گفتوگو با مریم فرهنگ، کارگردان مستند «پوریم»
حاتمیکیا تشویقم کرد و گفت از دفاع به حمله رفتهام
مریم فرهنگ در سال 1368 و در تهران متولد شده است. تا به حال چند مستند ساخته که در جشنوارهها و شبکههای سیما به نمایش درآمدهاند. اما بهانه ما برای مصاحبه با خانم فرهنگ مستند بسیار خاص وی؛ یعنی مستند «پوریم» (یکی از جشنهای صهیونیستی) است. مستندی که یکی از سه کار برتر خانه مستند در سال 95 شد و به تازگی هم از شبکه مستند پخش شد.
* خانواده با تحصیل شما در رشته هنر و «کارگردانی» مشکلی نداشتند؟
اصلا! ماجرا برای من کاملا برعکس بود. در دوره دبیرستان رشته ریاضی خواندم و آن موقع تصورم از آینده شغلیام بیشتر مهندسی شیمی بود! البته به هنر هم علاقه داشتم و در نقاشی و خلق تابلوهای رنگ روغن مقداری مهارت داشتم. خلاصه اینکه سر سال کنکور که دیگر انتخاب مهندسی شیمی برایم خیلی جدی شد، تازه متوجه شدم که آینده شغلیام باید در کارخانهها و در محیطهای مردانهای بگذرد که به روحیه من نمیخورد. برادرم پیشنهاد داد با توجه به اینکه به هنر علاقه دارم در رشته هنر ادامه تحصیل دهم. پیشنهاد خوبی بود و به خصوص اینکه به رشته طراحی صنعتی هم علاقه داشتم. مادرم هم از پیشنهاد برادرم استقبال کرد و در کلاس کنکور برای قبولی در رشته هنر ثبتنام کردم. رفتن من به کلاس کنکور هنر همزمان با فتنه 88 بود.
* سال التهاب و بحثهای مداوم و مقاومت هشت ماهه!
دقیقا! سرکلاسها دائم با بچهها بحث میکردیم. برایشان در صحبتها اثبات میکردیم که حقیقت برایشان جور دیگری جلوه داده شده، تقلبی در انتخابات نشده و مسائل را در حد اطلاعات خودمان برایشان تبیین میکردیم. خلاصه در همان زمان کلاسهای کنکور جوّ بچههای هنر کمی دستم آمد. اما هنوز به عمق فاجعه پی نبرده بودم! (میخندد).
خلاصه بعد از کنکور و سر انتخاب رشته مادرم پیشنهاد داد که رشته کارگردانی دانشکده صداوسیما هم گزینه خوبی است، این را هم انتخاب کن. چون سال 88 مسئله مستندسازی و کلیپ سازی بچههای انقلابی خیلی به چشمم آمده بود، کارگردانی دانشکده صداوسیما هم جزو انتخابهایم بود. نتایج کنکور که آمد هم طراحی صنعتی قبول شده بودم و هم کارگردانی. بین این دو رشته مردد بودم. البته اول یک ترم طراحی صنعتی خواندم اما بعد تصمیمم را گرفتم و بهمن 89 به دانشکده صداوسیما رفتم.
* از اول با چادر وارد دانشکده صداوسیما و رشته هنر شدید؟
در دوره نوجوانی محجبه اما مانتوئی بودم. یعنی با اینکه خانواده مذهبی دارم و مادرم چادری است اما ملاک در خانواده ما حجاب بود و هیچ اجباری برای چادری شدن نبود. برای دوره دبیرستان به مدرسه انرژی اتمی میرفتم و چون جوّ مدرسه مذهبی بود و یک دبیرمذهبی بسیار دوست داشتنی داشتیم تحت تاثیر وی، یکبار با چادر به مدرسه رفتم. آن دبیرمان اینقدر خوشحال شد و تشویقم کرد که علاقه ام به چادر چند برابر شد. ولی هنوز در آن مقطع چادری نشده بودم. بعضی جاها چادر سرم میکردم و بعضی جاها فقط با مانتو بودم. سر کنکور رشته هنر و حوادث 88 بیشتر برای انتخاب پوشش چادر مشتاق شده بودم. با قبولی در دانشگاه صداوسیما، مادرم گفت: اینجا دیگر باید نوع حجابت را انتخاب کنی. من و پدرت همین محجبه بودن با مانتو را هم قبول داریم. اما اگر میخواهی چادری بشوی، همه جا و کامل چادر را به عنوان حجاب قبول کن و چون در آن مقطع دیگر کاملا برای انتخاب چادر به قطعیت رسیده بودم؛ از زمان دانشجویی چادری شدم. دانشکده صداوسیما مقدار زیادی جوّ متفاوتی با سایر دانشکدههای هنر دانشگاههای دیگر دارد و برای همین به مشکل خاصی برای چادرم برخورد نکردم. کلا بچههای ورودی ما و همکلاسی هایم خیلی بچههای خوبی بودند. تقریبا همه بچهها اهل نماز بودند. البته چون با انتخاب و آگاهانه چادر را انتخاب کردهام حتی وقتی هم که وارد کار مستندسازی شدم و یا وقتی کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دانشگاه تهران قبول شدم، دیگر به نگاه بقیه درباره چادرم فکر نکردم و نمیکنم.
