kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۴۷۱۸
تاریخ انتشار : ۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۸:۵۰

اهداف سیاسی حماسه جاویدان امام حسین(ع)


 محمدحسین جوهر

 واقعه عاشورا از عالی‌ترین حماسه‌های جاویدان است که در کمترین زمان و با فداکاری افراد معدودی رخ داد و همیشه به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارک تاریخ بشریت می‌درخشید.
اندیشمندان مسلمان این حادثه عظیم را از ابعاد گوناگون فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی، عبادی، عرفانی، تاریخی و... مورد تحلیل و بررسی قرار داده‌اند و هر یک درخور شأن و مقام خود، آموزه‌هایی را برای پویندگان راه حسینی به ارمغان آورده‌اند. اما آنچه بیش از همه حادثه عاشورا را پرفروغ‌تر و جاودانه‌تر می‌سازد، «بعد سیاسی» آن است که بسیاری از انسان‌ها را متحول و انقلابی ساخته و جلو خودکامگی بسیاری از زمامداران فاسد را گرفته است.
اگر حماسه عاشورا رخ نمی‌داد، بدون شک هیچ نهضت اسلامی دیگری به وقوع نمی‌پیوست و خودکامگی زمامداران فاسد افزون‌تر می‌شد، در نتیجه رشد جوامع اسلامی با خطرات جدی‌تری روبه‌رو شده و مکتب «انسان‌ساز» اسلام تعطیل می‌شد، اما تأثیر حماسه حسینی در بیداری سیاسی و شور انقلابی مردم به اندازه‌ای عمیق بود که سلاطین پرقدرت و کم‌شعوری مانند متوکل عباسی ناچار می‌شدند برای تحکیم پایه‌های حکومتشان با کشته آن حضرت بجنگند و تبلیغات مسمومی بر ضدش به راه اندازند، اما جذابیت این واقعه سرنوشت‌ساز در ضمیر حق‌پرست مردم به صورت مقدس و هدایت‌بخش استوار مانده و به نقش اساسی‌اش- که هدایت و نجات جامعه بشری است- همچنان ادامه می‌دهد. در نوشتار حاضر نویسنده به بخشی از اهداف سیاسی این حماسه جاویدان اشاره کرده است.
***
تشکیل حکومت
اولین مولفه سیاسی قیام امام‌‌حسین(ع)، تشکیل حکومت اسلامی بود. آن حضرت به صراحت می‌فرمود: آل ابوسفیان لیاقت حکومت را ندارند و از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را در بالای منبر من دیدید او را بکشید، ولی مردم مدینه او را بالای منبر دیدند و نکشتند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق (بدتر از معاویه) گرفتار کرده است.» (1)
حضرت اباعبدالله(ع) همچنان که بر عدم شایستگی آل‌ ابوسفیان برای خلافت پافشاری می‌کرد، بر لیاقت و شایستگی خود به امر حکومت و خلافت اصرار داشت. با مطالعه تاریخ این نهضت بزرگ مشخص می‌شود که سیدالشهداء(ع) در هر جا مناسب می‌دید، شایستگی خود را برای تشکیل حکومت اعلام می‌کرد و مردم را به پذیرش حکومت و رهبری عادل دعوت می‌نمود.(2)
امام(ع) ضمن دعا برای مردم کوفه که تصمیم گرفته بودند ایشان را برای رسیدن به حقشان، یعنی تشکیل حکومت یاری کنند، فرمود: نامه‌های مسلم‌بن عقیل را که مشعر به اجتماع هماهنگی شما در راه نصرت و یاری ما و مطالبه حق ما بود، دریافت کردم، از خداوند مسئلت دارم که آینده همه ما و شما را ختم به خیر گرداند و در این اتحاد و اتفاق به شما پاداش بزرگ عنایت فرماید. (3)
همچنین در نامه‌ای به مردم بصره نوشت: «... و نحن نعلم انا احق بذلک الحق؛(4) ما یقین داریم که در مسئله حکومت و خلافت از همه شایسته‌تر هستیم.»
از سخنان گهربار امام‌حسین(ع) استفاده می‌شود که ایشان خود را شایسته‌ترین و جامع‌ترین فرد برای رهبری می‌د‌انست و آمادگی خود را برای تشکیل حکومت اصیل اسلامی اعلام کرد و هر چند نتواند این حکومت را تشکیل دهد، اما با قیام خود در بلندمدت زمینه تشکیل یک حکومت اصیل اسلامی را فراهم کرد.
