نگاهی به فیلم «بچه راننده» آخرین ساخته «ادگار رایت»
این چیزی است که از شما میخواهند
زمانی توماس مان، نویسنده و جامعهشناس آلمانی (1875- 1955)، موسیقی کلاسیک اروپا و پُلی فونی (چند صدایی) هارمونیک آن را روح تمدن غرب (تمدن اروپایی) میدانست و – در مقالاتی درباره واگنر- معتقد بود؛ جوامع اروپائی بدان سبب سریعتر و منسجمتر از دیگر جوامع مسیر پیشرفت و تحول را پیمودهاند که موسیقی کلاسیک و در واقع هارمونیهای پیشرفته تری را در طول تاریخ تجربه کردهاند و بدین شکل امکان وفاق و هماهنگی اجتماعی پیچیدهتری را در طول تاریخ کسب نمودهاند. اما اینک در قرن 21 و در ایالات متحده، بهعنوان نمادی اغراق شده از آرمانها و تمدنهای غربی شده، موسیقی هالیوودی در کنار فیلمهای هالیوودی، در جایگاه واقعی خود، یعنی در سوداگری و همزمان خالی کردن جیب و ذهن مخاطب نشسته است.
در فیلم «بچه راننده» (Baby Driver)، محصول مشترک بریتانیا و ایالات متحده به کارگردانی «ادگار رایت»، تک تک سکانسها نمایشی فریادگونه- همراه با انواع پاپ موزیک و موسیقی راک- است. آنچنانکه همه چیز در ایالات متحده و در فرهنگ هالیوودی و بالطبع در موسیقی وابسته به آن در حال فریاد و نمایشی اغراق شده است؛ ببینید این چیزی نیست که شما میخواهید باشید، این چیزی است که از شما میخواهند باشید!
از شما میخواهند که یک راننده ماهر باشید، فلان عینک خاص، پورشه یا شورولت، به چشم بزنید، آیپد فلان در گوشتان باشد و همزمان موسیقی دلخواه قهرمان داستان را بشنوید! که میتواند فیوژن و اورینتال (آمیخته با تمهای شرقی) باشد و یا R&B و بلوز و گاهی هم جز و هیپ- هاپ و البته در مورد قهرمان داستان (به بازی انسل الگورت)، تقریباً همه اینها هست ولی دنیای واقعی او در راک بریتانیایی و راک- بلوز آمریکائی میگذرد. دنیایی سرشار از خیال و توهم و هیجان و سرخوشی. بدون آنکه بداند یا حتی بخواهد بداند فردا چگونه خواهد گذشت!
البته بچه راننده فردا را میخواهد، اما از آن میگریزد. او تازه دختر مورد علاقهاش را پیدا کرده و میخواهد زندگیای به دور از بلوا و آشوب و دزدی و فرار برای خود اختیار کند، اما ترجیح میدهد همچنان آیپدش در گوشش باشد، دزدی و خرابکاری کند و همچنان از فردا تا فردا فراری باشد.
«ادگار رایت» نمایشنامهنویس، کارگردان و تهیهکننده بریتانیایی در آخرین فیلم خود، که تماماً در خیابانها و بزرگراههای شهر آتلانتا میگذرد، مانند ساختههای پیشین خود همچون «ته دنیا»، «پلیس خفن» و مجموعه تلویزیونی «اسپیسد»(Spaced)، نوعی هرج و مرجطلبی و آنارشیسم دستکاری شده و خیالی را به تصویر میکشد. آقای رایت جایی گفته که از نوجوانی فکر ساخت این فیلم بوده و همواره رؤیای صحنههای رانندگی با موسیقی مورد علاقهاش را میدیده! جدا از اینکه او چگونه در نوجوانی رؤیای رانندگی در شهر آتلانتا را میدیده در حالی که بزرگ شده بریتانیاست، اما «بچه راننده» احتمالاً به زودی از فیلمهای مشابه خود در ژانر سرقت یا تعقیب وگریز و حتی دیگر فیلمهای ماشین و ماشین بازی مانند «سریع و خشمگین» (Fast &Furios)، «جنون سرعت» (Need For Speed) و... در فروش و رکوردشکنی اعداد و ارقام پیشی میگیرد و به قول منتقدان آمریکائی و بریتانیایی فیلمی است سرشار از لذت و سرخوشی از تکنیکهای تدوین و فنآوریهای فیلمسازی تا ترفندهای رانندگی و رالیبازی با هیجان انواع راک و بلوز و دیگر موسیقیهای پرفروش.
اما رندی و تجارت مسلکی این دست منتقدان و فیلمسازان و یا سادگی و بلاهت امثال بچه رانندهها و دنیای خیالی و متوهمشان وقتی آشکار میشود که پای واقعیت به میان کشیده میشود. جدا از بازار داغ این دست فیلمهای اکشن و پر از سرعت و هیجان و البته همراه با تبلیغ انواع شورولت و کادیلاک، نگاهی به بازار جهانی موسیقی راک بریتانیایی و راک- بلوز آمریکائی نیز جالب توجه است.
فروش بیش از یک میلیون نسخه در همان هفته اول برای برخی خوانندگان و گروهها و بعد تورهای جهانی. آسیا، اروپا و کمی هم آمریکای جنوبی و البته آفریقاییها که آهی در بساط ندارند از این قاعده مستثناء میشوند. ولی شرکتهای بزرگ در تولید و تجارت موسیقی، آنها را هم از نظر دور ندارند و استفاده از ریتمها و رگ (مقام)های موسیقی عرب و آفریقایی را نیز برای فروش هر چه بیشتر مد نظر قرار میدهند. همان طور که فرصت استفاده از تمها و ملودیهای شرقی را نیز در موسیقیهای به اصطلاح فیوژن (موسیقی ملل) از دست نمیدهند:
«اما بشردوستی موسیقی ملل فنسالارانه است و سخاوتمندیاش رنگ و بوی سوداگرانه دارد، چیزی که مسلماً دادهها را مغلوط و تصویر را کدر میکند. این موسیقی به دنبال اجماع است: هدف آن است که با محصولی ترکیبی که در آن هر کس بتواند اندکی از خودش را بازیابد، شنوندههای هر چه پرشمارتری ارضا شوند.»*
این دقیقاً همان کاری است که «بچه راننده» و فیلمهای مشابه میکنند؛ ترکیبی مغلوط و دستکاری شده که هر کس چیزی فراخور حال خود در آن مییابد، با شور و هیجان موسیقی راک و فیوژن و تکنیکهای فیلم برداری و تدوین در صحنههای تعقیب وگریز ساختگی و نمایشی. همان چیزی که ذات ایالات متحده و فرهنگ بریتانیایی- آمریکایی آن است. همان چیزی که از شما میخواهند قسمتی از آن باشید و نه آنچه حقیقتاً هستید و آنچه هست. و در این ترکیب مغلوط و کدر است که هارمونی موسیقی اروپایی تبدیل به ریفهای گیتار الکتریک و افکتهای صدایی فنسالارانه میشود و پلی فونی مد نظر «توماس مان»، در ریتمهای راک و ترنس محو و بیاثر میماند.
فرزاد میرحمیدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*. اُبر. لوران، موسیقی ملل یا آخرین وسوسه غرب، ترجمه: ساسان فاطمی، فصلنامه موسیقی ماهور، شماره 21، پائیز 1382، ص147.