دو دهه حمایت پوشیده و آشکار غرب از جداییطلبی مسعود بارزانی
در سال 1991 و در جریان عملیات نظامی ائتلاف ضد عراق به رهبری آمریکا، شورشی از سوی کردها علیه دولت مرکزی عراق صورت گرفته که بهشدت از سوی رژیم صدام سرکوب و منجر به قتلعام و آواره شدن شمار زیادی از کردها شده است.
در پی این واقعه، واشنگتن با تصویب قطعنامه 688 شورای امنیت، منطقه پروازممنوع را در شمال عراق به بهانه ایجاد منطقه امن تأسیس کرد. منطقه امن کردستان عراق، سرزمینهای واقع در شمال مدار 36 درجه را شامل میشد. در پی این اقدام، استانهای کردنشین سلیمانیه، اربیل و دهوک از نفوذ بغداد رهایی یافتند و کردها موفق شدند پس از برگزاری انتخابات پارلمانی 19 مه 1991 میلادی، یک دولت خودمختار منطقه ای با حضور اقلیتهای آشوری و ترکمن در این مناطق تشکیل دهند. این تحول آغازگر مناسبات جدیتری میان کردها و آمریکا شد. پس از آن نیز در سال 1998 واشنگتن تلاش کرد که اختلاف میان حزب دموکرات کردستان به رهبری مسعود بارزانی و گروه اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی را حل کند. این دو رهبر کرد در 17 سپتامبر 1998 موافقتنامه واشنگتن را امضاء کرده بودند. بر اساس این موافقت نامه مقرر گردید دو حزب کردی اختلافات خود را کنار گذاشته و بهطور مشترک اداره مناطق کردنشین عراق را بر عهده گیرند.
با سقوط صدام و در پی حمله آمریکا به عراق در سال 2003، کردها توانستند در قالب ایالتی فدرال با اختیارات گسترده و رسمی، مستقلتر شوند. اصول 1،4 و 113 قانون اساسی عراق اختیارات قانونی لازم را به حکومت منطقه ای کردستان اعطا کرده است. در سال 2003 و با شکلگیری دولت جدید، طالبانی رئیسجمهور عراق شد و نیروی پیشمرگ کرد بهعنوان بخشی از ساختار دفاعی این کشور رسمیت قانونی یافت و بر اساس قانون اساسی جدید میباید بودجه آن از بودجه وزارت دفاع دولت مرکزی پرداخت شود. پرواضح است که این دستاوردها بدون حمایت آمریکا امکانپذیر نبود. همچنین در این دوره دفتر نمایندگی دولت اقلیم کردستان در آمریکا تأسیس شد که زمینه را برای ایجاد لابی کردها در نهادهای تصمیمگیری آمریکا فراهم کرده و نقطه اوج این تلاشها در دوره قباد طالبانی بهعنوان نماینده دولت اقلیم کردستان در آمریکا مربوط میشود.
روابط آمریکا و اقلیم کردستان از سال 2005 که مسعود بارزانی بر کرسی ریاست اقلیم کردستان عراق تکیه زد، بیشتر تقویت شد و شکل رسمیتری به خود گرفت. بارزانی از ابتدای ریاست خود تاکنون چهار سفر رسمی به آمریکا انجام داده است. اولین سفر رسمی بارزانی به آمریکا در 29 اکتبر 2008 و با دعوت رسمی جرج بوش رئیسجمهور جمهوریخواه آمریکا و پس از امضای توافقنامه استراتژیک میان واشنگتن و بغداد و عبور عراق از مرحلهای بحرانی انجام شده است. 11 دسامبر 2009 بارزانی برای دومین بار و با دعوتی رسمی، سفری یکهفتهای به آمریکا داشت و با باراک اوباما رئیسجمهور جدید این کشور دیدار و گفتوگو کرد. سفر سوم بارزانی به آمریکا در 4 آوریل 2012 و به همراه هیئت عالیرتبه سیاسی و اقتصادی انجام شده است. چهارمین سفر بارزانی به آمریکا در اوایل می 2015 در حالی صورت گرفت که شرایط بحرانی در عراق، مناقشات طایفهای در آن، عدم کنترل بغداد بر همه مناطق کشور، اشغال برخی مناطق (اغلب سنینشین) توسط داعش فرصت مناسبی را برای جداییطلبی برخی جریانهای کرد فراهم کرده بود. در همه این سفرها طی یک دهه گذشته مسائل عراق، جدایی کردها و حمایتهای سیاسی- نظامی آمریکا و غرب از آنها مورد گفتوگو قرار گرفته است.
