حقوق غیرقابل واگذاری
حق، هر چیزی ثابت برای انسان است که به دو دسته حق تکوینی و حق تشریعی تقسیم میشود.
حق تکوینی همان حقوق طبیعی است که خداوند برای هر فردی قرار داده است. این حق در میان همه انسانها در همه جهان ثابت است و مردم به طور طبیعی آن را میشناسند و آن را حفظ میکنند و متجاوزان به این حقوق را محکوم میکنند. عقل انسانی این حق را کشف میکند و میشناسد.
حق تشریعی، میتواند شامل حق طبیعی و فراتر از آن باشد؛ زیرا گاه نقل، همان کشفیات عقل را تایید و امضا میکند و از این نوع احکام به عنوان احکام امضایی یاد میشود؛ اما گاه دیگر نقل ،حقوق را در قالب احکام بیان میکند که عقل عادی مردم نمیتواند آن را کشف کند و این نقل است که آن را آشکار میکند و مردم را با این دسته از حقوق آشنا میکند. این حقوق تشریعی نیز مطابق فطرت انسان است. (روم، آیه 30)
از نظر قرآن، انسان میتواند برخی از حقوق خویش را نادیده بگیرد و برای دستیابی به یک جامعه آرمانی حق خویش را ایثار کند. ایثار مقام بلندی است که انسانهای کریم آن را بروز میدهند؛ زیرا ایثار از کرامتهای انسانی است.(انسان، آیات 5 تا 12)
اما از نظر قرآن، برخی از حقوق تکوینی و تشریعی را نمیتوان نادیده گرفت و از حق خویش گذشت. ازجمله حقوق انسانی که غیرقابل واگذاری است، حق آزادی است و کسی نمیتواند خودش را برده دیگری سازد.
همچنین از حقوق غیرقابل واگذاری، عزت نفس است که انسان نمیتواند آن را به کسی واگذارد و خود را ذلیل و خوار کند و آبرو و عرض خویش را ببرد. بنابراین، رویه ملامتیه، رویه غیراسلامی است که کسی خودش را خوار و خفیف سازد؛ زیرا تواضع که نقیض تکبر است، به معنای فروتنی همراه با حفظ عزت نفس است نه خواری و ذلت. تذلل تنها در برابر خداوند جایز است.
امیرمومنان علی(ع) درباره حق عزت نفس غیرقابل واگذاری میفرماید: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَي الْمُؤْمِنِ أُمُورَهُ كُلَّهَا وَ لَمْ يُفَوِّضْ إِلَيْهِ أَنْ يُذِلَّ نَفْسَه؛ بهراستی که خدای عزوجل همه امور مومن را به خودش واگذار کرده است ولی به او خوار و ذلیل کردن خودش را واگذار نکرده است.(کافی، ج 5، ص 63، چاپ اسلامیه)
خداوند نیز درباره این عدم جواز خوار و ذلیل کردن خویشتن میفرماید: وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ؛ به خودتان عیب نزنید.(حجرات، آیه 11)
این لمزو به خود عیب نزدن میتواند دو معنا داشته باشد: 1. کاری نکنید که عیب خودتان را آشکار کنید و یا عیبی به خودتان نسبت بدهید و به خودتان فحش بدهید؛ 2. اینکه به دیگران که آنان به عنوان برادر دینی همانند خودتان هستند، عیب نزنید و عیبش را آشکار نکنید.
پس انسان نباید عیبش را آشکار کند و خودش را خوار گرداند و فحش و ناسزا به خودش بگوید، همان طور که نباید به دیگری عیب بزند و عیب حقی را آشکار کند. این عیب زدن به خود یعنی عیبی در خود یا دیگری آشکار کردن. این حرکت از نظر اسلام حرام و گناه است.
علت اینکه شخص چنین حقی ندارد، چون ملک او نیست و شخص تنها امین امانتی است. از این رو، ظلم به خود یعنی ظلم امین در امانت؛ زیرا یک بخش از حقیقت نفس انسانی ملک و یک بخش و مرتبه از آن امانت الهی است و شخص حق ندارد در امانت خیانت کند.