اینها را جوانهای ما ندیدهاند
« مشروطه ورشکسته» و انتخاباتی که در یک سال دو بار ابطال شد
سیدروح الله امین آبادی
فرمان مشروطه در روز 14 مرداد 1285 توسط مظفرالدین شاه به امضا رسید تا پایانی باشد بر آلام مردم ایران که از استبداد به ستوه آمده بودند، فرار از استبداد داخلی با چنگ زدن به استعمار خارجی سرنوشت شومی را برای نهضت مشروطه رقم زد، اوایل تابستان 1285 انگلیس که به دنبال ایرانی ضعیف بود تا بتواند در جنگ قدرت با رقبای خود از جمله روسیه در ایران دست بالا را داشته باشد به حمایت از مشروطه برخاست.
اوایل تابستان این سال افرادی که تعداد آنها در عرض ده روز به حدود 20 هزار نفر افزایش یافت در سفارت انگلیس متحصن شدند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گرفتند!
سردنیس رایت سفیر انگلیس در ایران بین سالهای 71-1963 در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامهریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگریهای کشورش در ایران به «مامن» و «پناهگاه» مشروطهخواهان جهت پیادهکردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.
این نوشتار در پی آن نیست که به نقش دول خارجی در انقلاب مشروطه بپردازد که بررسی آن مجال مجزایی میطلبد ولی سؤال اینجا است که بزرگانی که در میان آنها علمای دین نیز دیده میشدند فریادهای شیخ شهید فضل الله نوری را ناشنیده گرفته و به دست ساز انگلیس اعتماد کردند؟
جالب آنکه آیتالله شهید شیخ فضل الله نوری با شمّ قوی خود دستهای پنهان و مرموز دولت انگلیس را در غوغای مشروطه میدید و فریاد میزد که «اگر بنای مشروطه بر حفظ دولت اسلام بود، چرا یک عضوی از روس پول میگرفت و دیگری از انگلیس»؟
شیخ فضل الله نوری میپرسید «اسلام دنیا را به عدل و شورا گرفت؛ آیا چه اتفاق افتاده است که امروز باید دستور عدل ما از پاریس برسد و نسخه شورای ما از انگلیس بیاید»؟
تفاوت مشروطه
با انقلاب اسلامی
استبداد داخلی و استعمار خارجی دو روی سکه بدبختیهای ملت ایران در طول قرون متمادی بودهاند، اگر وجه سلبی نهضتمشروطه علیه استبداد مشخص بوده و خود را نشان میداد وجه ایجابی آنکه بایستی پس از پیروزی چه بر روی کار آید مشخص نبود، محمدحسن رجبی در نشست «شیخ فضل الله نوری؛ حدیث نامکرر» به این مسئلهاشاره کرده و گفت: در مشروطه خواست اولیه مردم عدالتخانه بود و عموم آنها از بیعدالتی و ظلم بیحد و حصر شاه و عوامل آنها به ستوه آمده بودند. مردم در این انقلاب میدانستند چه نمیخواهند، اما نمیدانستند چه میخواهند. به عبارت دیگر، تفاوت حرکت مشروطه و حرکت انقلاب اسلامی این بود که در مشروطه وجه سلبی حرکت معلوم بود، اما وجه ایجابی معلوم نبود؛ حال آنکه در انقلاب اسلامی هر دو وجه مشخص بود.
در این رابطه نیز گفتنیهای زیادی است که از آن میگذریم ولی سؤال اینجا است که آیا «مشروطه» در رسیدن به هدف ضد استبدادی خود موفق شد؟ پاسخ این سؤال آشکار است، نهضت ضد استبدادی مشروطه به دیکتاتوری عریان پهلوی اول و دوم منتهی شد و طبیعی است که بگوئیم و بر این نکته تاکید کنیم که «مشروطه حرکتی شکست خورده و بدون فرجام بود.»
مجلس شورای ملی پس از مشروطه و بر پایه اولین قانون اساسی تشکیل شد، از صدور فرمان مشروطیت در سال 1285 تا پیروزی انقلاب اسلامی 24 دوره مجلس شورای ملی دایر شد و جالب اینکه در این مدت برخی سالها مجلس دایر نبوده و به اصطلاح کشور در ایام فترت به سر میبرده است!
مجالس ششم تا دوازدهم در دوره پادشاهی پهلوی اول دایر گردید، در این دوره نمایندگان از سوی شاه تعیین میشدند و در عمل مجلس نهادی بیتاثیر در ساختار قدرت بوده است، در دوره پهلوی دوم نیز به دلایل متعددی چون تقلب در انتخابات و یا صلاحدید دولتها و به امر شاه مجلس تعطیل و کشور تا تشکیل مجلس فرمایشی بعدی در ایام فترت به سر میبرد.
