kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۵۱۲۳
تاریخ انتشار : ۰۵ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۶

چرایی انتخاب کوفه(پرسش و پاسخ)



پرسش:
چرا امام‌حسین(ع) برای قیام خود کوفه را انتخاب کرد و یمن را که سابقه‌ای شیعی داشت انتخاب نکرد؟
پاسخ:
در سه بخش قبلی پاسخ به این سوال به اموری  که این پرسش را از اهمیت مضاعفی برخوردار کرده و نظریه شهادت به عنوان پاسخی به این سوال و نقد آن و نظریه تشکیل حکومت اسلامی و ادله آن پرداخته شد. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی‌ می‌گیریم.
نقدی بر نظریه تشکیل حکومت
مهم‌ترين ‌اشكال‌هاى اين نظريه دو ‌اشكال عمده زير است:
1- اين نظريه با مبانى كلامى شيعه ـ كه امام را عالم به غيب مى‌داند ـ در تناقض است.
2- اين نظريه به امام حسین(ع) نسبت خطا و ‌اشتباه كارى مى‌دهد كه با عصمت آن حضرت، در تضاد است. به نظر مى‌رسد اين ‌اشكال، مهم‌ترين دليل روى‌گردانى جامعه شيعى از اين نظريه است.
پاسخ به اين ‌اشكال مستلزم ورود در مباحث كلامى شيعه، همچون مدلول و محتواى علم غيب و عصمت، طريقه اثبات آنها و چگونگى رفع تناقض آن دو در هنگام چالش با واقعيت‌هاى تاريخى، مى‌باشد. امّا از آنجا كه ما را از مسير خود ـ كه تحليل بر اساس شيوه‌هاى تاريخى است ـ دور مى‌كند، به آن نمى‌پردازيم. البته متذكّر مى‌شويم كه با مبانى كلامى نيز امكان پذيرفتن اين نظريه وجود دارد؛ چنان‌كه تحليل شخصيت‌هايى همچون امام خمينى(ره) نيز بر اين اساس است. اقدام براى تشكيل حكومت «وظيفه» است و بايد همراه با تدبير، اتمام حجت، درايت و همراه‌سازى ديگران انجام گيرد. اما «نتيجه» با خدا است و بايد به آن رضايت داد و حتى اگر علم به «نتيجه» داشته باشيم، با اقدام بر انجام «وظيفه» منافات ندارد؛ زيرا كسى كه بر اساس حق، حركت مى‌كند، شكست او مقطعى است و پيروزى نهايى در طول تاريخ با حركت حق‌طلبانه است.
طبق ‌اشكال گفته شده، عدم موفقيت امام حسين(ع) در اين هدف (تشكيل نشدن حكومت اسلامى و بلكه خيانت و فريب‌كارى نامه‌نگاران) حاكى از برآورد نادرست امام(ع) از كوفيان و مردمان آن بوده و درستى نظر شخصيت‌هاى آن زمان همانند ابن عباس را اثبات مى‌كند!
در پاسخ به آنان مى‌توان با تحليل تاريخى و واقع‌بينانه عقلانيت حركت امام حسين(ع) را اثبات كرد.
عقلانيت حركت امام حسين(ع)
اگر يك شخصيت سياسى با در نظر گرفتن شرايط مختلف و تحقيق كافى درباره يك تصميم، سرانجام منطقا به نتيجه‌اى رسيده و بر اساس آن تصميمى گرفت؛ و در اين ميان عاملى كاملاً غيرمنتظره مانعى در اجراى پيش بينى او ايجاد كرد، نمى‌توان آن شخصيت را متهم به خطاكارى كرد.
ما معتقديم در آن مقطع تاريخى، امام حسين(ع) به خوبى اوضاع كوفه را زير نظر گرفت. آن حضرت در زمان معاويه حاضر نشده بود به كوفيان پاسخ مثبت دهد و صريحا تقاضاى آنها را ردّ كرده و حتى برادرش محمد حنفيه را از پاسخ‌گويى مثبت به اين نامه‌ها بازداشته بود.در اين هنگام نيز به مجرد وصول اين نامه‌ها به آنان اعتماد نكرد؛ بلكه به منظور دريافتن صحّت و سقم ادّعاى كوفيان، پسرعموى خود مسلم بن عقيل را به آن سامان گسيل داشت و پس از آنكه مسلم بيش از يك ماه در آن سامان توقف كرد و از نزديك با اوضاع آنجا آشنا شد و به اين نتيجه رسيد كه اوضاع براى ورود امام حسين(ع) مناسب است و اين را در نامه خود به آن حضرت نگاشت؛ امام حسین(ع) به سمت اين شهر حركت كرد. البتّه حركت زود هنگام امام(ع) در ايام حج را بايد معلول خطر جانى براى آن حضرت در مكّه به حساب آورد.
