از هراره تا تهران - 18
شکستن شبکة سلطه با مصلحتانديشىهاى متداول امکانپذير نيست
حضرت امام، قبل از شروع اجلاس قبلي سران عدم تعهد، دربارة کشورهاي غيرمتعهد مفصل صحبت کرده بودند. هشت روز مانده به پايان سال 1361، که مهم ترين خبرهاي دنيا دربارة اجلاس هفتم جنبش غيرمتعهد بود، امام در حسينية جماران، در ديدار جمعي از بانوان، صحبت را از خيانتهاي فرهنگي رژيم پهلوي و تلاش آنها براي به تباهي کشاندن زنان و جوانان آغاز کردند و بعد، به کارهاي ارزشي زنان پس از انقلاب رسيدند. در ميانة صحبتها، موضوع، کاملاً عوض شد، گويا حضرت امام منتظر فرصتي بودند براي بيان اين مسئله:
«و اما يک کلمه هم راجع به مسائلى که در اين اوقات پيش آمده است، عرض کنم. يکى از مسائل، اين کنفرانس سرانِ بهاصطلاح غيرمتعهدهاست. اين کنفرانسى که سران اول، در سابق تأسيس کردند، افراد بسيار متعهدى به اسلام و به کشورهاى خودشان بودند، و غيرمتعهد نسبت به قدرتهاى بزرگ. لکن امروز مخلوط شده است از يک جنسهاى مختلف، بسياري شان آنها هستند که غيرمتعهدند و بعضى از آنها، آنها هستند که اگر اينها غيرمتعهد باشند، ما متعهد نبايد داشته باشيم! اگر بنا باشد که «حسين اردنى» و «حسن مراکشي» و «حُسنى مبارک» و امثال اينها غيرمتعهدند، همه غيرمتعهدند، پس نبايد بگويند که يک دسته متعهد، يک دسته غيرمتعهد.
و از کارهايى که بايد اين کنفرانسِ غيرمتعهدين انجام بدهند که در رأس همه کارهاست و بايد بعدها هم اين مطلب را انجام بدهند، اين است که اول متعهد و غيرمتعهد را از هم جدا کنند. هرکس ادعا کرد که من غيرمتعهدم، در بين خودشان راه ندهند. چه بسا افرادى که وابستگى آنها و غلام حلقه بهگوش بودن آنها نسبت به شرق و نسبت به غرب، از آن متعهدينى که هستند، زيادتر است، و اگر وارد اينها باشند و نفوذ در اينها بکنند، راه را منحرف مىکنند و ديگران را منحرف مىکنند.
بايد اول اين کشورهاى غيرمتعهد، اين کشورهايى که مىخواهند مستقل باشند، اين کشورهايى که خودشان را غيرمتعهد مىخواهند، تصفيه بکنند، اول تصفيه کنند اين مجلس خودشان را، اين کنفرانس خودشان را، اين جنبش خودشان را، تصفيه کنند از عناصرى که اينها به اسم غيرمتعهد وارد مىشوند و مىخواهند خدمت کنند يا به آمريکا ـکه اکثراً اين طورندـ يا به شوروى، که آن هم بسيارند. اگر اينها در بين شما باشند، نمىگذارند که شما غيرمتعهد بمانيد، نمىگذارند که شما براى کشورهاى ضعيف کار بکنيد، نمىگذارند که شما وابستگيهاى خودتان را از کشورها جدا کنيد. اينها در شعار از شما پيش هستند.
شما ببينيد که در اين کنفرانسى که اخيراً، همين چند روز تأسيس شد و پايان يافت، يکى از کسانى که طرفدارى کرد، آمريکا بود. آمريکايى که همة عالم را مىخواهد تحت قدرت خودش بياورد. اگر چنانچه او از اين کنفرانس مىترسيد، و گمان مىکرد که اين کنفرانس ضدّ او قيام خواهند کرد، هيچ وقت از او تعريف نمىکرد، از اينها تعريف نمىکردند، لکن آنها از اين کنفرانس تجليل کردند. براى اينکه دلبستگى آنها به افرادى است که وارد اين کنفرانس شدهاند، مثل حسين اردنى و حُسنى و امثال اينها و صدام. اينها وارد شدند، به اسم اينکه ما غيرمتعهد هستيم، و اين غيرمتعهدها مىخواهند همة شما را مثل خودشان غيرمتعهد بکنند!
اگر شما بخواهيد که واقعاً يک جمعيت غيرمتعهد، يک سران غيرمتعهد باشيد و بتوانيد به آن عدم تعهد خودتان عمل بکنيد، در رأس امور تصفيه است. اگر يک نفر فاسد در بين شما باشد، نمىگذارد کار شما انجام بگيرد. بايد اول امثال اينها را، صدام را، حسين را، حُسنى را، حسن را و امثال اينها را از بين خودتان طرد کنيد تا بتوانيد يک کنفرانس صحيح تشکيل بدهيد و يک جنبش غيرمتعهد باشد. واِلّا هر چند سال يک دفعه، شما اجتماع مىکنيد با آن همه زحمت، با آن همه خرج، با آن همه گرفتارى، بيش از يک مسائلى که طرح مىشود و گفته مىشود و بعدش هم عمل نمىشود، بيش از اين کارى انجام نمىدهيد. و اين براى اين است که بين شما اينهايى که نفوذ کردهاند، نمىگذارند که کارها انجام بگيرد.
