بررسی زمینهها و آثار قناعت در زندگی از نگاه قرآن
حیات طیبه؛ رهاورد قناعت
* محسن حکمتخواه
قناعت به معنای مصرف به اندازه نیاز، یکی از کلیدیترین مفاهیم در حوزه اقتصاد اسلامی است. از آنجا که اقتصاد در لغت به معنای میانه روی در مصرف است، به طور طبیعی مفاهیمی که در زیر مجموعه این حوزه قرار میگیرند، میبایست ارتباط تنگاتنگی با اصل آن داشته باشند. از این رو در شبکه مفاهیم اقتصاد اسلامی با واژگانی چون قناعت، صرفه جویی، اعتدال، عدالت، پرهیز از اسراف و تبذیر، دوری از رفاه زندگی و اتراف و مانند آن مواجهایم.
در تحلیل و تبیین اسلامی، اصولا دستیابی به هر گونه کمال ، رشد و بالندگی در هر حوزهای جز به عدالت امکانپذیر نیست. ازاین رو میانهروی و مراعات حد وسط به عنوان یک اصل اساسی و کلیدی در همه حوزههای زندگی بشر مطرح میباشد. شاید بارها با این تعبیر مواجه شده باشیم که «خیر الامور اوسطها؛ بهترین حالت هر امری، میانه آن است.» بنابراین میانهروی به عنوان مصداقی از عدالت و اعتدال مطرح میشود، تا این بار مفهومی القا شود که زندگی سالم جز به آن تحقق نمییابد.
نویسنده بر پایه این فرضیه به سراغ آموزههای اسلامی رفته تا نگاه آنها را در این زمینه ارائه دهد.
***
قناعت ، فضیلتی اخلاقی
قناعت که درلغت به معنای بسنده کردن به اندک از امور دنیایی مورد نیاز انسان است (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۸۵ ذیل واژه قنع) در اصطلاح اخلاقی، ملکهای نفسانی است که موجب بسنده کردن به میزان نیاز و ضرورت از مال میشود، بدون اینکه تلاش و رنج برای به دست آوردن بیش از میزان نیاز به کار گرفته شود.(جامع السعادات ، نراقی، ج ۲، ص ۱۰۲)
فرهنگ قرآنی به سبب آنکه هدف آفرینش را دستیابی بشر به کمالات میداند که با فعلیت یافتن اسما و صفات سرشته در ذات انسانی از طریق عبودیت و اطاعت و بهرهمندی از آموزههای وحیانی و عقلانی امکانپذیر است، بیش از هر چیزی به اصول معنوی توجه و اهتمام دارد. بر این اساس، همه امور مادی زندگی بشر، تنها به عنوان ابزار و مقدماتی برای دستیابی به این هدف مطرح میشوند و از اصالت فرو میافتند و در جایگاه ابزاری قرار میگیرند.
این در حالی است که در تفکر غیر وحیانی و مادیگرایی افراطی بلکه عادی و معمولی تودههای مردم، به نوعی، دنیا و مادیات اصالت مییابد و با یک پله یا چند پله ارتقاء، به سطح و جایگاهی فراتر از ابزار در میآید و نگاه ارزشی به آنها داده میشود. این گونه است که جابجایی ارزشی در بینش و نگرش مردمان ایجاد میشود و امری ابزاری تبدیل به امری ارزشی شده و امر ارزشی جایگاه خود را تا سطح ابزاری از دست میدهد و حتی گاه بالکل نادیده گرفته میشود.
بینش و نگرش درست، اقتضای این را دارد که انسان به جهان به عنوان مقدمه و ابزار بنگرد و از هر چیزی برای دستیابی به کمالات و زیباییهای روحی و معنوی بهره برد؛ زیرا پایداری زیباییها و کمالات معنوی و روحی بیشتر از امور مادی است. در سطح عالیتر نیز دنیا نسبت به آخرت چنین میباشد. به این معنا که انسان سالم و عاقل به اقتضای فطرت و عقل سلیم خویش ، آخرت را بر دنیا برتری میدهد و میکوشد تا به گونهای شود که آخرت وی آبادان باشد.
اصولا در این بینش و نگرش، تعلق خاطر به دنیا و مادیات به معنای تعلق به موانع کمالی و زیباییهای واقعی است. از این رو در امور مادی و دنیوی تنها به همان اندازهای بسنده میکند که ظرفیتهای وی را افزایش دهد و صفات و کمالات سرشته به شکل قوه را به فعلیت درآورد. از این رو قناعت به معنای بسنده کردن از مادیات به مقدار نیاز و ضرورت را به عنوان یک اصل اخلاقی پذیرفته و خود را بر اساس آن تربیت میکند.
ارزش قناعت
در آموزههای قرآنی
خداوند در آیه ۳۶ سوره حج ، روحیه قناعت را میستاید و از آن به عنوان یک امر ارزشی سخن میگوید. خداوند در این آیه با اشاره به مسئله اطعام حاجیان میفرماید که حاجیان لازم است تا از گوشت قربانی خود، افزون بر اینکه خود میخورند به دیگرانی چون افراد مستمندقانع و فقیر نیز بخورانند.
