نگاهی به سریال «گسل»
هجوِ کمدی و سیاست
آرش فهیم
اعلام خبر پخش سریالی ملقب به «کمدی سیاسی» از سیما، اتفاقی خوشحالکننده و امیدبخش بود. چون برخلاف انتظار و الزام، صداوسیمای ما کمتر به تولید سریالهای افشاگر و جسور سیاسی رغبت نشان داده است. این درحالی است که سیاست و مردان و زنان و پشت پردههای آن، علاوه بر اهمیت، دارای جاذبه بسیار زیادی هم برای مخاطب خاص و عام است. اگر این موضوع در قالب کمدی ترسیم شود، تأثیرگذاری افزایش خواهد یافت. چراکه از طریق کمدی میتوان به طور غیرمستقیم به نقد چالشها و کژتابیهای سیاسی پرداخت. با توجه به استقبال حاکمیت از نقد طنزآمیز، جای شگفتی است که چرا این گونه آثار جای چندانی در تولیدات تلویزیون ما نداشته است. با این اوصاف، حرکت رسانه ملی در توجه به کمدی سیاسی را باید به فال نیک گرفت.
با این حال فاصله آنچه با نام «گسل» طی 30 شب روی آنتن شبکه اول سیما رفت، با یک کمدی سیاسی واقعی، گسلی وسیع و عریض است! چرا؟ قبل از آسیب شناسی این سریال باید به این نکته مثبت اشاره کرد که ایده و طرح اولیه قصه در این سریال، جایی است که برای بسیاری از مردم جاذبه دارد؛ زندگی شخصی و خانوادگی سیاستمداران و مسئولان رده بالای نظام، برای بسیاری از مردم جزو اسرار است. برخی تصورات خاص و خارقالعادهای درباره خلوت این طیف از آدمها دارند. موضوعی که در سالهای اول انقلاب کمتر برای مردم مسئله بود. چون شخصیتهای طراز اول نظام در آن دوران، اغلب در بین عامه مردم حضور داشتند و به طور مکرر دیدارهای مردمی برگزار میکردند. اما در این دوران، بسیاری از دولتمردان و مسئولان، حتی با اصحاب زمینه کاری خود نیز به ندرت دیدار دارند. اما سریال «گسل» سعی کرده تا ضمن شوخی با مسئولان و اهالی سیاست، نشان دهد که بسیاری از این مردان یا زنان نیز همچون سایر مردم زندگی میکنند؛ خانه آنها هم شبیه به بقیه است، فرزندان آنها هم به همان مدارس و دانشگاههایی میروند که دیگران میروند، با بسیاری از مشکلاتی که مردم به آنها مبتلا هستند دست و پنجه نرم میکنند و... (البته باید حساب برخی از مدیران را از این قاعده جدا کرد)
اما این نکته، کف مورد انتظار از چنین سریالهایی است که «گسل» از آن فراتر نرفته است. طوری که ما در این سریال نه شاهد موقعیتهای کمدی عمیقی بودیم و نه حرف یا محتوای تازه و شگفتآوری را دیدیم. آنچه به عنوان سیاست در این سریال محور قرار گرفته، در حد نمایش چند مسئول و فرد سیاسی است، نه کشمکشهایی که در منازعات قدرت شکل میگیرد. البته در قسمتهای ابتدایی، سکانسهایی به راهروهای وزارتخانه فرضی و برخی رقابتها و منازعات میان صاحبمنصبان اختصاص یافته بود. اما هر چه جلوتر آمدیم، ماجرا به حاشیه رانده شد و اتفاقاتی بیارتباط با موضوع و ایده اصلی شکل گرفت. پراندن چند متلک یا مطرح کردن بعضی از شبهات عوامانه و برخی از شبیهسازیها، نه کار شجاعانهای است و نه موجب سیاسی شدن محتوای یک فیلم یا سریال میشود.
دلیل اصلی چنین نقصانی ابتدا به ساختار دراماتیک و قصه در این سریال بر میگردد. فرم روایی «گسل» بیش از آنکه متناسب با محتوای عمیق سیاسی باشد، برای موضوعات پیش پا افتاده دختر-پسری مناسب است. البته طرح مضامین عاشقانه در یک اثر سیاسی به خودی خود ایرادی ندارد. اما مشکل، طراحی مسیر معکوس در این سریال است. معمول است که در آثاری با محوریت موضوعات یا اتفاقات سیاسی، مضامین خانوادگی و عاطفی بهانهای برای برانگیختن توجه مخاطب برای دریافت مفاهیم و قصه سیاسی باشد. اما در سریال «گسل» این طرح کاملا برعکس رخ داده است. یعنی در اینجا، این سیاست است که بهانهای شده تا ما به دیدن یک اثر نازل درباره ارتباطات چند ضلعی دختر و پسرهای جوان و ماجرای عاشقانه بین دو فرد کهنسال بنشینیم! این درحالی است که وقتی قهرمان یا شخصیت محوری یک سریال چند ده قسمتی، معاون وزیر است، میتوان مسائل بسیار مهمی را واکاوی کرد که هم برای حاکمیت مهم هستند و هم به درد مردم میخورند. مسائلی چون آقازادگی (که در این سریال به شکل بسیار خنثی و در حد بیان یک جمله درباره برخورداری از «ژن خوب» مطرح شد)، اموال نجومی، برجام و مذاکرات هستهای و بینالمللی، فعالیت رسانههای بیگانه، مدیرانی که به مردم وعده میدهند اما عمل نمیکنند و در مقابل، مدیرانی که صادق و مردمی هستند و... اما با وجود این همه مسئله مهم و جذاب در میدان سیاست کشورمان، «گسل» به آنها توجهی نکرد و اگر هم در برخی لحظات به چنین سوژههایی دست انداخت، خیلی زود از کنار آنها گذشت. در نهایت، اصلا مشخص نیست که سریال «گسل» چه هدف سیاسی یا اجتماعی را دنبال میکرد! بیهدفی، فقدان هویت مشخص و نداشتن آرمان (که وجود هر سه، از الزامات ساخت یک اثر سیاسی، چه در قالب کمدی و چه جدی است) محتوای سریال را دچار گسلهای متعدد کرد و آن را به نمایشی سرگرمکننده تقلیل داد.
میان بیطرفی و بیآرمانی، فاصله بسیار زیادی است. میتوان فیلم و سریال سیاسیِ بیطرف -نسبت به جریانهای سیاسی کشور- ساخت اما آرمانگرا بود.