متن کامل بيانات رهبر انقلاب در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي
دولت ديني با دين دولتي هيچ فرقي ندارد
تاریخ: 1392/9/19
بسماللهالرّحمنالرّحيم
اوّلاً خوشامد عرض میكنيم به برادران عزيز و خواهر محترممان(۱) و خداقوّتى عرض میكنيم به شماها به خاطر تلاش و كار و پيگيرى و اهتمامى كه در زمینه مسائل مربوط به اين جمع مهم به كار برديد. و از خداوند متعال مسئلت میكنيم كه به شما توفيق بدهد و كمك كند. هم احتياج داريم به كمك الهى و هدايت الهى در رسيدن به انديشه درست، هم احتياج داريم به كمك پروردگار در زمینه توانايى بر اجراى آنچه درست میدانيم و تصمیم میگيريم. بايستى توسّل كرد، توجّه كرد به خداى متعال و از خدا كمك خواست. ما وظيفه داريم همّت خودمان و تلاش خودمان را به صحنه بياوريم و بركت از آنِ خدا است و كمك از آن پروردگار است؛ انشاءالله كارهاى مهمّ فرهنگىاى كه در پيش داريم با همّت شما و تلاش شما پيش خواهد رفت.
من چند نكته را يادداشت كردهام كه به دوستان عرض میكنم. مسئله اوّل مسئله اهمّيّت موضوع فرهنگ در جامعه است. خب بحمدالله همه شما عناصر فرهنگى هستيد و اين موضوع براى شما گفتن و باز گفتن و شكافتن لازم ندارد. مسئولين ما بحمدالله همه اهل فرهنگند، مردان عرصه فرهنگند در درجه اوّل. آقاى دكتر روحانى كه رئيسجمهور ما هستند، قبل از اينكه يك عنصر سياسى باشند، يك عنصر فرهنگى هستند؛ خب ما از سالهاى متمادى است كه ايشان را به اين عنوان و به اين شكل شناختهايم؛ از اوائل دهه ۵۰ تا حالا ايشان را بهعنوان يك عنصر فرهنگى شناختهايم. بحمدالله رؤساى سه قوّه و مسئولان كشور همه از اين قبيلند و شما مردان فرهنگيد؛ در واقع فعّالان عرصه فرهنگ هستيد قبل از هر عنوان ديگرى. لذا در مورد اهمّيّت مسئله فرهنگ و ارزشهاى فرهنگى يك كشور لازم نيست ما با شما مطلبى را عرض بكنيم؛ لكن اهتمام ويژه شما را در برجسته كردن اين موضوع میطلبيم. چون شما هرجا هستيد، بحمدالله همهتان جايگاهى براى گفتن و تأثيرگذارى داريد و منبرهايى در اختيار شما هست؛ از اينها استفاده كنيد براى اينكه در جامعه و در چشم نخبگان كشور مسئله فرهنگ را در جايگاه واقعى و شايسته خود بنشانيد؛ اين خيلى مهم است. فرهنگ هويّت يك ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقيقى يك ملّت است. همه چيز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشيه و ذيلِ اقتصاد نيست، حاشيه و ذيلِ سياست نيست، اقتصاد و سياست حاشيه و ذيل بر فرهنگند؛ به اين بايد توجّه كرد. نمیتوانيم فرهنگ را از عرصههاى ديگر منفك كنيم؛ همینطور كه اشاره كردند،(۲) [اينكه] ما گفتيم مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پيوست فرهنگى داشته باشد،(۳) معناى آن همین است؛ معناى آن اين است كه يك حركت اساسى كه در زمینه اقتصاد، در زمینه سياست، در زمینه سازندگى، در زمینه فنّاورى، توليد، پيشرفت علم میخواهيم انجام بدهيم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشيم. گاهى اوقات انسان در يك كارى وارد میشود، يك كار اقتصادى انجام میدهد، [امّا] لوازم آن و تبعات فرهنگى آن را توجّه ندارد. بله، كار كار بزرگى است؛ كار اقتصادى بزرگى است، منتها بر آن مترتّب میشود لوازمى و تبعاتى كه براى كشور ضرر دارد؛ فرهنگ اينجورى است. بايد در همه مسائل آن نكته فرهنگى را در نظر داشت و نگذاريم كه اين از ياد برود.