از امام صادق(ع) درباره اطعام قانع در آیه سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمود: قانع کسی است که به آنچه به او میدهی خشنود و راضی باشد و نسبت به آن ناراحتی نورزد و ترشرویی نکند و دهن کجی ننماید.(کافی ، کلینی ، ج ۴ ، ص ۴۹۹ ، حدیث ۲ و نیز تفسیر نورالثقلین ، ج ۳ ، ص ۴۹۸، حدیث ۱۳۴)
اینکه خداوند از حاجیان میخواهد افراد قانع را به عنوان یکی از اطعام شوندگان قرار دهند، تاکید بر این نکته است که آنان با اینکه از مال دنیا بیبهره هستند ولی به خود اجازه نمیدهند تا دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند و عفت و حیا نمیگذارد درخواستی نمایند. از این رو، بر حاجی است تا ایشان را مهمان به گوشت قربانی کند و با درست کردن طعام، آنها را بر سر سفره بخواند و از خوراک قربانی بخوراند.
خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل در بیان زندگی پاکیزه و حیات طیب به عنوان یک ارزش، داشتن روحیه قناعت در آدمی را مصداقی از آن بر میشمارد. به این معنا که یکی از مصادیق حیات طیبه ، داشتن روحیه قناعت است. پیامبر اکرم (ص) درباره «حیاه طیبه» در آیه میفرماید: مقصود قناعت و رضایت به تقسیم روزی از جانب خداوند است.(مجمع البیان ، طبرسی، ج ۵ و ۶، ص ۵۹۳)
کارکردهای قناعت
قناعت افزون بر اینکه امری ارزشی و هنجاری است، توانمندیای است که موجب حفظ عزت نفس آدمی میشود؛ زیرا انسان قانع کسی است که جز به ضرورت از مال بهره نمیبرد و به هر آنچه دارد بسنده کرده و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکند. این گونه است که شان و منزلت خویش را در جامعه حفظ کرده و به دور از تکدیگری و درخواست از خلق، به زندگی خود بر اساس داشتهها سامان میدهد.
خداوند در آیه ۴۷ سوره یوسف ، بر ضرورت صرفه جویی و قناعت در مصرف تاکید میکند و آن را عاملی مهم در حفظ آمادگی برای دورانهای سخت بر میشمارد. به این معنا که آدمی اگر در هنگام دارایی ، به مقدار ضرورت و رفع نیازهای لازم و ضروری بسنده کند، از این ظرفیت برخوردار میشود تا در شرایط سخت به سادگی از آن بگذرد بیآنکه دچار ریزشهای اخلاقی شود و برای لقمهای نان عرض و آبرو و حیثیت خود را بریزد و عزت خویش را درهمشکند.
جامعهای که در شرایط معمولی، بر اساس قناعت و صرفه جویی رفتار کند ، از این توانمندی برخوردار خواهد بود که در شرایط سخت قحطی و تحریم بتواند به مقابله برخیزد و سربلند از آن بیرون آید. اما اگر در رفاه به سوی اسراف و تبذیر و اتراف رود و به جای صرفه جویی ، مصرف گرایی را اصالت بخشد، در شرایط سخت به سادگی تسلیم شده و استقلال و آزادی و عزت خویش را میفروشد.
خداوند در این آیه از مهمترین تاثیرات فردی و اجتماعی قناعت را کاهش مشکلات در هنگام قحطی و تحریم اقتصادی بر میشمارد. از این رو حضرت یوسف(ع) به مردم مصر پیشنهاد میکند که در زمان افزایش تولیدات و فراوانی، آن را انبار کرده و تنها به مقدار مورد نیاز بسنده کرده و از مصرف زیاد خودداری کنند تا در شرایط کاهش تولیدات و فرآوردهها بتوان به سادگی و آسانی با مشکلات کنار آمد. در حقیقت، تحقق روحیه صرفه جویی و قناعت در ملتی به معنای کاهش مشکلات اقتصادی در هنگام سختیها و قحطیها و تحریمها خواهد بود.
در همین آیه و نیز آیه ۴۸ ، قناعت و صرفه جویی راهی درست برای گرفتار نشدن به گرسنگی و کمبودهای مادی در هنگام پیشامدهای ناگوار مطرح شده است. به این معنا که آدمی با ایجاد روحیه قناعت در خود میتواند به سادگی به نوعی مصونیت از گرسنگی و کمبودها دست یابد که هیچ عامل بیرونی نتواند وی را شکست داده، عزت و آزادگی و استقلال و کرامت وی را درهم شکند.
