هشدارکاشاني به مصدق
کودتا در راه است
ردپاي 60 سال خيانت و جنايت 2552
روايتي مستند از دخالتها و جنايات آمريکا در ايران 1392-1332
عوامل ايراني سازمان سيا نيز دسته هاي متعددي را اجير کردند و در روز 26 مرداد با سر دادن شعارهاي حزب توده، عليه شاه تظاهرات کردند. اين جمعيت تودهاي قلابي که عصر روز قبل مبلغ پنجاه هزار دلار دستمزد آنها توسط يکي از مأموران سازمان سيا پرداخت شده بود، وظيفه داشتند با ايجاد بيم و هراس از خطر به قدرت رسيدن تودهايها، موقعيت زاهدي را تقويت کنند. طولي نکشيد که اعضاي واقعي حزب توده، بيخبر از نقش سيا در ايجاد اين تظاهرات و هدف آنها، به صفوف تظاهرکنندگان پيوستند و با آنان همآواز شدند. آنها مجسمههاي شاه و پدرش را نيز پايين کشيدند. اين تظاهرات روز بعد نيز ادامه يافت. هندرسون (سفير آمريکا) در ملاقات با دکتر مصدق، ضمن ابراز نگراني در مورد تهديداتي که عليه جان آمريکائيان شده بود، از دکتر مصدق خواست که تظاهرکنندگان را پراکنده سازد. دکتر مصدق نيز با درخواست سفير آمريکا موافقت کرده، هرگونه تظاهراتي را ممنوع اعلام کرد. سران حزب توده نيز اعضاي خود را از خيابانهاي تهران فراخواندند. 68
پس از آن که جلسهاي با حضور کرميت روزولت، جورج کارول، سرلشکر فضلالله زاهدي، اردشير زاهدي، سرلشکر گيلانشاه، برادران رشيديان و سرهنگ فرزانگان، در شب هنگام 26 مرداد در مجموعه سفارت آمريکا تشکيل شد ،تصميم گرفته شد که در روز 28 مرداد بايد وارد عمل شد.69
سرهنگ زند کريمي نيز که در روز 25 مرداد جزو عناصر کودتاچي دستگير شده بود، در بازجويي گفته بود :
" من رئيس ستاد کودتا بودم و به اتفاق سرهنگ حسن اخوي، سرتيپ نادر باتمانقليچ، سرهنگ عباس فرزانگان و يک سرهنگ آمريکايي به نام" ميد" در سفارت آمريکا بهطور منظم درباره طرح اجراي کودتا جلسه داشتيم." 70
در اجراي طرح فوق بود که هندرسون (سفير آمريکا) از مصدق خواست که براي تأمين امنيت آمريکاييان و پراکنده کردن تظاهرکنندگان، از قواي پليس استفاده کند.71 مصدق نيز فوراً با تلفن به رئيس شهرباني دستور داد که اقدامات لازم براي حمايت از اتباع آمريکا بعمل آيد . 72
در واقع ، روزولت رئيس جمهور آمريکا ، هندرسون را مأمور کرده بود تا مصدق را از تانکهاي روسي بترساند و اولتيماتوم داده بود که اگر جلوي مخالفت مردم با آمريکائيها گرفته نشود، دولت آمريکا تمام وابستگان خود را از ايران فرا خواهد خواند. اين نقشه سبب شد که دولت انجام هر گونه تجمع را ممنوع کند و در واقع طرفداران خود را از خيابانها جمع کرده و زمينه را براي انجام کودتا فراهم سازد. 73
بالاخره آيتالله کاشاني، طي نامهاي تاريخي، در روز 27 مرداد 1332 خطر کودتاي قريبالوقوع را اينطور به دکتر مصدق گوشزد ميکند:
"عرض ميشود اگرچه امکاني براي عرايضم نمانده، ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام، بالاتر از احساسات شخصي است و عليرغم غرضورزيها و بوق و کرناهاي تبليغات شما، خودتان بهتر از هرکسي ميدانيد که هم و غمم در نگهداري دولت جنابعالي است که خودتان به بقاي آن مايل نيستيد. از تجربيات روي کار آمدن قوام و لجبازيهاي اخير بر من مسلّم است که ميخواهيد مانند سيام تير کذايي، يک بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. حرف اينجانب را درخصوص اصرار در عدم اجراي رفراندم نشنيديد! خانهام را سنگ باران و ياران و فرزندانم را زنداني فرموديد و مجلس را که ترس داشتيد شما را ببرد، بستيد و حالا نه مجلس است و نه تکيهگاهي براي ملت گذاشتهايد. زاهدي را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگه داشته بودم، خارج کرديد و حالا همانطوري که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتاست. اگر نقشه شما نيست که مانند سيام تير عقبنشيني کنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد! و اگر واقعاً با ديپلماسي نميخواهيد کنار برويد، اين نامه من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود که من شما را با تمام بديهاي خصوصيتان نسبت به خودم، از وقوع حتمي يک کودتا بهوسيله زاهدي که مطابق نقشه خود شماست، آگاه کردم که فردا جاي هيچگونه عذر موجهي نباشد."
