سنتهای الهی حاکم بر جامعه
محسن مقصودلو
سنتهای الهی حاکم بر جان، جهان و جامعه، سنتهای تکوینی است که نظام هستی بر اساس آن سامان یافته است. اگر سنت جاذبه به عنوان یک قانون بر طبیعت مادی حاکم است، سنت و قوانینی بر جان و جامعه آدمی حاکم است که از آن به سنتهای اجتماعی یاد میشود. نویسنده در این مطلب با مراجعه به آموزههای وحیانی قرآن به تبیین سنتهای حاکم الهی بر جامعه در قالب سنتهای تکوینی پرداخته است.
***
ویژگیهای سنتهای الهی
سنت در لغت عربی به معناى طريقه(لسان العرب، ج 6 ، ص 399، «سنن») و عادت مستمرّ (مجمع البيان، ج 5 - 6 ، ص 667) .تیز کردن، صیقل دادن، راندن و راه بردن یک چیز در مسیر مشخص است (المنجد، ماده سَنَّ) پس سنّت خدا، عادت خدا(همان، ج 7 - 8 ، ص 645) و جريانى از فرمان، حكم و قضاى او است (التحقيق، ج 5 - 6، ص 237، «سنَّ»)
سنت به معنای حکم و قضای قطعی، عبارت است از قوانین کلی و تخلفناپذیر که تبیین روابط پدیدهها در نظام آفرینش و شرح و تبیین قانونمندی هستی و چگونگی عملکرد آن قوانین در جهان هستی را به عهده دارد.
بنابراین، سنت در این معنا، شامل قوانین علّی و معلولی حاکم بر نظام عالم و آدم و پدیدهها، مانند قوانین حاکم بر جامعه، تاریخ و تحولات آنهاست. برهمین اساس، از دیدگاه قرآن، سنّت خدا در راستای محو و نابودی شرک و استکبار و وراثت مؤمنان بر جهان در حرکت است. یا سنّت «امداد» که کلیترین سنّتی است که خداوند در پی اعمال انسانها اعمال میکند؛ بدین معنی که خداوند هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادّی و این جهانی باشند و در راه باطل و شرّ گام گذارند، یاری و کمک میکند و هم کسانی را که خواستار آخرت و کمالات معنوی و آخرتی باشند و در طریق حقّ و خیر گام نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.»( محمد تقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1367، ص 435).
سنتهای الهی به دو دسته سنتهای تکوینی و تشریعی تقسیم میشود. سنتهای تکوینی، همان قوانین حاکم بر هستی است. قوانین تشریعی نیز قوانینی است که خداوند در قالب امر و نهی بیان کرده و مطابق با سنتهای تکوینی است(روم، آیه 30).
به سخن دیگر، سنّت تکوینی خدا، قوانین ثابت و کلی است که در دل کائنات و ذرات هستی جریان دارد. یکی از بارزترین نمونههای سنّت تکوینی، سنّت هدایت عمومی موجودات است که آیه زیر به آن تصریح دارد: رَبُّنَا الَّذی أَعْطی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی؛ پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد(طه، آیه 50).
البته این سنّت، معنای گستردهتری نیز دارد و افزون بر سنّت هدایت تکوینی، شامل هدایت مردم توسط انبیا نیز میشود. در این نوع سنّت تکوینی، یعنی سنّت هدایت و راهیابی که در دل هر موجودی هست، خداوند هر موجودی را به کمال شایسته خویش میرساند و از درون، آن را شکوفا میکند. دانه گندمی که در دل خاک قرار میگیرد، به برکت هدایت تکوینی، مسیر رشد و شکوفایی را طی میکند و به خوشه و سنبل تبدیل میشود. این نوع از هدایت، لازمه رحمت گسترده پروردگار است که شامل همه موجودات اوست.