زمینههای صرفه جویی
از مهمترین علل و عوامل در هر رفتاری بینشها و نگرشهای شخص است؛ زیرا رفتارهای آدمی ریشه در طرز تفکر و بینش و نگرش وی نسبت به هستی و امور دنیا و آخرت دارد. ازاین رو خداوند همواره به مسئله ایمان به عنوان مهمترین عامل تصحیح و اصلاح رفتاری توجه میدهد؛ زیرا ایمان ترکیبی از شناخت و عاطفه است. به این معنا که آدمی هنگامی که مسئلهای را شناخت و با آن از جهت روحی و عاطفی مرتبط شد، علاقهای نسبت به آن مییابد که این عقد و علاقه را ایمان میگویند. این علاقه و عقد که همان معتقدات شخص میباشد، در رفتارهای آدمی تاثیر بسزایی به جا میگذارد. از این رو خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل، مهمترین عامل در قناعت ورزی بشر را ایمان همراه با عمل صالح شخص معرفی میکند که موجب میشود تا شخص به مسائل مادی و مالی به گونهای دیگر بنگرد و رفتار خویش را تنظیم کند. بر این اساس، از آنجایی که حقیقت زندگی طیب و پاکیزه را حرکت در مسیر کمالات الهی میداند، به مسایل مادی در حد برآورد نیازها بسنده کرده و قناعت ورزی میکند و به آنچه خداوند روزیاش کرده رضایت میدهد. از این رو پیامبر(ص) حیات طیب را همان قناعت و رضایتمندی به روزی تقسیم شده از سوی خداوند میداند.(مجمع البیان ، ج ۵ و۶ ، ص ۵۹۳ و نیز کشاف، زمخشری، ج ۲ ، ص ۶۳۳)
در همین آیه همچنین به عمل صالح به عنوان عامل دیگر زمینهساز برای قناعت در آدمی و ایجاد چنین روحیه در وی توجه داده شده است. از این رو، میتوان گفت که بینش و نگرش صحیح مهمترین عامل در ایجاد روحیه قناعت در انسان و فرهنگ صرفه جویی در جامعه است.
قناعت در روایات
امیرمومنان علی (ع) که سرآمد زاهدان و اهل قناعت است آن را گنج بیپایان میداند؛ زیرا کسی که به آنچه دارد بسنده میکند و به اندازه نیاز و ضرورت از امور مادی بهره میبرد، هیچ گاه فقیر و نیازمند به دیگری نمیشود تا از کسی وام گیرد و دست گدایی و درخواست به سوی غیر دراز کند. از این رو میفرماید: لاکنز اغنی من القناعه؛ هیچ گنجی بینیازکنندهتر از قناعت نیست. (نهج البلاغه، محمد دشتی حکمت ۱۳۷)؛ زیرا انسان حتی گنجی عظیم بیابد اگر اهل قناعت و صرفه جویی نباشد، با اسراف و تبذیر و اتراف آن را از دست میدهد و در نتیجه نیازمند میشود ، ولی گنج قناعت ، روحیه و منش دایمی اوست و هرگز از دست نخواهد رفت.
مولوی بلخی این حدیث را به پیامبر(ص) نسبت میدهد و از آنجا که نفس پیامبر(ص) و علی (ع) به حکم آیه مباهله یکی است و نور همه اهل بیت (ع) از نورانیت وجودی پیامبر(ص) میباشد میتوان گفت که همه از یک منشا وجودی هستند و تفاوتی در این انتساب نیست؛ زیرا «کلامنا واحد» همه یک سخن میگویند هر چند که از حلقوم عبداللههای متفاوت به ظاهر باشد.
قناعت کن ای نفس بر اندکی
که سلطان و درویش بینی یکی
گفت پیغمبر: قناعت چیست؟ گنج
گنج را تو وانمی دانی ز رنج
این قناعت نیست جز گنج روان
تو مزن لاف ای غم و رنج روان
(مثنوی معنوی دفتر اول، ۲۳۲۲-۲۳۲۱)
سعدی شیرازی این عارف ادیب و فرزانه بر اساس فرهنگ قرآنی این معنا را این گونه در شعری سروده است:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
(کلیات سعدی، بوستان سعدی، ص ۲۵۴- ۵۵۲)
امام علی(ع) باز در روایتی کلیدی رمز پادشاهی و بزرگی کردن را قناعت میداند و میفرماید: «کفی بالقناعه ملکا»؛ (نهجالبلاغه، حکمت229) برای پادشاهی کردن و دولتمندی، قناعت کافی است. از این حدیث نورانی به خوبی دانسته میشود که با قناعت، عزت نفسی برای انسان پدید میآید که او را تا حد دولتمندی و بزرگی در نزد مردم بالا میبرد و باعث می شود آنان او را بزرگ و عزتمند بدانند.
مردی به امام صادق(ع) شکایت برد که مرتب در پی روزی رفته و به خواسته هایم میرسم اما قانع نمیشوم و همیشه بر حرص و طمع من افزوده میشود. سپس از امام(ع) خواست او را راهنمایی کند. حضرت فرمود: اگر توانستی به حداقل مالی که زندگیات را میگذراند راضی شده و درخود احساس بینیازی کنی، واقعا از همه دنیا احساس بینیازی خواهی کرد. در غیراین صورت، اگر همه دنیا را هم به تو بدهند بازهم احساس بینیازی نخواهی کرد. (اصول کافی، کلینی، ترجمه سیدجواد مصطفوی ج۳ ص ۹۰۲)
اهمیت روزی به اندازه کفاف
روزی پیامبر گرامی(ص) به شترچرانی گذر کرد. شخصی را برای گرفتن مقداری شیر نزد او روانه کرد. شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفهاست شام ایشان میباشد. رسولخدا(ص) فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن.
