مفهومشناسی مکر خدا در قرآن کریم
مهمترین و بنیادیترین آموزه همه پیامبران الهی، آموزه توحید و یگانگی خداوند است؛ نخستین باوری که پیامبران در میان انسانها درانداختند و آن را اصلیترین رمز کمال و سعادت آدمی معرفی کردند، اعتقاد به وجود و نامهای نیکوی خداوند یگانه است؛ بخش وسیعی از آیات قرآن کریم، به عنوان آخرین کتاب آسمانی و پیام جاوید خداوند برای انسانها، به توصیف نامها و افعال خداوند در پهنه هستی اختصاص یافته است؛ بدون تردید دقیقترین، لطیفترین، کاملترین و در عین حال، سادهترین توصیفی که از نامها و صفات خداوند میتوان ارائه کرد، در قرآن کریم آمده است؛ اما این امر هرگز بدین معنا نیست که با سهلانگاری و سبکسری میتوان به همه مقاصد و مفاهیم بلند آن راه یافت؛ مرتبه نازل مفاهیم و معارف قرآن، به آشنایی با لغت عرب و مفهومشناسی خاص اصطلاحات قرآنی، صرف و نحو، مبانی هستیشناختی و معرفتشناختی قرآن، شأن نزول پارهای از آیات، فضای کلی و فرهنگ زمانه نزول آیات،... نیازمند است؛ علاوهبر این قرآن کریم مراتب و بطون و لایههای گوناگون مفهومی و تأویلی دارد که دست یافتن به آن جز برای پیامبران، حکیمان و تطهیرشدگان(واقعه/ 77تا 79 ) میسر و مقدور نیست؛ از این رو مراجعه و استنباط از آیات قرآن، بدون توجه به پیشنیازهای ضروری تفسیر، فرد را در دام تفسیر به رأی و برداشت ناصواب گرفتار میکند؛ در نوشتار حاضر به یکی از شبهاتی که با برداشت نادرست از مفاهیم قرآن، نتایج الهیاتی بزرگی در حوزه وجود و صفات خدا و حقانیت قرآن و رسالت پیامبر گرفته است، توجه کرده و پس از بررسی شبهه، به نقد آن پرداخته شده است.
در یکی از شبهات مطرح شده آمده است:در آیه سیام سوره انفال چنین آمده است: «اي رسول ما يادآر هنگامي را که کافران با تو مکر کردند تا تو را از مقصودت (تبليغ دينالله) بازدارند، يا تو را بکشند و يا از شهر و دیارت بيرون کنند و آنان مکر کردند و الله هم با آنها مکر کرد و الله بهترین مکرکنندگان است»؛ بنابر تصریح این آیه و آیات متعدد دیگر در قرآن، خدای محمد دارای صفت مکر است؛ حال با نظر به این واقعیت که مفهوم مکر و حیله در جایی به کار میرود که کسي نسبت به استراتژيها و تاکتيکهاي رقيب، خود را ضعيف ببيند، این نتیجه حاصل میشود که نسبت دادن مکر به الله، افزون بر اینکه الله را در سطح يک موجود حقهباز، که با فريب و نيرنگ کارهاي خود را پيش ميبرد، پايين ميآورد، با توانايي بینهایت او هم ناسازگاري دارد! این امر نشاندهنده بیاعتباری رسالت محمد و حقانیت قرآن است!(1)
مقدمه
برای نقد گفتار هرگویندهای در قدم نخست به فهم دقیق و مراد حقیقی او از کلامش نیازمندیم؛ فهم کامل و درست هم حاصل نمیشود مگر اینکه گفتار او را در ضمن مجموعه کلامش و با در نظرگرفتن قرائن درون و برونمتنی، فضای صدور گفتار، مخاطب، زمان و عوامل دیگری که فهم صحیح هرمتنی، مبتنی بر آن است در نظر گرفته شود؛ کلام خداوند با انسانها نیز از این قاعده مستثنا نیست و بدون در نظر گرفتن عوامل تأثیرگذار در فهم سخن، پی بردن به مقصود او دشوار و گاه ناممکن میشود؛ یکی از این عوامل مهم در فهم قرآن، فهم صحیح واژگان لغت عرب و اصطلاحات خاص قرآنی است؛ به منظور دستیابی به چنین فهمی، افزون بر رجوع به کتابهای لغت، در نظر گرفتن موارد استعمال واژگان در ادبیات عرب و در خود قرآن لازم و ضروری است؛ پارهای ازاشکالاتی که به آیات قرآن گرفتهاند، به سبب غفلت از همین نکته مهم است؛ به عنوان نمونه، برخی از افراد یک واژه عربی را به همان معنای محاورهای در زبان عربی رایج و حتی در برخی موارد به معنای رایج در زبان فارسی تصور کرده و بنای اشکال خود را بر چنین برداشت نادرستی قرار دادهاند!
نقشههای پیدا و پنهان خدا!