نفی سکولاریزم
معاویه و پسرش یزید عملاً تفکر «سکولاریستی» را رواج می‌دادند، به عنوان نمونه وقتی که معاویه برخلافت نشست، بلافاصله به عراق آمد و در سخنرانی خود به مردم اخطار کرد که من با شما سرنماز و روزه نمی‌جنگیدم، بلکه می‌خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم. (5)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در مورد این سخن معاویه، می‌گوید: «معاویه با این سخن اشاره می‌کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقررات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده‌ نگه داشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتی سلطنت و پادشاهی است نه خلافت و جانشینی پیامبر خدا(ص).» (6)
امام حسین(ع) با قیام خونین خود نشان داد که مرز سیاست از دیانت جدا نیست و در اسلام بین این دو، همگرایی و هماهنگی وجود دارد و هر وقت در رأس حکومت، زمامداران و حاکمانی فاسد قرار گیرند که لیاقت منصب حکومت و کشورداری را ندارند باید بر علیه آنها قیام کرد و از منصب حکومت عزل نمود.
عدالت‌خواهی
سالار شهیدان تلاش می‌کرد تا تبعیض و بی‌عدالتی را از جامعه مسلمانان ریشه‌کن کند و عدالت و مساوات را در میان مردم برقرار سازد. از دیدگاه بلند آن حضرت، زمامدار مسلمانان باید در رفتار، گفتار و انتخاب کارگزارانش شیوه‌ای عادلانه در پیش گیرد و در جهت گسترش عدل و داد قدم بردارد.
سیدالشهدا(ع) بر این باور تاکید می‌کرد و می‌فرمود: «فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب و القائم بالقسط الدائن بدین الحق الحابس نفسه علی ذات‌الله: (7) به جان خودم سوگند! امام نیست جز کسی که بر اساس کتاب خدا حکم کند؛ برای عدالت قیام کند؛ متدین به دین حق باشد و جان خود را در راه خدا گرو بگذارد.»
مرام عدالت‌گستری آن حضرت و یاران باوفایش در همه جا اعلان و مشخص شده بود. حضرت مسلم‌بن عقیل- سفیر آن امام(ع)- وقتی در دارالاماره کوفه با حاکم ستمگر یزید(عبیدالله بن زیاد) روبرو شد، به این هدف والای قیام اشاره کرد و از ایجاد عدالت سخن گفت.
ابن زیاد وقتی از مسلم بن عقیل پرسید: برای چه به کوفه آمدی و مردم را به انقلاب دعوت می‌کنی؟ ‌او پاسخ داد: «فاتیناهم لنأمر بالعدل و ندعو الی حکم‌الکتاب:(8) آمده‌ایم تا امر به عدالت کرده و به قانون خدا دعوت کنیم.»
ظلم‌ستیزی
ستم‌پذیری آسیب مهمی برای دینداری مردم است که موجب می‌شود جباران و ستمگران بر جامعه حاکم شوند،‌ اما اگر انسان‌ها با عزت زندگی کنند قطعا خط سیر جامعه سر از ستم و بی‌عدالتی درنمی‌آورد. امام حسین(ع) فرمود: آنچه جباران را بر شما مسلط کرده این است که شما از مرگ گریزان هستید و به این زندگی ننگین ناپایدار دل بسته‌اید. جمعی مانند بردگان بی‌اراده و مقهور هستند و گروهی گرسنه و مغلوب و ستمگران به دلخواه در امور مملکت تصرف می‌کنند. به دنبال این بیان، حضرت می‌فرماید: شگفتا که سرزمین اسلام در قبضه کسانی است که یا خائن و ستمکار هستند و یا باج‌گیر و نابکار و یا حکمران بی‌رحم و بی‌انصاف.(9)
حضرت اباعبدالله(ع) پس از ممانعت «حربن یزید ریاحی» از حرکت ایشان به کوفه یا مراجعت به مدینه در خطابه‌ای فرمود: آیا نمی‌بینید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل جلوگیری به عمل نمی‌آید؟! در حالی که مومن باید حق‌جو و طالب دیدار خداوند باشد و من مرگ را جز سعادت نمی‌بینم و زندگی با ستمکاران را جز ملامت و خستگی و کسالت نمی‌دانم.(10)
مبارزه با علت فساد
سیدالشهدا(ع) با قیام جاویدان خود قلب فساد را نشانه رفت. آن حضرت لحظه‌ای با یزید پلید به مجالست و مصالحه ننشست؛ زیرا وی غیر از معاویه بود. یزید فردی بی‌شخصیت، میمون‌باز، شراب‌خوار و بی‌کفایت بود که برای برچیدن سفره توحید عزم خود را جزم کرده بود و چاره‌ای نبود جز آنکه با پیکان مبارزه از ابتدا قلب او را نشانه رود. شهید بزرگوار آیت‌الله مرتضی مطهری(ره) می‌گوید: چنانچه دعوت کوفیان برای قیام در کار نبود و حتی اگر معاویه بیعتش را از امام حسین(ع) برمی‌داشت و او را به حال خود رها می‌کرد، امام حسین(ع) دست از یزید برنمی‌داشت. (11)
زنده کردن روح مقاومت اسلامی در جامعه
قیام امام حسین(ع) و یارانش احساس ضعف و وحشت مسلمانان را نسبت به بنی‌امیه تا حد زیادی از بین برد؛ به طوری که پس از شهادت آن حضرت شاهد چندین قیام در حجاز و عراق بر علیه امویان هستیم. قیام‌هایی که هر یک نشان‌دهنده رشد غیرت دینی جامعه اسلامی و پیام‌آور عزت مسلمانان است.