سپس به گوسفندچرانی گذر کرد. حضرت یک نفر را برای گرفتن مقداری شیر نزد او فرستاد. چوپان گوسفندها را دوشید و هرچه داشت در ظرف پیامبر(ص) ریخت و گوسفندی هم برای حضرت فرستاد و عرض کرد همین اندازه نزد ما بود، اگر بیشتر هم بخواهید به شما میدهیم. رسول خدا(ص) فرمود: خدایا او را به قدر کفاف روزی ده.
یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله(ص) برای شترچران که شما را پاسخ مثبت نداد دعایی فرمودی که همه ما آن را آرزو میکنیم و برای گوسفندچران که حاجت شما را روا کرد دعایی فرمودید که هیچ یکی از ما آن را نمیخواهیم. حضرت فرمودند: آنچه کم باشد و کفایت کند بهتر است از آنچه که زیاد باشد اما دل را مشغول دارد. آنگاه فرمودند: بار خدایا به محمد و آل محمد(ص) به اندازه کفاف روزی فرما. (اصول کافی، ص ۱۲۰)
شیخ صدوق از ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت: وقتی فقر و نداری برمن شدت یافت، خدمت امام علیالنقی(ع) مشرف شدم. چون در محضر ایشان نشستم فرمود: ابوهاشم، کدام یک از نعمتهای خدا را که به تو عطا کرده میتوانی سپاسگزار باشی؟
ابوهاشم گفت: جواب درستی نداشتم که بدهم. سپس خود حضرت هادی(ع) فرمودند: خداوند ایمان را روزی تو کرد که به واسطه آن بدن تو را بر آتش جهنم حرام کرد، تو را عافیت بخشید تا بتوانی اطاعت کنی و قناعت را روزی تو کرد تا آبرویت حفظ شود. ای ابوهاشم من این کلمات را به تو گفتم زیرا گمان کردم که تو قصد شکایت داری از خدایی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. سپس امام دستور دادند که به او صد دینار زرسرخ پرداخت کنند. مرحوم شیخ عباس قمی در تفسیر این حدیث چنین میگوید: از این حدیث شریف استفاده میشود که ایمان از عظیمترین نعمتهای الهی است زیرا که قبول شدن تمام اعمال منوط به آن است و بعداز آن نعمت عافیت است و پس از عافیت نعمت قناعت است. روایت شده در ذیل آیه «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحینیه حیاه طیبه» یعنی هر کس عمل صالحی انجام دهد، اعم از اینکه مرد باشد یا زن او را به حیات طیب (زندگی خوش) زنده کنیم. (سوره نحل، آیه ۷۹) از امام معصوم سؤال شد که منظور از حیات طیب چیست؟ فرمودند: حیات طیب همان قناعت است.( مجموعه آثار شیخ عباس قمی، ولی فاطمی ص ۵۱۴ و ۶۰۵ همچنین المیزان ج ۱۲ ص ۴۱۵ و نهج البلاغه، دشتی ص ۳۸۴)
قناعت، خساست و تنبلی
عدهای ممکن است چنین تلقی کنند که قناعت انسان را به سوی تنبلی و تنآسایی و خساست و بخل سوق میدهد. در حالی که تلقیشان غلط است زیرا قناعت یک سبک زندگی ممدوح و بازدارنده انسان از حرص و آز است. در قناعت آدمی به آنچه دارد و روزیاش شده بسنده میکند و خود را به آب و آتش نمیزند تا به هر قیمتی به داشتههایش بیفزاید بلکه هر آنچه را دارد مورد استفاده قرار میدهد و انفاق میکند و به آن راضی است و حرص نمیزند اما در خساست و بخل شخص بخیل نه تنها خود نمیخورد و از داشتههایش استفاده نمیکند بلکه راضی نمیشود دیگران هم از داشتههای او بهره ببرند. به عبارت دیگر نه خود میخورد و نه دیگران، و دنیا و زندگی را بر خود تنگ میگیرد.
از طرف دیگر قناعت هیچگاه نافی پیشرفت و تلاش و فعالیت نیست و آدم قانع در عین حال که به داشتههایش راضی است اما میکوشد از راه مشروع و منطقی و در چارچوبی عقلانی بر رفاه و آسایش و رزق و روزی خود و خانوادهاش بیفزاید و اگر تلاشش به نتیجه نرسید زمین و زمان را بر خود تیره نمیکند و به آنچه به دست آورده راضی است و بدین ترتیب معلوم میشود که قناعت هیچگاه با تنبلی و تنپروری سازگاری ندارد.
