اخبار ویژه
سردبیر پناهنده به آمریکا و خط و نشان برای اطرافیان روحانی!
یک روزنامه اجارهای و زنجیرهای، برخی اعضای دفتر و مشاوران نزدیک روحانی را غنیمتطلبان (مجاهدین شنبه) خواند.
روزنامه آفتاب یزد که سردبیر آن فراری و در آمریکا پناهنده شده، ادعا کرد برخی مقامات دولتی که در طول چهار سال گذشته در حمایت از روحانی کمکار بودند، این روزها فعال شدهاند. این روزنامه با اسم بردن از کسانی مانند حسامالدین آشنا و پرویز اسماعیلی مینویسد: این وسط حسن روحانی در معرض آزمونی مهم قرار دارد. باید دید آیا رئیس دولتهای یازدهم و دوازدهم تسلیم این صحنهآراییهای دقیقه نودی برخی دولتمردان خود میشود یا آنکه منطبق بر گفته محمدعلی نجفی، مشاورش عمل میکند و دست به یک پاستورتکانی اساسی میزند، پاشنه خوابیدهها را میزداید و 50 درصد کابینه خود را تغییر میدهد.
این روزنامه افزود: حدود 20 روز مانده تا روز تحلیف حسن روحانی و تعیین سرنوشت دومین کابینه او. در گرماگرم گمانهزنیها پیرامون حضور چهرههای جدید در مناصب گوناگون دولتی و در سطح هیئت وزیران، برخی مدیران فعلی نیز به تکاپو افتاده و به میز و صندلی خود چنگ میزنند تا همچنان بر مسند قدرت باقی بمانند. از رؤسای خرد دولتی گرفته تا مدیران کلان، کسانی که در طول 4 سال گذشته نتوانستهاند از خود عملکرد مطلوبی بجای بگذارند و حتی مورد انتقاد کنشگران اصلاحطلب و حامی دولت نیز قرار گرفتهاند این روزها سخت در تلاشند تا بلکه در کابینه دوازدهم هم مقری برای فرمانروایی داشته باشند! حال آنکه درست در مقابل این مردودین پرتلاش، شاگرد اولهای کابینه قرار دارند که بنا به گفته منابع آگاه به خبرنگار «آفتاب یزد»، رخت تردید برای کنشگری در دولت دوم روحانی به تن کردهاند و تاکنون پاسخی به دعوت روحانی برای خدمت مجدد در قوه مجریه ندادهاند.
یادآور میشود روزنامه زنجیرهای آفتاب یزد، یکی از نشریات زد و بندچی و حقالعملکار در میان مطبوعات زرد محسوب میشود. برخی افراطیون و محافل آلوده از این روزنامه برای تسویه حسابهای اقتصادی و اداری استفاده میکنند.
فهرست شورای شهر قابل دفاع نیست اما شورای اصلاحطلبان نمیخواهد پاسخگو باشد
رئیس شورای سیاستگذاری حزب ندای ایرانیان میگوید شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان درباره فهرست شگفتآور انتخاباتی که بسته پاسخگو نیست و میخواهد موضوع را مشمول مرور زمان کند.
روزنامه اعتماد به قلم سجاد سالک نوشت: حدود دو ماه از معرفی لیست امید توسط شورای عالی سیاستگذاری میگذرد.
در این خصوص تاکنون ابهامها و سؤالات زیادی مطرح شده و تصور ابتدایی این بود که با شفافسازی دستاندرکاران تدوین لیست، به مرور انتقادها فروکش میکند اما این اتفاق تاکنون رخ نداده است.
هفته گذشته جلسه شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برگزار شد. جالب است که حتی در صحن شورا هنوز حاشیههای تدوین لیست امید داغ بوده و حالا جمعی از نزدیکان هیئت رئیسه شورای عالی مأموریت پیدا کردهاند عملکرد این شورا را آسیبشناسی کنند. تشکیل همین جمع نشان میدهد با گذشت حدود دو ماه، هیئت رئیسه شورای عالی نتوانسته منتقدان را قانع کند و به سؤالات جواب دهد.
