شعر
...چرا؟
علیرضا چخماقی
ای جماعت! از حق بیزارید چرا؟
اهل هر آشفته بازارید چرا؟
ای که آزادی بود همزادتان
در هوای نفس، گرفتارید چرا؟
دست دشمن را نمیبینید به کار؟
بذر کین و فتنه میکارید چرا؟
نقد دولت به، که آید بر زبان
منتقد را لال، دوست دارید چرا؟
گر دلیلی هست شما را، رو کنید
حرف بیربط، بر زبان آرید چرا؟
گر ادب دارید و علم و معرفت
نقد خود را، تاب نمیآرید چرا؟
گر کسی طعنه زند، بر دشمنان
زان سخن، زار و نزارید چرا؟
اعتماد بر دشمنان، باشد خطا
سودتان پیشکش، زیانکارید چرا؟
زان که سیارست، نخواهید ماندگی
حرف حق را، تلخ پندارید چرا؟
تا که میثم، دار خود دارد به دوش
از چه میلرزید و ترس دارید چرا؟