نگاهی به رشتههای علوم انسانی ضرورت تحول و اشتغالزایی-بخش نخست
گرد بیکاری بر چهره علوم انسانی!
گالیا توانگر
امروز یکی از دغدغههای جدی مسئولان نظام بحث توسعهاشتغال و کارآفرینی است. در دهه 70 اتفاقاتی در نظام آموزش عالی در کشور افتاد و این غفلت به وجود آمد که به بخش نظری توجه زیادی شد و بخش آموزش فنی و حرفهای نادیده گرفته شد. به طوری که در آن زمان 20 درصد دانشآموزان در رشتههای فنی و حرفهای و کار و دانش و 80 درصد در رشتههای نظری و سایر رشتهها تحصیل میکردند و این عدم تدبیر در هدایت تحصیلی موجب افزایش تعداد بیکاران شد. در حال حاضر تنها راه برونرفت از این وضعیت، توسعه رشتههای فنی و حرفهای است و آموزشکدههای فنی و حرفهای میتوانند برای خانوادههایی که امکان هزینه کردن در آموزش عالی را ندارند نیز مناسب باشند.
بر اساس بررسی انجام شده توسط پژوهشکده آمار ایران، حدود ۳۴ درصد از افراد فارغالتحصیل عالی از نظر اقتصادی غیرفعال هستند. ۷۱ درصد از افراد فارغالتحصیل عالی غیرفعال را زنان و ۲۹ درصد را مردان تشکیل میدهند. ۳۲ درصد از این افراد دارای مدرک کاردانی، ۶۲ درصد دارای مدرک کارشناسی و ۶ درصد دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر هستند.
با استفاده از این نتایج میتوان گفت از ۷ میلیون نفر فارغالتحصیل عالی که از آمارگیری نیروی کار سال ۱۳۹۴ برآورد شده است، حدود 2/4 میلیون نفر از نظر اقتصادی غیرفعال هستند که از این تعداد 1/7 میلیون نفر به زنان و ۷۰۰ هزار نفر به مردان اختصاص دارد. همچنین برآورد فارغالتحصیلان غیرفعال در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد و بالاتر به ترتیب ۷۵۰ هزار، 1/5 میلیون نفر و ۱۵۰ هزار نفر است.
گزینشی در بین رشتههای علوم انسانی
سعید فیضی یک فارغالتحصیل کارشناسی ارشد تاریخ این روزها در بنگاه معاملات ملکی پدرش مشغول به کار است. وی با لحنی مأیوسانه میگوید: «چه میکردم؟ چند سال باید در انتظار کاری مرتبط با تخصصم میگذراندم؟ این اواخر اصلا حالم خوب نبود. افسرده شده بودم. سی سال دارم، اما هنوز به دلیل مشکلات معیشتی و شغلی موفق به تشکیل خانواده نشدهام. بالاخره با این همه زمان و هزینهای که صرف تحصیلات داشتم، مدرکم را ته انباری رها کردم و به بنگاه معاملات ملکی پدریام پا گذاشتم. از بیکاری که بهتر است. بیکاری آدم را فسیل میکند.»
از وی سؤال میکنم: «یعنی جامعه به تخصص شما نیازمند نبوده است؟»
وی گله مندانه پاسخ میدهد: «اگر جامعه به یک فارغالتحصیل تاریخ بینیاز باشد مفهومش این است که از هویت خویش دور مانده است. دائما در نظام آموزش و پرورش خردهگیری میکنند که چرا دانشآموزان از تاریخ زده شدهاند؟ جوابش واضح است منِ فارغالتحصیل تاریخ باید از بیکاری ناچار به حجره پدریام پناه بیاورم واویی که اصلا تخصصی در زمینه تاریخ و تجزیه و تحلیل آن ندارد، روانه کلاس درس تاریخ شود! آیا مثلا فردی با تخصص دفتر داری میتواند برای دانشآموزان در کلاس درس تاریخ شوقآفرین باشد؟ متأسفانه در این زمینه خیلیها در جایگاه حقیقی خود قرار نگرفتهاند.»
این دانش آموخته تاریخ مهمترین چالشهای عدم بهرهگیری مناسب از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی را اینگونه بیان میکند: «متاسفانه بین این رشتهها و مشاغلی که میتوانند به نحو احسن عهدهدارش شوند، پیوندی ایجاد نشده است. ضمن اینکه اغلب سرمایهگذاری برای بالندگی و بهرهگیری از این رشتهها را پول دور ریختن فرض میکنند؛ درحالی که سلامت و نشاط جامعه و زیربنای بسیاری از علوم میتواند همین رشتههای علوم انسانی باشند. البته من قبول دارم که باید دست به گزینشی در بین رشتههای علوم انسانی بزنیم و از میان لیست این رشتهها آنهایی را که در واقع نیاز جامعه امروزمان است، در دانشگاه پذیرا باشیم.»
چرا بیش از نیاز پذیرش دانشجو داریم؟
چندی پیش در یک برنامه رادیویی مطرح شد که از 600 هزار نفر فارغ التحصیل رشته حقوق تنها سه درصد اجازه انتخاب شغل وکالت را خواهند داشت. مطرح شدن این حقیقت تلخ موجی از انتقادات را در پی داشت.
معصومه هداوند یک کارشناس ارشد رشته حقوق گلهمندانه میگوید: «برای کنکور به سختی درس خواندم. همه میدانند قبولی در رشته حقوق - ولو در دانشگاههای غیردولتی- تا چه حد دشواراست! با این حال که همیشه هم جزو بهترینها بودهام، اما آینده شغلیام را روشن نمیبینم.»
وی ادامه میدهد: «اگر میبینند واقعا جامعه به این میزان فارعالتحصیل رشته حقوق بینیاز است، پس چرا هر ساله تعداد بیشتری دانشجو در این رشته میگیرند؟»
حلقه مفقوده بین دانشگاه و بازار کار
همیشه از بیمهارتی دانشجویان صحبت میشود، در صورتی که اصلا فرصتی به آنها نمیدهند. تمام شرکتها سابقه کار میخواهند که امکانپذیر نیست. هیچ شرکتی حاضر نیست فرصتی بدهد، یا آموزش اولیه ارائه کند. فقط در آگهی کار مینویسند 3 سال سابقه، 5 سال سابقه. کسی که فارغالتحصیل شده سابقه کارش کجاست؟ ضمن اینکه وقتی کارشناسان در مورد این مسائل صحبت میکنند، دنبال جلوگیری از این روند هستند و برایشان آن افرادی که بدبخت شدند، طی این روند، اهمیتی ندارد.
راهش این است که دانشجویان در ایام تحصیلی دورههای همکاری در مراکز مرتبط بدون حقوق، ولی با گواهی انجام دهند.
در بسیاری کشورها دانشجویان در طول تحصیل دورههای کارآموزی مجانی میروند. در این دوره هم آن سازمان یا شرکت از داشتن یک نیروی تحت آموزش بهرهمند میشود، هم سابقه کار دارید، هم تجربه عملی لازم را کسب میکنید. در فرانسه جوانان از زمان ورود به دانشگاه تابستانها دو ماه دوره تجربی میگذرانند و در ایام تحصیلی به صورت پارهوقت در شرکتها مجانی یا با حقوق خیلی پایین کار میکنند؛ به این ترتیب هم بخشی از خرج تحصیلی آنها فراهم میشود، هم از تجربه کافی برای ورود به بازار کار بعد از فراغت از تحصیل برخوردارند.»
یک کارفرما با دلخوری میگوید: «سال 79 یک کارآموز در شرکت پذیرفتیم پس از سه ماه که کلی کار یادش دادیم به جای تشکر با مامور بیمه به سراغ ما اومد و ما هم کلی جریمه دادیم.»
یک جوان فارغالتحصیل و جویای کار میگوید: «دوره همکاری در مراکز بدون حقوق و رایگان دیگر وجود ندارد. این مراکز حتی در قبال کارآموزی هم وجه و شهریه دریافت میکنند. همین دو روز پیش من به یکی از این مراکز که در روزنامه آگهی جذب کارآموز داده بود مراجعه کردم که فرمودند باید 250000 تومان پرداخت کنم تا کارآموز شوم!»
بیست درصد فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکارند!
سید ابوالحسن فیروزآبادی قائممقام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی با اشاره به اینکه آموزشگاههای فنی و حرفهای بستر مناسبی را برای ارائه آموزشهای مهارتی فراهم کردهاند، میگوید: «باید دانشآموزان را با علوم مهارتی آشنا کنیم و به همین منظور این تفاهمنامه به امضا رسیده است. نیاز داریم تا آموزشهای عملی را توسعه دهیم و این آموزشهای مهارتی در یک بازار فشرده صورت میپذیرد که رقابت در آن حرف اول را میزند. باید در جریان مهارتآموزی، تولید خدمت داشته باشیم. انتقال مهارت از طریق نظامهای چند رسانهای و فضای مجازی کفایت نمیکند، بلکه دورههای حضوری باید گسترش پیدا کند.»
قائممقام وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی خاطرنشان میکند: «دانشآموزان و دانشجویان باید مهارتهایی را بیاموزند که به جای ماهی خوردن، ماهیگیری را یاد بگیرند؛ در سالهای اخیر بیش از 20 درصد از فارغالتحصیلان دانشگاهی بدون شغل هستند؛ عمده بیکاری در میان فارغالتحصیلان دانشگاهی مخصوصا فارغالتحصیلان خانم هستند. باید مهارتآموزی را از کودکی تا دانشگاهها و بنگاههای اقتصادی دنبال کنیم و در کنار آن مهارتهای ضمن خدمت را داشته باشیم؛ بودجههای قابل توجهی در زمینه آموزشهای مهارتی شاهد هستیم، اما در حوزه مهارتهای فنی و حرفهای این اعتبارات ناچیز است.»