بايد در رأس امور اين باشد که اينها کنار بروند و خودتان بنشينيد، همان طورکه ايران دستش را پيش هيچکس دراز نمىکند و نکرده است در اين چند سال و مستقل ايستاده است و زن و مردش ايستاده است درمقابلِ آمريکا و درمقابلِ شوروى و درمقابلِ هر متعدّى. اينها غيرمتعهدند واقعاً، نه تعهد فرهنگى دارند، نه تعهد نظامى دارند، نه تعهدهاى ديگرى دارند، اما اگر يک جايى باشد که بگويند که ما تعهد نظامى نداريم، اما تعهد فرهنگى داشته باشند، تعهد فرهنگى بدتر از تعهد نظامى است، وابستگى است نه تعهد. اگر بخواهيد که متعهد نباشيد، بايد اساس را عوض بکنيد، نه تعهد از يک راه نظامى فقط. بايد شما غيرمتعهد و غيروابسته باشيد، در صنعت، در فرهنگ، در همة امورى که يک کشورى احتياج به آن دارد؛ اگر اين طور شد، غيرمتعهد مىشويد و مىتوانيد سرپاى خودتان بايستيد.»
ادامه سخنرانی آیت الله خامنهای در اجلاس هراره: دومين اقدام لازم، زنده کردن روحية احساس مسئوليت در قبال مسائل جهانى، در کلية اعضا است. جنبش بايد پرچم دار عدل و مقابله با سلطه در جهان باشد. اگر قدرت جلوگيرى مستقيم از هجوم و تجاوز عليه ملتها وجود ندارد، بايد فرياد عليه متجاوز و ظالم و دفاع از حق و از قربانيان ظلم و سلطه وجود داشته باشد. اين ماية حقارت است که در اين ربعِ قرن، به کشورهاى مختلف، بهخصوص دولتهايى که محصول انقلاب و حرکتهاى وسيع مردمى بودهاند و آزادى و عدم تعهد را با جانفشانى به دست آوردهاند، اين همه تجاوز و خيانت بشود، و جنبش از خود حرکتى شايسته نداشته باشد. وجود چنان روحيه و احساسى، مىتواند براى اعضاى جنبش بهعنوان يک ارزش و ملاکِ تقدّم محسوب شود. بهراستى چرا بين کشورهايى که با انقلابى مردمى و خونين، طى سالهاى متمادى موفق شدهاند طاغوت را براندازند و سلطة ابرقدرتها را در هم بشکنند و به صف غيرمتعهدها بپيوندند؛ و کشورهايى که اگر نگوييم حافظ منافع قدرتها در جنبش هستند، حتماً وجودشان تشريفاتى است، نبايد تفاوتى قائل شد؟ جنبش بايد در دفاع از حقوق ملتهاى جهان سوم و در شکستن شبکة سلطه، الگوى شجاعت و قاطعيت باشد و اين با مصلحتانديشىهاى متداول امکانپذير نيست.
سومين موضوع اساسى، گسترش حوزة فعاليت غيرمتعهدهاست. از آنجا که فعاليت نظام سلطه، تنها در بُعد سياسى نيست، بلکه توانسته است منطق فرهنگى خاص خود و شبکة اقتصادى و تبليغاتى وابسته به خود را نيز بهوجود آورد، دفاع درمقابلِ آن نيز بايد همهجانبه باشد. به نظر ما، گوهر انسانى بشر است که محور اصلى است و لذا کارهايى که بُعد فرهنگى دارد، بايد زمينة وسيعى را به خود اختصاص دهد. از سوى ديگر، افزايش بصيرت و آگاهى سياسى ملتها، سدّ محکمى درمقابلِ سيل بنيانکن فرهنگ سلطه ـ که هموارکنندة راه نفوذ نظامي، سياسى و اقتصادى و برقرارنگه دارندة شبکة سلطه است ـ خواهد بود.
اقتصاد جهان سوم، زير نظام سلطه، به وضع طفيلىِ کنونىِ افتاده و از اين طريق، دولتهاى جهان سوم، يکى پس از ديگرى مجبور شدهاند به سلطة سياسى، در قبال تسهيلات موقت اقتصادى تن بدهند. اين در حالى است که جهان سوم از ثروتهاى خدادادى فراوانى برخوردار است. مواد اوليه، منابع انرژى و ذخاير طبيعى، بهرايگان در اختيار قدرتهاى اقتصادى جهان گذاشته مىشود، چرا؟ عقبماندگى علمى و فرهنگى و صنعتى ظاهر قضيه است و روح آن متأثر از نظام اختاپوسى سلطه است. غيرمتعهدها مىتواند و بايد با تصويب و اجراى دستهجمعى برنامههاى ويژه، به مقابلة جدى با خطر تسليم جهان سوم در قبال قدرتهاى اقتصادى برخيزد. براى استقرار روابط منطقى و عادلانه بين کشورهاى توسعهيافته و جهان سوم، جنبش بايد وظيفة اصولى خود را با تسهيل هميارى بين اعضا ايفا کند.
مطلب چهارم تدوين معيارها و ضوابط عملى برمبناى اصول جنبش، براى برخورد اصولى با حوادث و مسائل بينالمللى است. اين مسائل بسيار متعدد و متنوع است و جنبش نمىتواند در هر موضوع، بهنحو منفرد، اقدام به بررسى کند. گذشته از عدم امکان عملى، خطر دوگانگى قضاوت در مورد مسائل مشابه به وجود مىآيد که متأسفانه مثالهاى متعددى از آن در دست است. مسئلة تجاوز، مسئلة روابط اقتصادى حاکم و مجموعة حقوق بينالمللى، از زمينههاى بسيار حساس و ضرورى فعلى هستند. همچنين همکاريهاى منطقهاى در چهارچوب غيرمتعهدها و ايجاد هستههاى منطقهاى براى مقابله با تهاجمات دو بلوک و کمک به پيشرفت و توسعة کشورها و دفع نقيصة نيروى اجرايى جنبش از اولويت برخوردار است.