فرهنگ، برنامهريزى هم لازم دارد؛ نبايد انتظار داشت كه فرهنگ كشور - چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاهها و غيره و غيره - به خودىِ خود خوب بشوند و پيش بروند؛ نه، اين برنامهريزى میخواهد. حالا مسئله نظارت و رصد و اين چيزها را عرض خواهيمكرد؛ نمیشود مسئولين كشور مسئوليّتى احساس نكنند در زمینه هدايت فرهنگى جامعه. همانطور كه اشاره كردند آقاى رئيس جمهور،(۴) دولت و مسئولان موظّفند كه توجّه كنند به جريان عمومى فرهنگ جامعه؛ ببينند كجا داريم میرويم، چه دارد اتّفاق مىافتد، چه چيزى در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتى وجود دارد، آنها را برطرف كنند؛ جلوى موانع را، عناصر مخرّب را، عناصر مفسد را بگيرند. ما اگر چنانچه به يك باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوييم كه علفهرزههاى اين باغ را جمع كن، معناى آن اين نيست كه از رشد گلهاى اين باغ میخواهيم جلوگيرى كنيم يا به آنها دستور بدهيم؛ نه، شما اجازه بدهيد گلهاى معطّر و خوشبو طبق طبيعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده كنند، از نور خورشيد استفاده كنند، رشد كنند؛ امّا در كنار آنها علفهرزهها را هم اجازه ندهيد كه رشد كنند؛ اگر اين بود، مانع رشد آنها میشود. اينكه ما گاهى با بعضى از پديدههاى فرهنگى بجد مخالفت میكنيم و انتظار میبريم از مسئولان كشور - چه مسئولان فرهنگى، چه غير فرهنگى - و از اين شورا كه جلوى آن را بگيرند، بهخاطر اين است؛ يعنى معارضه با مزاحمات فرهنگى هيچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى؛ اين نكته بسيار مهمّى است. من، هم به وزراى ارشاد و به وزير ارشاد محترم خودمان در اين مضمون مطالبى را گفتهام، هم با جناب آقاى روحانى در اين زمینهها صحبت كردهام، به شماها هم عرض میكنم؛ يكى از وظايف نظارتى و مراقبتى دستگاه حكومت اين است كه متوجّه مزاحمها باشد. شما فرض كنيد در فرهنگ عمومى يك عامل و يك آسيب مهمّى به نام طلاق مثلاً وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض كنيم در مجموعه كشور يك تبليغاتى شروع بشود كه بنيان خانواده را سست میكند و به طلاق مىانجامد، خب شما مجبوريد جلوى اين را بگيريد؛ يعنى اگر چنانچه میخواهيد طلاق در جامعه رواج پيدا نكند، بايستى به اين معنا توجّه بكنيد؛ يعنى بايد جلوى اين چيزى كه بهطور طبيعى مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میكشاند به بیمیلی به خانواده و بىاعتنايى به كانون خانواده و بىاعتنايى به همسر، بگيريد؛ قهراً معارضه وجود دارد، مزاحمت وجود دارد. اين هم يك مطلب.
مسئوليّت شرعى و قانونىدر قبال فرهنگ كشور
بنابراين ما مسئوليّت شرعى داريم، مسئوليّت قانونى داريم در قبال فرهنگ كشور و فرهنگ عمومى كشور. و البتّه مىبينيم در بعضى از مطبوعات، نوشتهها، گفتهها، بعضىها با عنوان[كردن] «دين دولتى» و «فرهنگ دولتى» میخواهند نظارت دولت را محدود كنند و تخريب كنند و بهاصطلاح يك اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند كه آقا، اينها میخواهند دين را دولتى كنند، فرهنگ را دولتى كنند! اين حرفها يعنى چه؟ دولت دينى با دين دولتى هيچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دين دولتى يعنى دين مردمى؛ همان دينى كه مردم دارند، دولت هم همان دين را دارد. دولت، وظيفه براى ترويجِ بيشتر [دين] دارد. هر كسى هر توانى كه دارد، بايد خرج كند؛ يك روحانى بايد توانش را خرج كند؛ يك دانشگاهى بايد توان خودش را صرف كند؛ يك انسانى كه داراى يك منبرى است، داراى يك حوزه نفوذى است در تأثيرگذارى روى مردم، بايد توان خودش را خرج كند. از همه اينها پرتوانتر هم دستگاه حكومت يك كشور است؛ خب، طبعاً بايد توان خودش را صرف كند در راه ترويج فضائل و جلوگيرى از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراين فرهنگ جامعه متولّى میخواهد؛ مثل اقتصاد.
