واقعیت؛ آنچه هست آنچه میگویند(نگاه)
محمدهادی صحرایی
هوا گرم است و روزهداری در این هوای طاقت فرسا نوعی از جهاد است و تمرین بندگی و جوانمردی. اگرچه روزه داری در هوای سوزان برای جوانمردان و بندگان صالح خدا امتحان معمولی است ولی همین امتحان ساده برای بسیاری سخت است و مشکل. و در اینجاست که فرق بین بندگان صالح و مطیع با سایرین مشخص میگردد. هرچه امتحان سختتر شود عیار بندگی بیشتر نمایان میگردد و بندگان واقعی از داعیان متمایز میگردند. آیات مکرر قرآن بر این سنت خدا تأکید میکند که «مردم خیال میکنند که چون گفتند ایمان آورده ایم آنها را امتحان نمیکنیم؟» و خدا امتحان میکند تا دروغگو از راستگو شناخته شود و منافق از مؤمن. واقعیت آن است که عذاب خدا برای کسانی است که از آزمایشها موفق بیرون نیامده و فرصتها را سوزانده باشند و شاید از آن بدتر آن است که در راه فهم دین خدا اعوجاج کنند.
هوا بسیار گرمتر و طاقت فرساتر است برای روزه دارانی که علاوه بر روزه، مبارزه هم میکنند. مبارزه نه، بهتر آن است که گفته شود مقاومت میکنند. چون برای جنگ با دیو سرتاپا مسلح، نه سلاح کاری دارند و نه رمقی در تن. تنها امیدشان به خداست و وعده او که فرمود «پیروزی مؤمنین بر خدا فرض است.»حدود سه سال است که مسلمانان مظلوم یمن شبانه روز و در ماه حرام و غیرحرام، مقاومت میکنند و الگوی خود را نیز سیدالشهدا میدانند و مبارزه و مقاومت را تنها راه رهایی یافتهاند. زیر موشکباران با تکه نانی سحری میخورند و زیر سقفهای نیمه افتاده با کاسهای آب افطار میکنند. یمن در محاصره عربهای سعودی این موجودات عاری از درک و شعور - است با وبا بر سر جان گرفتن مردم بیگناه یمن مسابقه میدهند. در بحرین هم گروهی که ابتداییترین حق خود را میخواهند توسط دولت دست نشانده خود و باز هم با کمک عربهای بدوی سعودی، به بدترین وجه سرکوب میشوند.
در میانمار و افغانستان و فلسطین و عراق و شام و نیجریه هم همینگونه است. گروهی خدایان دروغین را سجده نکردهاند و گفتهاند خدای ما یکتاست و پس از آن به انواع بلایا مبتلا شدهاند ولی با استقامتی ستودنی ایستادهاند. در قطر نیز خبرهایی است. گروهی از اینان نخواستهاند در همه جنایات همداستان جنایتکاران باشند و پس از این مغضوب و مبغوض قبیله سعودی شدهاند و باز هم استقامت میکنند. در عراق و شام نیز که معرکه دیگری برپاست. گروهی مجاهد حق پا بر خرخره صهیون نهادهاند و فرزندان چموشش را به خاک ذلت نشاندهاند. در سراسر جهان همین حکایت ظالم و مظلوم است و جهان میبیند که دنیای مستکبر با سلطه شیطانی چه بر سر خداپرستان و آزادگان میآورد. در لندن، برجی با ساکنان مسلمانانش در آتش میسوزند و کسی دم برنمی آورد که دولت انگلیس اگر مقداری از هزینه جنگ عراق و افغانستان را برای خرید تجهیزات آتش نشانی میپرداخت اکنون شهروندانش جزغاله نمیشدند. گویی آن کمپینهای کذایی و فعالان دنیای مجازی فقط برای ایران و پلاسکوی تهران بدون مرزند و اهل لایک.
هوا هنوز گرم است و خبرهای داغ در راه. در دنیا غلغلهای است از راست و دروغ و کسانی که کارشان معرکه گیری و آمیختن دوغ و دوشاب است و گویی مأموریتشان فقط هزینه تراشی و انحراف افکار عمومی است. با بازی با کلمات و تفسیرهای من درآوردی. به قول بزرگان، بیگانگان زیرک میگویند و این آشنایان خام میپذیرند و بازگو میکنند. زمانی که گاوشیرده شیطان، فتنه گری میکند و پول پلشتی در جهان را میپراکند و کدخدای رسوا و نامتعادل، نادرستی میکند و برجام نفس بریده را نفس میگیرد و با وقاحت تمام، لگد به اعتماد ساده لوحان یک دنده میزند، عدهای که برجام کاغذی را به مردم تحمیل کردند به جای پاسخگویی و پرداختن به دسته گل خود، بحث عوض میکنند و سخنان انحرافی میزنند.