قناعت به معنای مصرف به اندازه نیاز، یکی از کلیدیترین مفاهیم در حوزه اقتصاد اسلامی است. از آنجا که اقتصاد در لغت به معنای میانه روی در مصرف است، به طور طبیعی مفاهیمی که در زیر مجموعه این حوزه قرار میگیرند، میبایست ارتباط تنگاتنگی با اصل آن داشته باشند. از این رو در شبکه مفاهیم اقتصاد اسلامی با واژگانی چون قناعت، صرفه جویی، اعتدال، عدالت، پرهیز از اسراف و تبذیر، دوری از رفاه زندگی و اتراف و مانند آن مواجهایم.
در تحلیل و تبیین اسلامی، اصولا دستیابی به هر گونه کمال ، رشد و بالندگی در هر حوزهای جز به عدالت امکانپذیر نیست. ازاین رو میانهروی و مراعات حد وسط به عنوان یک اصل اساسی و کلیدی در همه حوزههای زندگی بشر مطرح میباشد. شاید بارها با این تعبیر مواجه شده باشیم که «خیر الامور اوسطها؛ بهترین حالت هر امری، میانه آن است.» بنابراین میانهروی به عنوان مصداقی از عدالت و اعتدال مطرح میشود، تا این بار مفهومی القا شود که زندگی سالم جز به آن تحقق نمییابد.
نویسنده بر پایه این فرضیه به سراغ آموزههای اسلامی رفته تا نگاه آنها را در این زمینه ارائه دهد.
***
قناعت ، فضیلتی اخلاقی
قناعت که درلغت به معنای بسنده کردن به اندک از امور دنیایی مورد نیاز انسان است (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۶۸۵ ذیل واژه قنع) در اصطلاح اخلاقی، ملکهای نفسانی است که موجب بسنده کردن به میزان نیاز و ضرورت از مال میشود، بدون اینکه تلاش و رنج برای به دست آوردن بیش از میزان نیاز به کار گرفته شود.(جامع السعادات ، نراقی، ج ۲، ص ۱۰۲)
فرهنگ قرآنی به سبب آنکه هدف آفرینش را دستیابی بشر به کمالات میداند که با فعلیت یافتن اسما و صفات سرشته در ذات انسانی از طریق عبودیت و اطاعت و بهرهمندی از آموزههای وحیانی و عقلانی امکانپذیر است، بیش از هر چیزی به اصول معنوی توجه و اهتمام دارد. بر این اساس، همه امور مادی زندگی بشر، تنها به عنوان ابزار و مقدماتی برای دستیابی به این هدف مطرح میشوند و از اصالت فرو میافتند و در جایگاه ابزاری قرار میگیرند.
این در حالی است که در تفکر غیر وحیانی و مادیگرایی افراطی بلکه عادی و معمولی تودههای مردم، به نوعی، دنیا و مادیات اصالت مییابد و با یک پله یا چند پله ارتقاء، به سطح و جایگاهی فراتر از ابزار در میآید و نگاه ارزشی به آنها داده میشود. این گونه است که جابجایی ارزشی در بینش و نگرش مردمان ایجاد میشود و امری ابزاری تبدیل به امری ارزشی شده و امر ارزشی جایگاه خود را تا سطح ابزاری از دست میدهد و حتی گاه بالکل نادیده گرفته میشود.
بینش و نگرش درست، اقتضای این را دارد که انسان به جهان به عنوان مقدمه و ابزار بنگرد و از هر چیزی برای دستیابی به کمالات و زیباییهای روحی و معنوی بهره برد؛ زیرا پایداری زیباییها و کمالات معنوی و روحی بیشتر از امور مادی است. در سطح عالیتر نیز دنیا نسبت به آخرت چنین میباشد. به این معنا که انسان سالم و عاقل به اقتضای فطرت و عقل سلیم خویش ، آخرت را بر دنیا برتری میدهد و میکوشد تا به گونهای شود که آخرت وی آبادان باشد.
اصولا در این بینش و نگرش، تعلق خاطر به دنیا و مادیات به معنای تعلق به موانع کمالی و زیباییهای واقعی است. از این رو در امور مادی و دنیوی تنها به همان اندازهای بسنده میکند که ظرفیتهای وی را افزایش دهد و صفات و کمالات سرشته به شکل قوه را به فعلیت درآورد. از این رو قناعت به معنای بسنده کردن از مادیات به مقدار نیاز و ضرورت را به عنوان یک اصل اخلاقی پذیرفته و خود را بر اساس آن تربیت میکند.
ارزش قناعت
در آموزههای قرآنی
خداوند در آیه ۳۶ سوره حج ، روحیه قناعت را میستاید و از آن به عنوان یک امر ارزشی سخن میگوید. خداوند در این آیه با اشاره به مسئله اطعام حاجیان میفرماید که حاجیان لازم است تا از گوشت قربانی خود، افزون بر اینکه خود میخورند به دیگرانی چون افراد مستمندقانع و فقیر نیز بخورانند.