با این همه یکی از رویدادهایی که سفر چهارم بارزانی به آمریکا را متفاوت از سفرهای دیگر وی کرد، لایحه بودجه نظامی 2016 آمریکا بود که در آن کنگره (نمایندگان جمهوریخواه) به دولت اوباما پیشنهاد کرد مبلغ 178 میلیون دلار کمک نظامی بهصورت مستقیم و بدون دخالت بغداد در اختیار نیروهای پیشمرگ و عشایر سنی در عراق برای مقابله با داعش قرار دهد. بارزانی در سفر چهارم خود با این استدلال که بغداد در ارسال تجهیزات و تسلیحات نظامی به اقلیم مانعتراشی و کارشکنی میکند درصدد جلب حمایت سنا برای تصویب این طرح برآمد؛ اما برخلاف کنگره، سیاست دولت اوباما در پی درخواستهای اقلیم تنها یک چیز بود: ارسال سلاح برای کردها از طریق دولت مرکزی عراق.
کمیته خدمات نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا در این لایحه پیشنهاد کرد که از مجموع 715 میلیون دلار کمک نظامی این کشور به عراق 25 درصد آن (178 میلیون دلار) بهطور مستقیم به نیروهای کُرد و سنی داده شود و 75 درصد دیگر (537 میلیون دلار) در اختیار دولت مرکزی عراق قرار گیرد. نکته مهم در این لایحه در نظر گرفتن نیروهای پیشمرگ و سنی بهعنوان «کشور» و همچنین هشدار به بغداد است که اگر ظرف سه ماه پس از تصویب لایحه به حمایت از نیروهای شیعه پایان ندهد و مشارکت سیاسی واقعی در دولت مرکزی تحقق نیابد و گارد ملی (نیروی وابسته به سنیها) جنبه رسمی پیدا نکند، 60 درصد کمکهای مستقیم نظامی آمریکا به بغداد (429 میلیون دلار از 537 میلیون دلار) در اختیار نیروهای کُرد و سنی قرار میگیرد.همزمان، دولت مرکزی عراق و مقامات عالیرتبه این کشور ازجمله نخستوزیر، وزیر خارجه و دیگر مسئولین، مرجعیت عالی شیعی در کربلا و نمایندگان وابسته به جریانات شیعی بهویژه همپیمانی ملی، بهشدت با این اقدام کنگره آمریکا مخالفت کرده و هدف آن را تجزیه عراق اعلام کردند.
در نتیجه این فشارها و البته مخالفت دموکراتهای کنگره و دولت اوباما با آن، طرح مذکور به سبب عدم احراز آراء کافی از سوی سنا رد شد. به هر حال پس از تضعیف دولت مرکزی عراق در نتیجه کنار رفتن نوری مالکی و حمله داعش به این کشور و حتی با وجود رأی نیاوردن طرح کنگره در مورد تسلیح مستقیم نیروهای کرد، گمانهزنیها در مورد تسلیح مستقیم این نیروها به صورت محرمانه از سوی آمریکا بیش از هر زمان دیگری ادامه داشته است. در سایه تهدید داعش نزدیکترین روابط امنیتی آمریکا و کُردها میان یگانهای ضد تروریسم حاصل شده و یک مرکز عملیات مشترک برای گسترش این همکاری نیز تأسیس شده است. بیش از 100 مربی نظامی آمریکا و همچنین کنسولگری این کشور در اربیل مستقر شدند. ماری هارف، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در پاسخ به اینکه آیا حملات هوایی بیشتری در عراق انجام خواهد شد، گفت: «دستکم باید گروه داعش پیشروی خود به سوی اربیل را متوقف کند تا حملات هوایی بیشتری انجام نشود». این موضع گیری نشان میدهد که دفاع از اقلیم کردستان برای آمریکا حیاتی و ضروری است. بعید نیست که در صورت تشدید مجدد حملات و پیشروی داعش در شمال عراق و همچنین روی کار آمدن یک دولت جمهوری خواه در آمریکا، سیاست تسلیح مستقیم اقلیم کردستان از سوی این کشور شکل جدی تری به خود گیرد. به هر حال داستان روابط آمریکا و کردها به ویژه پس از سرنگونی صدام، چیزی بیش از روابط یک ابرقدرت با یک اقلیت تحت محاصره در عراق است که در ادامه به چرایی این اهمیت خواهیم پرداخت.