نسل دوم تحریمهای پسابرجامی آمریکا علیه ایران شروع شد. تحریمهایی که مادر تحریمها و شاملتر و کاملتر از قبل برجامی هاست که برای بعد از انتخابات ذخیره شده بود. با این حال به جای تقلای دولت برای دفاع از حقوق شهروندی و مردم ایران و انتقام از شیطان، مردم میبینند که مکرر پوشههای انحرافی باز میشود و دولتی که باید مجری باشد، نظریه پردازی میکند. گویی عادت برخی از آنهاست که در تنگنای پرسشها و مطالبات، یا توهین کنند و یا شبههای دیگر بپراکنند. اسلام رحمانی و اسلام انقلابی و ... کم بود که امسال وزیر بهداشتی که به فرماندار، بیشعور میگوید و به خبرنگار توهین میکند، مدعی کمرنگ شدن اخلاق میشود و با آسمان ریسمانی که معمولشان است از «نوفرقانیسم» یاد میکند و در روزهای اخیر رئیس دولت راستگویان که از کار مردم فارغ شده است، از اصلاح لحن!!! حتی با دشمنان یاد میکند.
ایکاش در این سخنرانی به همین اصلاح لحن پرداخته میشد و مردم را در دوگانه حرف و عمل دولت رها میکردند و با اعتقادات آنان کاری نداشتند ولی چه میشود که روحانی با استناد به سه کلمه «لِمنْ وَلَّيْتُمُوهُ أَمْرَکُم» از خطبه 92 نهج البلاغه، مدعی میشود که «امیرالمؤمنین مبنای ولایت و حکومت را نظر و انتخاب مردم میداند.» این سخنان و استنتاج از آن اگرچه در جمع غیرتخصصی، ناصواب و صدورش از رئیس جمهور بعید بود ولی پاسخش را شاید بتوان در کتابهای معارف دوره راهنمایی و متوسطه جستوجو نمود. اگر بنابر فرض رئیس جمهور که روحانی نیز هست و تحصیلاتی دانشگاهی نیز دارد، مبنای حکومت در منظر امیرالمؤمنین انتخاب مردم میبود، چه احتیاجی به غدیر بود؟ چه لزومی داشت حضرت زهرا سلام الله علیها شبهای بعد از سقیفه، به همراه علی و حسنین علیهم السلام به در خانه انصار و مهاجر برود و عهد با رسول را به یادشان آورد؟ چه لزومی داشت که طی 25 سال، هرگاه که فرصتی مییافت به بدعت ایجاد شده اشاره کند؟ چه لزومی داشت سالهای کوتاه حکومتش را برای جهاد با معاویه بگذارد؟
امام حسن علیه السلام چرا درصدد جهاد با معاویه برآمد و پس از عهد شکنی دوستان سست عنصر، به عهدنامهای بسنده کرد؟ اصلاً چرا سیدالشهداء قیام کرد و با آن وضعیت اسفبار به شهادت رسید؟ و .... متأسفانه باید گفت آن سخن با فقه و تاریخ شیعه همخوانی ندارد و نمیشود سپهر بلند اندیشه اسلام ناب را با بال بیپر و بیرمق تفکرغربی و واژگان عاریتی پیمود؟ ولایت مشروعیتش از جانب خداست و پذیرشش از جانب مردم مثل نماز و روزه، واجب است و مقبولیت تنها انجام واجب توسط امت و سپردن اداره امور ظاهری جامعه به دست ولی است. امامت منصوب خداست نه نماینده و منتخب امت. به دیگر سخن، امیرالمؤمنین در همان 25 سال دوری از حکومت، ولیِّ مشروعی بود که مورد غفلت مردم بود و پس از خلیفه سوم و اقبال مردم، واجب متروک 25 ساله احیاء و محقق شد و بود و نبود مقبولیت لطمهای به مشروعیت نمیزند. از سوی دیگر چه بسا حاکمانی که با فریب، رأی مردم بگیرند و مشروعیتی نداشته باشند. حال این کجا و آن سخن مضطرب کجا؟
متأسفانه در همین ایام سخن دیگری در مورد صلح امام حسن نیز گفته شد که آن نیز بنیهای علمی نداشت. امام حسن علیه السلام در دورهای با معاویه تن به صلح داد که مؤمنین در دوره ضعف و رخوت بودند و معاویه در عمق رذالت و پستی. امام برای حفظ اسلام و مؤمنین معدود، چارهای جز صلح نداشت و از سوی دیگر صلح نامه امام، سندی تاریخی و هوشمندانه بود که چهره بنی امیه و نفاق دشمنان اهل بیت را تا ابد نمایاند. آن شرایط، آن صلح و آن سند معقول کجا و مصادره به مطلوب زورکی کجا؟ امروز ایران در دوره بدر و خیبر است و سرپنجه هایش را تا حلقوم اسرائیل رسانده و دشمنان مکرر، معترف به شکست تحریمها بودند و برجام تحمیلی چیزی جز به بند کشیدن علم و قدرت ایرانی و تبدیل فرصت به تهدید نبود. مخصوصاً زمانی که تا خیمه شیطان راهی نمانده بود.