kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۷۲۷۰
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۳۹۶ - ۱۹:۴۵
دیدگاه اساتید

«آتش به اختیارِ» ایرانیان در دهکده‌ جهانی


از موقعی که سیستم فئودالیته به دلیل ارتجاعی بودن زیسته غرب، خود را در نظام وستفالیا بازاندیشی کرد و قریب به سیصد سال مناطق مختلف جهان را با استیلایی شبه مدنی روبرو ساخته بود و تا تشکیل نظام امنیت دسته جمعی، جامعه ملل و متعاقبا تا سیستم ابداعی روزولت یعنی همان«big brothers‌» ( برادران بزرگ‌تر)‌؛ سازمان ملل، دوران جنگ سرد، نظام دوقطبی و تا نظم نوین جهانی و نیز تا نظریات هانتینگتن و فوکویاما در مدیریت جهانی، انسان‌های آزادیخواه و واحد‌های سیاسی مستقل چه رنج‌ها که نکشیدند‌؛ چه حقارت‌ها که تحمل نکردند؛ چه کاپیتولاسیون‌ها و چه حق توحش‌ها که ندادند؛ چه تحریم‌ها، چه جنگ‌ها و چه تجاوزها که متحمل نشده در این دهکده جهانی که بجز اندک جوامعی، جملگی در برابر خدایگانی و فرعونیتِ آمریکا و شوروی تمکین کردند و...
..... موشک‌هایی که چند شب قبل به مقر تروریست‌ها شلیک شد به نظر می‌رسد توانسته باشد سیر تطوّری امنیت را تغییر داده و فراتر از پارادایم‌های موجود در نظام جهانی شناسایی شود؛ با این گزاره مقدماتی، می‌شود گفت موشک‌های شلیک شده به واقع، فقط حامل کلاهک‌ها و یا سرهای جنگی نبودند‌؛ زیرا این شلیک‌ها تقدّم اندیشه بر عمل و مهندسی انفجار بود‌؛ نفسِ شلیک و هویت انگیزاننده آن با وجود اتوریته نظام سلطه حائز اهمیت است؛ زیرا، موشک‌های ایرانیان، آتش به اختیار بود‌؛ شلیک کرد اما بی‌اذن خدایگانِ نظام سلطه! و من، با این دلیل، سرِجنگی موشک را در برابر سرِ اندیشگانی موشک‌های رها شده، هیچ می‌دانم‌؛ معلوم است که عملیاتِ لیله القدر سپاه، ارزش راهبردیِ نظامی داشته و در ضمن‌اش خاطر‌نشان می‌کند که بازی‌های ترقه‌گونه در ام‌القرای جهانِ انقلابی هزینه‌هایی غیر قابل تصور دارد‌؛ تصورش موجب تصدیق بود که نفوذ چریکی در تهران مثل بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان امری خارق‌العاده نیست و صد البته پیامدهایی گزاف برای گروهک‌ها یا کشورهای حامی دارد و حتی معلوم است که ایرانیان یادآوری می‌کنند که دوره بزن دررویی گذشته است اما اصلا این همه ماجرا نیست! عمق ماجرا این است که این آتش، به«‌اختیار» بود و اعتنایی به ساختارهای غیر‌عادلانه نظام سلطه ندارد؛ چه، ایرانیان وقتی دیدند که ماکروفیزیک قدرت، اداره جهان را با استانداردهای خود به نظامی از سلطه و تبعیض تبدیل کرده و وقتی ایرانی به رأی‌العین می‌بیند که نظام سلطه جهانی؛ شورای امنیت، سازمان ملل و همه موسسات به اصطلاح جهانی و به اصطلاح جهانشمول را به مثابه ابزار تصرف کرده به خدمت می‌گیرد و با مدیران صنایع تولید ترور، رقص شمشیر را بر پرده نمایش جهانی می‌برد؛ با توجه به این فهرست‌های مطوّل از بد عهدی حکمرانان بی‌صلاحیت نظام سلطه، به خوبی معلوم است که اختلالی عظیم، پیچیده و چند وجهی مابین اداره جهان و تأمین کرامت انسان و آزادیخواهی، پیشامد کرده لذا اینجاست که هویت اسلامی - ایرانی با گذار از جهانِ امنیتی شده ذیل پارادایم‌های ارتجاعی سلطه‌گرانه و فرا نو، تفسیری جدید از آتش به اختیار را در این دهکده جهانی در تراز یک ملت و تمدن بزرگ به رُخ کشیده و آن را به عنوان یک مدل عالمانه، خردمندانه و البته انقلابی و رهایی‌بخش به نام تمدن ایرانی به ثبت رساند.