از امام صادق(ع) درباره اطعام قانع در آیه سؤال شد. آن حضرت در پاسخ فرمود: قانع کسی است که به آنچه به او میدهی خشنود و راضی باشد و نسبت به آن ناراحتی نورزد و ترشرویی نکند و دهن کجی ننماید.(کافی ، کلینی ، ج ۴ ، ص ۴۹۹ ، حدیث ۲ و نیز تفسیر نورالثقلین ، ج ۳ ، ص ۴۹۸، حدیث ۱۳۴)
اینکه خداوند از حاجیان میخواهد افراد قانع را به عنوان یکی از اطعام شوندگان قرار دهند، تاکید بر این نکته است که آنان با اینکه از مال دنیا بیبهره هستند ولی به خود اجازه نمیدهند تا دست گدایی به سوی دیگران دراز کنند و عفت و حیا نمیگذارد درخواستی نمایند. از این رو، بر حاجی است تا ایشان را مهمان به گوشت قربانی کند و با درست کردن طعام، آنها را بر سر سفره بخواند و از خوراک قربانی بخوراند.
خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل در بیان زندگی پاکیزه و حیات طیب به عنوان یک ارزش، داشتن روحیه قناعت در آدمی را مصداقی از آن بر میشمارد. به این معنا که یکی از مصادیق حیات طیبه ، داشتن روحیه قناعت است. پیامبر اکرم (ص) درباره «حیاه طیبه» در آیه میفرماید: مقصود قناعت و رضایت به تقسیم روزی از جانب خداوند است.(مجمع البیان ، طبرسی، ج ۵ و ۶، ص ۵۹۳)
کارکردهای قناعت
قناعت افزون بر اینکه امری ارزشی و هنجاری است، توانمندیای است که موجب حفظ عزت نفس آدمی میشود؛ زیرا انسان قانع کسی است که جز به ضرورت از مال بهره نمیبرد و به هر آنچه دارد بسنده کرده و دست نیاز به سوی خلق دراز نمیکند. این گونه است که شان و منزلت خویش را در جامعه حفظ کرده و به دور از تکدیگری و درخواست از خلق، به زندگی خود بر اساس داشتهها سامان میدهد.
خداوند در آیه ۴۷ سوره یوسف ، بر ضرورت صرفه جویی و قناعت در مصرف تاکید میکند و آن را عاملی مهم در حفظ آمادگی برای دورانهای سخت بر میشمارد. به این معنا که آدمی اگر در هنگام دارایی ، به مقدار ضرورت و رفع نیازهای لازم و ضروری بسنده کند، از این ظرفیت برخوردار میشود تا در شرایط سخت به سادگی از آن بگذرد بیآنکه دچار ریزشهای اخلاقی شود و برای لقمهای نان عرض و آبرو و حیثیت خود را بریزد و عزت خویش را درهمشکند.
جامعهای که در شرایط معمولی، بر اساس قناعت و صرفه جویی رفتار کند ، از این توانمندی برخوردار خواهد بود که در شرایط سخت قحطی و تحریم بتواند به مقابله برخیزد و سربلند از آن بیرون آید. اما اگر در رفاه به سوی اسراف و تبذیر و اتراف رود و به جای صرفه جویی ، مصرف گرایی را اصالت بخشد، در شرایط سخت به سادگی تسلیم شده و استقلال و آزادی و عزت خویش را میفروشد.
خداوند در این آیه از مهمترین تاثیرات فردی و اجتماعی قناعت را کاهش مشکلات در هنگام قحطی و تحریم اقتصادی بر میشمارد. از این رو حضرت یوسف(ع) به مردم مصر پیشنهاد میکند که در زمان افزایش تولیدات و فراوانی، آن را انبار کرده و تنها به مقدار مورد نیاز بسنده کرده و از مصرف زیاد خودداری کنند تا در شرایط کاهش تولیدات و فرآوردهها بتوان به سادگی و آسانی با مشکلات کنار آمد. در حقیقت، تحقق روحیه صرفه جویی و قناعت در ملتی به معنای کاهش مشکلات اقتصادی در هنگام سختیها و قحطیها و تحریمها خواهد بود.
در همین آیه و نیز آیه ۴۸ ، قناعت و صرفه جویی راهی درست برای گرفتار نشدن به گرسنگی و کمبودهای مادی در هنگام پیشامدهای ناگوار مطرح شده است. به این معنا که آدمی با ایجاد روحیه قناعت در خود میتواند به سادگی به نوعی مصونیت از گرسنگی و کمبودها دست یابد که هیچ عامل بیرونی نتواند وی را شکست داده، عزت و آزادگی و استقلال و کرامت وی را درهم شکند.