شما در زمینه اقتصاد هم معتقديد كه اقتصاد دست مردم بايد باشد؛ ما هم عقيدهمان همین است و در تفسير اصل ۴۴ اين معنا را تبيين كرديم.(۵) خب، معناى آن اين نيست كه دولت اجازه میدهد يك نفرى فعّاليّت اقتصادى بكند و يك انحصارى را در اختيار بگيرد كه اين انحصار در نهايت به ضرر مردم است؛ جلوى او را میگيريد شما؛ جلوى انحصارات را میگيريد، جلوى تجاوز را میگيريد، جلوى فساد مالى را میگيريد، جلوى سوءاستفاده از منابع دولتى و عمومى را میگيريد؛ يعنى جلوى اين مزاحمات را میگيريد. درحالىكه اقتصاد را معتقديم كه [نبايد دولتى باشد] - بنده از قديم معتقد بودم، يعنى همان زمانى هم كه دولتىهاى ما دنبال اقتصاد دولتى بودند، بنده عقيدهاى نداشتم؛ برايشان براى اين معنا مثالهايى هم میزدم-(۶) امّا درعينحال نظارت دولت را همه قبول دارند؛ [حتّى] يك جاهايى دخالت دولت هم لازم است. فرض بفرماييد شما مىبينيد كه به فلان كار اقتصادى و فعّاليّت اقتصادى رغبتى وجود ندارد، سرمايهدار نمیخواهد در اين زمینه سرمايهگذارى كند؛ شما بهعنوان دولت چه كار میكنيد؟ سرمايهگذارى میكنيد ديگر. فرض كنيد يك مادّهاى در كشور مورد نياز است، سرمايهگذار - بهعنوان يك تاجر، با نگاه اقتصادى - دنبال اين كار نمیرود؛ برايش زحمت دارد، صرف نمیكند. شما چهكار میكنيد؟ شما وارد میكنيد، شما توليد میكنيد. بنابراين مثل همه جاها كه نواقص را دولت تکمیل میكند، كجىها را دولت راست میكند، انحرافها را جلوگيرى میكند، البتّه در زمینه فرهنگ اين معنا بمراتب بيشتر از مسئله اقتصاد [است]؛ من اقتصاد را به عنوان مثال عرض كردم. پس بنابراين ورود دستگاه حكومت به مسئله فرهنگ به معناى سلب فعّاليّت مردم نيست. همانطور كه آقاى دكتر روحانى بدرستى اشاره كردند،(۷) فرهنگ به مردم متّكى است؛ اين همه مجالس عزادارى، اين همه مجالس سخنرانى، اين همه انجمنهاى ادبى، اين همه انجمنهاى علمى، اينها را اصلاً كِى دولتها میتوانند بهوجود بياورند؟ كجا ممكن است؟ اين همه نمازهاى جماعت، اين همه كارهاى گوناگون فرهنگى كه در سطح كشور انجام میگيرد، اگر فرض كنيم دولتها بخواهند هم اين كارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ كار مردم است. امّا اين موجب نمیشود كه اگر شما يكجا ديديد كه فرض بفرماييد يك حركتى دارد در همین كارهاى مردمى انجام میگيرد كه داراى آسيب اجتماعى است، داخل نشويد و بگوييد من دخالت نمیكنم؛ نه، اينجا لازم است دخالت بشود، هدايت بشود، كار بشود. حالا بعضى اوقات انسان نگاه میكند، می بيند متأسّفانه در بعضى از حرفهاى آدمهايى كه مسئوليّتى هم ندارند در دستگاهها و مانند اينها، بعضى غير مسئولانه گاهى حرف میزنند؛ نگاه میكنند به ادّعاهايى كه در كشورهاى غربى هست در مورد آزادىهاى فرهنگى و فلان؛ درحالىكه اينجورى نيست. غربىها اصرارشان و مقاومتشان برروى ارزشهاى فرهنگى خودشان از ما كمتر نيست و بيشتر هم هست؛ از ما بيشتر است. فرض بفرماييد رسم و فرهنگ فلان كشور اين است كه حتماً بايد در مجلس میهمانى رئيس جمهور، مشروب مشخّصى مصرف بشود. اگر چنانچه يك رئيس جمهورى بگويد كه من حاضر نيستم، اصلاً مجلس را منتفى میكنند؛ اصلاً مجلس میهمانى را برگزار نمیكنند؛ كه اين اتّفاق افتاده ديگر، اين را ما در زمان حيات خودمان و زندگى خودمان [ديديم]؛ شماها هم شايد همهتان يا بيشترتان میدانيد، اطّلاع داريد. اگر كسى فرض بفرماييد كراوات نزند، بخواهد وارد يك مجلس رسمى بشود، میگويند اين خلاف پروتُكل است، نمیشود؛ بايد حتماً شما يا پاپيون بزنيد يا كراوات بزنيد! خب اينها چيست؟ اينها همان فرهنگ است ديگر؛ اينقدر متعصّبند، اينقدر پايبندند.
مسئله اختلاط زن و مرد كه اسمش را گذاشتند تساوى - كه متأسّفانه تساوى نيست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگينى است كه وجود دارد و امروز جوامع را و بيشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا كرده و حالا انديشمندانشان فهمیدهاند كه اين مسير يك مسيرى است كه اصلاً پايان ندارد؛ يعنى همینطور [اين] حركت ادامه دارد و سيرىناپذيرىِ طبع انسانى اين حركت انحرافى را تا ناكجا آباد خواهد برد - يكى از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشيد، شما را طرد میكنند، رد میكنند، مذمّت میكنند؛ يعنى آنها بيشتر از ما، متعصّبانهتر از ما پايبندند به يك چيزهايى كه غير معقول است. يا از اين قبيل كارها، اين بالماسكههايى كه در كشورهاى غربى معمول است كه چقدر هم فجايع حاصل میشود كه حالا داستانش سرِ دراز دارد. غرض، آنها بيشتر از ما متعصّبند، بدتر از ما لجاجت میكنند بر سر ارزشهاى فرهنگى خودشان كه در واقع ضدّ ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نكنيم؟ بنابراين اهمّيّت فرهنگ و اهتمام به فرهنگ يك مسئله است كه مسئوليّت آن هم در درجه اوّل با مسئولين كشور است و اين شورا عالىترين جا است.