در اين ميان عامل غيرمنتظره‌اى كه پديد آمد، بركنارى نعمان بن بشير و جايگزينى عبيدالله‌ بن زياد به جاى او در كوفه بود كه هيچ شخصيت سياسى نمى‌توانست اين عامل را پيش‌بينى كند؛ بلكه ظاهر اوضاع، كاملاً خلاف اين مطلب را نشان مى‌داد؛ زيرا درباره رابطه ميان يزيد و ابن زياد چنين گفته شده است: يزيد بر او خشمگين بوده و در صدد عزل او از حكومت بصره بوده است. حتى در بعضى از منابع چنين آمده است:  «يعنى يزيد دشمن‌ترين مردمان نسبت به ابن زياد بود».
با وجود اين عامل اگر مسلم و يارانش نيز مانند ابن زياد مى‌توانستند از اهرم‌هاى فشار، تهديد و تطميع استفاده كنند و به سامان‌دهى بيعت‌كنندگان مى‌پرداختند و از عوامل مختلف اقتصادى، سياسى، اجتماعى و روانى بهره مى‌گرفتند (چنان‌كه ابن‌زياد بهره گرفت)، امكان پيروزى آنان در كوفه بسيار بود.
در اينجا است كه مى‌توانيم بگوييم: شناخت امام حسين(ع) از مردم كوفه، واقع‌گراتر از شناخت امثال ابن عباس بود؛ زيرا اوّلاً شناخت ابن عبّاس مربوط به دوران امام على(ع) و حكومت امام حسن(ع) (يعنى حداقل بيست سال قبل) بود؛ در حالى‌كه شناخت امام حسین(ع) مربوط به زمان حال بود.
دوّم اينكه اين شناخت علاوه بر آنكه از نوشته‌هاى بزرگان شيعه ـ همچون سليمان بن صرد و حبيب بن مظاهر ـ به دست آمده بود؛ به وسيله نماينده مستقيم امام(ع) (مسلم) نيز تأييد شده بود؛ در حالى‌كه ابن عباس و ديگران چنين ابزارهايى را براى به روز كردن شناخت خود در اختيار نداشتند.
تذكر اين نكته لازم است كه شرايط كوفه در اين زمان، چنان با اوضاع كوفه بيست سال قبل متفاوت شده بود كه انگيزه‌هاى لازم را براى همراهى كوفيان با امام حسين(ع) فراهم آورده و احتمال عقب‌نشينى و فريب‌كارى آنان را در اذهان كمتر متبادر مى‌ساخت؛ زيرا:
1- كوفه در رقابت با شام بر سر مركزيت دنياى اسلام شكست خورده و مركزيت از كوفه به شام منتقل شده بود. سياست امويان در هر چه عقب نگاه داشتن كوفه، آنان را وادار مى‌كرد تا به‌گونه‌اى درصدد احياى عظمت گذشته باشند.
2- سختگيرى همه جانبه حكومت اموى در اين دوره نسبت به كوفيان و به ويژه شيعيان، آنان را در اقدام جدى عليه امويان مصمم‌تر مى‌ساخت.
3- شناخت قبلى كوفيان نسبت به شخصيت يزيد و مقايسه او با امام حسين(ع)، آنان را بر تصميم خود مبنى بر نپذيرفتن حكومت او هر چه راسخ‌تر مى‌كرد.
در اينجا نيز بايد توجه داشت كه عواملى همچون ضعف حكومت مركزى (حكومت شام) به عللى همچون كم تجربگى يزيد و غيرقابل مقايسه بودن شخصيت دينى، سياسى و اجتماعى او در برابر پدرش معاويه و نيز ضعف حكومت كوفه (كه متولّى آن شخصيت ضعيفى همچون نعمان بن بشير بود)، احتمال موفقيّت امام حسين(ع) را در تشكيل حكومت در كوفه و توان مقابله با حكومت مركزى شام بيشتر مى‌كرد.
بنابراين مى‌توان نتيجه گرفت كه از نقطه نظر تحليل تاريخى، تصميم امام مبنی بر حركت به سمت كوفه - با توجّه به موقعيّت آن حضرت و وضعيت كوفه و مردمان آن و اوضاع حكومت مركزى شام ـ تصميمى كاملاً درست بوده است و اگر عوامل ناشناخته و غيرمنتظره پديد نمى‌آمد، اين حركت منجر به پيروزى ظاهرى امام حسین(ع) نيز مى‌گشت.