در شرایطی که حتی اعضای شورای عالی هم ابهاماتشان برطرف نشده و همچنان ابهامات ادامه دارد در جلسه اخیر شورا، یکی از اعضای حامی هیئت رئیسه، این پرسش را به حالت گلایه مطرح کرد که چرا برخی اعضای شورای عالی، انتقادات را رسانهای و علنی کردهاند؟ عنوان کسی که دو ماه است تلاش میکنم از طریق ساز و کار درونی، ابهامات را پیگیری کرده و پاسخ قانع کنندهای دریافت کنم این گلایه را منطقی نیافتم.
دو روزی که لیست 21 نفره امید منتشر شد فضایی از بهت و حیرت در جمع اصلاحطلبان پدیدار شد. تصور من و خیلی از دوستان در آن مقطع این بود که هیئت رئیسه شورای عالی سیاستگذاری در قبال عملکرد خود پاسخگو بوده و پاسخ قانعکنندهای برای پرسشها وجود دارد. در نتیجه خیلی از دوستان را به سکوت دعوت کرده و وعده میدادیم بعد از انتخابات باید سراغ رفع ابهامات رفت. اما امروز با گذشت دو ماه از معرفی لیست امید وقتی از زبان یک عضو هیئت رئیسه شورای عالی میشنوم که میگوید: «ما پاسخها را دادیم اما اگر کسی نمیخواهد قانع شود مشکل ما نیست» به این نتیجه میرسم که تدوین کنندگان لیست نهایی، نه تنها هیچ پاسخ قانع کنندهای ندارند بلکه عزم و ارادهای هم برای رفع ابهامات ندارند.
به عنوان یکی از افرادی که در جلسات شورای عالی سیاستگذاری شرکت میکنم در مدت اخیر تلاش کردم ابهامات و پرسشهای مطرح در میان فعالان سیاسی را مطرح کرده و هیئت رئیسه محترم شورا را به پاسخگویی فرا بخوانم. اما با عرض پوزش این تلاشها نه تنها به نتیجه منجر نشد بلکه هر چه پیشتر رفتم ابهامات را جدیتر دیدم. به عنوان کسی که در ایام انتخابات، منتقدان را به سکوت دعوت کرده و پرسشگری را به فردای انتخابات موکول کردم در مدت اخیر از همه توانم برای رفع ابهامات بهره برده اما اذعان میکنم با کمال شرمندگی نتیجهای به دست نیامد و برخی تلاش میکنند تا موضوع مشمول مرور زمان شود.
ادعای درآمد 85 درصدی درباره قرارداد توتال آمارسازی است
ادعای درآمد 85 درصدی ایران از قرارداد توتال، بیش از آن که واقعی باشد، عددسازی است.
وبسایت الف از قول یک کارشناس نفت نوشت: در ایام انعقاد قرارداد با توتال وزیر نفت اعلام کرد: «برآورد ما از درآمد میدان با نفت 50 دلاری حدود 84 میلیارد دلار خواهد شد، اما آنچه که به توتال و مجموعه این شرکت در طول 20 سال داده خواهد شد حدود 12 میلیارد دلار (15 درصد) خواهد شد.»
پایگاه اطلاعرسانی شرکت نفت و گاز پارس، هم با اعداد و ارقام و محاسبات جزییتری در مورد مبنای محاسبات گفته است:«با فرض قیمت حدود 50 دلار برای هر بشکه نفت خام، بدون احتساب ارزش گاز سبک شیرین، ارزش سایر محصولات قابل استحصال در طول دوره قرارداد بالغ بر 23 میلیارد دلار میشود. ارزش گاز سبک شیرین تولیدی نیز با فرض هر مترمکعب 10 سنت دلار بالغ بر 31 میلیارد دلار میشود و برآورد میشود که ارزش تولیدات این میدان پساز پایان قرارداد، بالغ بر 30 میلیارد دلار شود.»
اما مواردی که مورد غفلت یا تغافل قرار گرفته است موارد زیر میباشد؛ محصولات تولیدی از تاسیسات احداثی در قرارداد توتال، محصولاتی از قبیل گاز شیرین، مایعات گازی و... نیست. تولید این محصولاتی نیاز به احداث پالایشگاهی به ارزش حدود 6 میلیارد دلار برای فرآورش گاز خام استحصالی از تاسیسات قرارداد توتال (یا در پالایشگاههای موجود پارس جنوبی) دارد که هزینه احداث تاسیسات فوق، با فرمول قرارداد توتال و بهرهبرداری و نگهداری آن طی بیست سال به حدود 20 میلیارد دلار بالغ میشود.
پس اولین پنهانسازی، در نظر گرفتن قیمت محصولات خروجی از پالایشگاه به عنوان قیمت محصولات تولیدی از تاسیسات شرکت توتال است. در حالی که محصولات قرارداد توتال، گاز غنی ترش و مخلوط با مایعات گازی است.
حدود 30 میلیارد دلار از درآمد 84 میلیارد دلاری گفته شده، برای محصولات تولیدی پس از پایان قرارداد و ترک توتال (بیست سال پس از بهرهبرداری) در نظر گرفته شده است که اولا بنا به دلایل بند فوق لحاظ کردن قیمت محصولات خروجی پالایشگاه برای تاسیسات توتال درست نیست.
ثانیا با فرض تحقق همه احتمالات و فرضیات سناریوهای متعدد تولید ایران و قطر به نفع ایران، اگر چنین تولیدی از میدان قابل تحقق باشد، بهرهبرداری از تاسیسات پس از 25 سال، بدون تعمیرات اساسی و بازنگریهای جدی در تاسیسات امکان ندارد چون اصولا طول عمر مفید تاسیسات در طراحیها 25 سال در نظر گرفته میشود (مثل فازهایی که قبلا توتال طراحی و اجرا کرده است).
پس اگر چه این عدد بسیار اغراقآمیز در نظر گرفته شده است باز هم بدون سرمایهگذاریها و انجام هزینههای بعدی چنین درآمدی قابل تحقق نیست. لذا منطق اقتصادی کار، در نظر نگرفتن چنین درآمدی برای این قرارداد است شاید مخزن پارسجنوبی برای صد سال دیگر با ایجاد تاسیسات دیگری هنوز ظرفیت تولید گاز داشته باشد این موضوع چه ربطی به تاسیسات توتال دارد که درآمد آن را باید برای این تاسیسات در نظر بگیریم؟
... فراتر از همه این نکات، ارزش گاز موجود در لایههای زیرزمینی مخزن پارسجنوبی به عنوان یک ثروت و سرمایه زیرزمینی است که در این قرارداد آورده کارفرما محسوب میشود لذا برای محاسبه سود طرف ایرانی، ارزش گاز استخراج نشده را باید از قیمت کل فروش محصولات کسر نمود که اگر ارزش گاز موجود در مخزن تنها بیست درصد ارزش محصولات نهایی باشد ارزش گاز درون مخزن حدود 10 میلیارد دلار خواهد بود. برای محاسبه سود طرف ایرانی هزینههای فصول چهارگانه فوق که مجموعا برابر 83 میلیارد دلار است باید از مبلغ 84 میلیارد دلار اعلام شده توسط وزیرمحترم نفت کسر شود.
همانگونه که ملاحظه میشود سود طرف ایرانی از این قرارداد تنها به مبلغ یک میلیارد دلار در مقابل دریافتی 12 میلیارد دلاری توتال (کمتر از 10 درصد دریافتی توتال) میانجامد و در صورتی که پاداشها و جریمههای قرارداد نیز اعمال شود سود طرف ایرانی باز هم کمتر میشود چه بسا وارد وادی خسارت هم شود.
به نظر میرسد این بار هم بسان چهار سال گذشته جناب وزیر با عدم اشاره به برخی واقعیات قراردادی، یک سناریوی عددسازی را برای تلطیف قرارداد توتال و توجیه افکار عمومی کلید زده است.
محافل صهیونیستی چرا اهمیت راهبردی حمله موشکی ایران را درز گرفتند؟
یک تحلیلگر صهیونیست میگوید با وجود اقدام هماهنگ محافل صهیونیستی برای کوچکنمایی شلیک موشکهای ایران به مقر داعش در سوریه، این اقدام بسیار مهم است.