مسئله دوّم، مسئله اين شورا است؛ شوراى عالى انقلاب فرهنگى يكى از آن ابتكارات واقعاً بابركت امام بزرگوار بود. اوّل ستاد انقلاب فرهنگى بود، بعد مسئله شوراى انقلاب فرهنگى كه به ايشان پيشنهاد شد، بدون هيچ گونه لِمَوبمَاى(۸) پذيرفتند و حكم مستحكمى دادند. بعد من از ايشان - رئيس جمهور بودم - سؤال كردم مصوّبات ما [قانون باشد]، ايشان گفتند بايستى به مصوّبات عمل بشود؛(۹) يعنى حكم قانون به مصوّبات دادند. يكى از آن كارهاى مهمّ امام بزرگوار اين بود. و بدرستى آقاى دكتر روحانى گفتند كه اينجا عالىترين مركز و بهترين مركز است؛ يعنى واقعاً هيچ دولتى از يك چنين مجموعهاى بىنياز نيست كه خب بحمدالله سرمايه بزرگى است. بزرگترين دارايى اين شورا هم شما اعضاى محترم آن هستيد؛ يعنى واقعاً اين مجموعهاى كه تشكيل شده - چه اعضاى حقيقى، چه اعضاى حقوقى - بهترين مجموعه است كه اينجا هستند. خب، رئيس شورا، رئيسجمهور است، يعنى رئيس قوّه اجرايى كشور؛ نوّاب رئيس [هم]، رئيس مجلس شوراى اسلامى و رئيس قوّه قضائيّه. اينها خب خيلى با اهمّيّت است؛ اينها غالباً عناصر فرهنگى هستند، عناصر اهلِ فرهنگند و جزو دردمندان فرهنگى هستند كه برايشان مسئله فرهنگ بهعنوان يك مسئله اساسى همیشه مطرح بود؛ اعضا هم كه خب اعضاى مهمّىاند. يكى از مهمترين خواص و نقاط مهمّ اين شورا اين است كه اين شورا موجب میشود كه مسئله فرهنگ كشور تابع زير و بالا شدن جريانات سياسى و جناحهاى سياسى نباشد. اين خيلى مهم است [كه] از روزمرّگى نجات پيدا كند. يك چنين جايگاه مستقرّى كه در همه دولتها اين جايگاه، جايگاه ثابتى است، جايگاه مستقرّى است - احياناً چند نفر عضو آن عوض میشوند كه اين، تركيب مهمّ اعضاى حقوقى و اعضاى حقيقى شورا را به هم نمیزند - و اين موجب اين است كه حركت فرهنگى يك كشور، يك ثباتى داشته باشد. حالا كارهاى مهمّى هم در اين شورا شده است كه شايد در خلال عرايضم اشاره بكنم. آنچه من در اين بخش كه مربوط به شورا است میخواهم تأكيد بكنم بر آن، اين است كه اعضاى شورا بايستى اين شورا را باور كنند؛ باور كنيد كه اينجا قرارگاه مركزى فرهنگى كشور است؛ باور كنيد كه اينجا فرماندهى مسائل عمده فرهنگى كشور و سياستگذارى كشور را بر عهده دارد؛ اعضا بايستى به اين توجّه كنند. حضور مستمر، چه حضور اعضا بهطور استمرار، چه حضور خود شورا، يعنى شورا تعطيلبردار نيست. خب، رؤساى كشور طبعاً مسافرت دارند، اينجا و آنجا رفتوآمد میكنند؛ اين نبايد موجب بشود كه شورا تعطيل بشود، شورا بايد استمرار پيدا كند؛ يعنى همین سازوكار مديريّت شورا كه پيشبينى شده بهخاطر اين است كه اين شورا هرگز نبايد تعطيل بشود. اين هم يك مسئله است كه مربوط به اين شورا است. [در مورد] مصوّبات؛ بله، من هم كاملاً اعتقادم بر همین است كه به كلّيّات و مسائل اهمّ، مسائل بنيانى و زيرساختى بايد پرداخته بشود؛ همچنان كه در اين چند سال اخير بخصوص به اين معنا توجّه شده. ما قبلها از اين جهت ناراحت بوديم كه در شورا چيزهاى جزئى گاهى وقت طولانىاى میگرفت؛ همان وقت در سالهاى دهه ۶۰ كه خود بنده هم در شورا بودم، همین مشكل را داشتيم كه گاهى اوقات سرِ يك فرد و يك شخص مبالغى وقت گرفته میشد؛ كارهاى اساسى میماند زمین؛ لكن خب بحمدالله حالا اينجور نيست.
ضمانت اجرای مصوّبات شورای عالی انقلاب فرهنگی
مسئله سوّم مسئله ضمانت اجرا است؛ مصوّبات اينجا بايستى اجرا بشود؛ حالا سازوكارى براى ضمانت اجرا تدوين میكنيد، فبهاونعمة؛ اگر فرض كنيم كه يك سازوكار خاصّى هم براى ضمانت اجراى مصوّباتِ اينجا تدوين نمیشود، خودِ حضور رئيس جمهور و رئيس قوّه مقنّنه براى قانونگذارى - آنجاهايى كه احتياج به قانونگذارى است - و وزراى محترم و مسئولان دستگاههاى ذىربط، بايد به معناى ضمانت اجرا باشد؛ يعنى وقتى كه فرض بفرماييد نقشه جامع علمى - كه واقعاً يكى از كارهاى بزرگ شورا تدوين اين سند نقشه جامع علمى كشور بود كه كار بسيار خوبى شد و سازوكار اجرايى خوبى هم براى آن تدوين شد كه اين جزو كارها است - تدوين میشود، دستگاههاى اجرايى هر كدام به سهم خودشان بايستى اهتمام داشته باشند به اينكه اين انجام بگيرد؛ يا مثلاً فرض كنيد سند مهندسى فرهنگى - كه شنيدم كار آن نزديك به اتمام [است] يا اتمام پيداكرده - [كه] بايد براى آن هم سازوكار اجرايى حتماً تهيّه بشود كه تحقّق پيداكند؛ يا سند دانشگاه اسلامى؛ يا سند تحوّل بنيادى آموزش و پرورش كه وزير محترم آموزش و پرورش خود را متعهّد بدانند كه اين را عملى كنند و اجرايى كنند؛ يا سند راهبردى نخبگان كشور - كه در آن جلسه خود بنده هم شركت كردم كه سند بسيار مهمّى است - كه اين مسئله را خب معاونت محترم رئيس جمهور بايستى تعقيب كنند؛ و خلاصه بايد خود اعضا و دستگاههاى فرهنگى قبول كنند و باور داشته باشند كه ما اين جايگاه را بهعنوان يك قرارگاه مركزى [قرار داديم]. تعبير «قرارگاه» ممكن است به بعضى گوشها سنگين بيايد - قرارگاه يك اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است - و بگويند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فكر نظامى را رها نمیكنيد! واقع قضيّه اين است كه كارزار فرهنگى از كارزار نظامى اگر مهمتر نباشد و اگر خطرناكتر نباشد، كمتر نيست؛ اين را بدانيد؛ يعنى میدانيد هم شما، واقعاً يك میدان كارزار است اينجا و بخصوص در قرارگاههاى نظامى اينجورى است؛ قرارگاه مسئوليّت اجراى مستقيم به معناى اينكه يك واحدى متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختيار او قرار میگيرند، به تعبير نظامى در كنترل عمليّاتىِ او قرار میگيرند. وقتى ما يك قرارگاه نظامى تشكيل میدهيم، فرض بفرماييد سپاه میگويد اين يگانهاى من در كنترل عمليّاتى آن تشكيلات [هستند]، پشتيبانى اين يگان، متعلّق به آن سازمان است - يا ارتش، يا سپاه، يا هر دستگاه ديگر - امّا بهكارگيرى اين و هدايت اين، به عهده قرارگاه است؛ يعنى يك چنين حالتى را در اينجا بايستى توجّه داشت.
