آسیب شناسی سریالهای شبکه نمایش خانگی- بخش نخست
قربانی شدن فرهنگ زیر پای سوداگران اقتصادی
آرش فهیم
از حدود هفت سال قبل بود که پای یک پدیده فرهنگی جدید به خانههای مردم کشورمان باز شد. تا قبل از این، سریالهای نمایشی در انحصار صداوسیما بود و برای تماشای آنها فقط باید به شبکههای تلویزیونی مراجعه میکردیم. اما از سال 89 ساخت این نوع محصولات رسانهای از انحصار رسانه ملی خارج شد و بخش خصوصی هم سریالهایی را تولید و روانه شبکه نمایش خانگی کرد. از همان سالها بود که بنا بر سیاستهای وزارت ارشاد وقت، شبکه نمایش خانگی گسترش پیدا کرد. به این ترتیب که به جز مراکز خاص توزیع و انتشار محصولات سمعی و بصری، همه فروشگاهها و مغازهها نیز به عرضه فیلمها و سریالها میپرداختند.
هدف اولیه از گسترش شبکه نمايش خانگي و ارائه حجم انبوه فيلم هاي مجاز در دسترس مردم، مقابله با فيلم هاي غيرمجاز بوده است.
ورود سریال هاي نمايشي به سوپرمارکتها نيز با همین هدف اتفاق افتاد. راهبرد مسئولان این بود تا عرصه را بر شبکه قاچاق فيلم تنگتر کنند و از طرف ديگر مخاطب دلزده از برنامههاي صدا و سيما را به جاي ماهوارهها، به سمت اين محصولات بکشانند. البته اين جريان فقط دربرگيرنده محصولات ايراني نيست و سريالهاي خارجي که غالبا داراي مضاميني سياسي و در جهت اهداف دولت هاي غربي هستند را نيز شامل مي شود.
سریالهای شبکه نمایش خانگی از همان ابتدا با چالشهایی مواجه بودند که جنبه اقتصادی و سوداگرانه از یک سو و مسئله نظارت از سوی دیگر، برجستهتر بود. چون برخلاف برنامههای صداوسیما، مردم برای دیدن این آثار باید پولی را پرداخت کنند.
با توجه به اینکه این سریالها در بخش خصوصی تولید میشوند، علاوهبر سرمایه اولیه، باید سودی را هم برای سازندگان آنها به ارمغان میآوردند. به همین دلیل لازم است تا محرکهای لازم برای جذب مخاطب را به کار بگیرند. از آن طرف هم نظارتهایی که معمولا بر برنامههای صداوسیما صورت میگیرد، بر سریالهای شبکه نمایش خانگی اعمال نمیشود.
سریال سازی با ترفند آب بندی!
همه افرادی که سریالهای شبکه نمایش خانگی را دنبال میکنند همیشه نگران آخر و عاقبت آنها هستند. چون یکی از اتفاقاتی که درباره تمام این سریالها تکرار شده است، شروع خوب و طوفانی ابتدایی و افت در میانه و انتهای این آثار است. حتی برخی از مجموعههای منتشر شده، به خاطر ضعف و عدم استقبال، در همان ابتدا یا در اواسط تولید، متوقف شدند. اگر یک یا دو و یا حتی اکثریت سریالهایی که توسط بخش خصوصی و خارج از محدوده صداوسیما ساخته میشوند دچار این ضایعه میشدند، چندان جای تأمل نداشت. اما وقتی همه این محصولات، بلااستثنا سرنوشتی مشابه یکدیگر پیدا میکنند، باید درباره آن دست به یک آسیب شناسی جدی زد. اما چرا سریالهای شبکه نمایش خانگی دچار پایان ناخوش هستند؟
این پرسش را با رئیساسبق انجمن منتقدان درمیان گذاشتیم.
سعید مستغاثی، منتقد، مستندساز و پژوهشگر سینما برایمان توضیح میدهد:«اغلب سازندگان سریالهای شبکه نمایش خانگی، یک داستان کوتاه در اختیار دارند که با آن حداکثر میتوان یک سریال پنج ، شش قسمتی ساخت، اما آنها با اتکا به همین داستان کوتاه، سریالی چند ده قسمتی تولید میکنند! این ضعف، در بیماری سینمای امروز ما ریشه دارد. چون در سینما هم میبینیم که اغلب اوقات، داستانی یک خطی که حداکثر ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلم کوتاه 10 دقیقهای را داراست، تبدیل به یک فیلم سینمایی دو ساعته میشود! درد عمده سینمای ما هم همین است که در اغلب فیلمها قصهای وجود ندارد یا اگر قصه وجود دارد یک سری ماجراهای پرت است. این مشکل به سریالهای شبکه خانگی هم سرایت کرده است؛ وقتی بیشتر فیلم سازهای ما یک فیلم 90 دقیقهای را با آببندی و داستان کشدار میسازند، نمیتوان انتظار داشت که یک سریال 30 قسمتی را با داستان خوب و کامل تهیه کنند!»
وی در ادامه به نقش منفی حامیان مالی سریالهای شبکه نمایش خانگیاشاره میکند و میگوید: «در این میان عوامل دیگری هم باعث میشود که یک سریال، کیفیت مطلوبی نداشته باشد. به طور مثال، سازندگان یک سریال با اسپانسر یا حامی مالی خود، برای 30 قسمت قرارداد میبندند، این درحالی است که ظرفیت آن سریال، پنج قسمت بیشتر نیست. به همین دلیل هم با خلق یک سری ماجراهای اضافه و سطحی به اصطلاح به سریال آب بسته میشود تا در نهایت خواسته سرمایهگذار یا حامی مالی برآورده شود. به خصوص اگر بودجه سریال، نامشخص باشد. یکی از دلایل افت برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، ناشی از همین بودجههای نامتعارف است. وقتی منبع تأمین بودجه یا حامی مالی یک سریال با ظرفیت پنج قسمت نامتعارف باشد، نه تنها تا 30 قسمت ادامه پیدا میکند، بلکه فصل دوم آن هم ساخته میشود و بناست فصل سومش هم ساخته شود! البته در تلویزیون هم چنین سریالهای کشدار و آببندی شده ساخته میشود اما مردم برای تماشای آنها هزینهای را نمیپردازند. اما در شبکه نمایش خانگی مردم باید برای تماشای داستانهای کشدار و آب بسته شده پول پرداخت کنند.»
بساز بفروشی در عرصه فرهنگ
«بساز بفروشی» اصطلاحی است که معمولا در حوزه اقتصاد مسکن و آپارتمان و برج سازی به کار میرود. اما بساز بفروشها این روزها در حوزه فرهنگ و هنر هم حضور پررنگی دارند. آنها با حمایت و سرمایهگذاری بر برخی هنرمندان و یا جریانها هم به سود اقتصادی میرسند و هم اینکه نوعی از سبک زندگی و تفکر را در جامعه رواج میدهند که پشتیبان فضای تجاری آنهاست. این جریان امروز وارد عرصه سریالسازی هم شده است.
سعید مستغاثی درباره حضور«بساز بفروشها» در شبکه نمایش خانگی هم معتقد است:«این چیزی است که امروز شبکه نمایش خانگی ما به آن گرفتار شده است. یک سری رانده شده از صداوسیما جذب سرمایه بخش خصوصی شدهاند و با آن سریال میسازند. غافل از اینکه سرمایهگذارها، نیات و اهدافی دارند که فیلمساز باید در خدمت آن قرار بگیرد. قطعا سرمایهگذاران چنین آثاری دلشان برای فرهنگ و هنر نمیسوزد، بلکه دنبال درآمد و سود اقتصادی هستند. ممکن است این درآمد، مادی یا غیرمادی و به صورت تبلیغات تجاری یا جریانسازی سیاسی باشد.»
نویسنده «حکایت سینماتوگراف» ادامه میدهد: «منبع تأمین بودجه روی آثار سینمایی و تلویزیونی تأثیر میگذارد. اگر حامی مالی غیرمتخصص باشد، یک سری انتظارات خاص و غیرمعمول دارد، مثلا ممکن است بخواهد نام یا برند خود را بیش از حد در کار نمایش دهد که این مسئله کل ساختار أثر را به هم میریزد. این اتفاقی است که به کرات در سریالها و فیلمها رخ داده است. اگر بودجه بادآورده یا نامتعارف باشد، یک سریال بدون ظرفیت لازم 30 قسمت و در فصلهای متمادی کش داده میشود. اگر هم مثل اتفاقی که برای برخی از فیلمها رخ میدهد و بودجه آنها از محافل خارج از کشور تأمین شود، محتوای أثر در خدمت تأمینکننده بودجه و ضد مردم و فرهنگ و مصالح جامعه خودی قرار میگیرد.»
وی تصریح میکند: «گاهی هم سازندگان برخی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، برای رسیدن به سود اقتصادی دست به ابزارهایی میبرند تا توجه رسانههای معاند را به خود جلب کنند و از طریق فضاسازی تبلیغاتی آنها، فروش پایین خود را جبران کنند. به همین دلیل هم به طرح گفتمانهایی که علیه انقلاب اسلامی و فرهنگ و ارزشهای کشورمان است رو میآورند.»
لزوم شفاف سازی اقتصادی
در نمایش خانگی
همان طور که در مقدمه بیان شد، نظارت بر محتوا و ساختار سریالهای شبکه نمایش خانگی نیز یک چالش مهم در این حوزه است.
محمد کوچک،کارشناس فرهنگی و دبیر جشنواره سینماانقلاب در گفت وگو با گزارشگر کیهان درباره این مسئله میگوید: «بحث نظارت از چند منظر قابل طرح است؛اول بحث نظارت محتوایی بر آثار است. این نوع نظارت قطعا ضروری است؛ نظارت محتوایی، همچنانکه در همه جای دنیا مرسوم است درباره این سریالها نیز باید صورت گیرد. اما الان، روال این گونه است که سازندگان سریالها در شبکه نمایش خانگی، برای اینکه به سود دست پیدا کنند یک محتوا را مطرح میکنند،اما وقتی برای صداوسیما سریال میسازند، محتوایی متضاد را به نمایش در میآورند! این دوگانگی باید حل شود و همان نظارتی که بر سریالهای تلویزیون وجود دارد درباره سریالهای نمایش خانگی هم باید اعمال شود.»
وی ادامه میدهد: «اما مسئله دیگر، نظارت اقتصادی است. چون بر این آثار نظارت اقتصادی نمیشود. به ویژه اینکه سرمایهگذاری یکی از سریالهای شبکه نمایش خانگی با یک پرونده فساد اقتصادی گره خورده است. برای همه جای سؤال است که هزینه سری جدید این سریال چگونه تأمین شد؟ جالب این است که قرار است سری سوم این سریال هم ساخته شود. باید مشخص شود که سری سوم این سریال با چه بودجهای و چگونه تأمین خواهد شد؟ اینها سؤالاتی است که باید درباره آنها شفافسازی شود.»
کوچک همچنین درباره بهرهبری مافیاهای اقتصادی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، بیان میکند: «در سری اول یکی از سریالهای شبکه نمایش خانگی، یک گردنبند که در بازار موجود است تبلیغ میشد. در سری جدید این سریال هم یک گوشواره را وارد داستان کردند. باید بر این هم نظارت شود که مافیاهای اقتصادی چگونه با چسباندن اجناس خود به سلبریتیها در این سریالها کاسبی میکنند؟»
این کارشناس درباره تأثیر اهداف اقتصادی بر ضعف داستان در این سریالها این گونه توضیح میدهد: «تعلیق و حتی آب بستن به داستان سریالها از دیگر روشهایی است که برای رسیدن به سود اقتصادی در این محصولات صورت میگیرد. قصه یکی از این سریالها که فصل دوم آن به تازگی به پایان رسید، به طور آشکار کش داده شد. آوردن چهرههای جدید که اصلا ارتباطی با داستان اصلی ندارد هم صرفا با هدف کش دادن زمان سریال برای رسیدن به سود اقتصادی انجام شد.»
هدایتگری؛ جایگزین سانسور
علیرضا مرادی، کارشناس رسانه در گفت وگو با گزارشگر کیهان میگوید:«اینکه یک رسانه جدید در رقابت با صداوسیما ایجاد شده،میتواند ابعاد مثبتی هم داشته باشد،چون این رقابت برای صداوسیما انگیزه پیشرفت و تقویت برنامههای خود را ایجاد میکند و باعث بهبود کیفیت سریالهای رسانه ملی میشود. اما با توجه به اینکه نظارت روی شبکه خانگی کمتر است میتواند حیات خلوتی شود برای اینکه برخی افراد سریالهایی که با فرهنگ ما نامتناسب است را بسازند. در برخی از این سریالها میبینیم که حتی ادبیاتی که آدمها به کار میگیرند،با متن جامعه ناهماهنگ است. نوع لباس پوشیدن، رفتار و گفتار، غذا خوردن، ارتباطات و... در برخی سریالها با فرهنگ ما متضاد است و فقط قشر مرفه را در بر میگیرد. تضاد فرهنگی در این سریالها در دراز مدت به فرهنگ ما ضربه میزند و تأثیرات منفی دارد. یکی از دلایل مهم تضاد این است که کسانی که در تولید سریال برای شبکه نمایش خانگی فعالیت میکنند فقط دنبال سود اقتصادی هستند. به همین دلیل هم باید نظارت لازم بر این آثار اعمال شود.»
وی درباره چگونگی نظارت بر سریالهای شبکه نمایش خانگی نیز اظهار میکند:«منظور از نظارت صرفا سانسور نیست. منظور از نظارت، هدایتگری است. اینکه سازندگان این آثار نیز به مردم نزدیک شوند و به مسائل جامعه بپردازند و برای رسیدن به موفقیت مالی، صرفا دنبال نمایش زرق و برق نروند. با توجه به اینکه این محصولات در بخش خصوصی تولید میشود و برای آنها بازگشت سرمایه خیلی مهم است، نباید این اجازه را پیدا کنند که برای سود بیشتر از خط قرمزها عبور کنند.»