«مكر» در لغت عرب با آنچه در فارسى امروزی از آن مىفهميم، تفاوت بسيار دارد؛ در فارسى امروزی، واژه «مكر» به نقشههاى شيطانى و زيانبخش گفته مىشود؛ در حالى كه در لغت عرب، هرنوع چارهانديشى را «مكر» مىگويند؛ البته چارهاندیشی گاهى خوب و گاهى زيانآور است؛(2)
برخی از واژهشناسان باور دارند که واژه «مکر» در اصل به معنای تقدیر و تدبیر برای زیان رساندن به کسی، بدون اطلاع و آگاهی او به کار میرود؛(3) از موارد به کارگیری واژه «مكر» در لغت عرب، به دست میآید که این واژه به معنای تدبیر است، اعمّ از اینكه تدبیر در كار بد باشد و يا در كار خوب؛ چنانکه واژهشناسان قرآن(4) هم به این امر اعتراف داشته و معتقدند که مكر، آن است كه شخص را با حيله و چارهاى، از مقصودش منصرف كنى و آن دو نوع است: مکر محمود (پسندیده) و مکر مذموم (ناپسند)؛ مکر محمود آن است كه مقصود ماکر، انجام كار خوبى باشد؛ ولی اگر هدف درستی از مکر در نظر نباشد، مکر بد خواهد بود؛(5) اینکه برخی از اهل لغت، مکر را به معنای خدعه گرفتهاند،(6) ناظر به معنای غالب است؛ بنابراین مكر اعمّ است و شامل تدبير خوب و بد هر دو میشود. مؤيّد اين سخن قول خداوند در آیه 43 سوره فاطر:(اسْتِكْباراً فِي الْأَرْضِ وَ مَكْرَ السَّيِّئِ وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ) است که در آنجا کلمه «مکر» متصف به صفت «السیّئ» شده و نشان میدهد که مکر بر دو قسم است: المکر السیّئ و المکر الحسن!
مکر خدا، سنتهای او در هستی
گفتیم که هرگاه بخواهیم کلام گویندهای را بفهمیم، باید مراد از گفتارش را با توجه به سیاق جملات قبل و بعد آن و متناسب با روح حاکم بر کلام و فضای صدور گفتار، معنا کنیم و از قضاوت سطحی و بدون در نظرگرفتن تمام جوانب بپرهیزیم. از بررسی آیات قرآن به خوبی روشن است که مکر خداوند سبحان همان سنتهای او در هستی است که کافران و بدکاران را با نتایج اعمال و رفتارهای بدکارانهشان، روبهرو و گرفتار میکند؛ سنتهای خداوند متعال در پهنه هستی، همان تدبیر او برای نظم و مدیریت عالم است که گاه پنهان و گاه پیدا است؛ گاه به آن هشیاریم و گاهی از آن غفلت میورزیم؛ کافران، به سبب اینکه درک درستی از وجود و فاعلیت خداوند توانا ندارند و یا عامدانه آن را انکار میکنند، هیچگاه در نقشههای خود، اراده و فعل خداوند را ملاحظه نمیکنند و برای آن حسابی نمیگشایند و چون در نقشهها و مکرهای خود فرو میروند، بناگاه با آنچه سنت الهی است و در انتظار آنان نمیگنجید، روبه رو شده و ناکام میمانند!
نمونههایی از مکر و تدبیر خداوند در قرآن
در بسيارى از آيات قرآن كه نسبت مكر به خداوند سبحان داده شده است، مكر، در مرتبه دوم و در حقیقت نوعی واکنش به رفتار و تلاش کافران است؛ يعنى اوّل مكر بدكاران در مقابل دين حق و دستور خداوند صورت میگیرد و سپس مكر خدا مطرح شده است؛ به عنوان نمونه در آيه «وَ يَمْكُرُونَ وَ يَمْكُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ»(7)؛ و [ياد كن] هنگامى را كه كافران درباره تو نيرنگ مىكردند تا تو را به بند كَشَند يا بكُشند يا [از مكّه] اخراج كنند و نيرنگ مىزدند و خدا تدبير مىكرد و خدا بهترين تدبيركنندگان است، مراد از «يَمْكُرُونَ» حيله و تدبير مشركين است كه میخواستند پیامبر صلّى اللّه عليه و آله را بكشند يا زندانى و يا تبعيد کنند و مراد از «يَمْكُرُ اللَّهُ» همان تدبير خداوند است كه آن حضرت را مأمور به هجرت کرد و این تدبیر پنهان و دور از اندیشه مشرکان بود و آنان را غافلگیر کرد؛ همچنین در آيه: «وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ»(8) (و [دشمنان] مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد و خداوند بهترين مكرانگيزان است) مراد از مكر اول، حيله يهود است درباره كشتن عيسى (ع)، و منظور از مكر خدا، نجات دادن عيسى از دست آنهاست.
