kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۳۲۹۵
تاریخ انتشار : ۱۴ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۳
از هراره تا تهران - 21 آیت الله خامنه‌ای در اجلاس هراره تشریح کرد

شباهت‌های رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی


منابع غني و ارزشمند، دولت آفريقاي جنوبي را ثروتمند کرده و ارتباط نزديک با غرب، صنعت آن را توسعه داده، طوري‌که از صنعتي‌ترين کشورهاي ‌جهان است. يک سفيد‌پوست آفريقاي جنوبي، معمولاً در رفاه کامل زندگي مي‌کند، چيزي که در کل اين قاره کمتر ديده مي‌شود.
مبارزات سياه‌پوستان براي گرفتن حقوقشان، از همان ابتدا شروع شد. آنها ابتدا مي‌خواستند بدون خشونت و با اعتراضات مسالمت‌آميز، دولت را به رعايت مساوات مجبور کنند، اما برخوردهاي وحشيانه موجب شد رو به سلاح بياورند و با استقرار در کشورهاي همسايه، مبارزة مسلحانه را شروع کنند.
معروف‌ترين و بزرگ ترين گروه مبارز آفريقاي جنوبي، کنگرة ملي آفريقاي جنوبي است، که از اتحاد چندصد گروه مبارز کوچک تشکيل شد و رهبري آن با «نلسون ماندلا» است. رهبري که هم زمان با اجلاس هراره در سال 1365 (1986م)، بيست‌و‌چهارمين سال زندان خود را مي‌گذراند.
ويژگي بارز ماندلا اين است که خواهان برتري سياهان و بيرون کردن سفيد‌ها نيست، بلکه به‌دنبال مساوات همة نژادها و زندگي مشترک آنهاست. وقتي که «بوتا» نخست‌وزير رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي، به ماندلا اجازة آزادي مشروط داد، او گفت تا زماني که خلق آزاد نيستند، شرطي را نمي‌پذيرد. گرچه ماندلا يک مسيحي معتقد است، به او تهمت کمونيست بودن زده‌اند، تا در دنيا، مبارزات سياه‌پوستان را تحت تأثير شوروي نشان دهند.
تاکنون چندين قطعنامه و اعلاميه عليه آفريقاي جنوبي صادر شده. بعضي را غربي‌ها، به‌خصوص انگليس، فرانسه، و آمريکا وتو کرده‌اند و برخي را با رفتار خود بي‌اثر کرده‌اند. هنوز هم انگليس از شرکاي بزرگ تجاري آفريقاي جنوبي است و به شکل‌هاي مختلف، از دولت نژادپرست آن حمايت مي‌کند.
تا زمان برگزاري اجلاس در هراره، هزاران نفر در راه مبارزه با آپارتايد کشته شده‌اند. مبارزات آنها از زمان پيروزي مردم زيمبابوه و استقلال اين کشور، جان تازه اي گرفته و با اميد ادامه دارد.
ادامه سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای در هراره: آقاى رئيس! ما نسبت به مبارزات مردم ناميبيا، تحت رهبرى «سواپو» اداى احترام مى‌کنيم. برقرارى روابط ديپلماتيک با سواپو از جانب همة کشورهاى غيرمتعهد، کمترين اداى وظيفة ماست، که اميدوارم در همين اجلاس تحقق يابد. وجدان بشريت از آنچه در آفريقاى جنوبى مى‌گذرد سخت آزرده است. وجود نظام آپارتايد در دنيايى که ما زندگى مى‌کنيم، تحقيرى براى همة ما به‌حساب مى‌آيد، که بايد بدان به‌سرعت پايان بخشيد.
کشورهاى خط مقدم، با ايستادگى و مقاومت خود، به سخاوتمندانه‌ترين شکل، سهم خود را در راه آزادى اکثريت آفريقاى جنوبى و استقلال ناميبيا پرداخته و صفحات زرينى را در تاريخ جهان سوم نگاشته‌اند. حمايت از کشورهاى خط مقدم در قبال تجاوزات آفريقاى جنوبى، اگر در شرايط فعلى، صرفاً به شعار محدود شود، تحسين و توجه هيچ کس را بر نخواهد انگيخت. جنوب آفريقا از صدها قطعنامه و بيانيه که در طول چهار دهة گذشته عليه رژيم پرتوريا به تصويب رسيده و به بايگانى مجامع بين‌المللى منتهى شده است، خسته است.