با این وصف، آتش به اختیار ایرانی در دهکده جهانی، برداشتی اجتهادی - سیاسی از سطح و ورژن جدید و متکامل‌تر از نظریه آتش به اختیار طرح‌شده در جبهه نیروهای مردم‌نهاد انقلاب اسلامی است؛ در جبهه داخلی آتش به اختیار در ذیل نظام اسلامی معنا می‌یابد زیرا افسران انقلابی، مسئول ترمیم کسلی‌ها، فشلی‌ها و اختلال‌ها‌یی هستند که کارگزاران در رفع آن کوشا نیستند اما ارتقای نظریه آتش به اختیار به سطح بین‌المللی ناظر بر فقدان مشروعیت در حاکمیت جهانی است و در اینجا آتش به اختیار با عنصر«اختیار» ملازمه دارد؛ یعنی چون هویت ملی و تمدنی ایرانیان در برخی اوقات از سوی حاکمیت جهانی نادیده انگاشته می‌شود؛ هویت تمدنی ما با اختیار و اراده معطوف به قدرت، بی‌اذن کدخدایان خودخوانده جهانی عمل خواهد کرد لذا، آتش به اختیار در اینجا «آتش به گرا» است‌؛ قطب‌نما و گرا در اینجا نه ضوابط نظام جهانی که«گرای» انقلاب اسلامی است؛ از این رو آتش به اختیاردر این سطح بیشتر در دستان کارگزاران دیپلماسی و دفاع فراملی است که بهنگام از عنصر اختیار منبعث از ظرفیت هویت ملی در سطح فرا ملی استفاده می‌کند‌؛ الگوی جدیدی که منطقه و شاید هم جهان را از حیث اندیشه امنیت در آستانه دوران گذار به وضع جدید امنیتی سوق داده که می‌توان از آن به گذار از الگوی قدیمی و ارتجاعی مرکز و پیرامون یاد کرد؛ تا کنون آمریکا - مرکزی و اروپا - مرکزی به صورتی یکسویه به تعریف مؤلفه‌های امنیت و ضد امنیت در سپهر جهانی پرداخته و «ثبات» و «بی‌ثباتی» را با توجه به استانداردهای تدوین‌شده خود معنا می‌بخشیدند‌؛ اما با شلیک موشک‌های اخیر، جمهوری اسلامی ایران که بی‌اعتنا‌ به نظم سلطه صورت پذیرفت، موجد گفتمانی جدید توأم با مفصل‌های نو از نظام ایمنی‌ها و نا امنی‌ها گردید و مهم‌تر از همه بازیگران راهبردی جهان را هم به تمکین از خویش وادار کرده و خود به منبع و ملاک مشروعیت در معنا‌بخشی به «تعریف امنیت» و حصول به آن تبدیل شد؛ از این رو است که به نظر می‌رسد کم و زیاد تلفات تروریست‌ها و تخمین‌ها در‌باره شناسه‌های فنی و تکنیکی موشک‌ها در نسبت سرِ اندیشگی و رهایی‌بخشیِ موشک‌ها؛ داده‌ها و دستاوردهایی کوچک و فرعی‌اند؛ گو اینکه اگر تا دیروز سخن از جنگ‌های نیابتی بوده و نیز خواهد بود اما اقدام اخیر؛ از حیث اندیشه و عمل، ایرانیان را رأساً به عنوان یک قدرت فراملی و چه‌بسا فرامنطقه‌ای به رسمیت شناخت؛ کاری که در شرایط عادی با ده‌ها مانع ساختاری و هویتی در داخل و خارج همراه بوده است.
تبدیل شدن خبر حمله به پارلمان ایران به خبرِ یک جهان و نیز قرار گرفتن حمله تلافی‌جویانه ایرانیان در صدر اخبار جهان به نظر می‌رسد با نوعی توجهات و الطاف خفیه الهی همراه باشد؛ از سویی فرماندهی این عملیات نیز که بر عهده سپاه پاسداران بود نه صرفاً از این رو است که مسئول موشک‌های راهبردی در کشور بر دوش این نهاد است و اوست که صاحب شهرهای موشکی است بلکه به نظر می‌رسد سپاه به نمایندگی از ایرانیان و بر اساس تکالیف قانون اساسی با شلیک‌های اخیر، امنیت پایدار برای دستاوردهای انقلاب اسلامی را تا اعماق منطقه و جهان بسط داده است؛ یعنی همین زمینه و موضوعی که سبب هم‌جبهگی و ائتلاف اهالی سیاست در جناح‌های مختلف و حتی سبب خوشامد و تکریم برخی ناراضیان ایرانی مقیم خارج از کشور گردید؛ به دیگر سخن ائتلاف گروه‌های سیاسی داخلی و برخی ناراضیان مقیم خارج از اقدام راهبردی سپاه، از قضا نشان داد که این هم‌صدایی‌ها و هم‌افزایی‌های ایران‌دوستان، هرگز، فقط و فقط برای موشک‌پرانی یا دلبستگی به صِرف جنگجویی نبوده بلکه به نظر می‌رسد دالّ مرکزی این خوشحالی‌ها به خاطر سرِ غیر جنگی موشک‌ها! بوده و آن همانا ضرورت احترام جهان به فرهنگ، تاریخ و تمدن اسلامی - ایرانی است و چه شگفت‌آور است هنگامی که همه متخصصین جنگ‌های روانی و حتی برخی سیاستمداران کم‌‌هوش وطنی به جای «دشمن‌ترسی» ، «سپاه‌ترسی» را در دستور کار خود قرار داده بودند؛ این نیروی عمیقاً ملی، سبب آزاد‌سازی استعدادها و امکان‌های هویت ملی در بین تمامی ایرانیان شده است؛ کاری که دستگاه دیپلماسی و کادر سیاست خارجی ایران باید از آن به تولید، تدوین و تألیف کارویژه‌های مختلف و متنوع و کارامدی در منطقه و جهان بپردازد.
در پایان چقدر خوب است برخی جوانان انقلابی و صاحب سلیقه با شبیه‌سازی حمله به برج‌های دو‌قلو (در فرض توطئه نبودنش) و پارلمان و حرم امام خمینی (ره‌) در آمریکا و ایران و نیز متعاقبا نوع واکنش‌های دیوانه‌وار بوش، پنتاگون، CIA در حملات به افغانستان و نقطه‌زنی‌های خردمندانه و جوانمردانه سپاه پر افتخار و ملی را با سمبل‌ها و نمادهای دلچسب به مقایسه بنشینند تا کیفیت جنگ‌های تجاوزکارانه جنگ جویان آمریکا و نیز نوع دفاع مشروع و فضیلت‌مندانه ایرانیان بیش از گذشته نمایان شود.
دکتر مجتبی زارعی- عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس