kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۶۵۹۳
تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۴۰

عاقبت بخیری «حربن یزید ریاحی»(حکایت خوبان)



در آخرین روزهای ماه ذی‌الحجه سپاه هزارنفری «حربن یزید ریاحی» به قافله امام حسین(ع) رسید. امام حسین(ع) از او پرسیدند: «با مایی یا ضد ما؟!» حر پاسخ داد: بر ضد شما آمده‌ام تا شما را به کوفه نزد «ابن‌زیاد» ببرم. امام حسین(ع) فرمودند: به کوفه نمی‌آیم و برمی‌گردم. ولی «حر» با بازگشت امام حسین(ع) مخالفت کرد و گفت: تا رسیدن دستور جدید، حق بازگشت ندارید! حر نامه‌ای به ابن‌زیاد نوشت و کسب تکلیف کرد. ذخیره آب سپاه «حر» تمام شده بود و امام حسین(ع) دستور دادند به سپاه دشمن آب بدهند و حتی اسب‌های سپاهیان را نیز سیراب کنند!!
«طرماح بن عدی» به امام حسین(ع) گفت! بهتر است قبل از اینکه سپاه کامل دشمن برسد، همین‌جا با سپاه هزار نفری حر بجنگید! امام حسین(ع) قبول نکردند و فرمودند: ما با حر قراری گذاشتیم که از آن تخلف نخواهیم کرد.
«ابن زیاد» پاسخ نامه حر را داد: حسین‌بن علی را در جایی که آب و آبادی نباشد نگه‌دار تا سپاه عمر سعد برسد. حر به دستور عمل کرد و امام حسین(ع) روز دوم محرم، به کربلا رسید. امام حسین(ع) می‌خواست که در قریه نینوا توقف کند، اما حر اجازه نداد و امام حسین(ع) مجبور به توقف در کربلا شد.
زهیربن قین به امام حسین(ع) گفت: تا جمعیت دشمن اندک است، بیایید با آنها بجنگیم! امام حسین(ع) پاسخ دادند: تا آنها جنگ را آغاز نکنند، من شروع‌کننده جنگ نخواهم بود. با رسیدن عمرسعد، ماموریت حر به پایان رسید.حر توانسته بود از بازگشت امام حسین(ع) جلوگیری کند و او را در منطقه‌ای بی‌آب و علف متوقف نماید. صبح روز عاشورا حر نزد امام حسین(ع) آمد و عرض کرد: من همان کسی هستم که آن کارها را کردم! آیا راه توبه برای من باز است؟! امام حسین(ع) بدون یادآوری گذشته فرمودند: بله! توبه‌ات قبول است. بشارت می‌دهم تو را به اینکه هم در این دنیا و هم در آخرت حر و آزاده هستی.(1)
___________________
1- تاریخ طبری، ج 5، ص 401