ناگفته پیداست که مهم‌ترین کارکرد قیام حضرت سیدالشهدا(ع) حفظ بقای اسلام بود. بنی‌امیه در زمان خلافت یزید در پی ویران کردن بنیادهای دین پیامبر(ص) یعنی، توحید، نبوت، نماز، روزه و... بودند، ولی امام(ع) با حماسه خونین خویش چهره کریه بنی‌امیه را فاش کرد و با از بین بردن مشروعیت و مقبولیت بنی‌امیه، بقای اصول اعتقادات و مسلمات دین را تضمین کرد. از این رو وقتی «ابراهیم» پسر «طلحه بن عبیدالله» در شام از امام سجاد(ع) پرسید: (اگر در جنگ جمل جدت پیروز شد) حالا چه کسی پیروز شده است؟ ‌امام(ع) در پاسخ او فرمود: «اذا اردت ان تعلم من غلب و دخل وقت الصلاه فأذن ثم اقم؛(12) اگر می‌خواهی بدانی چه کسی پیروز شده است، هنگام فرارسیدن وقت نماز، ابتدا اذان بگو و سپس نماز را اقامه کن.»
این سخن نشانگر آن است که هدف نهضت حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) در درجه اول حفظ اسلام و استمرار شهادت به توحید و نبوت بر مأذنه‌های مساجد بود، زیرا اگر این مولفه‌های مهم از صفحه جامعه محو می‌شد، دیگر چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند.
عدم پذیرش ذلت
شخصیت هر انسانی در گرو عزت و سربلندی اوست. از این رو خداوند متعال اجازه نداده است که هیچ مومنی تن به ذلت دهد.
امام علی(ع) در این زمینه می‌فرماید: «من اذل نفسه فی طاعهًْ‌الله فهو اعز ممن تعز بمعصیهًْ‌الله؛(13) هر کس نفس خود را در راه اطاعت خدا خوار کند، عزیزتر از کسی است که با نافرمانی خدا به عزت برسد.»
تمام عزت و سربلندی امام حسین(ع) در بندگی و اطاعت او از خداوند بود. او در روز عاشورا زیر باران تیر دشمن، برترین عبادت الهی، یعنی نماز را در اول وقت برگزار کرده و شب عاشورا از حضرت ابوالفضل(ع) درخواست نمود تا از دشمن مهلت بگیرد و انگیزه خود را از این مهلت‌خواهی چنین بیان کرد: «... امشب را نماز بخوانیم و به درگاه خداوند دعا و استغفار کنیم. خدا می‌داند که من نماز خواندن برای او و تلاوت کتابش و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم.»(14)
«قیس‌بن اشعث» از امام حسین(ع) خواست تا با یزید بیعت کند، حضرت فرمود: «لا والله لااعطیکم بیدی اعطاءالذلیل و لا افر فرارالعبید؛(15)
به خدا سوگند! چون افراد ذلیل با شما دست ذلت نمی‌دهم و مانند بردگان فرار نمی‌کنم.»
صبح عاشورا که دو سپاه نابرابر در مقابل هم قرار گرفتند فرمانده هان لشکرها مشخص شدند، امام حسین(ع) با جمعی از یاران خود به سوی لشکر کوفیان رفت تا با آنان اتمام حجت کند. آن حضرت سخنرانی کرد و در بخشی از آن فرمود: «... بیدار باشید که زنازاده فرزند زنازاده مرا بین دو چیز مجبور کرده است؛ بین مرگ و ذلت، اما ذلت و خواری از ما دور است...»(16)
برگرداندن روحیه حق‌گرایی
نیم قرن از ارتحال آخرین فرستاده الهی حضرت محمد مصطفی(ص) نگذشته بود که وقایعی پیش آمد که تصور آن هم استخوان سوز است. ظهور و بروز جریان «جعل احادیث»، سازمان‌دهی جریان‌های انحرافی مثل «مرجئه» و احیای ارزش‌های قومی و تعصبات قبیله‌ای و دامن زدن به تفاخر و هجو و طعن قبایل نسبت به یکدیگر و بسنده کردن به آنچه که از طرف بنی‌امیه به اسم اسلام به خورد جامعه داده می‌شد، از نمونه‌های بارز از بین رفتن روحیه حق‌گرایی در جامعه مسلمین بود.