بههرحال اين اسنادى را كه تهيّه كرديد - كه اسناد بسيار خوبى است و من چند مورد را اسم آوردم و البتّه بيش از اينها است؛ چندين سند ديگر هم تدوين شده - جدّى بگيريد و اينجور هم نباشد كه مثلاً فرض كنيد كه يك سندى را كه مربوط به دستگاه آموزش عالى است، يا مربوط به وزارت بهداشت است، يا مربوط به آموزش و پرورش است، يا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوين كند، تصويب كند، بسپارد به آن دستگاه و بكشد كنار؛ نه، اين مصلحت نيست. بايستى نظارت خودش را بر كيفيّت اجرا، بر اجرايى شدن آن ادامه بدهد؛ حالا يا تا پايان كار، يا لااقل تا وقتى كه اين كار به جريان بيفتد و ببينند كه دارد اجرا میشود. بنابراين اينجا هم مسئوليّت شورا در مورد ضمانت اجرا بهنظر ما زياد است.
اعتراف اروپا به تهاجم فرهنگی آمریکا
مسئله چهارمى كه عرض میكنيم، مسئله تهاجم فرهنگى است. ما چند سال قبل از اين بحث تهاجم فرهنگى را مطرح كرديم؛ بعضىها اصل تهاجم را منكر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد يواش يواش ديدند كه نه [فقط] ما میگوييم، خيلى از كشورهاى غيرغربى هم مسئله تهاجم فرهنگى را مطرح میكنند و میگويند غربىها به ما تهاجم فرهنگى كردند؛ بعد ديدند كه خود اروپايىها هم میگويند آمريكا به ما تهاجم فرهنگى كرده! لابد ديدهايد، خواندهايد كه [گفتند] فيلمهاى آمريكايى، كتابهاى آمريكايى چه تهاجم فرهنگىاى به ما كردهاند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثير قرار میدهند. بعد بالاخره به بركت قبول ديگران، اين حرف ما هم مورد قبول خيلى از كسانى كه قبول نمیكردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگى يك واقعيّتى است. صدها - حالا من كه میگويم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون يكخرده در زمینههاى آمارى دلم میخواهد احتياط كنم، میگويم صدها - رسانه صوتى، تصويرى، اينترنتى، مكتوب در دنيا دارند كار میكنند با هدف ايران! با هدف ايران! نه اينكه دارند كار خودشان را میكنند. يك وقت هست كه فرض كنيد راديوى فلان كشور يا تلويزيون فلان كشور يك كارى دارد براى خودش میكند؛ اين نيست، اصلاً هدف اينجا است؛ با زبان فارسى [برنامه میسازند]؛ آن را با وقت استفاده فارسىزبان يا عنصر ايرانى تطبيق میكنند؛ مسائل ما را رصد میكنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا براى رسانه خودشان تهيّه میكنند؛ يعنى كاملاً واضح است كه هدف اينجا است. خودشان هم میگويند، انكار هم نمیكنند. بنابراين تهاجم فرهنگى يك حقيقتى است كه وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما - جوان، نوجوان، حتّى كودك - اثرگذارى كنند. اين بازيهاى اينترنتى از جمله همین است؛ اين اسباببازىهايى كه وارد كشور میشود از جمله همین است كه من چقدر سر قضيّه توليد اسباببازى داخلىِ معنىدار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولين اين كار كه اين كار را دنبال بكنند؛ البتّه بحمدالله ظاهراً اينجا يك تصمیمى در اين زمینه گرفته شد، حالا انشاءالله همان تصمیم را هم دنبال كنيد كه اجرايى بشود. خب، دوستان ما آمدند در يكى از دستگاههاى فعّال و مسئول، عروسكهاى خوبى درست كردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسيّت طرف مقابل را - يعنى مخالفين را، خارجىها را - برانگيخت كه اينها آمدند در مقابل باربى و مانند اينها، اين [عروسكها] را درست كردند؛ ولى نگرفت. من به اينها گفتم كه اشكال كار شما اين است كه شما آمديد به فلان نام، يك پسرى را، يك دخترى را آورديد در بازار، اين عروسك شما را بچّه ما اصلاً نمىشناسد - ببينيد، پيوست فرهنگى كه میگوييم اينها است - خب، يك عروسك است فقط، در حالى كه مرد عنكبوتى را بچّه ما میشناسد، بتمن را بچّه ما میشناسد. ده بيست فيلم درست كردهاند، اين فيلم را آنجا ديده، بعد كه میبيند همان عروسكى كه در فيلم داشت كار میكرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگويد اين را براى من بخريد؛ عروسك را میشناسد؛ اين پيوست فرهنگى [است]. شما بايستى اين عروسك را كه ساختيد، در كنار ساخت عروسك، ده بيست فيلم كودك درست میكرديد براى اينكه اين عروسك معرّفى بشود پيش بچّهها؛ بعد كه معرّفى شد، آنوقت خودشان میخرند، [ولى] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشكست میشود؛ و ورشكست شد. يعنى يك چنين دقّتهايى را بايست كرد. بههرحال اين تهاجم فرهنگى به اين شكل يك واقعيّتى است.