یک نمونه؛ انتخابات رسوا و انحلال مجلس بیستم!
۱۹ خرداد ماه ۳۹ عمر چهار ساله مجلس نوزدهم بسر آمد. کمتر از ۱۰ روز بعد در شرایطی که بحث درباره سلامت و آزادی انتخابات موضوع مورد علاقه اکثر محافل سیاسی بود، دکتر منوچهر اقبال رهبر حزب ملیون و نخستوزیر وقت اولین نطق انتخاباتی خود را در مشهد ایراد کرد. اقبال با دفاع از عملکرد دولتش سوگند خورد انتخابات را سالم برگزار کند. ۳۰ تیر ماه همین سال بود که همزمان با اوج گرفتن رقابتهای انتخاباتی، دستور رسمی شروع انتخابات از طرف وزارت کشور به فرمانداریها ابلاغ شد.
یک روز پس از آغاز رایگیری انتخابات بیستم اخبار و گزارشهای متعدد از دخالت حزب حاکم (ملیون) در انتخابات تهران و شهرستانها حکایت داشت. در گیرودار مبارزات انتخاباتی، ابتدا این حزب مردم بود که سلامت انتخابات را زیر سؤال برد و دولت را متهم کرد که با استفاده از قدرت خود تصمیم دارد در انتخابات دخالت کند و کاندیداهای حزب ملیون را به عنوان وکلای تهران از صندوق درآورد اما رفته رفته منفردین جای حزب مردم را گرفتند و به دستگاه دولت و حزب ملیون حمله کردند. آنها با توجه به گزارشهای متعدد از ناظران خود بر سر صندوقها، دخالت حزب دولتی ملیون در انتخابات تهران و شهرستانها را محرز میدانستند.
سیل تلگراف بود که از شهرستانها میآمد و بر ادعای دخالت دولت در انتخابات صحه میگذاشت. این چنین بود که منفردین طی اعلامیهای ضمن اعلام بروز فساد در اخذ آرا، تقاضای ابطال انتخابات را مطرح کردند.
درخواست ابطال انتخابات در حالی مطرح شد که در برخی مناطق هنوز رایگیری ادامه داشت و برخی حوزهها نیز مشغول شمارش آرا بودند.
روز پنجم شهریور ماه پایان انتخابات تهران رسماً اعلام شد، در شرایطی که گروه کثیری از نمایندگان انتخاب شده در شهرستانها با در دست داشتن اعتبارنامههای خود راهی تهران شده بودند، جمعی از چهرههای سیاسی طی دیدار با دادستان تهران علیه انتخابات اعلام جرم کردند، علی امینی چهره شاخص جریان منفردین نیز با اعلام پایان انتخابات تهران، در نشستی خبری، انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی را «ننگینترین انتخابات ادوار اخیر» دانست
همزمان با انتشار فهرست منتخبان تهران که نشان میداد تمامی کاندیداهای حزب ملیون در پایتخت به مجلس راه یافتهاند، شاه پس از یک هفته سکوت، در کنفرانسی مطبوعاتی انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی را مردود دانست و عدم رضایت خود را ابراز کرد.
با سقوط اقبال و روی کار آمدن شریف امامی، اعضای انجمن مرکزی نظارت بر انتخابات تهران استعفا کردند. در پی تغییر دولت، شاه باردیگر انتخابات دوره بیستم را «خدشهدار» اعلام کرد و گفت: «مصلحت این است که نمایندگان با استعفای دستهجمعی دست دولت را در انتخابات جدیدی که باید بیطرفانه انجام گیرد باز بگذارند.»
ساعتی بعد وزیر دربار شاهنشاهی هم اعلام کرد: «برای اینکه انتخابات آزاد و بیطرف انجام گیرد باید یک دولت بیطرف در مدت انتخابات قدرت را در دست داشته باشد تا به این طریق اعمال نفوذ عمدی یا غیرعمدی از طرف حزبی که قدرت را در دست دارد صورت نگیرد.» یک روز پس از این سخنان، کلیه نمایندگان انتخاب شده از حزب ملیون، مردم و منفردین از نمایندگی مجلس استعفا کردند.»
ابطال انتخابات و سقوط دولت با استقبال گروههای مخالف مواجه شد اما تردید در برگزاری یک انتخابات آزاد همچنان باقی بود.
