد كماندوئى كه شارون تشكيل داد، به نام واحد 101، منتسب به واحد چتربازان مشهور آمريكايى، نامگذارى شد. اين واحد كه شارون آن را رهبرى مى‏كرد، و افرادى از مجتمع‏هاى كشاورزى يهودى‏نشين در آن خدمت مى‏كردند، عمليات تروريستى متعددى را عليه اهداف عربى، و به ويژه روستاهايى كه نيروهاى نفوذى از آن خارج مى‏شدند به اجرا درآورد.بعدها اين واحد، كه از مشهورترين واحدهاى ارتش اسرائيل به حساب مى‏آمد، در تعهد و فداكارى و باقى نگذاشتن مجروح در صحنه‏ نبرد، سمبل و الگوى ديگر واحدها شد. به گونه‏اى كه چتربازان هم اين اصول را فرا گرفتند.
شارون به اين سؤالات كه اين واحد چه نام داشت و هدف از تشكيل آن چه بود؛ چنين پاسخ داد:
«به عقيده‏ من، بايستى يك واحد سازمان‏يافته‏اى وجود داشته باشد و كسانى كه عهده‏دار اجراى مأموريت‏هاى نظامى مى‏شوند، مطمئن باشند كه عمليات را به نحو احسن اجرا خواهند كرد.»
شارون در واحد خود، دو اصل را به اين ترتيب معين كرد:
«اول: بعد از تمامى عمليات كشتار، بايستى عمليات انتقام‏جويانه به اجرا گذاشته شود.
دوم: افراد واحد نبايستى بدون اجراى عمليات به مقرهاى خود مراجعت كنند.»
شارون با اشاره به هدف ديگر واحد گفت:
«من اين روش را تأييد مى‏كنم كه بايستى هر بار واحد كوچكى نمونه باشد. هرگاه چنين واحدى وجود داشته‏باشد، ديگر واحدها خود را به سطح آن مى‏رسانند. اگر درست بررسى كنيد خواهيد ديد كه دستاوردهايى كه واحد ممتاز نصيب خود ساخته‏است، به حساب تمامى ارتش نوشته مى‏شد؛ در حالى كه واحد ممتاز وجود نداشت.»
شارون افزود:
«شما امروز مى‏توانيد واحد ويژه‏اى را از هر چند نفر كه بخواهيد تشكيل دهيد. واحد 101 در آن دوران از 25 نفر تشكيل شده بود؛ و در هنگام انحلال، 45 نفر در آن خدمت مى‏كردند. حتى جمع‏آورى اين تعداد افراد هم دشوار به نظر مى‏رسيد. اين افراد كسانى بودند كه با آن‏ها در خلال جنگ استقلال آشنا شديم و غالباً افرادى از كوچ‏نشين‏ها بودند، كه به شجاعت و ثابت‏قدمى شهرت يافتند.»
واحد 101 سه هفته بعد از تشكيل خود، اردوگاه پناهندگان البريج واقع در باريكه‏ غزه را گلوله‏باران و بمب‏گذارى كرد. كه در نتيجه‏ اين عمليات، پنجاه نفر از ساكنان اين اردوگاه كشته، و 50 نفر مجروح شدند.
شارون با اشتياق در مورد گذشته و ساعات قبل از عمليات به ايراد سخن پرداخت و گفت:
«من آن ساعات و لحظه‏ها را به خاطر دارم. در آن موقع در جنگلى در نزديكى مستعمره‏ بن‏شين، با تمامى نيروها صحبت كردم و دستوراتم را به اطلاع آن‏ها رساندم. داويدى براى سربازان، خبر كشته شدن مادر شوشانا و دو فرزندش را از روزنامه‏ عل هميشمار قرائت مى‏كرد. اعراب بمبى را به داخل اتاقى كه شوشانا در آن مى‏خوابد پرتاب كرده بودند. سربازان با ناراحتى دست‏هايشان را به‏هم گره مى‏كردند، و تنها سرهايشان را آرام تكان مى‏دادند. برخى از آن‏ها دچار ترس و وحشت شده بودند.
شب بر جنگل حكم‏فرما شد. در حالى كه پشتم را به درخت صنوبر تكيه داده بودم، به كيفيت نگارش دستورات عمليات، كه مى‏بايستى به فرماندهان ارتش ابلاغ مى‏شد فكر مى‏كردم. ما به كار عادت كرده بوديم، نه به نوشتن. ولى فرماندهان ارتش، نسخه‏اى از دستورات را قبل از اجرا از من مطالبه كردند.
