شبهه رفاه کافران و فقر مسلمانان
یکی از شبهات تاریخی، شبهه رفاه کافران و فقر و نداری مسلمانان است. این شبهه در قالب دو قیاس استثنایی این گونه طرح میشود:
1. اگر اسلام حق است، وضع مسلمین باید بهتر از این میشد و مسلمانان پیشرفت میکردند و چون وضع مسلمین این طور نیست، پس اسلام حق نیست. خداوند در آیه 11 احقاف این مغالطه در قالب قیاس استنثایی را این گونه از زبان کفار نقل میکند: وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرًا مَّا سَبَقُونَا إِلَیْهِ وَإِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هَذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ؛ و کسانى که کافر شدند، به آنان که گرویدهاند گفتند: «اگر این دین خوب بود، با آن بر ما پیشى نمىگرفتند.» و چون بدان هدایت نیافتهاند، بزودى خواهند گفت: «این دروغى کهنه است.»
در حقیقت کفار معتقدند که از نظر علم و عقل، آنان برتر هستند و اگر خیری در اسلام و مسلمانی بود آنان زودتر از مومنان و مسلمانان به آن ایمان میآورند. حالا که ایمان به اسلام نیاوردند نشان میدهد که این عقاید مسلمانان خرافی است و برای همین، کفار خردمند و دانا به آن ایمان نیاورده و نمیآورند.
2. اگر کفر باطل باشد، کفّار باید در ذلّت و فلاکت و فقر و افلاس باشند و پیشرفتی نمیداشتند؛ چون اینچنین نیستند و آنان پیشرفت کردهاند و در فقر نیستند، معلوم میشود کفر باطل نیست.
قرآن در آیات خود به اشکال گوناگون به این پرسش پاسخ داده که مهمترین پاسخ قرآن مبتنی بر تبیین معیار سنجش درست و صحیح از یک سو و تبیین حکمت و هدف آفرینش از سوی دیگر است.
1. در پاسخ نخست، قرآن به نقد معیار سنجش خیر و شر پرداخته و میفرماید: معیار سنجش خیر و شر و نیز سعادت و شقاوت، دارایی و نداری و امنیت و فقدان امنیت در دنیا نیست؛ بلکه معیار همانا سعادت و شقاوت ابدی است؛ اگر کسی به سعادت ابدی رسید و به بهشت وارد شد و از دوزخ و شقاوت ابدی آن رهایی یافت، این سعادتمند است و از خیر کثیر و کوثر بهرهمند شده است.(کهف، آیه 46؛ مریم، آیه 76) در آیات قرآن آمده که اگر موجب اغوا و گمراهی مسلمانان نبود، وضع کفار در دنیا بهتر از این قرار داده میشد: وَلَوْلَا أَن یَکُونَ النَّاسُ أُمَّهًْ وَاحِدَهًْ لَجَعَلْنَا لِمَن یَکْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّهًْ وَمَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ وَلِبُیُوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیْهَا یَتَّکِؤُونَ وَزُخْرُفًا وَإِن کُلُّ ذَلِکَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیَاهًْالدُّنْیَا وَالْآخِرهًْ عِندَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ؛ و اگر نه آن بود که همه مردم در انکار خدا امّتى واحد گردند، قطعاً براى خانههاى آنان که به خداى رحمان کفر مىورزیدند، سقفها و نردبانهایى از نقره که بر آنها بالا روند قرار مىدادیم و براى خانههایشان نیز درها و تختهایى که بر آنها تکیه زنند، و زر و زیورهاى دیگر نیز. و همه اینها جز متاع زندگى دنیا نیست و آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است.(زخرف، آیات 33 تا 35) همچنین در آیات 15 و 16 سوره فجر میفرماید که دادن نعمت یا گرفتن آن دلیل بر اکرام و اهانت نیست؛ بلکه همه اینها از آزمونهای الهی است؛ چرا که دنیا جای آزمون و ابتلاست نه پاداش. پس نه فقر و نداری مسلمانان دلیل بطلان عقاید و افکار و روش و رویه آنان است و نه دارایی و پیشرفت کفار دلیلی بر حقانیت عقاید و رویه آنان؛ چنانکه در کافران نیز همین مسئله مطرح است؛ زیرا دنیا محل آزمون است و حقانیت و بطلان عقاید و رویهها را میبایست در آخر کار و در قیامت سنجید؛ زیرا کسی که به بهشت در آمد او حق بوده و کسی که در دوزخ رفت باطل است، این باید ملاک قرار گیرد. به هر حال همه خواهند رفت که البته برخی با عذابهای الهی در همین دنیا مواجه شدند و خودشان نفهمیدند که گرفتار عذاب هستند و همه ثروت و پیشرفت و قدرتشان هیچ شد.(نگاه کنید: سوره مریم، آیات 74 تا 76)
2. دوم اینکه دنیا جای حساب نیست، بلکه تنها جای عمل است و جای حساب و ارزشگذاری واقعی در آخرت است. پس حق بودن و باطل بودن چیزی را در دنیا نمیتوان به دست آورد؛ زیرا در دنیا اعمال، حسابرسی و ارزشگذاری نمیشود تا بگوییم فلان چیز حق بوده چون چنین برکات و آثاری داشته و فلان چیز باطل بوده چون فلان آثار بد را به دنبال داشته است. در قرآن آمده که وقتی کفار وارد قیامت میشوند میبینند که نوری ندارند که از ایمان و عمل پدید میآید و در آخرت سبکوزن هستند و از هیچ سنگینی بهرهمند نیستند؛ چون باطل هیچ است و وزن و سنگینی ندارد، از همین رو خواهان نور و ایمان و مانند آن میشوند(اعراف، آیات 8 و 9؛ مومنون، آیه 102 و 103)، ولی گفته میشود که آخرت جای عمل نیست و میبایست عمل ایمان و دیگر اعمال صالح را در دنیا فراهم میآوردند و ره توشه آخرت میکردند.(مومنون، آیات 99 و 100؛ حدید، آیه 13) امیرمومنان علی(ع) میفرماید: وَ إِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لا حِسَابَ، وَ غَدا حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ؛ امروز در دنیا جای عمل بدون حسابرسی و فردا در قیامت حساب بدون عمل است.(نهج البلاغه، خطبه 42)