همچنین قوانین علّی و معلّولی حاکم بر جهان که هم در حیطه جان موجودات و هم در بیرون از جان آنها یعنی در شئون ظاهری آنها جریان دارد، نمونه دیگری از سنّت تکوینی است. «طغیان در هنگام رفاه و آسایش» از سنتهایی است که در شئون ظاهری بشر جریان دارد، یعنی احساس بینیازی در اثر داشتن مال و ثروت فراوان، موجب سرپیچی از حدود الهی میشود. خداوند در قرآن میفرماید: كَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی؛ انسان طغیان میکند، وقتی که خود را بینیاز ببیند.(علق، آیات 6 و 7)
از جمله سنتهای تکوینی الهی میتوان به سنت اجتماعی تغییر در نعمتها اشاره کرد. سنت تکوینی خداوند درباره اجتماعات بشری بر اینجاری است که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند، مگر اینکه خودشان براساس میل و اراده و اختیار خود، آن را تغییر دهند. خداوند در قرآن میفرماید: إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ خدا سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان دست به تغییر زنند. (رعد، آیه 11)
همچنین سنّت تکوینی الهی در اجتماع بر این جاری است که رفاه اجتماعی و برکت در اموال در پرتو ایمان و تقوای الهی و در مقابل، کمبود و قحطی و خشکسالی به سبب بیایمانی و بیتقوایی پدید میآید: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَكْسِبُونَ؛ و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند، ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم (اعراف، آیه 96).
برخی از مهمترین ویژگیهای سنتهای الهی عبارتند از:
1- تبدیلناپذیری: از مهمترین ویژگیهای سنتهای الهی ثبات و دوام آن است. خدا میفرماید: و لن تجد لسنةِ الله تبدیلاً؛ و هرگز سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت. پس «بدل» و جایگزینی برای آن سنت نیست. یعنی این گونه نیست که این سنت برود و سنتی ضد یا نقیض آن جایگزین شود؛ بلکه اگر سنت الهی بر عدالت قرار گرفته همواره بر اساس آن سامان مییابد و هرگز سنت الهی بر اساس ظلم سامان نخواهد یافت. باید توجه داشت که واژه «بدل» به معنای جایگزین و جانشین است؛ چنانکه گفته میشود: « بَدَّلَ اللّهُ الْخَوْفَ امْناً؛ خداوند ترس را به امن و آرامش تبدیل کرد.
2- تحویلناپذیری: از دیگر ویژگیهای سنتهای الهی آن است که حول و تحولی در آن راه نمییابد. خدا میفرماید: سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنْ رُسُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِيلًا؛ سنتى كه همواره در ميان فرستادگانى كه پيش از تو گسيل داشتهايم، جارى بوده است؛ و براى سنت و قانون ما تحویلی نخواهى يافت. (اسراء، آیه ۷۷؛ نیز: احزاب، آیه 62؛ فتح، آیه 23). واژه «حول» به معنای جابهجایی است و مراد از «تحويل سنّت» برگرداندن عذاب از قومى است كه مستحقّ عذاب هستند به سمت دیگرانی که مستحق آن نیستند. خدا در این آیه بیان کرده که در سنّت خدا چنين تغيير و برگرداندنی نخواهد بود (الميزان، ج 17، ص 58). بنابراین از خصوصیات سنتهای الهی آن است که جابهجایی در آن راه ندارد که خود دلیلی بر ثبات و عدم تغییر سنتهای الهی است. همچنین خدا میفرماید: فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الْأَوَّلينَ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً؛ آيا آنها چيزى جز سنّت پيشينيان و عذابهاى دردناك آنان را انتظار دارند؟! هرگز براى سنّت خدا تبديلی نخواهى يافت و هرگز براى سنّت الهى تحویلی نمىيابى (فاطر، آیه 43). از این آیه به دست میآید که دو نوع احتمال تبدیل و تحویل در سنتهای الهی راه نمییابد؛ پس نه سنتی جایگزین سنتی دیگر میشود و نه اینکه جابهجایی در میان سنتهای الهی صورت میگیرد؛ چرا که «تبديل سنت خدا» به اين است كه عذاب خدا را بردارند و به جايش عافيت و نعمت بگذارند. «تحويل سنت» نیز عبارت از اين است كه عذاب فلان قوم را كه مستحق آن هستند، به سوى قومى ديگر برگردانند. خدا در این آیه هر گونه تبدیل و تحویل در سنت را نفی میکند و میفرماید که هیچگونه تبدیل و تحویلی در کار نیست (الميزان، ج 17، ص 58).