(تشويق حضار)
آفريقا امروز عمل مى‌خواهد. جمهورى اسلامى ايران، قاطعانه خواستار آن است که جنبش غيرمتعهدها، در اين دورة جديد، هدف خود را ريشه‌کن کردن رژيم پرتوريا قرار دهد. زيمبابوه به‌عنوان رياست فعلى، بايد حداکثر امکانات جنبش را بدين منظور به‌خدمت گيرد. جمهورى اسلامى ايران بنا به وظيفة بين‌المللى و مهم‌تر از آن، دستورات اکيد اسلامى که دفاع از مظلوم و دفع ظالم را واجب شمرده، حداکثر توان و امکانات خود را در اين راه تقديم مى‌دارد.
در رقابت غارت دنيا، ناميبيا به آلماني‌ها رسيده بود. بيست سال پس از آغاز استعمار آلمان‌ها، مردم قبيلة بوميِ آنجا، عليه استعمارگران قيام کردند. طي چهار سال درگيري، ده‌ها هزار نفر از مردم اين قبيله به‌جرم استقلال‌طلبي قتل‌عام شدند.
آلمان که درگير جنگ جهاني اول شد، رژيم نژادپرست آفريقاي جنوبي از فرصت استفاده کرد و سال 1915 ميلادي، ناميبيا را تصرف کرد. بعد از جنگ جهاني اول، سال 1921 ميلادي اتحادية ملل متحد تشکيل شد. و ناميبيا به‌عنوان منطقة تحت قيموميت اتحادية ملل متحد، به آفريقاي جنوبي سپرده شد تا در موردش تصميم‌گيري کنند. پس از جنگ جهاني دوم، در سال 1325 (1946م)، سازمان ملل متحد که با انحلال اتحادية ملل متحد تشکيل شده بود، از آفريقاي جنوبي خواست تا ناميبيا را به سازمان ملل پس‌ دهد. اما ناميبيا لقمة چربي بود و مزه کرده بود. دولت نژادپرست پرتوريا که جلوي همة اصول و قطعنامه‌ها ايستاده بود، اين را هم قبول نکرد. سازمان مللِ دست‌وپابسته هم نتوانست کاري بکند. سه قطعنامة شوراي امنيت براي استقلال ناميبيا را، سه عضو دائم با هم وتو کردند: انگليس و فرانسه و آمريکا!
بالاخره خود مردم دست به‌کار شدند، بزرگ ترين گروه مبارز، سازمان خلق آفريقاي جنوب غربي و به اختصار «سواپو» بود که براي استقلال کشورشان اسلحه دست گرفتند و هنوز درگير بودند.
حالا «سام نجوما» رهبر سواپو در بين حاضران نشسته است و حرف‌هاي آقاي خامنه‌اي در عمق جانش مي‌نشيند، اميد در دلش رشد مي‌کند و جان مي‌گيرد؛ راه زيادي تا استقلال نمانده است.
 آیت‌الله خامنه‌ای: آقاى رئيس! شايد کمتر رژيمى را بتوان يافت که به اندازة رژيم نژادپرست آفريقاى جنوبى و رژيم صهيونيستى، در نظر و عمل شبيه يکديگر باشند. هر دو داراى سياست‌هاى تبعيض‌آميز، نسبت به ساکنين اصلى هستند، هر دو دائماً کشورهاى مجاور را مورد تجاوز سيستماتيک قرار مى‌دهند، هر دو رکورددار نقض قوانين و مقررات بين‌المللى هستند، عليه هر دو بيش از هر کشورى قطعنامه و بيانيه صادر شده است، هر دو از مصاديق بارز تروريسم دولتى هستند، و هر دو، عمدتاً به وسيلة شيطان بزرگ و برخى از کشورهاى ديگر غربى تغذيه مى‌شوند. همين مشابهتِ کامل، امروز اين دو را به‌نحو بى‌سابقه‌اى به‌هم نزديک و هماهنگ کرده و سياست دو رژيم را مکمل يکديگر قرار داده. نتيجه اينکه اتخاذ شيوه‌هاى سازش‌کارانه در قبال صهيونيست نيز، منشأ کمترين تغيير مثبتى نخواهد بود.
