kayhan.ir

کد خبر: ۱۱۱۲۱۴
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۱

افشاگر


به بهانه ورود فیلم «ماجرای نیمروز» به شبکه نمایش خانگی
پژمان کریمی


«سینمای استراتژیک ایران» سینمایی است که بازتابنده آرمان‌ها و اهداف غایی و والای یک ملت است. این پهنه، به مخاطب خود می‌گوید که «جامعه تو در گذشته در کدامین نقطه قرار داشت، اکنون در چه موضعی است و فردا باید در کدام قله بایستد».
این عرصه، همه مواد و مصالح شکل‌گیری ابزار «بصیرت» را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد. بصیرت چیست؟... به عنوان متضمن صیانت از باورها و پاسدار نگاه و سلیقه‌ها در برابر آفات و دام‌های انحراف و انحطاط!
سینمای استراتژیک در واقع، بستر معرفی، نشر و نهادینه‌سازی ارزش‌های الهی و ملی است و قابلیت، همکلامی با دریافتگر فرامرزی را دارد.
 این سینما، فرهنگها را به جذب در فرهنگ اسلامی فرا می‌خواند و ضد ارزش‌های الحادی و اومانیستی را به چالش می‌کشد.
پس محصولات این پهنه یاد شده، مطلوب حاکمیت دینی یا جمهوری اسلامی به شمار می‌آید.
فیلم سینمایی«ماجرای نیمروز» محصولی از سینمای استراتژیک است. البته نه به این معنا که سینمای استراتژیک در کشور ما، طراحی شده و مدیریت می‌شود و اثر یاد شده، میوه سامانه‌ای مشخص است. خیر!...متاسفانه خیر! ماجرای نیمروز در واقع، مصداقی از فرمان «آتش به اختیار»ی است که حضرت امام خامنه‌ای- در سال جاری - به عنوان تکلیفی در پیش روی عناصر انقلابی نهادند!
ماجرای نیمروز بی‌شک فیلم جذابی است. رنگ و نیز حال و هوای بصری اثر، و نگاه مستندگونه دوربین، کاملا تداعی کننده گزارشی از دهه 60 است.
ادبیات حاکم بر فیلم، منطبق بر فضای انقلابی است. ادبیاتی که به گفته ای؛از مقطع قدرت‌گیری طیف تکنوکرات و‌اشرافی کارگزاران، به فراموشی سپرده شده است. اطلاق عنوان «برادر»، «مستضعف»، «ضد انقلاب»، «جبهه‌ای» و...اینک تا چه اندازه در ادبیات عامه رواج دارد؟
داستان، منبعث از واقعیات دهه 60 است. دهه‌ای که در آن، گروهک‌ها و بویژه گروهک منافقین، به ترور نه تنها کارگزاران نظام بلکه؛ افراد متدین روی آوردند.ایجاد ناامنی در سطح کشور، ناکارآمد جلوه دادن نظام دینی از حل مشکلات و در نتیجه نومیدی مردم از ثبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی،ایجاد و دامن زدن به بحران‌های داخلی و بدنبال آن؛ ضعیف کردن ماشین دفاعی کشور در جبهه‌های جنگ تحمیلی عراق بعثی علیه ایران، حذف نخبگان و تصمیم‌سازان متفکر، از اهداف رویکرد ترور و مشی تروریستی گروهک‌ها شمرده می‌شود.
این اهداف و رویکرد در قالب داستانی جذاب، با نظر به ماجرای واقعی «نفوذ نفاق در نیروهای امنیتی» به روشنی در ماجرای نیمروز توصیف شده است.
مخاطب، وقتی با فیلمی روبروست که شرحی و روایتی از تاریخ و مجاهدتی انقلابی است؛ تا حدی متوقع مواجهه با شعار و لحنی تبلیغی است. اما فیلم یاد شده، منزه از شعار و تبلیغ است.
نویسنده فیلمنامه، با بازگویی جنایت‌های ثبت شده منافقین مثل منفجر کردن دفتر حزب جمهوری اسلامی و یا کشتار کور مردم متدین و بی‌دفاع، سندی دال بر ماهیت نفاق ارائه می‌دهد و مخاطب را ناگزیر به داوری درستی نسبت به واقعیت و ماهیت تروریستی جریان نفاق می‌سازد.
ای کاش اما، نقش دادستانی در رویارویی با منافقین و خاصه خدمات شهید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب مرکز و نیز ماجرای نجات فرزند سر کرده نفاق نیز مطابق با امر واقع روایت می‌شد و شکل پیدا می‌کرد.
درباره نوع نجات فرزند سرکرده نفاق باید گفت:
در فیلم و در صحنه درگیری پاسداران با منافقین مستقر در خانه زعفرانیه می‌بینیم که پس از فروکش کردن آتش درگیری، پاسداری پسر سرکرده منافقین را به آغوش می‌کشد. اما واقعیت از زبان شهید اسدالله لاجوردی، در گفت‌وگو با واحد مرکزی خبر و در صحنه درگیری، این بود که پاسداری به نام «دهنوی»، «مصطفی» پسر سرکرده نفاق را از برابر گلوله‌های منافقین نجات می‌دهد و خود بر اثر اصابت گلوله دشمن به شهادت می‌رسد. واقعیتی که در فیلم به شرح و تصویر درنیامده است.
این واقعیت، از زبان شاهد ماجرا و یک مقام رسمی وقت است و به نظر نگارنده، نادیده انگاشتن آن عجیب می‌نماید. باید گفت؛ نوع بازی‌ها در فیلم نیز به شدت روان و متناسب با روایت و فضای مستندگونه اثر است که خود یک عامل جذابیت به شمار می‌رود.
جا دارد یکی از نشانه‌های جذاب بودن، خوب بودن و موفقیت فیلم را در نوع واکنش دشمنان جست‌وجو کنیم!
بطور مثال:
شبکه وهابی العربیه که یکی از وظایف خود را حمایت رسانه‌ای از منافقین به عنوان مزدوران رژیم سعودی می‌داند، چند ماه است که مطلبی را علیه «ماجرای نیمروز» در ستون سمت چپ سایت فارسی خود قرار داده است.
 مطلب یاد شده، که متعلق به سایت ضدانقلابی زیتون است، نه تنها در دفاع مستدل از گروهک نفاق تلاشی نکرده است بلکه با شعار و فحاشی قصد تحمیق مخاطب را دارد. این یعنی دست خالی در دفاع از خود و جریان متبوع خود!
 ادبیات حاکم بر این مطلبِ سخیف، دقیقا همان ادبیات حاکم بر جریان نفاق است که در رادیو و تلویزیون این گروهک شنیده شده است. در واقع تنها یادداشت منافقین و حامیان آنها علیه ماجرای نیمروز، خود سندی دال بر ماهیت پست ضدانقلاب و نیز موفقیت فیلم در افشای ماهیت تروریستی جریانی مسموم تلقی می‌شود!