3-تقدیرپذیری: سنتهای الهی تقدیرپذیر هستند؛ یعنی اندازه مشخص و معین دارد و این گونه نیست که بیرون از میزان و مقدرات باشد. خدا درباره این ویژگی سنتها میفرماید: سُنَّةَ اللَهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ كانَ أَمْرُ اللَّهِ قَدَراً مَقْدُوراً؛ سنّت الهى در مورد كسانى كه پيش از اين بودهاند نيز جارى بوده و فرمان خدا روى حساب و برنامه دقيقى است.(احزاب، آیه 38)
4- عمومیت: فراگیر بودن سنتهای الهی از دیگر ویژگیهای سنتهای الهی است. بنابراین، سنتهای الهی عمومیت دارد و از نظر زمانی و مکانی تخصیص نمیخورد.(نساء، آیه 26؛ آل عمران، آیه 137)
5- اطلاق: همچنین سنتهای الهی در هر چیزی مطلق است و مقید به چیزی نیست.(همان، فاطر، آیه 43)
6- ثبات و دوام: چنانکه گفته شد سنتهای الهی وقتی بدون تبدیل و تحویل است، از ثبات برخوردار بوده و دوام آن به دوام چیز است؛ زیرا سنت هر چیزی جز جوهر ذات آن چیز است؛ چنانکه سنت اسباب و علت و معلولی برای طبیعت، جزو جوهر ذات آن است؛ این گونه نیست که خداوند اول، چیزی را بیافریند و سپس قوانینی را بر آن حاکم کند؛ اصول خلق چیزی جعل قوانین آن است؛ پس وقتی خداوند آسمان و زمین را آفریده قوانین و سنتهای حاکم در ذات هر چیزی با همان خلقت قرار داده شده است؛ شناخت خلقت هر چیزی به معنای شناخت سنتها و قوانین آن چیز است. از این رو حتی سنتهای تشریعی خداوند سنتهای تبدیلناپذیر است؛ زیرا مطابق فطرت هر چیزی است(روم، آیه 30)؛ پس چون فطرت چیزی تبدیل نمیشود، به طور طبیعی قوانین تکوینی و تشریعی آن نیز تبدیل نمییابد. در این موارد جایی برای تحویل نیز نیست؛ از این رو اصلا به مسئله تحویل در این موارد اشارهای نمیشود.
سنتهای الهی جاری در اجتماع
در آیات قرآن به سنتهای الهی در اجتماع توجه خاصی شده است. آگاهی از این سنتهای الهی بسیار مهم و اساسی است؛ زیرا در تحلیل تغییرات اجتماعی و نیز توصیههای بهبود اوضاع اجتماعی نقش اساسی داشته و سعادت و شقاوت انسان در گرو این سنتهای اجتماعی الهی است. از این رو در آیات قرآن توجه و اهتمام خاص و بسیاری به سنتهای الهی حاکم بر اجتماع شده است.