امام حسین(ع) فرمود: «چنین وضعی برای ما پیش آمده است که می‌بینید. جدا اوضاع زمان دگرگون شده، زشتی‌ها آشکار گردیده و نیکی‌ها و فضایل از محیط ما رخت بربسته است. مردم در زندگی پست و ذلت‌باری به سر می‌برند و صحنه زندگی همچون چراگاهی سنگلاخ به جایگاه سخت و دشواری تبدیل شده است!‌ این مردم بردگان دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست. حمایت و پشتیبانی شان از دین تا آنجاست که زندگی‌شان همراه با رفاه و آسایش باشد و آنگاه که در بوته امتحان قرار گیرند، دینداران کم هستند.»(17)
احیای روحیه شهادت‌طلبی
اعتقاد به مکتب شهادت در قیام حسینی تا آنجاست که آن حضرت عشق خود را به مرگ در راه خدا این گونه ابراز می‌داشت: «خط الموت علی ولد آدم مخط القلاده علی جید الفتاه و ما اولهنی الی اسلافی اشتیاق یعقوب الی یوسف: (18) مرگ بر انسان‌ها همچون گردن‌بند بر گردن دختران جوان است و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب به دیدار یوسف چنان مشتاق بود.»
امام حسین(ع) آرمان شهادت طلبی را از ارکان قیام جاودانه خود می‌دانست و در ضمن یک دعوت عمومی از تمامی آزادگان این مهم را بیان می‌کرد که: «من کان باذلا فینا مهجته و موطنا علی لقاءالله نفسه فلیرحل معنا فانی راحل مصبحا ان‌شاءالله تعالی؛ (19) هر کس حاضر است تا در راه ما از خون خویش بگذرد و جان خود را در راه لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من صبحگاهان حرکت خواهم کرد ان‌شا‌ءالله تعالی.»
حسین‌بن علی(ع) با آگاهی به شهادت، راه کربلا را در پیش گرفت و دیگران را هم آگاه ساخت. چنانکه آن هنگام که «ام سلمه» از سفر آن حضرت اظهار ناراحتی کرد، فرمود: من می‌دانم در چه ساعتی و در چه روزی کشته خواهم شد و می‌دانم کدام شخص مرا خواهد کشت و از خاندان و یاران من کدام افراد کشته می‌شوند! (20)
سرانجام آن حضرت با شهادتش راه جاودانگی را به بشریت آموخت و با خون سرخش نسخه آزادگی را نگاشت و ارزش‌های اسلامی و انسانی را دوباره زنده کرد. از آن پس تا به امروز هر انسان آزاده‌ای راه سالار شهیدان را در پیش گرفته و با اقتدا به آن امام همام(ع) در مقابل ظلم ایستاده و مرگ سرخ را برگزیده است. تا هم خود را ماندگار سازد و هم جامعه را از آلودگی پاک کند و تا این روحیه در خلق و خوی بشر بوده و هست هیچ ظلمی پایدار نمانده و هیچ ظالمی ماندگار نخواهد ماند. همان‌گونه که بنی‌امیه پس از شهادت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش ریشه‌کن شدند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی‌نوشت‌ها:
1- سخنان امام حسین(ع) از مدینه تا کربلا، محمدصادق نجمی، ص 16.
2- فرهنگ عاشورایی، جمعی از نویسندگان، ج 10، ص 90.
3- فرهنگ عاشورایی، همان، ص 104.
4- تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج 7، ص 240.
5- شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید معتزلی، ج 4، ص 160.
6- شیعه در اسلام، محمدحسین طباطبایی، ص 44.
7- کتاب الغیبه، نعمانی، ص 206.
8- تاریخ طبری، ج 4، ص 282.
9- تحف‌العقول، ابن‌شعبه حرانی، ص 271-272.
10- لمعات‌الحسین، محمدحسین حسینی طهرانی، ص 37.
11- حماسه حسینی، شهید مطهری، ج 3، ص 178.
12- امالی شیخ صدوق، ص 677.
13- کنز‌العمال، متقی هندی، ج 2، حدیث 42084.
14- بحارالانوار، مجلسی، ج 44، ص 391.
15- ناسخ‌التواریخ، محمدتقی سپهر، ج 2، ص 234.
16- بحارالانوار، ج 45، ص 8.
17- سخنان حسین‌بن علی از مدینه تا کربلا، ص 180.
18- بحارالانوار، ج 44، ص 366.
19- کشف‌الغمه فی معرفه الائمه، علی‌بن عیسی اربلی، ج 2، ص 29.
20- چهره خونین حسین(ع)، علامه سید عبدالرزاق مقرم، ترجمه عزیز‌الله عطاردی، ص 58.