هنگامى كه زمان اجراى عمليات فرا رسيد، در حالى كه هنوز موفق به تكميل نگارش امريه نشده بودم، دستورى را كه كامل نشده بود به اين ترتب نوشتم: با كمال تأسف نتوانستم بند اداره را تكميل كنم. آن را بعد از اجراى دستور تكميل خواهم نمود.»
پس از آن، نيروها، روستاى قبيه را در ساعاتى از شب بمباران كردند. ده‏ها سرباز وارد منازل شدند و به طرف حياط منازل آتش گشودند. به زبان عربى و انگليسى مى‏پرسيدند آيا كسى در منزل هست؟ و چون پاسخ نمى‏شنيدند منازل را بمباران مى‏كردند. فرماندهان به شارون ابلاغ كردند كه واحد، 12 نفر را به قتل رسانيده است. در حالى كه اردنى‏ها اعلام كردند تعداد كشته شده‏ها 69 نفر مى‏باشند كه بيشترشان غيرنظامى هستند. اكثر آن‏ها كه در طبقات پايين منازل مخفى شده بودند، در زير خروارها خاك مدفون شدند.
بمباران قبيه هياهوى زيادى در جهان برپا كرد تا جايى كه نخست‏وزير و وزير دفاع بن‏گورين، مجبور شد اطلاعيه‏ى رسمى زير را صادر كند:
«ما طى انجام بررسى‏هايى، مطمئن شديم كه هيچ واحد نظامى در شب حمله به قبيه از اردوگاه خود خارج نشده است. كوچ‏نشين‏هاى مرزى اسرائيل، سلاح‏هايى از دولت تحويل گرفتند، و افراد خود را با طرز استفاده از آن‏ها آشنا نمودند. ساكنين اين كوچ‏نشين‏ها صبر و تحمل را از دست داده‏اند، و مجبور شده‏اند دست به انجام اين عمليات بزنند.»
اما شارون در واكنش به اين اظهارات گفت:
«من عملى خارج از دستورات انجام ندادم. به موقع مدارك رسمى را براى همه نشان خواهم داد كه من حتى كم‏تر از آن‏چه كه از من خواسته شده بود انجام دادم. مسئولان از مقدار مواد منفجره‏اى كه ما با خودمان حمل نموديم به خوبى آگاه بودند.»
اين عمليات اين سؤالات را برانگيخت كه آيا انتخاب هدف غيرنظامى كار درستى بود؟ آيا به راستى عمليات تفتيش در داخل تمامى منازل اجرا شد؟
شارون در پاسخ به اين سؤالات گفت:
«عمليات هنگام شب بود و در زمين دشمن انجام گرفت. يك روستاى عربى نقطه‏ آغاز كشتارها بود. ما 12 كشته متحمل شديم. اين چيزى است كه بعد از فرار دسته‏جمعى ساكنان روستاها مشاهده كرديم. چند ساعت در روستايى كه به نظر مى‏رسيد خالى از سكنه باشد مكث كرديم، و هر اتاقى را قبل از جاسازى مواد منفجره در آن به دقت مورد بررسى و تفتيش قرار داديم.
من معتقدم تمامى طرح‏هايى را كه براى اجراى عمليات نظامى در منطقه‏ دشمن لازم بود اتخاذ كرديم. در آن هنگام يك نامه‏ خطى به موشه دايان، رئيس شعبه‏ عمليات ارسال شد. در آن نامه آمده بود: شما بى‏نظير هستيد.»
كسى به اصولى بودن عمليات اعتراضى نكرد. عمليات بعد از گذشت سال‏ها كه مالامال از شكست بود، با موفقيت انجام گرفت. براى اولين بار به ارتش اسرائيل نشان داد كه مى‏تواند عملياتى را با موفقيت اجرا كند. بعد از انجام عمليات، در ملاقاتى كه با ديويد بن‏گورين در قبيه داشتم، او به من گفت:
«براى ما مهم نيست كه دنيا در مورد اين عمليات چه مى‏گويد. براى ما افكار و نظريات اعرابى كه در اين منطقه سكونت دارند مهم است.»
بن‏گورين احساس كرد كه اين عمليات، اعراب را به تجديدنظر در توان رزمى خودشان وادار كرده است.