از نظر قرآن، کافرانی که به قوانین و سنتهای اجتماعی توجه پیدا نمیکنند و در زندگی به آن اهتمام نمیورزند، دچار آسیب جدی از همین ناحیه میشوند و زیان و خسران در دنیا و آخرت جزا و مکافات نادیده گرفتن این سنتها و عدم توجه به آنها در زندگی است. خدا در این زمینه چنین هشدار میدهد و میفرماید: سُنَّتَ اللّهِِ الَّتي قَدْ خَلَتْ في عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ؛ اين سنّت خداوند است كه همواره در ميان بندگانش اجرا شده، و آنجا كافران زيانكار شدند. (غافر، آیه 83)
همچنین خداوند آگاهی و شناخت نسبت به سنتهای اجتماعی را عامل مهم در استقامت و صبر در برابر دشمنان دانسته است.(طه، آیات 128 تا 130؛ انعام، آیه 34)
از دیگر آثار شناخت سنتهای اجتماعی، میتوان به هدايتگری تقواپيشگان و مايه پند براى آنان(آلعمران، آیات 137 و 138)، پيشبينى تحوّلات اجتماعى و واكنشهاى تاريخى، براساس شناسايى قوانين و سنّتهاى الهى حاكم بر آنها (همان؛ انعام، آیه 11؛ اعراف، آیه 86؛ نحل، آیه 36) و رهایی از غم و اندوه فشارهای ظالمان (آلعمران، آیه 176) و مانند آنها اشاره کرد. از همین رو خداوند به گزارشهای تاریخی از امتها بر اساس تحلیل رفتار و عملکرد آنان و توصیه به دیگر امت توجه خاصی مبذول داشته است؛ زیرا تاریخ حقیقی و گزارشهای درست از وقایع آن میتواند در فهم و درک سنتهای الهی به عنوان یک منبع اصلی تاثیر شایانی داشته باشد. (بقره، آیه 214)
به هر حال، جوامع انسانى، مقهور سنن قاطع و خللناپذير الهى هستند (اعراف، آیه 34؛ یونس، آیه 49؛ حجر، آیات 4 و 5؛ طه، آیات 128 و 129) چنانکه مثلا پديدار شدن سردمدارانى بدكار و مكّار در هر جامعه(انعام، آیه 123) یا گردش شكست و پيروزى در جوامع بشرى(آل عمران، آیه 140) یا ابتلاى همه پيامبران به دشمنانى از شيطانهاى جنّ و انس(انعام، آیه 115)، یا حاكميّت يافتن ستمگران بر مردم ستمپيشه(انعام، آیه 129) از سنّتهاى هميشگى خداوند است و نمیتوان امید داشت که این سنتها و گروههای اجتماعی در جامعه خودنمایی نکند و اتفاقی در این حوزه نیفتد.
باید توجه کرد که سنتهای الهی ارتباط تنگاتنگی با اعمال و رفتار آدمی دارد و اعمال انسانی نقش تعیینکننده و تغییردهنده در جابهجایی سنتها و تغییر آنها دارد. البته این امر هیچ ربطی به تبدیل و تحویل خود سنت ندارد، بلکه آنچه اتفاق میافتد تغییر سنت با تغییر رفتار آدمی و جوامع است. به سخن دیگر، سنّت خدا در تداوم نعمتهاى ارزانى شده به جوامع يا تغيير آنها، وابسته به نوع عملكرد اقوام و ملتها است.(انفال، آیه 53؛ رعد، آیه 11)
در توضیح این مطلب باید گفت تغییر سنت غیر از تبدیل (جایگزین شدن) و تحویل آن است. به طور مثال اگر زمانی سنت برکت بر جامعهای حاکم و جاری بود، در اثر گناه و فسق و فجور افراد آن جامعه، سنت برکت به سنت بیبرکتی و قحطی تغییر میکند. در این حالت، تغییر در نفس سنت نیست بلکه این تغییر و جایگزینی به سبب تغیر رفتارهاست. پس در خود سنتها تبدیل و تحویلی صورت نمیگیرد بلکه در اثر عملکرد انسانها سنتی تغییر میکند و سنتی دیگر حاکم میشود اما در تبدیل، سنتی برداشته شده و سنتی دیگر در جای آن قرار میگیرد.
پس سنتها خود به خود تبدیل و تحویل نمیشود بلکه با تغییر علل و عوامل، این تغییرات ایجاد میشود. بنابراین سنتهای الهی محیط و حاکم بر رفتارهای انسان است و جوامع انسانی هر نوع تفکر و سلوک و رفتاری را برگزینند به تناسب آن، سنتهای الهی بر سرنوشتشان حاکم میگردد. آیه شریفه «ان الله لایغیر مابقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه افراد آن قوم خود را تغییر دهند (رعد/11) ناظر بر همین معنا است.