جایگاه اربیل در سیاست آمریکا
آمریکا پس از حمله به عراق به دنبال تأسیس یک دولت مرکزی قوی سکولار با گرایشهای غربی بود. ناکامی در دستیابی به این هدف و تقسیم صحنه سیاسی عراق به گروههای شیعی، سنی و کرد و قدرت گرفتن شیعیان پس از انتخابات سال 2004، واشنگتن را به فکر بهره برداری از مدخلها (اختلاف میان گروههای سهگانه عراق) برای حفظ جاپا انداخت. در میان سه گروه فوق، اقلیم کردستان به سبب موقعیت ژئوپلیتیکی، منابع طبیعی و انرژی، وضعیت اقتصادی و امنیتی مطلوبتر نسبت به سایر مناطق عراق، بزرگترین اقلیت سیاسی عراق با گرایشهای سکولار، ابزاری برای نفوذ و تأثیرگذاری بر کردهای ایران، ترکیه و سوریه در صورت لزوم و همچنین نیاز کردها به حمایت غرب برای به سرانجام رساندن استقلال سیاسی خود همسویی بیشتری با اهداف و منافع آمریکا داشت و در نتیجه کردها بهعنوان بهترین مدخل، از یک متحد در حاشیه به یک متحد استراتژیک برای آمریکا بدل شدهاند. سخنان ژنرال جی.گارنر نخستین حاکم نظامی آمریکا در عراق بهخوبی اهمیت این منطقه را برای آمریکا نمایان میسازد: «اگر تلاش آمریکا در عراق به شکست بینجامد باید از استقلال کردها دفاع کرد. همانگونه که فیلیپین بهعنوان سکوی آمریکا برای حفظ اقیانوس آرام بود، کردستان در این سده میتواند بهعنوان سکوی آمریکا برای خاورمیانه عربی باشد».
بنابراین، در وضعیت آشفته عراق پس از ناآرامیهای منطقه و حمله داعش و بهویژه قدرت شیعیان و نفوذ ادعایی ایران در عراق پس از صدام، کردها میتوانستند ابزار مناسبی برای توازن قوا در عراق و پیگیری اهداف آمریکا در منطقه باشند. روابط ویژه آمریکا با اقلیم کردستان پس از سرنگونی صدام و دفاع از آن در برابر حمله داعش و برقراری رابطه مستقیم نظامی با آن، در جهت راضی نگه داشتن کردها و حفظ آنها بهعنوان متحدی بالقوه در آینده سیاسی عراق و منطقه ارزیابی میشود. بهطور کلی میتوان سیاست آمریکا را از برقراری روابط سیاسی- نظامی با اقلیم کردستان و موازی با دولت مرکزی عراق و حتی در مواردی در شأن یک دولت مستقل را در راستای دلایل و اهداف زیر ارزیابی کرد:
به نظر میرسد که قرار است طرح کلاسیک جو بایدن یعنی «ضرورت تقسیم عراق به سه بخش فدرالی سنی، شیعی و کُردی» عملی شده و این کشور، رفتهرفته در مسیر تجزیه قرار بگیرد؛ اما این تحلیل، اندکی تندروانه است؛ چرا که اولاً دولت ترامپ دستکم در ظاهر از این طرح حمایت نکرده و کماکان ترجیح میدهد با دولت مرکزی بغداد طرف معامله باشد. ثانیاً، میزان کمکهای پیشبینیشده تسلیحاتی کنونی، در حدی نیست که منجر به استقلال کردها از دولت مرکزی و اهل سنت شود.
