kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۶۰۲۸
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۴
تحلیل هفتادمین دوره جشنواره فیلم کن

همجنس‌گرایی، نژادپرستی و اسرائیل در رقابتی تنگاتنگ!


سعید مستغاثی
وقتی یکشنبه شب دو هفته قبل، پدرو آلمودوار (رئیس هیئت داوران بخش مسابقه اصلی هفتادمین جشنواره فیلم کن) برای جایزه بزرگ هیئت داوران نام فیلم «120 تپش در دقیقه» ساخته فیلمساز مراکشی‌تبار، روبن کامپیلو را قرائت کرد، در واقع یکی از پیش‌بینی‌شده‌ترین اتفاقات هفتاد دوره این جشنواره رخ داد. چراکه تقریبا کمتر کسی در میان کارشناسان و منتقدان و سینماگران حاضر در جشنواره بود که روی جایزه بزرگ هیئت داوران یا نخل طلا برای فیلم یاد شده، اتفاق نظر نداشت. البته نه از آن جهت که فیلم یاد شده، شایسته دریافت این جایزه بود بلکه از نظر ترکیب و رویکرد ایدئولوژیکی که سال‌هاست بر این جشنواره و سایر جشنواره‌های مشابه حکمفرماست.
اما دلیل این اتفاق‌نظر فقط در نظر آوردن رویکرد این نگرش ایدئولوژیک به آثاری درباره تعرضات جنسی یا همجنس‌گرایی و دگرباش بودن، به نظر نمی‌رسید بلکه شاید از آن رو بود که خود آلمودوار همجنس‌گراست. اگر چه سال گذشته نیز جایزه بزرگ هیئت داوران به فیلم همجنس‌گرایانه دیگری به نام «اینجا ته دنیاست» ساخته خاویر دولان تعلق گرفت.
اما فیلم برنده نخل طلا امسال یعنی «مربع» یا «میدان» (Square) ساخته فیلمساز سوئدی روین استلوند نیز به یکی دیگر از دغدغه‌های امروز جامعه غرب می‌پرداخت، همان ماجرای مهاجران و پناهندگان و هشدار خطر آنها که سه سال پیش هم باعث شد تا اتحادیه اروپا و کمپانی ممنتو، سفارش ساخت فیلم «گذشته» را به اصغر فرهادی بدهد.
در فیلم «مربع» یا «میدان» مدیر یک موزه هنرهای مدرن پس از به راه انداختن یک برنامه ویژه به ظاهر خیریه، درگیر حرکات غیرقانونی و غیراخلاقی گروهی از همین مهاجران به ویژه آنها که از سرزمین‌های اسلامی آمده‌اند، شده که تقریبا کل افراد دیگر را هم دربر گرفته به نوعی که کلیت جامعه به اصطلاح مدرن و متمدن غرب به اجتماعی وحشی و بربر تبدیل می‌شود. در واقع استلوند نیز همانند اودیار در فیلم «دیپان» (که در آن جامعه مهاجر مسلمان عامل اصلی بزهکاری‌ها و خلاف‌ها و جرم و جنایت‌های درون جامعه فرانسه شناخته  می‌شدند) و همچنین مثل اصغر فرهادی در فیلم «گذشته» (که مسلمانان هم خانواده‌های فرانسوی را به هم ریخته و هم باعث رخ دادن جرم و جنایت در آنها می‌شوند)، مسلمانان مهاجر را باعث و بانی نابهنجاری‌ها و به‌هم‌ریختگی جامعه غرب دانسته و به غربی‌ها هشدار می‌دهد که از مهاجرانی که کشور و سرزمین‌شان را به هم می‌ریزند، پرهیز نمایند.
می‌توان فیلم فاتح آکین ترک به نام «محو‌شدگی» را نیز در همین راستا به حساب آورد که بازیگر زن آن، دایان کروگر (که نقش اصلی فیلم را نیز برعهده داشت)، نخل طلای بازیگری را دریافت کرد. فیلمی که اساسا حضور مهاجران مسلمان در آلمان را موجب بروز رفتارهای خشونت‌آمیز و تروریستی نشان می‌دهد.
در مقابل آثار درباره مهاجران و بزهکاری‌های آنها، فیلم‌های دیگری از این دست مانند: «آوای دریا» ساخته ونسا رد‌گریو یا «پایان خوش» ساخته میشل هانکه که به نوعی به همدردی با این مهاجران می‌پردازند و غرب را در این مهاجرت‌های ناخواسته مقصر می‌دانند، مورد توجه قرار نگرفت و یا فیلم مجاری «قمر مشتری» ساخته کورنل موندروتسو در مورد یک پناهجوی سوری از شهر حمص که هنگام عبور از مرز مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد.