زمینههای صرفه جویی
از مهمترین علل و عوامل در هر رفتاری بینشها و نگرشهای شخص است؛ زیرا رفتارهای آدمی ریشه در طرز تفکر و بینش و نگرش وی نسبت به هستی و امور دنیا و آخرت دارد. ازاین رو خداوند همواره به مسئله ایمان به عنوان مهمترین عامل تصحیح و اصلاح رفتاری توجه میدهد؛ زیرا ایمان ترکیبی از شناخت و عاطفه است. به این معنا که آدمی هنگامی که مسئلهای را شناخت و با آن از جهت روحی و عاطفی مرتبط شد، علاقهای نسبت به آن مییابد که این عقد و علاقه را ایمان میگویند. این علاقه و عقد که همان معتقدات شخص میباشد، در رفتارهای آدمی تاثیر بسزایی به جا میگذارد. از این رو خداوند در آیه ۹۷ سوره نحل، مهمترین عامل در قناعت ورزی بشر را ایمان همراه با عمل صالح شخص معرفی میکند که موجب میشود تا شخص به مسائل مادی و مالی به گونهای دیگر بنگرد و رفتار خویش را تنظیم کند. بر این اساس، از آنجایی که حقیقت زندگی طیب و پاکیزه را حرکت در مسیر کمالات الهی میداند، به مسایل مادی در حد برآورد نیازها بسنده کرده و قناعت ورزی میکند و به آنچه خداوند روزیاش کرده رضایت میدهد. از این رو پیامبر(ص) حیات طیب را همان قناعت و رضایتمندی به روزی تقسیم شده از سوی خداوند میداند.(مجمع البیان ، ج ۵ و۶ ، ص ۵۹۳ و نیز کشاف، زمخشری، ج ۲ ، ص ۶۳۳)
در همین آیه همچنین به عمل صالح به عنوان عامل دیگر زمینهساز برای قناعت در آدمی و ایجاد چنین روحیه در وی توجه داده شده است. از این رو، میتوان گفت که بینش و نگرش صحیح مهمترین عامل در ایجاد روحیه قناعت در انسان و فرهنگ صرفه جویی در جامعه است.
قناعت در روایات
امیرمومنان علی (ع) که سرآمد زاهدان و اهل قناعت است آن را گنج بیپایان میداند؛ زیرا کسی که به آنچه دارد بسنده میکند و به اندازه نیاز و ضرورت از امور مادی بهره میبرد، هیچ گاه فقیر و نیازمند به دیگری نمیشود تا از کسی وام گیرد و دست گدایی و درخواست به سوی غیر دراز کند. از این رو میفرماید: لاکنز اغنی من القناعه؛ هیچ گنجی بینیازکنندهتر از قناعت نیست. (نهج البلاغه، محمد دشتی حکمت ۱۳۷)؛ زیرا انسان حتی گنجی عظیم بیابد اگر اهل قناعت و صرفه جویی نباشد، با اسراف و تبذیر و اتراف آن را از دست میدهد و در نتیجه نیازمند میشود ، ولی گنج قناعت ، روحیه و منش دایمی اوست و هرگز از دست نخواهد رفت.
مولوی بلخی این حدیث را به پیامبر(ص) نسبت میدهد و از آنجا که نفس پیامبر(ص) و علی (ع) به حکم آیه مباهله یکی است و نور همه اهل بیت (ع) از نورانیت وجودی پیامبر(ص) میباشد میتوان گفت که همه از یک منشا وجودی هستند و تفاوتی در این انتساب نیست؛ زیرا «کلامنا واحد» همه یک سخن میگویند هر چند که از حلقوم عبداللههای متفاوت به ظاهر باشد.
قناعت کن ای نفس بر اندکی
که سلطان و درویش بینی یکی
گفت پیغمبر: قناعت چیست؟ گنج
گنج را تو وانمی دانی ز رنج
این قناعت نیست جز گنج روان
تو مزن لاف ای غم و رنج روان
(مثنوی معنوی دفتر اول، ۲۳۲۲-۲۳۲۱)
سعدی شیرازی این عارف ادیب و فرزانه بر اساس فرهنگ قرآنی این معنا را این گونه در شعری سروده است:
قناعت توانگر کند مرد را
خبر کن حریص جهانگرد را
(کلیات سعدی، بوستان سعدی، ص ۲۵۴- ۵۵۲)
امام علی(ع) باز در روایتی کلیدی رمز پادشاهی و بزرگی کردن را قناعت میداند و میفرماید: «کفی بالقناعه ملکا»؛ (نهجالبلاغه، حکمت229) برای پادشاهی کردن و دولتمندی، قناعت کافی است. از این حدیث نورانی به خوبی دانسته میشود که با قناعت، عزت نفسی برای انسان پدید میآید که او را تا حد دولتمندی و بزرگی در نزد مردم بالا میبرد و باعث می شود آنان او را بزرگ و عزتمند بدانند.
مردی به امام صادق(ع) شکایت برد که مرتب در پی روزی رفته و به خواسته هایم میرسم اما قانع نمیشوم و همیشه بر حرص و طمع من افزوده میشود. سپس از امام(ع) خواست او را راهنمایی کند. حضرت فرمود: اگر توانستی به حداقل مالی که زندگیات را میگذراند راضی شده و درخود احساس بینیازی کنی، واقعا از همه دنیا احساس بینیازی خواهی کرد. در غیراین صورت، اگر همه دنیا را هم به تو بدهند بازهم احساس بینیازی نخواهی کرد. (اصول کافی، کلینی، ترجمه سیدجواد مصطفوی ج۳ ص ۹۰۲)
اهمیت روزی به اندازه کفاف
روزی پیامبر گرامی(ص) به شترچرانی گذر کرد. شخصی را برای گرفتن مقداری شیر نزد او روانه کرد. شتربان گفت: آنچه در پستان شتران است صبحانه قبیله است و آنچه در ظرفهاست شام ایشان میباشد. رسولخدا(ص) فرمود: خدایا مال و فرزندانش را زیاد کن.