سنتهای اجتماعی الهی چون هدایت عمومی (انسان، آیه 3؛ طه، آیه 50)، بینتیجه بودن مکر ماکران (یوسف، آیات 50 تا 52)، دفاع خداپرستان مومن دربرابر تجاوز و ظلم کافران، در راستای سنت خدا مبنی بر دفع مفسدان به وسیله عابدان موحد (بقره، آیات 249 و 251؛ حج، آیات 38 تا 40) و آمیختگی توجه به خدا وتوام بودن دین توحید با سرشت و فطرت انسان و مطابق شریعت و طریقت باطنی (روم، آیه 30)، گزینش پیامبران از میان خود انسانها (رعد، آیه 38؛ نحل، آیه 43)، اعتدال در روزی انسانها (اسراء، آیه 30؛ شوری، آیه 27)، افزایش و کاهش و گرفتن و دادن روزی به سبب شکر و کفران نعمت (نحل، آیه 112) ازجمله سنتهایی است که آگاهی نسبت به آنها میتواند روند رفتاری فردی و اجتماعی را تغییر دهد و انسان را در مسیر دیگر قرار دهد و اجتماعات انسانی را متحول سازد.
برخی از مهمترین و اساسیترین سنتهای اجتماعی عبارتند از:
1- سنت استیصال: از مهمترین سنتهای الهی آن است که ریشه ظلم وکفر را در اجتماعی که حاکمیت پیدا کرده با نابودی کافران و ظالمان برکند. استیصال از واژه اصل به معنای ریشه یعنی کندن ریشههای چیزی. براساس سنت استیصال خداوند همانطوری که در قیامت این افراد را عذاب میکند، در دنیا نیز کاری میکند که به دست خود ریشه خود را برکنند و نابودی و نیستی را برای خود رقم زنند. خدا میفرماید: افلم یهد لهم کم اهلکنا قبلهم من القرون یمشون فی مساکنهم ان فی ذلک لایات لاولی النهی؛ آیا برای هدایت آنان کافی نیست که بسیاری از نسلهای پیشین را که طغیان و فساد کردند، هلاک نمودیم و اینها در مسکنهای ویران شده آنان راه میروند! مسلما دراین امر، نشانههای روشنی برای خردمندان است. (طه، آیه 128)
2- سنت انتقام از مجرمین: یکی از سنتهای الهی بر اجتماع، سنت انتقام از مجرمان است. مجرمان کسانی هستند که نه تنها گناه میکنند بلکه جرمهایی مانند زنا و قتل و سرقت انجام میدهند که مجازات دنیوی براساس حدود برای آن اثبات شده است. خدا درباره این سنت حاکم بر اجتماع میفرماید: انا من المجرمین منتقمون؛ مسلما ما از مجرمان انتقام خواهیم گرفت. (سجده، آیه 22) خدا در قرآن گاه از انتقام با واژه «انتصار» یاد میکند: الا الذین آمنوا و عملوالصالحات و ذکروا الله کثیرا و انتصروا من بعد ما ظلموا و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفتهاند، از خدا یاری خواسته و انتقام میطلبند و کسانی که ستم کردهاند بزودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت. (شعراء، آیه 227)
3-سنت یاری و نصرت مومنین: از سنتهای دیگر الهی در اجتماع، سنت یاری و نصرت است. خدا میفرماید: و کان حقا علینا نصرالمومنین؛ و یاری مومنان، همواره حقی است برعهده ما. (روم، آیه 47)
4- اجل مسمی، سنتی قطعی: همانطوری که از سنتهای الهی درباره جان، سنت اجل مسمی و اجل معلق است، همچنین درباره اجتماع نیز سنتهای اجل مسمی و معلق وجود دارد. پس هر ملت و جامعهای روزی متولد میشود و روزی میمیرد. خدا درمورد اجل افراد میفرماید: و لکن یوخر هم الی اجل مسمی فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعه ولایستقدمون؛ ولی آنها را تا زمان معینی به تاخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا میرسد، نه ساعتی تاخیر میکنند و نه ساعتی پیشی میگیرند. (نحل، آیه 61) درباره اجل امتها و اجتماعات بشری نیز میفرماید: لکل امه اجل اذا جاء اجلهم فلایستاخرون ساعه وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ؛ هر امتى