۱۹ آذر ۳۹ دستور تجدید انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی در تهران و شهرستانها صادر شد. در این انتخابات برخی از وزیران کابینه اقبال و گروهی از اعضای مستعفی انجمنهای نظارت بر انتخابات نیز شرکت کردند. با وجود تغییر دولت، هنوز هم بسیاری در سلامت انتخابات تشکیک میکردند. از آن جمله جبهه ملی بود که در روز ۱۲ بهمن ماه عدهای از رهبران آن در مجلس سنا متحصن شدند و تقاضا کردند آزادی و سلامت انتخابات تضمین شود، یک روز پس از آغاز تحصن، دانشجویان دانشگاه تهران با تعطیل کلاسها از دانشگاه خارج شده دست به تظاهرات به سوی مجلس سنا زده و خواستار برگزاری انتخابات آزاد شدند.
همزمان با این درگیریها رایگیری مجدد برای انتخابات مجلس بیستم انجام گرفت ولی همچنان بحث تقلب و تخلفات گسترده در انتخابات داغ و موضوع روز مطبوعات و جرائد بود! بیستمین دوره مجلس شورای ملی سرانجام پس از ماهها درگیری و اعتراض در روز سهشنبه دوم اسفند ماه ۱۳۳۹ گشایش یافت و شاه در پیام افتتاحیه، مجلس را به تهیه قانونی تازه برای برگزاری انتخابات دعوت کرد.
مجلس بیستم از همان ابتدا محل بحث و جدال بود. چهارم اسفند یعنی تنها دو روز پس از برگزاری انتخابات مجدد، دانشجویان دانشگاه تهران به علت عدم رضایت از مسائل جاری سیاسی دست به اعتصاب و تظاهرات زدند. آنان ضمن دادن شعار علیه اقبال نخستوزیر سابق و رئیس دانشگاه تهران و شریف امامی نخستوزیر وقت نسبت به انتخابات زمستانی مجلس شورای ملی اعتراض کردند. دو روز بعد شورای دانشگاه اعلامیهای داد و دانشگاه تهران را برای مدت نامعلومی تعطیل کرد.
دولت شریف امامی در شرایطی به فعالیت خود ادامه میداد که نارضایتی که پس از انتخابات مجلس بیستم بروز کرده بود، در سطوح مختلف جامعه شدت میگرفت. کمتر از دو هفته از تجمع دانشجویان در میدان بهارستان میگذشت که بهارستان بار دیگر میزبان تجمعی اعتراضی شد. این بار معلمان بودند که به میدان بهارستان آمده بودند تا اعتراض خود را نسبت به شرایط بغرنج اقتصادی و سیاسی ابراز کنند، با کشته شدن یکی از معلمین در تظاهرات شریف امامی نیز استعفا داد و این چنین بود که علی امینی نخستوزیر شد، امینی بلافاصله پس از نخستوزیری در دیدار با شاه خواستار انحلال مجلسین شد. درخواستی که در روز ۱۹ اردیبهشت ماه با صدور فرمان انحلال مجلس شورای ملی و مجلس سنا از سوی شاه، مورد قبول واقع شد و از فردای آن روز بیستمین دوره مجلس شورای ملی پس از تنها ۷۷ روز فعالیت به تعطیلی کشیده شد.
جالب اینکه علی امینی پس از تصدیگری نخست وزیری طی اظهارات متعددی بر تقلب در همه دورههای انتخابات تاکید کرده و گفت: نود درصد مردم معتقدند با این قانون انتخابات صحیح انجام نمیگیرد!
امینی که همیشه داعیهدار برگزاری انتخابات سالم بود از برگزاری انتخابات ولو ناسالم نیز اجتناب کرده و کشور برای مدتی طولانی بدون مجلس ماند و صد البته در دورههای بعدی نیز تقلب روی دیگر سکه انتخابات بود،
یک اعتراف؛ مشروطیت ورشکسته ایران!
شکست مشروطه در رسیدن به آرمانهای خود تا آنجا روشن و واضح بود که نشریه حکومتی تهران مصور در یادداشتی که 20 مرداد 1340 آن را منتشر ساخت مشروطه را ورشکسته خوانده و نوشت: این سخن [علیامینی] نخست وزیر که «آرمانهای مشروطه طلبان ایران هنوز تحقق پیدا نکرده و آرزوی مردم از حکومت مشروطه برآورده نشده است» کاملا با حقیقت مطابق است.