* اولین مستندی را که ساختید موضوعش چه بود؟
اولین کار دانشجویی که ساختم یک مستند درباره مرحوم «حمید سبزواری» بود. از طریق آقای محمد سرشار (مدیر فعلی شبکه کودک سیما) به مرحوم سبزواری معرفی شدم و مستند را ساختم. این مستند در چند جشنواره پذیرفته شد و بعد از فوت وی چندبار از شبکههای آموزش، پویا و جام جم پخش شد. هنوز راشهای زیادی از ایشان دارم که شاید یک روزی یک کار عمیقتر درباره مرحوم سبزواری بسازم؛ مستندی که دوران مبارزه و تجربیات انقلابی شان را عمیق و کامل نشان دهد...
کار بعدی ام یک مستند علمی-آموزشی بود با موضوع «مقایسه چشم انسان با لنز دوربین» که در جشنواره بینالمللی فیلم دانشجویی جایزه گرفت. البته در همان دوره دانشجویی یک ویدئوکلیپ درباره شهدای دانشکده صداوسیما و بیشتر با محوریت زندگی شهید حسن هادی که دستیار شهید آوینی هم بود؛ ساختم که مورد توجه قرار گرفت.
* برویم سر «پوریم»! اصلا چطور شد که به فکر ساخت مستند پوریم افتادید؟
جرقه اصلی «پوریم» وقتی خورد که یک سخنرانی از آقای رائفی پور درباره آن شنیدم. آنجا سؤالات زیادی برایم ایجاد شد و واقعا متعجب بودم که چرا تا به آن روز درباره این واقعه تاریخی هیچ چیزی نشنیده بودم. درباره اینکه هزاران هزار ایرانی با توطئه «مردخای» وزیر یهودی و «استر» معشوقه یهودی خشایارشاه کشته شدهاند و ما چیزی از آن نمیدانیم. این سؤالات باعث شد تحقیق درباره ماجرای پوریم را شروع کنم. البته در طول تحقیق متوجه شدم که پوریم هیچ ربطی به سیزده به در ندارد. و جشنی است که در 15 ماه آذار یا همان اوایل اسفند توسط یهودیان به خاطر کشته شدن هزاران ایرانی برگزار میشود.
تحقیقاتم یکسال و نیم طول کشید. در این مدت به یک نتیجه قطعی رسیدم و آن اینکه یهودیان ایران کاملا با یک نگاه مذهبی و شکرگزارانه این جشن را برگزار میکنند اما صهیونیستها با یک نگاه کاملا سیاسی و جنگ محور به پوریم میپردازند. یعنی جشن آنها این پیام را دارد که اگر ما ایرانیها را نکشیم آنها ما را میکشند، پس ما باید زودتر آنها را نابود کنیم.
البته خیلی از کارشناسان جهان به اصل و مبنای این جشن نقد دارند؛ حتی یکی از اساتید کالیفرنیایی که اینترنتی با او مصاحبه کردیم به این مسئله اشاره مستقیم کرد که مبنای جشن پوریم رساله «استر» است که در آن هیچ اشارهای به خدا وجود ندارد و در آن فقط از یک منظر قومی و نژادی به واقعه کشتار ایرانیان نگاه شده است. اساتید کالیفرنیایی که از طریق اسکایپ با آنها مصاحبه کردیم چندین مقاله در نقد موضع صهیونیستها نسبت به پوریم نوشته و چاپ کرده بودند.