ايام به کام باد – سيد ابوالقاسم کاشاني
دکتر مصدق در پاسخ نامه آيتالله کاشاني نوشت:
"مرقومه حضرت آقا بهوسيله آقا حسن آقا سالمي زيارت شد. اينجانب مستظهر به پشتيباني ملت هستم. والسلام. دکتر محمد مصدق" 74
البته غير از آيتالله کاشاني، از کانالهاي ديگري نيز در روز 27 مرداد به دکتر مصدق در مورد کودتاي روز بعد هشدار داده شده بود. در يکي از اسناد "سرّي" وزارت خارجه انگليس به تاريخ دوم سپتامبر 1953 (يازدهم شهريور 1332) چنين آمده است:
"در روز هجدهم آگوست (27 مرداد) رهبران حزب توده به مصدق هشدار دادند که کودتاي دومي براي سرنگوني حکومت او در حال تدارک است". 75
روز 28 مرداد، سرتيپ محمد دفتري (برادرزاده بد سابقه دکتر مصدق و فرمانده گارد گمرک) نزد نخستوزير ميرود و درخواست ميکند که به رياست شهرباني منصوب شود تا نظم را در شهر برقرار نمايد ! ساعت ده بامداد، مصدق به سرتيپ رياحي تلفن ميزند و از او ميخواهد سرتيپ دفتري را به جاي سرتيپ مدبر، به رياست شهرباني منصوب کند. اما در برابر اعتراض سرتيپ رياحي که به دفتري ابراز عدم اعتماد ميکند، دکتر مصدق ميگويد که به دفتري اعتماد کامل دارد. اين در حالي بود که بازپرس فرمانداري نظامي، پس از شکست کودتاي 25 مرداد، دستور دستگيري دفتري را به اتهام همدستي با کودتاچيان صادر کرد ولي دکتر مصدق اين اتهام را شايعه مخالفان براي تضعيف دولت عنوان کرد ! 76
هنگامي که کيانوري با تلفن به دکتر مصدق، تعدادي از عناصر اصلي توطئهگر از جمله سرتيپ دفتري را معرفي ميکند، دکتر مصدق در پاسخ به او ميگويد: "نگراني شما بيش از اندازه است. آنها کاري از پيش نخواهند برد. من به سرتيپ دفتري اعتماد کامل دارم. او به من خيانت نخواهد کرد."77
جلال متيني در کتاب خود از قول موحد در مورد انتصاب دفتري به رياست شهرباني مي نويسد :
" به گمان ما ، مصدق گول نخورده بود . او به خوبي مي دانست که پسر عمو [برادر زاده]ي او با کودتاگران همدست بوده است . او دفتري را از سوي خود درست به همان کاري که کودتاگران نامزدش کرده بودند ، گماشت تا نوعي احساس [مديون بودن] اخلاقي در او ايجاد کند. با اظهار اعتماد به او ، در حقيقت مي خواست بگويد شما قوم و خويش نزديک من هستيد و بايد هواي مرا داشته باشيد ." 78
آن روز، سرتيپ دفتري رئيس شهرباني کل کشور ميشود، حال آن که از سرلشکر زاهدي هم يک حکم رياست شهرباني در جيب خود داشت. وي پس از تصدي رياست شهرباني، طبق قرار قبلي با کودتاگران، به مأموران شهرباني دستور ميدهد که از جمعيت اوباش تظاهرکننده، حمايت کنند. 79 سرتيپ دفتري در مقام رياست شهرباني، بلافاصله نيروهاي خود را به مقابله با نيروهاي دولتي وادار کرد. توزيع عکسهاي محمدرضا شاه در محلههاي شهر تهران، دادن شعارهاي ضد دولتي، دعوت از نيروهاي ارتشي براي پيوستن به هواداران شاه و تشويق اين نيروها براي حمله به منزل دکتر مصدق، از اقدامات وي در روز 28 مرداد بود که در پيروزي کودتاچيان تأثير بسيار گذاشت.80 عليرغم همه مسائل فوق، دکتر مصدق در روز 28 مرداد، نه از طريق راديو درخواست کمک و خنثي کردن کودتا را ميکند و نه دستوري براي سرکوبي کودتاگران - به بهانه جلوگيري از خونريزي! – ميدهد. در واقع، دکتر مصدق پس از انحلال مجلس، مانند شطرنج بازي بود که براي ماتشدن و پايان بازي، لحظه شماري ميکرد. او ديگر کاري از دستش بر نميآمد. به عبارتي اداره امور از دستش خارج شده بود؛ لذا تمايل داشت به واسطه عامل خارجي از قدرت کنار گذاشته شود تا بهعنوان اسطوره و قهرمان در تاريخ ماندگار شود. 81
مهندس زيرک زاده نيز درباره روز 28 مرداد ميگويد: من هنوز روز 28 مرداد صبح صداي دکتر فاطمي در گوشم طنين انداز است که از پلههاي منزل مصدق پايين ميآمد و ميگفت اين پيرمرد همه ما را به کشتن خواهد داد. 82
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
Research@kayhan.ir