اما فیلم «120 تپش در دقیقه» که جایزه بزرگ هیئت داوران را دریافت کرد هم درباره جنبشی از همجنس‌گرایان مرد در اوایل دهه 80 میلادی علیه بیماری مرگبار ایدز و اتهام جامعه به آنها مبنی بر عاملیت شیوع این بیماری بود. جایزه بهترین کارگردانی به سوفیا کوپولا و فیلم «اغوا شدگان» وی رسید که باز هم فیلمی درباره تعرضات جنسی و نابهنجاری‌های پس از آن بود. معضلی که بسیاری از موسسات و مراکز اجتماعی در غرب را به واکنش واداشته از جمله گزارش معتبر «نوردیک» دانشگاه استکهلم که رکورد تعرضات جنسی را به کشورهایی نسبت داد که ظاهرا تبعیض جنسیتی (یعنی همان عاملی که از سوی غربی‌ها به عنوان علت تعرضات جنسی عنوان شده) در آنها وجود ندارد و زنان در بالاترین رتبه‌های فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی قرار دارند به نظر می‌رسد حال پس از باطل شدن علتی که برای افزایش افسارگسیخته تعرضات جنسی در غرب ذکر می‌شد (یعنی تبعیض جنسیتی) اینک می‌خواهد جامعه را به علت و به اصطلاح راه‌حل دیگری منحرف سازند که گویا تنها راه‌ گریز از این معضل، روی آوردن به همجنس‌گرایی و جوامع همجنس‌گرایانه است. اینک آثاری همچون «مهتاب» (برنده اسکار بهترین فیلم 2017) و همین «120 تپش در دقیقه» می‌توانند آلترناتیوی برای تئوریسین‌ها و ایدئولوگ‌های غرب باشد تا همچنان تلاش کنند، بشریت را از یک جامعه سالم و انسانی دور سازند.  
 جایزه‌های غافلگیر‌کننده!
اما جایزه‌های فیلم «تو که واقعا هرگز آنجا نبودی» آن‌قدر غیرمنتظره بود که وقتی خواکین فونیکس را برای دریافت نخل طلای بهترین بازیگر مرد به روی صحنه خواندند، به شدت شگفت‌زده شد و با کفش کتانی به روی سن رفت، گویی با توجه به ساختار اکشن و دم‌دستی فیلم، اصلا دریافت چنین جایزه‌ای در مخیله‌اش هم نمی‌گنجیده است!
البته شاهکارهای هیئت داوران به همین یک مورد هم خلاصه نشد و جایزه ویژه‌ای هم که به فیلم «کشتن یک گوزن مقدس» ساخته یورگوس لانتیموس دادند نیز آه از نهاد منتقدان و کارشناسان حاضر در جشنواره بلند کرد. همان منتقدانی که هنگام نمایش فیلم در جشنواره، آن را هو کرده بودند. لانتیموس که دو سال قبل فیلم قابل قبول «لابستر» را در همین جشنواره داشت، امسال چنان فیلم آشفته‌ای ساخته بود که به نظر نمی‌آمد، به هیچ وجه جایی حداقل در یک فستیوال گروه A  سینمایی داشته باشد. اما متاسفانه این فیلم نه تنها در بخش مسابقه اصلی جشنواره جای گرفت که جایزه ویژه هیئت داوران را همراه با فیلم «بی‌عشق» (الکساندر زویاگینتسف) دریافت کرد!
هیئت داوران تاریخ مصرف گذشته یا از راه رسیده!!
به هر حال از هیئت داورانی که اعضایش را چند تاریخ مصرف گذشته به علاوه یک از راه رسیده و دو سه نفر خانه‌زاد این دسته جشنواره‌ها به علاوه یک نفر بی‌ربط تشکیل می‌دادند، بیش از این انتظاری نبود. پدرو آلمودوار به عنوان رئیس هیئت داوران، پس از فیلم «بازگشت» در سال 2006، تقریبا یک دهه است فیلم‌هایش مورد توجه قرار نمی‌گیرند و حتی آخرین فیلمش یعنی «خولیتا» یک شکست تمام‌عیار در کارنامه او به شمار آمد!
بعد از آلمودوار به بازیگری همچون «ویل اسمیت» می‌رسیم که او هم علاوه بر اینکه اساسا بازیگر فیلم‌های به اصطلاح اکشن و عامه‌پسند تجاری به نظر می‌رسد، دورانش نیز به اتمام رسیده و اینک در کمتر فیلم قابل توجهی به بازی گرفته می‌شود. همچنین «جسیکا چاستین» که تقریبا همان موقعیت ویل اسمیت را به خصوص در یکی دو سال اخیر داراست. گابریل یارد، آهنگساز کهنه‌کار فرانسوی‌الاصل نیز اگرچه آثاری مانند «بیمار انگلیسی»، «شهر فرشتگان»، «آقای ریپلی با استعداد»، «1408» و «کلد مانتین» را ساخته اما او نیز چند سالی است که دچار افت کاری شده و دیگر اثر قابل اعتنایی ارائه ننموده است.  
