در محضر امام خمینی(ره)
احتیاط در مصرف غذا
روزی ناهار مهمان مرحوم آقا سیدنورالدین بودیم. جمعی از سرشناسان خمین نیز مهمان بودند. موقع ناهار سفره بزرگی در همان اتاق بزرگ بیت امام گستردند (البته امام این خانه را به برادران خود واگذار کرده و مهمانی را آقای سیدنورالدین برادر امام داده بود). موقع ناهار که از همه نوع غذاهای اعیانی که زعفران پلو در راس آنها بود با مرغ در سر سفره چیده شده بود و ظرفهای بسیار مرغوبی علاوه بر غذاهای لذیذ زینتبخش سفره بود، در حین غذا خوردن متوجه شدم که یک آخوند، دستمال یزدی از زیر عبای خود بیرون آورد و گوشه سفره آن را باز کرد. قدری نان لواش محلی و یک تکه پنیر داخل دستمال بود، ایشان هم شروع به خوردن نان و پنیر کرد.
پس از چند دقیقه با کنجکاوی کودکانه دیدم که آن آخوند اصلا دست به هیچ کدام از غذاهای سفره نزد. من با دست به پهلوی پدرم زدم و گفتم: بابا چرا آن آخوند پلو نمیخورد و نان و پنیر میخورد؟ پدرم به من گفت: بعدا برایت میگویم. مرحوم اعتمادالشعرا متخلص به پریشان که کنار پدرم نشسته بود لبخندی به من زد و به پدرم گفت: علی قلیخان، پسرت باهوش و کنجکاو است.
دیگر حرفی زده نشد. خوردن غذا تمام شد، سفره را برچیدند. چند نفر آفتابه لگن به دست، وارد اتاق شدند، البته این افراد قبل از گستردن سفره نیز با همین آفتابه لگنها وارد اتاق شده بودند. بعضی از مهمانان دستهای خود را شستند و به وسیله حولهای که روی شانه همان شخص حامل آفتابهلگن بود دستهای خود را خشک کردند. چون قاشق و چنگال نیز کنار بشقابها بود بیشتر مدعوین چه قبل و چه بعد از غذا دست نشستند.
وقتی مهمانها بعد از صرف چای ومیوه از منزل میزبان خارج شدند و من هم با پدرم از منزل که همان بیت امام بود خارج شدیم، مجددا از پدرم پرسیدم: بابا چرا آن آخوند پلو نخورد؟ پدرم گفت: پسر جان در آن مجلس که نمیشد من جواب تو را بدهم، حالا موضوع را به تو میگویم. آن آخوند اسمش آقا روحالله است و برادر آقای پسندیده و سیدنورالدین است. ایشان معمولا احتیاط میکند و کمتر غذای دیگران را میخورد؛ نه فقط منزل برادرهایش چنین میکند بلکه در میهمانیها شرکت نمیکند و میگویند همیشه اوقات، خوراکش نان و پنیر است. ایشان از تشریفات و همچنین از غذاهای بسیار لذیذ پرهیز میکنند و اصولا زندگی ساده و بیتکلفی دارند.(1)
روزی خبرنگاری پرسید: امام غذایشان چیست؟ و شما معمولا چه غذاهایی را برای ایشان تدارک میبینید؟ پاسخ دادم که امام هر روز ناهار آبگوشت میخورند و شبها نان و پنیر و انگور یا نان و پنیر و خربزه و یک لیوان دوغ.(2)
ــــــــــــــــــــــــــــ
1- آینه حسن، سرهنگ عزیزالله ابراهیمی، صص 45 و 46.
2- همان، خانم کبری بیطرف، ص 68.