فیلمهای توقیفی؛ نشانههایی از اخلال در مدیریت سینمایی
مهدی امیدی
اعلام چراغ سبز سازمان سینمایی به نمایش پنج فیلمی که توسط دولت یازدهم توقیف شده بودند، تازهترین حاشیه سینمای ایران محسوب میشود. اهمیت این اتفاق بیش از آنکه به خود این فیلمها برگردد، به عوامل و زمینههای تولید و نمایش چنین آثاری بر میگردد. چه اینکه، ظهور و بروز فیلمهای به اصطلاح توقیفی و نوع برخورد با آنها، محتاج آسیبشناسی مدیریتی است. به ویژه اینکه همواره شاهد نوعی سرگردانی و تعارض در مواجهه مدیریت سینمایی با این گونه آثار هستیم. طوری که مشخص نیست این فیلمها براساس چه قوانینی مجوز گرفتهاند؟ چرا در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمدند؟ چه تغییراتی باعث شده تا آنها امکان نمایش بیابند؟ و...
سینمای ما طی چهار سال گذشته –از آغاز فعالیت دولت یازدهم- با معضل فیلمهای توقیفی، بیشتر دست و پنجه نرم کرده است. اگر همین شرایط ادامه پیدا کند، نمیتوان به رفع این مشکل امیدوار بود. یعنی مناسبات موجود در تولید فیلم در سینمای ایران به گونهای است که همواره با چند فیلم غیرقابل نمایش و یا توقیفی روبرو خواهیم بود. با توجه به اینکه این گونه فیلمها هزینهها و خساراتی را به فرهنگ عمومی کشور وارد میکنند، باید به دنبال راهکارهایی برای کاهش آنها باشیم. تا وقتی عوامل ساخت این نوع فیلمها موجود باشند، فیلمهای توقیفی و هنجارشکن نیز خودنمایی خواهند کرد. میتوان با اصلاح ساختار مدیریتی – به ویژه در حوزه تخصیص بودجه - میزان فیلمهای توقیفی را کاهش داد.
به طور کلی، چهار عامل عمده را میتوان در ساخت فیلمهای توقیفی، دخیل دانست.
عامل اول، بیبرنامگی و نبود چشم انداز در سازمان سینمایی دولت است. به جز مدیران دهه 60 که راهبردهای(درست یا غلط) مشخصی برای سینمای ایران داشتند، سایر مدیریتهای سینمایی به ویژه در دوره کنونی، نقشه راه و استراتژی خاصی نداشتهاند. نتیجه فقدان برنامه راهبردی برای سینما، تولید تعداد زیادی فیلم بیهویت، بیارتباط با مسائل جامعه و تعدادی نیز فیلم توقیفی است.
عامل دوم، اعطای بیضابطه و غیرهدفمند بودجه دولتی به فیلمسازهاست. در کشور ما، اکثریت قریب به اتفاق فیلمها با پول بیتالمال ساخته میشوند. البته ، سرمایهگذاری نهادهای دولتی برای ساخت و حمایت از فیلمهای ملی و استراتژیک، یک أمر مرسوم و ضروری است. اما هنوز مشخص نیست که چرا به برخی از تهیهکنندهها که بدون اهداف ملی و راهبردی فعالیت میکنند، بودجه دولتی داده میشود؟ گروهی از تهیهکنندهها به این دلیل که به سود مورد نظر خود، از طریق حمایتهای دولتی دست مییابند، نسبت به محصول تولیدی خود هیچ اهمیتی نمیدهند. اگر یک تهیهکننده درباره بازگشت سرمایه خود از طریق فروش فیلم نگران باشد، بر محصول خود نظارت بیشتری میکند و اجازه نمیدهد که فیلمش، طوری ساخته شود که امکان نمایش نیابد. هدفمندسازی حمایتهای دولتی از تهیهکنندهها و پروژههای سینمایی و کوتاه کردن دست افراد بیتعهد نسبت به این حمایتها میتواند کمک زیادی به کاهش فیلمهای توقیفی نماید.
عامل سوم، تلاش برای جلب توجه از طریق عبور از خط قرمزها است. برخی از کارگردانها سعی دارند تا از طریق پردهدریهای اخلاقی یا سیاسی برای فیلم خود حاشیه و جنجال درست کنند و از این طریق خود را مطرح کنند. بهترین برخورد با چنین کارگردانهایی این است که پروانه کارگردانی آنها برای همیشه باطل شود، مگر اینکه از مردم عذرخواهی کنند و به جای توهین به جامعه، خلاقیت هنری و تکنیکی خود را کار ببرند.
عامل چهارم هم محافل، سفارتخانهها و جشنوارههای غربی هستند. یکی از تاکتیکهای دولتهای غربی برای دخالت در سینمای ایران، تعیین جوایز و حمایتهای تبلیغاتی و رسانهای از فیلمهایی است که در تضاد با منافع ملی و فرهنگ عمومی جامعه ایران است. برخی از کارگردانها هم چون فاقد توانایی لازم در خلاقیت هنری و تکنیکی هستند، تلاش دارند تا با دست انداختن به شاخصههای مورد علاقه جشنوارههای غربی و نهادهای خارجی، توجه آنها را به خود جلب کنند. این مقوله که از آن به عنوان سینمای «سفارتی» یاد میشود، یکی از امراض وارداتی و تحمیلی به سینمای ایران است که در دراز مدت حتی ممکن است موجب خشک شدن ریشههای سینما در کشور ما شود.