ما معتقديم جز از طريق مبارزة مسلحانة تمام عيار، آزادى کامل سرزمين قدس امکان‌پذير نخواهد بود.
(تشويق حضار)
 تجاوزگرى جزو صفات اين رژيم‌ها نيست که بشود با مذاکره آن را زايل کرد، بلکه ماهيت اين دو رژيم چنين اقتضايى را دارند. تصوير همزيستى مسالمت‌آميز مردم منطقه با چنين رژيم‌هايى، جز اذهان ساده را مشغول نمى‌دارد.
صدها صحنة دلخراش در حافظة تاريخ معاصر وجود دارد که ماهيت و ذاتِ وحشي و متجاوز صهيونيست ها را نشان مي دهد. يکي از آنها کشتار «صبرا و شتيلا» است.
جمعه بعدازظهر بود که فالانژهاي وحشي، با فرمان اسرائيلي‌ها وارد اين دو اردوگاه شدند. همه مسلح بودند، اما عجيب‌تر از تفنگ‌ها، چاقوها و تبرهايي بود که با خود داشتند. بوي خون در اردوگاه پيچيد. اجازه ندادند که خبرنگاري بيايد و ببيند که چگونه، سر کودکان را به راحتي و سنگ دلي مي برند! کم‌کم هوا تاريک مي‌شد و اجساد مردم و قطعات بريده شدة بدن هايشان همه جا ديده مي‌شدند. و قصّاب‌ها که از کشتن با چاقو و تبر خسته شده‌ بودند، فلسطيني‌ها را به رگبار مي‌بستند.
هوا که تاريک شد، صدوپنجاه مزدور فالانژ نگاهي به فرماندهان صهيونيست کردند، يعني کافي است؟ دستور از فرماندهي صادر‌ شد که تا صبح ادامه دهيد. نزديک سحر، سيزده نفر مسلح، با لگد درِ خانه‌اي محقر را شکستند و هجوم آوردند؛ پدر، مادر و دختر خردسال، وحشت‌زده و با چشمان پف‌کرده به آنها نگاه مي‌کردند. قبل از آنکه صداي فرياد يا التماس بلند شود، سيزده مسلسل باهم شروع به شليک کردند. تمام ديوارهاي خانه خوني شد.
دختر و زن جواني نبود که به اين آساني جان بدهد. در آن چهل‌وهشت ساعت، بدترين جنايات تاريخ اتفاق افتاد. چندين مادر باردار کشته و شکمشان دريده شده بود. جسد مادراني با کودکان شيرخوار در آغوششان اين طرف و آن طرف ديده مي‌شد. بعد‌ها معلوم شد که نزديک به چهار هزار نفر کشته شده‌اند.
روز بعد، فقط 1800 جسد بي‌جان در اردوگاه‌هاي صبرا و شتيلا افتاده بود. باقي شهدا کجا بودند؟ آن روز تعدادي از فلسطيني‌ها را جدا کردند و به زمين فوتبالي در همان نزديکي بردند، همه را در يک چالة ناشي از خمپاره ريختند و بعد مسلسل‌ها به کار افتاد، بعد هم بولدوزر روي زنده و مرده را با خاک پوشاند. 1970 زخمي را به بيمارستاني به نام غزه، در همان جنوب لبنان بردند. بعضي هم سالم بودند، اما از ترس صهيونيست‌ها وارد بيمارستان شدند. 400 نفر هم در بيمارستان عکّا بودند. فالانژها خواستند وارد بيمارستان شوند که چند پزشک و پرستار جلويشان را گرفتند. پزشک‌ها درجا کشته شدند، اما دخترِ پرستار به سرنوشت دردناک دختران صبرا و شتيلا دچار شد؛ بعد از آنکه چند نفر هتک حرمتش کردند، با تيرِ خلاص شهيد شد.
از همه جاي بيمارستان صداي رگبار و عربده‌هاي مستانه بلند بود. راهروها پر از خون شد و هر 400 فلسطيني زخمي روي تخت بيمارستان شهيد شدند. اين جنايت چهار سال پيش از اجلاس هراره اتفاق افتاد؛ 25 و 26 شهريور 1361 (16 و 17 سپتامبر 1982م) کشتار وحشتناکي که فرماندة عملياتش «آريل شارون» بود و بعد از آن به قصاب صبرا و شتيلا معروف شد.