كتابهاى آموزش زبان. خب میدانيد، الان آموزش زبان انگليسى - بالخصوص زبان انگليسى، حالا زبانهاى ديگر خيلى خيلى كمتر - خيلى رواج پيدا كرده، آموزشگاههاى فراوانى بهوجود مىآورند. خب، مراكز آموزش هست؛ همه كتابهاى آموزش كه خيلى هم با شيوههاى جديد و خوبى اين كتابهاى آموزش زبان انگليسى تدوين شده، منتقلكننده سبك زندگى غربى است، سبك زندگى انگليسى است. خب اين بچّه ما، اين نوجوان ما و جوان ما [كه] اين را میخواند، فقط زبان ياد نمیگيرد؛ حتّى ممكن است آن زبان يادش برود، امّا آنچه بيشتر در او اثر میگذارد آن تأثير و انطباعى(۱۰) [است] كه بر اثر خواندن اين كتاب از سبك زندگى غربى در وجود او بهوجود مىآيد؛ اين از بين نمىرود؛ اين كارها را دارند میكنند.
مقابله با تهاجم فرهنگی با کار و ابتکار
خب در مقابل اينها بايد چهكار كرد؟ در مقابل اينها دو چيز لازم است: يكى كار، يكى ابتكار؛ اين دو كار و اين دو نقطه مهم را بايد در نظر [داشت]؛ بايد كار كنيم، كار هم بايد كار ابتكارى باشد. البتّه در اين مورد مسئوليّت صداوسيما خيلى سنگين است، مسئوليّت وزارت ارشاد خيلى سنگين است. من به جناب آقاى جنّتى(۱۱) هم بهنظرم گفتم اين را، يكى از كارهاى ما توليد كتاب است، ترجمه كتاب [است]. شما نگاه كنيد ببينيد در دنيا چه چيزهايى منتشر میشود كه دانستن آن براى جوان ايرانى لازم است؛ ترجمه كنيد، پول بدهيد ترجمه كنند، كمااينكه ديگران دارند میكنند - من با كتاب زياد انس دارم، كتاب زياد میخوانم، در بازار نشر و مانند اينها از تازههاى كتاب زياد اطّلاع دارم - كارها دارد میشود؛ سرمايهدار میرود پول عالى میدهد به مترجم كه فلان كتاب را ترجمه كن. من پرسيدم از يكى از همین حضرات كه مترجم به شما مراجعه میكند يا شما به مترجم مراجعه میكنيد؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه میكنيم؛ راست میگويد، مترجم پيدا میكنند براى اينكه ترجمه كند. خب اينكار را شما هم بايد بكنيد؛ كتاب ترجمه كنيد، كتاب توليد كنيد، فيلم توليد كنيد. ما امروز ظرفيّت ساخت فيلممان بحمدالله بالا است. من به آقاى دكتر روحانى - همین تازگى، چند وقت پيش - عرض كردم يك فيلمى را من ديدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوشساختى و سبك كار شبيه فيلمهاى خوب هاليوود. اين مهم است كه ما الان اين ظرفيّت را داريم در كشور [كه] میتواند پيامرسانى كند، میتواند حرفهاى درست را منتقل بكند. فيلم هم چيز جذّابى است؛ سينما خيلى عنصر جذّابى است، رسانه فوقالعادهاى است، يعنى واقعاً الان هيچچيزى مثل سينما نيست از لحاظ اثرگذارى؛ خب روى اين زمینه كار بكنيد؛ كارهاى ابتكارى بكنيد؛ اسباببازى همینجور، بازى رايانهاى همینجور، عروسك همینجور، اينها چيزهايى است كه لازم است. اسباببازى رايج بچّههاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمريكايىها كه پدرجدّ ما در اين كارند، الان پشيمانند، درآن درماندهاند كه چهكار كنند. ما بچّههاى خودمان را كه اَلَكدولَك بازى میكردند كه تحرّك داشت و خوب بود، گرگمبه هوا بازى میكردند كه كار بسيار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، يا اين چيزى كه خط كشى میكنند و لىِلىِ میكنند - بازىِ بچّههاى ما اينها بود - آوردهايم نشاندهايم پاى اينترنت، نه تحرّك جسمى دارند، نه تحرّك روحى دارند، و ذهنشان تسخير شده به وسيله طرف مقابل. خب بياييد بازى توليد كنيد، بازى ترويج كنيد، همین بازىهايى كه بنده حالا اسم آوردم و دهتا از اين قبيل بازى [كه] بين بچّههاى ما از قديم معمول بوده را ترويج كنيد؛ [اين] يكى از كارها است، اينها را ترويج كنيد. ما همهاش نبايد نگاه كنيم ببينيم كه غربىها از چهجور بازىاى حمايت میكنند، ما هم از همان بازى حمايت بكنيم. خب حالا من نمیخواهم راجع به بعضى از اين ورزشها چيزى بگويم، امّا خب ما خيلى كارهاى خوب داريم كه مال ما است؛ من [قبلاً] گفتم،(۱۲) چوگان مال ما است، ديگران به اسم خودشان كردند؛(۱۳) [خب] اين را ترويج كنيد؛ ورزش باستانى يك ورزش زيبا و هنرى است، خب اين را ترويج كنيد؛ اينها را پيش ببريد و ترويج كنيد كه بچّهها [سراغ اينها] بروند. بچّههاى ما - نوههاى بنده - اسم بازيكنان و ستارههاى فوتبال دنيا را خيلى خوب بلدند، يكى يكى همینطور مكرّر اسم اينها را مىآورند؛ اين طرفدار اين است، آن طرفدار آن است، لباس نمیدانم فلان تيم فرنگى را اين میپوشد، آن يكى لباس تيم ديگر را میپوشد، امّا اسم مثلاً فرض كنيد كه فلان دانشمند معاصر خودشان را نمىشناسند؛ اسم بياورى نمىشناسند كيست؛ خب اينها بد است، اينها را ما بايستى واقعاً كار بكنيم.