سپس به گوسفندچرانی گذر کرد. حضرت یک نفر را برای گرفتن مقداری شیر نزد او فرستاد. چوپان گوسفندها را دوشید و هرچه داشت در ظرف پیامبر(ص) ریخت و گوسفندی هم برای حضرت فرستاد و عرض کرد همین اندازه نزد ما بود، اگر بیشتر هم بخواهید به شما میدهیم. رسول خدا(ص) فرمود: خدایا او را به قدر کفاف روزی ده.
یکی از اصحاب عرض کرد: یا رسول الله(ص) برای شترچران که شما را پاسخ مثبت نداد دعایی فرمودی که همه ما آن را آرزو میکنیم و برای گوسفندچران که حاجت شما را روا کرد دعایی فرمودید که هیچ یکی از ما آن را نمیخواهیم. حضرت فرمودند: آنچه کم باشد و کفایت کند بهتر است از آنچه که زیاد باشد اما دل را مشغول دارد. آنگاه فرمودند: بار خدایا به محمد و آل محمد(ص) به اندازه کفاف روزی فرما. (اصول کافی، ص ۱۲۰)
شیخ صدوق از ابوهاشم جعفری روایت کرده که گفت: وقتی فقر و نداری برمن شدت یافت، خدمت امام علیالنقی(ع) مشرف شدم. چون در محضر ایشان نشستم فرمود: ابوهاشم، کدام یک از نعمتهای خدا را که به تو عطا کرده میتوانی سپاسگزار باشی؟
ابوهاشم گفت: جواب درستی نداشتم که بدهم. سپس خود حضرت هادی(ع) فرمودند: خداوند ایمان را روزی تو کرد که به واسطه آن بدن تو را بر آتش جهنم حرام کرد، تو را عافیت بخشید تا بتوانی اطاعت کنی و قناعت را روزی تو کرد تا آبرویت حفظ شود. ای ابوهاشم من این کلمات را به تو گفتم زیرا گمان کردم که تو قصد شکایت داری از خدایی که این همه نعمت به تو ارزانی داشته است. سپس امام دستور دادند که به او صد دینار زرسرخ پرداخت کنند. مرحوم شیخ عباس قمی در تفسیر این حدیث چنین میگوید: از این حدیث شریف استفاده میشود که ایمان از عظیمترین نعمتهای الهی است زیرا که قبول شدن تمام اعمال منوط به آن است و بعداز آن نعمت عافیت است و پس از عافیت نعمت قناعت است. روایت شده در ذیل آیه «من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحینیه حیاه طیبه» یعنی هر کس عمل صالحی انجام دهد، اعم از اینکه مرد باشد یا زن او را به حیات طیب (زندگی خوش) زنده کنیم. (سوره نحل، آیه ۷۹) از امام معصوم سؤال شد که منظور از حیات طیب چیست؟ فرمودند: حیات طیب همان قناعت است.( مجموعه آثار شیخ عباس قمی، ولی فاطمی ص ۵۱۴ و ۶۰۵ همچنین المیزان ج ۱۲ ص ۴۱۵ و نهج البلاغه، دشتی ص ۳۸۴)
قناعت، خساست و تنبلی
عدهای ممکن است چنین تلقی کنند که قناعت انسان را به سوی تنبلی و تنآسایی و خساست و بخل سوق میدهد. در حالی که تلقیشان غلط است زیرا قناعت یک سبک زندگی ممدوح و بازدارنده انسان از حرص و آز است. در قناعت آدمی به آنچه دارد و روزیاش شده بسنده میکند و خود را به آب و آتش نمیزند تا به هر قیمتی به داشتههایش بیفزاید بلکه هر آنچه را دارد مورد استفاده قرار میدهد و انفاق میکند و به آن راضی است و حرص نمیزند اما در خساست و بخل شخص بخیل نه تنها خود نمیخورد و از داشتههایش استفاده نمیکند بلکه راضی نمیشود دیگران هم از داشتههای او بهره ببرند. به عبارت دیگر نه خود میخورد و نه دیگران، و دنیا و زندگی را بر خود تنگ میگیرد.
از طرف دیگر قناعت هیچگاه نافی پیشرفت و تلاش و فعالیت نیست و آدم قانع در عین حال که به داشتههایش راضی است اما میکوشد از راه مشروع و منطقی و در چارچوبی عقلانی بر رفاه و آسایش و رزق و روزی خود و خانوادهاش بیفزاید و اگر تلاشش به نتیجه نرسید زمین و زمان را بر خود تیره نمیکند و به آنچه به دست آورده راضی است و بدین ترتیب معلوم میشود که قناعت هیچگاه با تنبلی و تنپروری سازگاری ندارد.