از هراره تا تهران - 3
خواص بیبصیرت؛ مایه بدبختی جامعه
ادامه خطبههای نماز جمعه در دوره ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب: ظلم يک حرکت خلاف طبيعت و قوانين عادي عالم است، باقي ماندني نيست. سومي هم اگر نباشد، يعني تماشاچيان بيتفاوت هم اگر نباشند، ظلم در دنيا نمیماند؛ فرضاً يک ملتي زير بار ظلم قرار ميگيرد، ملتهاي ديگر، سران کشورهاي ديگر، انسانهاي بزرگ، دستگاههاي تبليغاتي نگذارند و بيتفاوت نمانند، آنها هم ميتوانند مانع از ظلم بشوند. بنابراين هر سة اينها در پيش پروردگار شريک جرمند، هم ظالم، هم ستمپذير، هم تماشاچي بیتفاوت؛ اين درس امام حسين است. ما اين درس را در کلمات حسینبنعلی بايد جستجو بکنيم، از خودمان حرفي نميزنيم. از اولي که حسینبنعلی علیهالسلام از مدينه حرکت کرد، تا لحظة آخري که جان مقدس و مطهر او به اعلي عِليين عروج کرد، فرمايشات فراواني امام حسين دارد که همه ناظر به اين مطلب است. همان ساعت اول که وليدبن عَقبه يا عُقبه، حاکم مدينه، آن حضرت را خواست براي اينکه بيعت بگيرد، حضرت در مدينه توي مسجد نشسته بود، با عبدالله زبير صحبت ميکردند. هنگامي که اين خبر آمد که وليد تو را طلب کرده، عبدالله از حضرت سؤال کرد که اين ساعت، ساعت ديدارِ وليد نيست، فکر ميکني براي چه ما را دعوت کرده؟ حضرت فرمودند که من حدس ميزنم که معاويه مُرده و اين، ما را دارد دعوت ميکند براي بيعت. حضرت بلند شدند، يک عده از جوانان بنيهاشم را و رزمندگان شجاع را با خودشان برداشتند؛ تنها نرفتند منزل وليد تا آنجا غافلگير نشوند و مورد محاصره قرار نگيرند، و گفتند به آن جوانها که اگر حادثهاي در داخل قصر وليد پيش آمد، شماها دخالت کنيد و وارد بشويد و درگيري ايجاد کنيد. يعني از اول، حسینبنعلی تسليم زور نميشد و بنا را بر مبارزه، مقابله و اصرار بر جلوگيري از اين ظلمي که داشت روزبهروز عالمگير ميشد، قرار داده بود؛ تا لحظة آخر.
درس بزرگ امام حسين همين است، اين همان درسي است که شما ملت عزيز ايران انجام داديد. ما هم ساليان درازي منظلم بوديم، توي اين مملکت ظلم ميشد، رژيم جبّار پهلوي اجازه نميداد که مردم زندگي آزاد و راحت خودشان را داشته باشند و سياستهاي اجنبي، آمريکايي و انگليسي، پدر اين ملت را در آورده بود. ماها هم تحمل ميکرديم. ساليان درازي ما ملت منظلم بوديم، تا اينکه اين حرکت عظيم پيش آمد، مبارزات پيش آمد، پانزده سال مبارزه شد، در يکي، دو سال آخر، اين فداکاريهاي عظيم عمومي انجام گرفت و ديديم که وقتي يک ملتي ستمپذير نشد، ظلم و نظام ظالمانه قابل بقا نيست و درهم فرو ميريزد. اين همان درس امام حسين بود. لذا شما در کلمات امام عزيزمان ميبينيد چقدر روي مسئلة عاشورا و روي مسئلة کربلا و درس امام حسين، از قبل از پيروزي تا امروز، همواره تأکيد ميکنند، و قولاً و عملاً مردم را به اين مکتب بزرگ حسيني سوق ميدهند که در آن تأمل کنيد. من يک کلامي را از امام حسين انتخاب کردم، از کلماتي است که کمتر در مجامع خوانده شده و معنا شده، منتها چون طولاني است، من قسمتهايي از آن را فقط انتخاب کردم. اينجا بخوانم تا نقطهنظرهاي حسینبنعلی علیهالسلام در اين قيام کاملاً روشن بشود، البته کاملاً که عرض ميکنم، نه، کاملاً اگر بخواهيم روشن بشود، بايد بحث طولانيتري بکنيم، اجمالاً يک اشارهاي به نقاط نظر امام حسینعلیهالسلام هست.
اين کلام طولاني در مکه صادر شده از حسینبنعلی علیهالسلام. البته در جاهايي که من ديدم، به طور دقيق و مسلّم، ثبت نيست که مخاطبين چه کسانی بودند و در کجا اين کار انجام گرفته. آنطوري که از خود اين کلام و قرائن به دست ميآيد، مخاطبان اين کلام، يک عده از برگزيدگان و زبدگان جامعهاند؛ علما، محدثين، صاحبنفوذها، پسران صحابه، کساني که در بين مردم از احترام خاصي برخوردار بودند، مخاطب اينهايند و محل صحبت هم مکه است، يا بيرون مکه. در يک نقطهاي حالا حضرت جمع کردند اينها را و برايشان صحبت کردند. در اين صحبت حسینبنعلی علیهالسلام به صورت بسيار صريح و تندي با اينها حرف ميزنند و خلاصة سخن امام حسين به اينها اين است که ماية بدبختي اين مردم، شماييد! شما هستيد که آگاه بوديد، ميتوانستيد مردم را آگاه کنيد؛ شما بوديد که بانفوذ بوديد، ميتوانستيد در بين مردم يک حرکت ايجاد کنيد؛ شما بوديد که موجّه بوديد و ميتوانستيد نگذاريد که دستگاه جبار و ظالم، از وجهة شما استفاده کند؛ شما بوديد که ميتوانستيد بايستيد، قيام کنيد، و از حق ضعفا و مستضعفين و محرومين دفاع کنيد، و نکرديد. و مقصرِ آنچه که دارد ميگذرد در دنياي اسلام شماييد.