من عرض میكنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پديده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود بايد بشناسيم. فرض كنيد يك چيزى، يك فكرى، يك روشى در دنيا دارد رايج میشود؛ پيدا است كه اين اينجا خواهد آمد - خب دنيا دنياى ارتباطات است، دنياى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار كشيد - قبل از آنكه بيايد، به فكر باشيد كه برخورد حكيمانه با اين چيست. معناى اين همیشه اين نيست كه ما آن را رد كنيم؛ نه، گاهى يك پديدهاى است كه ما آن را میتوانيم قبول كنيم، گاهى پديدهاى است كه میتوانيم اصلاح كنيم، گاهى پديدهاى است كه میتوانيم يك ذيلى برايش تعريف كنيم كه آن ذيل، مشكل آن را برطرف كند. دير جنبيدن، دير فهمیدن، دير به فكر علاج افتادن، اين اشكالات را دارد كه بعد شما دچار مشكلاتى میشويد كه نمیتوانيد با آنها مواجه بشويد. پس من نمیگويم كه فقط موضع دفاعى داشته باشيم - البتّه وقتى تهاجم هست، انسان بايد دفاع كند؛ شكّى نيست - توصيه من فقط موضع دفاعى نيست؛ امّا موضع اثباتى، موضع تهاجمى، موضع حركت صحيح بايد داشته باشيم. بههرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترين كار، انفعال است؛ زشتترين كار، انفعال است؛ خسارتبارترين كار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نبايد ما را منفعل بكند؛ حدّاكثر اين است كه بگوييم خيلى خب، ما در مقابل اين نمیتوانيم يك حركتى انجام بدهيم، امّا منفعل هم نمیشويم. منفعل شدن و پذيرفتن تهاجم دشمن، خطايى است كه بايستى از آن پرهيز كرد.
مسئله پنجم كه من اينجا يادداشت كردم عرض بكنم، مسئله علم در دانشگاه و در مراكز پژوهشى است؛ كه خب خوشبختانه ديدم آقاى دكتر روحانى به آن توجّه كردند. خيلى مهم است اين مسئله علم. اوّلاً اين پيشرفت علمى ما در اين ده دوازده سال اخير يك واقعيّت است؛ بعضى اين را باور نكردند؛ بعضى حتّى اين را انكار كردند. يك شخص عزيزى - كه حالا بعضى از دوستانى كه در جلسه هستند، توجّه دارند كه من چه كسى را میگويم؛ نمیخواهم اسم بياورم - همان اوائلى كه اين قضيّه هستهاى و سانتريفيوژ و اين حرفها باب شده بود و مكرّر گفته میشد، در يك نامهاى به من نوشت كه آقا، اين حرفها دروغ است، باور نكنيد - هم اين را، هم گمان میكنم مسئله سلّولهاى بنيادى را؛ حالا الان درست يادم نيست، نامه او بين كاغذهاى ما هست - اينهايى كه مىآيند به شما گزارش میدهند، [حرف] اينها را باور نكنيد، اينها واقعيّت ندارد، اينها خلاف واقع است! خود اين شخص هم آدم دانشمندى است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نمیكرد؛ البتّه ما باور كرده بوديم و الحمدلله روزبهروز هم اين باور تأييد شد. بعد از چندينسال، چندى قبل اينجا يك جلسهاى بود كه بعضى از دوستان اين جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزيز به من رو كرد و گفت كه در دانشگاههاى ما از اين پيشرفتهايى كه اين جوانها دارند انجام میدهند استقبال نمیشود و شروع كرد شكايت از اين طرف قضيّه كه حالا جوانهاى ما دارند كارهاى زيادى انجام میدهند و استقبال نمیشود. من يادم آمد از آن حرفى كه ايشان سالها پيش به من گفته بود كه اين پيشرفتها دروغ است. نه آقا، اين پيشرفتها راست است؛ اينكه ما سيزده برابرِ متوسّط رشد جهانى، سرعت پيشرفت [علم] داشتهايم، راست است؛ اين را ديگران گفتند، مخالفين ما گفتند. در بخشهاى مختلف، جوانهاى ما كارهاى بزرگى را بحمدالله توانستند انجام بدهند و كار كردند و پيش رفتند. توصيه من به وزير محترم آموزش عالى و وزير محترم بهداشت و درمان، بخصوص اين است كه نگذاريد اين چرخه حركت كُند بشود. اين را هرچه میتوانيد توسعه بدهيد و تسريع كنيد و پيشرفت كنيد.