را زمانى محدود است؛ آنگاه كه زمانشان به سر رسد، پس نه ساعتى از آن تاخير كنند و نه پيشى گيرند. (یونس، آیه ۴۹) و نیز میفرماید: مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ ؛ هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مى افتد و نه پس مى ماند. (حجر، آیه ۵؛ مومنون، آیه 43) پس همان طوری که سنت الهی مرگ برای هر نفس انسانی است، سنتی قطعی مرگ برای امتها نیز وجود دارد: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنا تُرْجَعُونَ»؛ هر انسانى مرگ را مى چشد، سپس شما را بسوى ما بازمیگردانند.(عنکبوت، آیه 57)
5- سنت الهی هدایت نیکوکاران تلاشگر: از دیگر سنتهای الهی حاکم بر جامعه این است که انسان در دنیا پاداش رفتار اجتماعی نیک خود را نیز ببیند. خدا میفرماید: وَ الَّذِینَ جَهاَهدُوا فِینَا لَنهْدِیَنهُمْ سبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین؛ و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً به راههاى خود، هدایتشان خواهیم کرد؛ و خداوند با نیکوکاران است.(ابراهیم، آیه 69)
6- سنت آسانی: از جمله سنتهای الهی آن است که با هر سختی دو آسانی از قبل و بعد برای شخص و جامعه فراهم آید. پس این طور نیست که عسر و سختی، دایمی باشد، بلکه سختی از دو سو با آسانی محدود میشود و اجازه طغیان به آن داده نمیشود. خدا میفرماید: فَاِنَّ مَعَ العُسرِ يُسرا اِنَّ مَعَ العُسرِ يُسرا؛ پس به راستی با هر سختی یک آسانی است؛ زیرا با همان سختی یک آسانی دیگر نیز است.(انشراح ، آیات 5 و 6)
7- سنت آسانی قوانین تشریعی: همان طوری که قوانین و سنتهای تکوینی آسان است، قوانین تشریعی مطابق سنت فطری و تکوینی(روم، آیه 30) نیز آسان است. خدا میفرماید: ما كانَ عَلَى النَّبىِّ مِن حَرَج فيما فَرَضَ اللّهُ لَهُ سُنَّه اللّهِ فِى الَّذينَ خَلَوا مِن قَبلُ؛ بر پیامبر حرجی نیست در آنچه که خدا بر او فرض کرده است. سنت الهی درباره کسانی که پیش از او بودهاند.(احزاب، آیه 38) پس همان طوری که در سنتهای تشریعی پیشین ، سختی و حرج نبود در سنت اسلامی پیامبر(ص) نیز سختی نیست. این بدان معناست که قوانین و مقرراتی که انسانها با عقل خویش وضع میکنند باید از چنین ویژگیهایی برخوردار باشد؛ زیرا تکلیف به میزان وسع و توان باید باشد و تکلیف مالایطاق و خارج از توان جایز نیست و اجتماعات را با بحران رفتاری و ضد هنجاری مواجه میسازد. ازاین رو حتی خدا برای جلوگیری از هر گونه خیانت نسبت به قوانین شرعی، برخی از قوانین نه چندان سخت چون زناشویی در شبهای ماه رمضان را برای جلوگیری از خیانت آسان میکند.(بقره، آیه 187) با آنکه این قانون سخت نبود، ولی برای آسانی عمل آن را نیز حذف میکند. در اینجا تبدیل و تحویلی در سنت تشریعی انجام نشده است؛ بلکه تنها نسخ صورت گرفته است و نسخ غیر از تبدیل و تحویل است. (بقره، آیه 106)
۸- سنت اتمام حجت: اتمام حجت بر افراد و جوامع بشری از دیگر سنتهای الهی جاری بر اجتماعات انسانی است. در آیات بسیاری اتمام حجّت بر مردم، قبل از كيفر آنان(انعام، آیات 130 و 131؛ یونس، آیه 13؛ اسراء، آیات 15 و 16؛ شعراء، آیه 208) و اتمام حجّت بر كافران از اهل كتاب و مشركان، با رساندن برهان آشكار به آنان، به عنوان سنّتى الهى حاکم بر اجتماع بشری مطرح شده است.(بینه، آیه 1) خدا در تحلیل سنت اتمام حجت برای عذاب اقوام میگوید: ذَلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا غَافِلُونَ؛ اين اتمام حجت بدان سبب است كه پروردگار تو هيچ گاه شهرها را به ستم نابوده نكرده در حالى كه مردم آن غافل باشند.