اين الان خطاب به همة صاحب نفوذان در دنياي اسلام است. اين خطابي است که ملت ما و مکتب ما و انقلاب ما به روشنفکران دنيا، به متنفذين دنيا، به سياستمداران دنيا، به سران کشورهاي اسلامي، به متفکرين و مصلحين کشورهاي اسلامي، به علماي کشورهاي اسلامي، به شعرا و خطباي کشورهاي اسلامي، اين پيام را امروز منتقل ميکند. آنهايند که بايد اقدام بکنند، تودة مردم ناآگاهند، تودة مردم جرأت و گستاخي اقدام را در اول کار ندارند، تودة مردم نميدانند که ميشود قيام کرد و اقدام کرد، رهبرانند که بايد به آنها بگويند، پيشروانند که بايد آنها را تشجيع کنند، صاحب نفوذها و صاحبان قلم و بيان هستند که بايد مردم را به وظايفشان آشنا کنند، در کشورهاي اسلامي و در دنياي اسلام. اين کاري است که تجربهاش در کشور خود ما شد، گويندگان، علما، پيشوايان، پيشروان، روشنفکران متعهد، علماي مبارز گفتند، مردم را آگاه کردند، بعد از آني که مردم آگاه شدند، آن وقت اين سيل خروشان عظيم به حرکت آمد، ديگر مقابل مردم را نميشود گرفت. هزار تا عالم و متفکر را ميشود از بين برد، اما ميليونها انسان را ديگر نميشود از بين برد، اينجاست که ظلم ميشکند، اينجاست که پايههاي ظلم منهدم و ويران ميشود.
پس تکليف بيدار کردن مردم و به راه انداختن اين سيل خروشان و به تلاطم درآوردن اين درياي عظيم نيروي انساني، اين تکليف برعهدة زبدگان است و حسینبنعلی علیهالسلام در این کلام، خطاب به آن زبدگان زمان خودش ميکند، به اينها اين کلمات را ميگويد. از جملة اين جملاتي که در اين خطاب عظيم هست ـ که در کتاب شريف تحف العقول نقل شده ـ اين است: «فَاَمّا حَقَّ الضُّعفَاءِ فَضَيَّعتُم وَ اَمّا حَقَّکُم بِزَعمِکُم فَطَلبتُم» شماها حق ضعفا را و تودة مردم را ضايع کرديد، اما آن چيزي را که حق خودتان ميدانستيد، آن را مطالبه کرديد. دنبال مقام خودتان، دنبال حقوق خودتان، دنبال امتيازات و مزاياي خودتان دويديد، رفتيد، اين را ديديد، آن را ديديد، تواضع کرديد، کوچکي کرديد، تا خودتان را به آن چيزي که فکر میکرديد حق شماست، برسانيد. اما از مردم غافل شديد، حق مردم را رها کرديد، مردم مستضعف و فقير و محروم و مظلوم را به حال خود رها
کرديد.
در يک جاي ديگر از اين کلام عجيب و بسيار تکاندهنده، به ضعف و زبوني اين زبدگان جامعه، امام حسینعلیهالسلام اشاره میکند که شماها از هيچ چيز حاضر نيستيد بگذريد، نه از جانتان، نه از مالتان، نه از وجاهت و آبرويتان، نه حاضريد يک اخم کنيد، نه حاضريد يک سيلي بخوريد در راه احقاق حق ضعفا؛ «فَلا مَالاً بَذَلتُموهُ» نه مالي بذل کرديد، «وَ لا نَفساً خاطَرتُم بِها لِلَّذي خَلَقَها» نه جانتان را به مخاطره انداختيد براي خاطر خدايي که اين جان را آفريده بود و به شما داده بود، «وَ لا عَشيرَهًْ عادَيتُموها في ذاتِ اللهِ» حاضر نشديد با خويشاوندان خودتان اگر از راه خدا منحرف هستند، اخم نشان بدهيد و با آنها دشمني کنيد.
اشاره میکند امام حسين به اينکه اينها چقدر درمقابلِ ارزشهاي حقيقي و دين خدا بیتفاوتند، اما درمقابلِ مسائل شخصي خودشان متعصب. «وَ قَد تَرونَ عُهودَ اللهِ مَنقوضَـهًْ فَلا تَفزَعونَ» میبينيد که عهد و پيمان الهي را دارند میشکنند و شما سکوت میکنيد و هيچي نمیگوييد و میترسيد از اظهارنظر. چطور عهد الهي دارد نقض میشود؟ عهد الهي همين جور نقض میشود که در رأس کار جبّاراني قرار داشته باشند، حق مردم را ضايع کنند، به وظايف والي و حاکم اصلاً عمل نکنند، و خودشان را صاحب امتيازات بيشمار بدانند و مردم را بندگان و بردگان خودشان بهحساب بياورند، مردم را مورد ارزش قرار ندهند، عهد خدا اينجور شکسته میشود.