وی ادامه میدهد: «آموزش نظام مهارتی در تمام بخشهای اقتصادی باید مورد توجه قرار گیرد و دانشآموزان نیز با آشنایی این مهارتها بدانند که نوآوری و کارآفرینی چیست؟ دانشآموزان پس از ورود به بازار کار خواهند توانست که در حوزه نوآوری و کارآفرینی نقش جدی ایجاد کنند. در آینده آموزشهای مهارتی سرفصل اقدامات قرار گیرد و در اینباره مهارتهای لازم برای آمادهسازی جوانان برای ورود به بازار کار کشور ارائه شود.»
فرهنگ سازی برای پذیرش تحول در علوم انسانی
- دانشجوی ترم ۶ رشته پژوهش علوم اجتماعی دانشگاه دولتی هستم. جزو شاگردای خوب کلاس هستم، ولی با این وضعیت بازار کار موندم اصلا ارشد کنکور بدم یانه؟ از طرفی شغل آزادم و در حد استادی ساخت مبل بلدم، ولی بازار کار مبل هم چند وقته خوب نیست! اصلا این وسط گیج شدم که باید چیکار کنم؟
- سلام من سال دوم دبیرستان هستم. رشته صنایع چوب در کار و دانش میخوانم،ولی هیچ علاقهای ندارم وبا خواست مادرم به این رشته آمدم. الان این موقع سال میخواهم تغییر رشته بدهم و بروم رشته انسانی. به انسانی خیلی خیلی زیاد علاقه دارم. بعضیها میگویند خوبه برو. بعضیها میگویند نرو. تورو خدا به من که هنوز فرصت دارم، کمکم کنید خیلی برایم مهم هست. گیج شدم، به نظرم رشته انسانی خوبه، میدانم موفق میشوم.
- از همین حالا که دانشجویید فکر کار باشید. اگر یک جای کوچک دارید شروع کنید به کار. مثلا من ازهمان موقع که کنکور دادم، درخت بنسای پرورش میدهم و توی مغازه بابام میفروشم. حداقلش اینکه دستم تو جیب خودم هست وخرج دانشگاهم را خودم میدهم. خدا را چه دیدی اگه استخدامم بود،استخدام میشوم.
- به نظر من صرفنظر از اینکه رشتهای که خواندهاید چه هست یافتن شغل مناسب به خودمان بستگی دارد. من روانشناسی خواندهام. تا زمانی که تو خونه نشسته بودم، میگفتم برای رشته ما کار نیست، اما به محض اینکه رفتم دنبال کار، خیلی زود کار مناسب و کاملا مرتبط با رشتهام را پیدا کردم. کار آزاد در کلینیک کاردرمانی با درآمد میانگین یک میلیون در ماه که امیدوارم بیشترم بشود. بنابراین بیشتر از هر چیز به همت خودمان بستگی دارد.
آنچه در بالا خواندید نمونهای از درد دل فارغالتحصیلان رشتههای مختلف به ویژه رشتههای علوم انسانی بود.
تحول علوم انسانی نیاز جامعه ماست، این مسئله محدود به فضای آکادمیک نیست، بلکه بسیاری از بخشها با تحول در علوم انسانی با رشد و ارتقای علمی مواجه خواهند شد. اساسا تکیه بر داشتههای بومی و مطالعه و تحقیق بر آنچه تا به امروز بهعنوان دستاورد علوم انسانی قلمداد شده است، میتواند دریچه نوینی را به روی اندیشمندان بگشاید تا از ورای آن بتوانند با پشتوانه قوی فرهنگ و تمدن اسلامی گستره علوم انسانی اسلامی را تعمیق و وسعت بخشند.
به نظر میرسد در این میان برای تحقق این مهم عوامل مختلفی دخیل باشند که ازجمله آنها میتوان به هزینه برای پژوهش و پژوهشگر، برگزاری کارگاههای تخصصی در رشتههای مختلف علوم انسانی، تعامل میان دانشگاههای کشور، وحدت میان حوزه و دانشگاه اشاره داشت. قطعا بر هیچکسی پوشیده نیست که عوامل یادشده تنها بخشی از مواردی قلمداد میشوند که میتوانند در تحقق این گام مهم علمی اثرگذار باشند اما با اینحال جزو ارکان و بایستههای تحول در علوم انسانی هستند.
از سوی دیگر یکی از مهمترین مباحثی که ذیل این گام مهم علمی باید به آن توجه شود آشنایی و آمادهسازی جامعه برای مواجهه با این تحول بزرگ علمی است، بههرحال سالیان سال بسیاری از نظریات غربی در جامعه مطرحشده است و هر فردی حتی اگر بهطور آکادمیک با مباحث آشنایی نداشته باشد، اما گذرا حتما در گوشه و کنار سخنی از جامعهشناسی غربی، روانشناسی غربی و حوزههای دیگر منبعث از دانشگاههای غرب شنیده است و کمتر ذهناش با مؤلفه علوم انسانی اسلامی آشناست؛ بنابراین دستاندرکاران این امر باید بتوانند علاوه بر تقویت بنیه علمی ازنظر جامعهشناختی نیز جامعه را با مباحث حوزه وسیع علوم انسانی اسلامی آشنا کنند. این مهم محقق نمیشود مگر آنکه دو نهاد تأثیرگذار در سطح کشور یعنی حوزه و دانشگاه با یکدیگر تعاملی مضاعف را رقم بزنند.