مارن اده (با یک فیلم ضعیف به نام «هر کس دیگر» و یک فیلم متوسط به نام «تونی اردمن») از جمله همان از راه رسیده‌ها محسوب شده و پائولو سورنتینو (که با فیلم «زیبایی بزرگ» مطرح شد و به اسکار و جایزه بافتا و مانند آن هم رسید) و اگنس ژاوی فرانسوی نیز دو سه کارشان در سطح همین جشنواره مطرح شد و پارک چان ووک نیز در واقع کشف جشنواره‌های اروپایی به شمار رفته و دو سه فیلمش نیز در جشنواره‌های نسبتا معتبر آن مانند برلین و کن حضور داشته، اما معروف‌ترین و در واقع اوج کارهایش فیلم «کنیز» در سال گذشته بود که علی رغم تبلیغات فراوان به دلیل همجنس‌گرایانه بودن آن، اما نتوانست حتی در میان نامزدهای اولیه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان نیز حضور داشته باشد. می‌ماند «فن بینگ بینگ» که اصلا یک خواننده و بازیگر تلویزیون چین است!
برویم سر اصل ماجرا....
 اما اصل ماجرای جشنواره کن 2017 نه در سالن دوبوسی این شهر ساحلی، نه در کنفرانس‌های خبری پس از نمایش فیلم‌ها و نه حتی در مراسم اختتامیه‌ای اتفاق افتاد که مونیکا بلوچی (مجری مراسم) مثل یک ربات روی سن آن ایستاده بود و هر از گاهی نامی را می‌خواند و احیانا سؤالی از آلمودوار می‌پرسید که «برنده کیست»؟!
 اصل ماجرا از همان روز افتتاحیه مشخص شد که اصغر فرهادی و دختر جانی دپ، مراسمش را آغاز کردند. (معلوم نیست چرا مراسم افتتاحیه یک جشنواره ظاهرا معتبر و هنری سینمایی باید در سطح دختر یک هنرپیشه هالیوودی که کارنامه‌اش از نقش‌های دست چندم در دو سه فیلم سخیف و ضعیف هالیوودی فراتر نمی‌رود، پایین بیاید! یعنی حتی خود جانی دپ هم این مراسم را در سطح خود ندانسته که در آن حضور یابد!)  
همان هنگام که اصغر فرهادی و لیلی رز دپ در مراسم افتتاحیه در سالن دوبوسی مشغول قرائت سخنرانی آغاز هفتادمین دوره جشنواره کن بودند، «میری رگیو» وزیر فرهنگ و ورزش اسرائیل (که به بال راست نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی معروف است) پس از مانور روی فرش قرمز با لباس منقش به تصویر بیت‌المقدس و قبه الصخره (که همه دوربین‌های عکاسان حاضر را از لبخندهای سوپراستارهای سینمایی مانند سوزان ساراندن و جولین مور و رابین رایت پن و ادرین برودی و... به سوی خود چرخانده بود) آن‌سوتر و در پاویون اختصاصی اسرائیل در کن، مشغول برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی و در واقع افتتاح واقعی هفتادمین جشنواره کن شد و در حالی که اصغر فرهادی با خوش‌خیالی و پَرتی شبه‌روشنفکرانه می‌گفت که «حالا دیگر نوبت زبان سینما و فرهنگ است»، وزیر فرهنگ اسرائیل در مقابل خیل خبرنگاران و عکاسان از گرامیداشت پنجاهمین سالگرد اشغال بیت‌المقدس توسط صهیونیست‌ها سخن می‌گفت.
او در مقابل جمعیت حاضر اعلام کرد:
«... امسال ما پنجاهمین سالگرد آزاد‌سازی و اتحاد اورشلیم را جشن می‌گیریم. مفتخرم که این روز تاریخی را از طریق هنر و مد جشن می‌گیرم»
نشریه گاردین از قول وزیر اسرائیلی نوشت:
«... من از طریق هنر و مد این زمان تاریخی را گرامی داشته و به آن افتخار می‌کنم و خوشحالم که این اثر توسط طراح اسرائیلی آوید هرمن به وجود آمده که بسیار تاثیرگذار و افتخارآمیز است؛ یک تجسم زیبا از پایتخت ابدی ما، اورشلیم...»
روزنامه اسرائیلی هاآرتص تیتر زد:
«... فستیوال فیلم کن با نمایش اختصاصی و میهن‌پرستانه طراحی اورشلیم آغاز شد...»