(انعام، آیه 131) پس خداوند هرگز بدون اتمام حجت قومی را نابود نمیکند؛ از این رو، هنگام غفلت عذاب نمیکند، بلکه میداند در حال آگاهی و علم و اتمام حجت و آگاهی به ظلم کردن خودشان این کار را میکنند. خدا میفرماید: وَمَا كَانَ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى حَتَّى يَبْعَثَ فِي أُمِّهَا رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا وَمَا كُنَّا مُهْلِكِي الْقُرَى إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ؛ و پروردگار تو هرگز ويرانگر شهرها نبوده است تا پيشتر در مركز آنها پيامبرى برانگيزد كه آيات ما را بر ايشان بخواند و ما شهرها را تا مردمشان ستمگر نباشند ويرانكننده نبودهايم.(قصص، آیه ۵۹)
۹- سنت اختلاف و تفاوتها: اختلاف انسانها در افكار و عقايد و افعال از روى اختيار از سنّتهای الهى جاری بر اجتماعات انسانی است. بنابراین نباید این تفاوتها و اختلافات نادیده گرفته شده و تلاش شود تا همسانی رخ دهد.(بقره، آیه 253؛ هود، آیه 118) همین تنوع و اختلافات موجب بالندگی و رشد و ابتکارات انسانی و پیشرفت انسان و جوامع میشود.
۱۰- سنت در تنگنا قرار دادن مجرمین، به امید بازگشت: خدا میفرماید: ظهَرَ الْفَسادُ فى الْبرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسبَت أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْض الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»؛ فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛ خدا مىخواهد نتیجه بعضى از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید به سوى حق بازگردند!(روم، آیه 41)
۱۱- سنت اضلال کیفری، مختص اهل باطل: از نظر قرآن هدایت ابتدایی برای همگان ثابت است؛ اما اضلال ابتدایی معنایی ندارد و خداوند هرگز کسی را ابتدا در مسیر اضلال قرار نمیدهد؛ زیرا خلاف حکمت و مشیت الهی است؛ اما اضلال کیفری همانند هدایت پاداشی در سنتهای الهی مطرح است. آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند و زمین را براى زراعت و آبادى بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند؛ امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، بلکه آنها خودشان به خودشان ستم مىکردند!(روم، آیه 9) خدا در آیات دیگری نیز به سنت اضلال کیفری اشاره کرده است.(انعام، آیات 125 و 126؛ حجر، آیات 32 تا 42)
۱۲- سنت تدافع حق و باطل و حاکمیت و پیروزی حق: از نظر قرآن همواره حق و باطل در جنگ و تدافع با یکدیگر است تا زمانی که حق چیره و باطل نابود شود؛ البته همواره باطل همانند کف روی آب است که به چشم میآید و غلبه ظاهری دارد، ولی دیری نمیپاید که از میان میرود و چون حبابی میترکد.(رعد، آیه 17) خداوند درباره نابودی باطل سخن گفته و آن را سنتی الهی در هستی دانسته است.(اسراء، آیه 81) در نهایت این باطل است که نابود میشود: وَ يَمْحُ اللهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ؛ و خداوند، باطل را محو مىكند و حقّ را بفرمانش پابرجا مىسازد.(شوری، آیه 24)