* کاملا مشخص است که در مستند خواسته اید نظرات مختلف، آن هم با گرایشهای سیاسی متفاوت نسبت به پوریم بیان شود؟
بله! واقعا سعی کردم از زوایای مختلف و از دیدگاه آدمهای متفاوت به پوریم نگاه کنم. برای همین در این مستند با کارشناسان مذهبی، تاریخی و سیاسی حتی با تعدادی از بزرگان انجمن کلیمیان ایران مثل خاخام لالهزار مصاحبه کردم. یعنی در مستند ما مصاحبه با آقایان فرشید ابراهیمی (اسطورهشناس)، فریدون جنیدی (پژوهشگر زبانهای باستانی)، روزبه زرینکوب (پژوهشگر تاریخ)، شروین وکیلی (پژوهشگر تاریخ)، شمسالدین رحمانی (یهود و صهیونیسم شناس)، علیرضا سلطان شاهی (رئیسمرکز مطالعات فلسطین) وجود دارد که هرکدام با یک زاویه نگاه متفاوت به جشن پوریم نگاه میکنند.
ببینید من اول فقط میخواستم در این مستند بگویم که مردم! یک واقعهای در تاریخ اتفاق افتاده که یکجور هلوکاست ایرانیان است و شما از آن خبر ندارید. اما در مرحله بعد آداب و رسوم و چگونگی برگزاری این جشن در بین یهودیان ایرانی و تفاوتش با جشن صهیونیستها هم برایم مهم شد. به ویژه اینکه تعدادی از یهودیان مذهبی ایرانی رسما میگفتند که ما اصلا صهیونیستها را قبول نداریم و آنها به انحراف رفتهاند.
بعد در مرحله سوم بررسی ادعاهای تاریخی و مواضع سیاسی امروز صهیونیستها درباره پوریم برایم مهم شد و این طوری «پوریم» یک مستند جامعی از آب در آمد که همه این سؤالات را پاسخ میدهد.
* نسخه نهایی که آماده شد اول کجا مستند را اکران کردید؟
اول با مریم طالبی که تدوین کار را انجام میداد، یک مستند 40 دقیقهای درآوردیم ولی بعد دیدم انگار نتوانستهام همه حرفهایم را بزنم و میزان زیادی هم راش در اختیار داشتم. برای همین دوباره نشستیم سرکار و یک کار 54 دقیقهای درآوردیم که شد نسخه نهایی این فیلم. واقعا خانم طالبی سر این کار خیلی زحمت کشید.
کار که آماده شد یک اکران خصوصی در خانه مستند داشتیم که آقای ابراهیم حاتمیکیا آمدند و کار را دیدند. خیلی تشویقم کردند و گفتند با این مستند ما را در موضع حمله نسبت به دشمن قراردادی به جای موضع تدافعی. البته بعد از آن پوریم را برای چند تا جشنواره فرستادم که هیچ کدامشان آن را نپذیرفتند! حالا خدا را شکر صداوسیما از کار استقبال کرد و شبکه مستند داوطلب پخش آن شد.
* به نظرتان کار خانمهای مستندساز انقلابی نسبت به آقایان مستندساز انقلابی چه تفاوتی دارد؟
به نظرم در تکنیک و ساختار که جنسیت نقشی در ساخت مستند ندارد. اما خانمها شاید سختی بیشتری باید برای ساخت اثرشان تحمل کنند. چون اعتماد به خانمهای مستندساز کمتر است و پیدا کردن تهیهکننده و قانع کردن سازمانها و نهادها برای هزینه کردن و بودجه دادن به طرح یک خانم سختتر انجام میشود.
البته الان اوضاع خیلی بهتر شده. چند سال پیش که خیلی سختتر میتوانستیم بودجه برای کارها بگیریم. من واقعا این را میبینم که خانمهای مستندساز انقلابی که میخواهند کار اولشان را بسازند، باوجودی که طرح و موضوعشان خیلی خوب و بکر است اما نمیتوانند تهیهکننده پیدا کنند. حالا من به خاطر ساخت چند اثر دیده شده دیگر اینقدر شاید مشکل نداشته باشم، اما این را میدانم که خانمها با شرایط سخت تری روبرو هستند.
* کار بعدیتان چیست؟
الان مشغول تحقیق روی یک موضوع تاریخی هستم. البته طرح یک کار درباره پوشش و حجاب را هم با یک رویکرد کاملا بکر و متفاوت به خانه مستند دادهام که خبری از بودجه و پیگیری از طرف آنها نشده.
انوشه میرمرعشی