یکی از مهمترین دلایل برقراری روابط آمریکا با کردها این است که در حضوری غیرمستقیم به مقابله با توسعه نقش شیعیان در این کشور و نفوذ ادعایی ایران در عراق بپردازد. یک عراق قدرتمند با حضور دولتی شیعی در صدر آن، با منافع آمریکا و همپیمانان منطقهای آن سازگار نیست. بنابراین، وقتی که اداره سیاسی بغداد در نتیجه انتخابات آزاد به اکثریت شیعی عراق رسید، اقلیم کردستان برای آمریکا اهمیتی ویژهتر پیدا کرد.
نگرانیها و ملاحظات منطقهای، جنبه دیگر سیاست آمریکا در قبال کردهاست. آمریکا از این ترس دارد که با قدرتمند شدن عراق، این کشور بار دیگر عرصه را بر کشورهایی از جمله عربستان سعودی تنگ کند؛ به ویژه که واشنگتن و ریاض همواره درباره میزان نفوذ ایران در عراق نگران بودهاند. روابط مطلوب کردها با رژیم صهیونیستی نیز یکی دیگر از دلایل این حمایت است. ضمن اینکه قدرت چانهزنی اعراب با آمریکا و رژیم اسرائیل به علت قدرتیابی اقلیم کردستان که مشکلات تاریخی با اعراب داشته و پتانسیل برقراری رابطه با آمریکا و صهیونیستها را دارد، کم خواهد شد.
آمریکا در شرایط فعلی قصد دارد ضمن حفظ یکپارچگی سرزمینی عراق، دولتی ضعیف بر آن حکمرانی کند. این مهم از طریق حمایت کردها و اعمال سیاست موازنه قوا بین عناصر کرد، شیعی و سنی امکانپذیر است. در صورت بروز تحولات غیرقابل پیشبینی و کنترل در جهت تجزیه عراق، اقلیم کردستان همچنان جاپای مناسبی برای آمریکا در این منطقه باقی خواهد ماند.
در راهبرد آمریکا، این اقلیت در کنار سنیها بهعنوان کارت فشار و ابزار اعمال نفوذ یا عنصری بازدارنده نگریسته میشوند و اگر هم برنامه مدونی برای تقویت کردها و اهل سنت وجود داشته باشد، در جهت اهداف و منافع خود آمریکا ارزیابی میشود. چه اینکه بسته به تحولات حاکمیتی عراق و منطقه، استفاده از این ابزار در دورههای مختلف پررنگ یا کمرنگ شده است.
آمریکا قصد دارد در کردستان عراق دست به توسعه صوری بزند واین منطقه را به الگویی برای دیگر اقلیتهای کرد منطقه تبدیل کند. آمریکا از طریق اربیل قصد اعمال فشار بر ایران، ترکیه و سوریه را دارد و میخواهد قدرت چانهزنی خود را مقابل این کشورها بالا ببرد و از این طریق قصد دارد مسئله جداییطلبی قومی را به یکی از اصلیترین نگرانیهای امنیتی این سه کشور تبدیل کند.
اربیل پایگاه اطلاعاتی و نظامی آمریکا به شمار میرود و نقطه مناسبی برای جاسوسیهای آمریکا علیه ایران و بغداد و حتی ترکیه است. دهها مشاور نظامی آمریکایی در این شهر حضور دارند و فرودگاههای کوچک سری مخصوص هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین به آمریکا خدمات میدهند و به تازگی نیز آمریکا با هدف گسترش مراکز اطلاعاتی در نزدیکی فرودگاه اربیل قراردادهایی با برخی شرکتها منعقد کرده است.
اقلیم کردستان بیش از 14 حلقه چاه نفت دارد و چهارمین چاه عظیم نفتی عراق در آن منطقه واقع شده است. ششمین ذخیره نفت جهانی در کردستان است و اربیل که پایتخت نفتی آن به شمار میرود میزبان شرکتهای بزرگ نفتی آمریکا بهویژه شرکت «اکسون موبیل» و «شیفرون» است که قراردادهای عظیم نفتی در خاورمیانه دارند. اربیل بهتنهایی یکچهارم نفت عراق را تولید میکند و ثروت منابع انرژی شمال عراق بیش از 45 میلیارد بشکه نفت و 6/3 تریلیون مترمکعب گاز است.
منبع: خبرگزاری فارس