۱۳- سنت آزمایش و ابتلا: یکی از سنتهای اجتماعی سنت آزمون و ابتلا است که بر همه جوامع بشری جاری و ساری است. خدا میفرماید: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ؛ قطعاً همه شما را با چيزى از ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و محصولات کشاورزی آزمايش مىكنيم و بشارت ده به استقامتكنندگان!(بقره، آیه 155) از نظر قرآن برای شناخت مسائل اجتماعی و افراد آن لازم است تا همواره این سنت جاری باشد؛ زیرا با این شیوه ریزشها و رویشها همواره در جامعه رخ میدهد و سیهروی شود هر که در او غش باشد.(آل عمران، آیه 179) این سنت فراگیر در هر زمانی است و همه انسانها در همه احوالات به اشکال گوناگون مبتلا به امتحان و آزمون و بلا و ابتلا میشوند.(آل عمران، آیه 186؛ مائده، آیه 48؛ توبه، آیه 126) پس آزمايش مردم با مصائب و مشكلات، از سنّتهاى كلّى و هميشگى خداوند است.(بقره، آیه 214؛ انعام، آیه 42)
۱۴- سنت استدراج: در سنت الهی استدراج به این معنا است که خداوند به جوامع بشری فرصت میدهد تا گام به گام و درجه به درجه در مسیر سقوط و هبوط پیش روند و به درکات برسند. خدا میفرماید: وَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لايَعْلَمُونَ؛ و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، بتدريج از جايى كه نمى دانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد.(اعراف، آیه 182) در آیات دیگر نیز بیان شده که خداوند درها را به سوی این افراد میگشاید به طوری که سرمست از شادی و پیروزی شده و به اتراف و جرم گرایی روی آورده ولی ناگهان نابود میشوند(انعام، آیه 44؛ توبه، آیه 55؛ اسراء، آیه 16)
۱۵- سنت مهلت و امهال: از دیگر سنتهای الهی که ارتباطی با سنت استدراج دارد، سنت املاء و امهال است. بر اساس این سنت خداوند به سرعت خشم و غضب و مجازات نمیکند، بلکه مهلت میدهد؛ چنانکه به ابلیس مهلت داد.(ص، آیات 79 و 80) خدا میفرماید: فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا ؛ پس كافران را مهلت ده و كمى آنان را به حال خود واگذار. (طارق، آیه ۱۷) همچنین خداوند میفرماید: وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ؛ و البته نبايد كسانى كه كافر شدهاند تصور كنند اينكه به آنها مهلت مىدهيم براى آنان نيكوست ما فقط به آنان مهلت مىدهيم تا بر گناه خود بيافزايند و آنگاه عذابى خفتآور خواهند داشت. (آل عمران، آیه ۱۷۸)
۱۶- سنت سلطه متقابل دشمنان: از نظر قرآن هر جامعهای گرفتار سلطه متقابل ظالمان بر یکدیگر است. به سخن دیگر، مسلّط كردن برخى ظالمان بر برخى ديگر، از سنّتهاى خدا است.(انعام، آیه 129)
۱۷- سنت حاکمیت مستضعفان: از دیگر سنتهای الهی حاکم بر اجتماع، سنت حاکمیت مستضعفان بر مستکبران به عنوان فلسفه تاریخ و غایت سیر تاریخی بشریت است.(اعراف، آیه 137؛ قصص، آیه 4 و 5)
۱۸- سنت حاکمیت صالحان: از سنتهای اجتماعی، سلطه و حاکمیت نهایی صالحان بر اجتماعات بشری است که مرتبط با همان حاکمیت مستضعفان است؛ زیرا حاکمیت صالحان موجب میشود تا مستضعفان بر حکومت تکیه زنند.(انبیاء، آیه 105)
۱۹- سنت دوری از عذاب مصلحان: از نظر قرآن امتها و جوامع ظالم گرفتار هلاکت میشوند، اما سنت الهی بر این است که ملت و امتی که مصلحان بر آن حاکم هستند، عذاب نمیشوند و این تمدنها نابود نمیگردد: وما كانَ رَبُّكَ لِيُهلِكَ القُرى بِظُـلم واَهلُها مُصلِحون. (هود، آیه 117)
۲۰- سنت دوری از عذاب مستغفران: از دیگر سنتهای الهی حاکم بر جامعه آن است که اهل استغفار در زمان استغفار مجازات نمیشوند. خدا میفرماید: وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ (ای پیغمبر) تا تو در ميان آنان هستى خدا بر آن نيست كه آنها را عذاب كند و تا آنان طلب آمرزش مى كنند خدا عذاب كننده ايشان نخواهد بود. (انفال، آیه ۳۳)