باز میبینیم که در آياتى نظير «وَ مَكَرُوا مَكْراً وَ مَكَرْنا مَكْراً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ. فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ أَجْمَعِين» (9)؛ و دست به نيرنگ زدند و [ما نيز] دست به نيرنگ زديم و خبر نداشتند،پس بنگر كه فرجام نيرنگشان چگونه بود: ما آنان و قومشان را همگى هلاك كرديم؛ منظور از مكر اوّل، طفرهرفتن و انحراف كفّار است از پيروى حضرت صالح (ع) و غرض از مكر خدا، هلاكت و عذاب آنهاست كه همگى از بين رفتند و مكر خدا نتيجه طبيعى مكر آنها بود؛ مثل کسی که در حال بمبگذاری برای کشتن افراد بیگناهی است و با انفجار ناگهانی بمب، هلاک میشود! چنانكه فرموده: «فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ مَكْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْناهُمْ وَ قَوْمَهُمْ» و نيز روشن میشود كه مكر خدا همان «دمرنا» است؛ همچنین در آیه«إِذا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آياتِنا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْراً»؛(10)؛و چون مردم را پس از آسيبى كه به ايشان رسيده است، رحمتى بچشانيم، بناگاه آنان را در آيات ما نيرنگى است. بگو: «نيرنگ خدا سريعتر است.» در حقيقت، فرستادگان [فرشتگان] ما آنچه نيرنگ مىكنيد مىنويسند؛ در اين گونه آيات، نسبت دادن مكر به خدا اشكالى ندارد؛ زیرا كه مكر خدا همان تدبير خدا و تقديراتى است كه منجر به محرومیت و عذاب بدكاران میشود و آن در مرتبه دوم و در مقابل مکر آنان بوده و این چنین مکری از خدا پسندیده است؛ زیرا مقتضاى عدالت الهی جز آن نيست و گرنه بدكار و نيكوكار از هم شناخته نمیشوند؛ پس آن مكر؛ ممدوح است، چون عین عدالت است؛(11)
با توجه به ظاهر برخی از آیات به ذهن خطور میکند که خداوند دارای مکر ابتدایی نیز هست؛ مانند: «أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ»؛(12)؛ آيا از مكر خدا خود را ايمن دانستند؟ [با آنكه] جز مردم زيانكار [كسى] خود را از مكر خدا ايمن نمىداند؛ که با توجه به سیاق آیات، به دست میآید که مراد از مكر، عذاب خداست در مقابل نافرمانى مردم. مفسران قرآن نیز بر این باورند که مكر ابتدايى از خداوند ممتنع است؛ مرحوم علامه طباطبایی درباره آیه 99 اعراف میگوید: واژه «مكر» به معناى اين است كه شخص، ديگرى را غافلگير كرده و به او آسيبى برساند؛ اين عمل از خداى تعالى وقتى صحيح است كه به عنوان مجازات صورت گيرد؛ انسان، معصيتى میكند كه مستحق عذاب میشود و خداوند او را از آنجايى كه خودش نفهمد، معذب کند و يا سرنوشتى براى او تنظيم كند كه او خود با پاى خود و غافل از سرنوشت خویش، به سوى عذاب رود؛ اما مكر ابتدايى و بدون اينكه بنده معصيتى كرده باشد، البته صدورش از خداوند، ممتنع است؛(13)
بنابر این، استدلال ایرادگر شبهه که میگوید: «مکر هنگامی است که کسی نسبت به استراتژیها و تاکتیکهای رقیب، خود را ضعیف ببیند و برای غلبه بر حریف، دست به حیله بزند»، هرچند با معنای مکر و بخصوص با معنای آن در قرآن همخوانی ندارد، اما بر فرض درستی، این سخن، در مورد مکر انسانها نسبت به یکدیگر معنا دارد؛ اما خدایی که مالک هستی و دانا و توانای کل است، هیچگاه در مقابلش رقیبی نیست تا بخواهد با او از در مکری این چنین درآید!
* مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.مقاله « چگونه الله با صفات خود نفي ميشود!» :سايت آذربايجان جنوبي.
www.solgunaz.com
2.مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ج2، ص566، دارالكتب الإسلاميه، تهران، چاپ اول، 1374 ش..
3. مصطفوى، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص14، بنگاه ترجمه و نشر كتاب - تهران، 1360 ش..
4. راغب اصفهانى، المفردات في غريب القرآن، ص772.
5. قرشى سيد علىاكبر، قاموس قرآن، ج6، ص266، دار الكتب الإسلاميه - تهران، چاپ ششم، 1371 ش..
6. فراهيدى، خليل بن احمد، كتاب العين، ج5، ص370، انتشارات هجرت - قم، چاپ دوم، 1410 ق.
7. انفال ،30
8. آل عمران، 54.
9. نمل، 50- 51.
10. يونس، 21
11. جاثيه، 21. مطالب برگرفته از قاموس قرآن، ج6، صص 267-266.
12. اعراف، 99.
12. موسوى همدانى سيد محمدباقر، ترجمه تفسير الميزان، ج8، ص 255، دفتر انتشارات اسلامى - قم، چاپ پنجم، 1374 ش..