این در حالی است که در چنین مراسمی معمولا کوچک‌ترین حرف و سخن از حکومت و تفکر و اندیشه خاصی، عملی ایدئولوژیک قلمداد شده و ممنوع به شمار می‌آید. فرض کنید یکی از سینماگران ایرانی لباسی با نقش آزادسازی خرمشهر می‌پوشید (که البته از شبه‌روشنفکران ما چنین فرضی مثل به زمین آوردن خورشید است!) آیا اجازه می‌یافت روی فرش قرمز چنین مانوری داده و برای علت آن نیز کنفرانس مطبوعاتی در روز افتتاحیه برگزار نماید؟
این بگیر و ببند در مورد فیلم‌های ضدصهیونیستی، بسیار شدیدتر است، چنان‌که چند سال پیش حتی از نمایش یک فیلم کوتاه ایرانی که درباره دختری فلسطینی بود در بازار کن و در یک سالن کوچک اجاره‌ای نیز ممانعت به عمل آوردند.
مانور رسمی اسرائیل در بخش مسابقه!
اما مانور «میری رگیو» و شعارهای سیاسی و ایدئولوژیکش در افتتاحیه جشنواره کن هفتادم، تازه آغاز ماجرای اسرائیل و صهیونیسم در این جشنواره بود.
فصل بعدی در میان خیل فیلم‌های ایدئولوژیکی که نمایش داده می‌شد (چه درباره همجنس‌گرایی یا هراساندن از مهاجرین مسلمان و یا درباره آخرالزمان و ...) اعطای نخل طلایی افتخاری جشنواره هفتادم به «جفری کاتزنبرگ»، تهیه‌کننده اسرائیلی و همکار اسپیلبرگ در کمپانی دریم ورکس بود. برای اعطای این جایزه ناگهانی و اعلام‌نشده، مدیران جشنواره کن همه قواعد و اهداف و آرمان‌های این جشنواره را زیرپا گذاردند.
درحالی که تا همین چند سال پیش، مدیران جشنواره فیلم کن، هدف از این جشنواره را با چنین تعابیری روی وب سایت رسمی جشنواره قرار داده بودند که:
«حامی سینمای مولف ارزشمند، در جستجوی صداهای مستقل فرهنگ‌های گوناگون، در نظر گرفتن تجربه سینما به عنوان یک هنر (و نه صنعت) و ایجاد دنیایی که خودش را از درون نمایش فیلم هایش بشناساند» (و نه با تبلیغات سرسام‌آور رسانه‌های وابسته)
اما ماجرای دیگر حضور رسمی اسرائیلی‌ها و صهیونیست‌ها در جشنواره کن به نمایش فیلم ضد ایرانی و ضد اسلامی «لِرد» ساخته محمد رسول‌اف برمی‌گردد که برای اولین بار در این جشنواره از فرقه صهیونی بهاییت دفاع رسمی کرده و آنها را مظلوم و مورد ستم قرار گرفته نشان می‌دهد. فیلمی که در میان کمال شگفتی حاضران در جشنواره، در حالی که در جدول رده‌بندی ستاره‌های منتقدان و کارشناسان جشنواره، کمترین رتبه را داشت، جایزه اول بخش نوعی نگاه را دریافت کرد!! (منتقدان، فیلم «نزدیکی» ساخته کانتمیر بالاگوف روس را در این بخش برگزیدند)
در جشنواره هفتادم کن، اتفاقات دیگری هم افتاد، از دنباله سریال تویین پیکس که دیوید لینچ را تا روز آخر در کن نگاه داشت تا ضد فیلم آلخاندرو گونزالس ایناریتو تا دعواهای شبکه نتفلیکس و مدیریت جشنواره که بالاخره فیلم کره‌ای اکجا را در بخش مسابقه نگاه داشت و بالاخره تا به اصطلاح چتر سینمای ایران که هنوز معلوم نشده برای این سینما و اهالی‌اش به جز سیر و سیاحتی مفت و رایگان از کیسه ملت چه خاصیتی دیگری داشته است؟ هنوز حتی یک برگ گزارش از این جماعتی که هرسال چمدان سفر بسته و راهی سواحل جنوب فرانسه می‌شوند بیرون نیامده که چه کرده‌اند؟ از کدام فیلم ایرانی استقبال شده و چه میزان از فیلم‌های ایرانی مورد درخواست قرار گرفته است؟ این جماعت حتی این خاصیت را هم نداشتند که به فیلمی ضد ایرانی و ضد اسلامی که تحت عنوان ایران در این جشنواره نمایش داده شد و تصویری به غایت سیاه از جامعه و سرزمین ایران برای مخاطب خارجی به نمایش گذارد، اعتراض کنند.