شمئول میر (تحلیلگر سابق نیروهای دفاعی اسرائیل، محقق مرکز مطالعات راهبردی یافی و نویسنده روزنامه هاآرتص) در پایگاه اینترنتی لوبلاگ نوشت: مسئله موشکی ایران، در مرحله آزمایش و نشان دادن توانایی داخلی، وارد مرحله جدیدی شده است. این تحلیلگر دانشگاه تل آویو که به عنوان پژوهشگر مستقل مسائل هستهای و راهبردی و نویسنده وبلاگ «گفتمان استراتژیک» در روزنامه هاآرتص معرفی شده است، مینویسد: یک رویداد راهبردی فوقالعاده در هفتههای گذشته در منطقه خاورمیانه به وقوع پیوست، و آن شلیک موشکهای ایران به سمت اهدافی در سوریه بود.
نخستین حمله موشکی ایران به سمت کشوری هم مرز و همسایه با اسرائیل بود. چه اتفاقی رخ داد؟ اسرائیل شلیک این موشکها را چگونه ارزیابی کرد؟
گزارشهایی در این مورد روز بعد در رسانههای اسرائیلی منتشر و به سرعت در سر اسر جهان پخش شد که در آنها ادعا میشد که به جای 6 فروند موشک، هفت فروند موشک شلیک شده و تنها 2 فروند از آنها به نزدیک هدف مورد نظر در سوریه اصابت کرده است، میر میافزاید: شباهت این گزارشها نشان از منبع مشترک آن دارد که از نشست مطبوعاتی ارتش (اسرائیل) برای خبرنگاران در خصوص شلیک این موشکها حکایت دارد. حتی تفسیر گزارشها نشان از یکپارچگی داشت و به طرز محسوسی از کاهش اهمیت شلیک موشکها توسط ایران خبر میداد.
«ایهود یاری» تحلیلگر کانال 2 اسرائیل از نخستین کسانی بود که این موضوع را شکست بزرگ نامید. «آموس یادلین» مدیر موسسه مطالعات امنیت ملی (اسرائیل) نیز به سرعت به شلیک موشکی واکنش نشان داد و سعی در بیاهمیت جلوه دادن آن داشت و در توئیتی ضمن اشاره به حمله موشکی نیروی هوایی ایالات متحده در همان روز به اهدافی در سوریه نوشت: حمله موشکی ایالات متحده با اهمیتتر از حمله موشکی ایران بود.
«الکس فیشمن» تحلیلگر ارشد ارتش (اسرائیل) نیز در مقالهای در روزنامه «یدیعوت آحارونوت» تحت عنوان «فساد عملیاتی» نوشت صنعت نظامی ایران با شکست مواجه شده است.
نویسنده لوبلاگ تأکید میکند: به نظر میرسد که بازیگران نظامی و مفسران اسرائیل تمایل داشتند تا به جای اهمیت این واقعه، از نقص فنی موشکهای ایران و دقت آنها بنویسند. این در حالی است که امکان برطرف شدن نقص تاکتیکی و فنی موشکهای ایرانی در شلیکهای بعدی وجود دارد. پیام اصلی و مهم این شلیکها، خود موشکها یعنی نخستین شلیک موشکهای میان برد از ایران به کشوری هم مرز با اسرائیل بود. ایران هر چند نامحسوس اما به لحاظ راهبردی از خطوط زیادی عبور کرده است.
شمئول میر افزود: تصور میشود این تصمیم ایران در بالاترین سطح سیاسی گرفته شده است.
تصمیمگیری راهبردی برای شلیک موشکها در یک کشور، تصمیم سادهای نیست، اما چیزی که گرفتن این تصمیم را آسانتر کرد، اقدام تلافیجویانه در برابر تجاوز آشکار به ایران (حمله تروریستی تهران) بود. از دیدگاه ایران، که ممکن است از منظر روابط بینالملل نیز پشتیبانی شود، شلیک این موشکها اقدام دفاعی و نه تهاجمی بود.
نویسنده در پایان تأکید میکند: معادله راهبردی جدید ایجاد شده که باید در چارچوب پیچیده راهبردی مورد توجه قرار گیرد، این است که مسئله موشکی ایران از مرحله آزمایش و نشان دادن توانایی داخلی به یک مرحله جدید در خارج از مرزهای ایران وارد شده است.