در بخش دیگری از این یادداشت آمده بود «مجلس چهارم که فقط برای تصویب قرارداد 1918 انتخاب شده بود با کودتای 1299 روبرو شد و طبعا ناگزیر از انحراف خط سیر سیاسی خود شد و بدون اینکه در ظاهر بخواهد خود را تابع مقتضیات حکومت کودتا وانمود کند دست بسته تسلیم گشت و وقتی مجلس پنجم انتخاب میشد نشانه نفوذ مستقیم حکومت در تعیین وکلای ولایات نمودار بود و تنها در تهران هنوز نشانهای از آزادی انتخابات باقی بود، وکلای مجلس چهارم و پنجم با وجودی که به مقتضیات سیاست روز آشنا بودند کوچکترین قدمی برای استقرار اساس متزلزل مشروطه برنداشتند و راه را برای شرکت دادن کسانی در حکومت مشروطه باز کردند که دست خود و کسان ایشان به خون شهدای مشروطه آلوده شده بود و به طور کلی برای مجلس شورا وظیفهای جز تصویب قوانینی که بر آن عرضه میشد باقی نماند.»
تهران مصور نتیجه گرفت
«این بود محصول حکومت مشروطه که از عهده حفظ حدود و حقوق خود بر نیامد و هر چه بر عمر آن افزوده شد بر انحراف خط سیر آن نیز بیفزود. حق انتخاب نمایندگان، تفکیک قوای سهگانه، استقلال نیروی قضایی ، قدرت مراقبت مجلس بر دولت ، همه از دست او به تدریج بیرون رفت و اکنون [مرداد 1340 ] که 56 سال از عمر مشروطه میگذرد پس از دو بار انتخاب که به قیمت میلیونها تومان پول و دهها جان تمام شد مجلس بیستم در آستانه تشکیل آن منحل گشت و دولتی که روی کار آمد زمینه اجتماعی را برای امر انتخاب جدید که نخستین مقدمه و اساس حکومت مشروطه است مساعد نمینگرد و اعلام میکند که ملت ایران پس از 56 سال حکومت مشروطه هنوز لیاقت داشتن مجلس و حکومت مشروطه را بنحو شان ندارد و اختلاف نظر در میان هیئت حاکمه و مردم هنوز بر سر معنی و مفهوم مشروطه و آزادی و قانون و حقوق و حدود قانونی و اختیارات و امتیازات و مزایای طبقاتی و حقوقی میراثی وجود دارد یعنی این مدت 56 سال ورزش مشروطه برای تربیت سیاسی ملت ایران کافی نبوده است یا به عبارت دیگر باید پذیرفت که حکومت مشروطه در ایران ما شکست خورده است و از شکست خورده انتظاری نباید داشت.»
سرانجام پس از 50 سال تقلب گسترده و برگزاری انتخابات غیر آزاد 15 مرداد 1357 روزنامهها به نقل از شاه تیتر زدند: «به طور قطع میگویم که انتخابات باید صد در صد آزاد باشد و رأی همه خوانده شود.» شاه در این روز گفت «در انتخابات آزاد همه خواهند دید تعداد طرفداران تمدن بزرگ چقدر است و دیگران چقدر.»
ولی دیگر دیر شده بود و مشروطیتی که شاه میراث دار آن بود با شکست روبرو شده بود و ملت مسلمان ایران با انقلاب خود طرحی نو در انداخته بودند طرحی که در این نزدیک به چهل سال مردم نمایندگان خود را با آزادی انتخاب میکنند، مسئولین قوه مجریه با انتخاب آنان مشخص میشوند و دیگر نهادهای حاکمیتی نیز همه به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم منتخب همین ملت هستند.
رهبر معظم انقلاب به این واقعیت در مراسم تنفیذ حکم دوازدهمین دوره ریاست جمهوری به خوبیاشاره و تاکید کردند «نسل جدید ما فراموش نکند، ما دوره قبل از انقلاب را با همه وجودمان لمس کردیم؛ دیکتاتوری را، در حاشیه بودن مردم را، بیاعتنائی به مردم در امر حکومت را با همه وجودمان دیدهایم؛ جوانهای ما ندیدهاند. مردم، قبل از پیروزی انقلاب هیچ نقشی در مدیریّت کشور و تعیین مدیران نداشتهاند؛ رؤسا، سلاطین، پادشاهان و اطرافیانشان، میآمدند، میرفتند، [امّا] مردم فقط تماشاچی بودند؛ هیچ نقشی نداشتند. انقلاب اسلامی آمد و مردم را از حاشیه به متن آورد؛ مردم شدند صاحب اختیار. از اوّل انقلاب، این دوازدهمین باری است که نتیجه گزینش مردم برای مدیریّت قوّه مجریّه مشخّص میشود؛ لذا [این] مجلس، جلسه مهمّی است.»