دانشگاه جولانگاه حركتهاى سياسى نشود
يكى از چيزهايى كه جلو اين را میگيرد، سياسى شدن دانشگاهها است. اين را توجّه كنند آقاى فرجىدانا(۱۴) و آقاى هاشمى؛(۱۵) نگذاريد دانشگاه جولانگاه حركتهاى سياسى بشود. اينكه ما جوان را بهعنوان يك موتور محرّك تحوّلات سياسى بپذيريم، حرف من است. من يكوقتى اين مطلب را گفتم، بعضى از همین آقايانى كه حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت كردند كه شما اين جوانها را به هَوس انداختيد، به هيجان انداختيد؛ نه، من اعتقاد دارم به اين قضيّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حركت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سياسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبيعتش اين است. اين حرف ديگرى است؛ اين غير از اين است كه ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرايشهاى سياسىاى كه بعضىشان مخالف با اصل نظامند يا مخالف با جهتگيرىهاى نظامند بكنيم. اين را بايد حتماً مراقبت كنيد و جلوى آن را بگيريد. در اين زمینه من اين جمله را هم عرض بكنم؛ يك «میتوانيم»ای را ملّت ما گفته؛ نگذاريد اين «میتوانيم» تبديل بشود به عكس آن. گفتند ما میتوانيم به قلّههاى رفيع علمى برسيم؛ میتوانيم مرجع علمى جهان بشويم؛ میتوانيم خودمان را از حقارت علمى نجات بدهيم، كه امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفين ما دارند اعتراف میكنند كه ايران به دانش دست يافته؛ نه فقط در زمینه هستهاى، در زمینههاى ديگر هم همین را دارند میگويند و اعتراف میكنند. اين «میتوانيم» را كه در روح اين جوانهاى ما دارد جَوَلان میكند، نگذاريد از بين برود؛ شما هم بگوييد میتوانيم و دنبال كنيد اين میتوانيم را. ما میتوانيم تمدّن نوين اسلامى را برپا كنيم و دنيايى بسازيم كه سرشار باشد از معنويّت و با كمك معنويّت و هدايت معنويّت راه برود؛ اين كارها را میتوانيم انجام بدهيم، كه به توفيق الهى هم [اين كار را] میكنيم.
انتقاد به انتقال سبک زندگی غربی
با آموزش زبان انگلیسی
مطلب ششمى كه من اينجا يادداشت كردهام، مسئله زبان فارسى است؛ من خيلى نگران زبان فارسىام؛ خيلى نگرانم. سالها پيش ما در اين زمینه كار كرديم، اقدام كرديم، جمع كرديم كسانى را دُور هم بنشينند. من میبينم كار درستى در اين زمینه انجام نمیگيرد و تهاجم به زبان زياد است. همینطور دارند اصطلاحات خارجى [بهكار میبرند]. ننگش میكند كسى كه فلان تعبير فرنگى را به كار نبرد و به جايش يك تعبير فارسى يا عربى به كار ببرد؛ ننگشان میكند. اين خيلى چيز بدى است؛ اين جزو اجزاء فرهنگ عمومى است كه بايد با اين مبارزه كرد. دوستان! زبان فارسى يك روزى از قسطنطنيّه آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّه هند؛ اينكه عرض میكنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) - مركز حكومت عثمانى - زبان رسمى در يك برهه طولانىاى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّه هند برجستهترين شخصيّتها با زبان فارسى حرف میزدند و انگليسها اوّلى كه آمدند شبه قارّه هند، يكى از كارهايى كه كردند اين بود كه زبان فارسى را متوقّف كنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حيَل و مكرهايى كه مخصوص انگليسها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ كسانى هستند در هند - كه بنده رفتهام ديدهام، بعضىهايشان اينجا آمدند آنها را ديديم - عاشق زبان فارسىاند؛ امّا ما در كانون زبان فارسى، داريم زبان فارسى را فراموش میكنيم؛ براى تحكيم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگيرى از دخيلهاى خارجى هيچ اقدامى نمیكنيم. يواش يواش [در] تعبيرات ما يك حرفهايى میزنند - هر روزى هم كه میگذرد يك چيز جديدى مىآيد - ما هم نشنفتهايم. گاهى مىآيند يك كلمهاى میگويند، بنده میگويم معناى آن را نمیفهمم ، میگويم معناى آن چيست؟ معنا [كه] میكنند، تازه ما اطّلاع پيدا میكنيم كه اين كلمه آمده؛ [اين] يواش يواش كشانده شده به طبقات و توده مردم؛ اين خطرناك است. اسم فارسى را با خطّ لاتين مینويسند! خب چرا؟ چه كسى میخواهد از اين استفاده كند؟ آن كسى كه زبانش فارسى است يا آن كسى كه زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتين! يا اسمهاى فرنگى روى محصولات توليد شده داخل ايران كه براى من عكسهايش را و تصويرهايش را فرستادند! خب چه داعى داريم ما اين كار را بكنيم؟ بله، يكوقت شما يك محصول صادراتى داريد، آنجا در كنار زبان فارسى - فارسى هم بايد باشد البتّه؛ هرگز نبايستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود - البتّه زبان خارجى هم به آن كشورهايى كه خواهد رفت، اگر زبان ديگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل توليد میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى كيف بچّههاى دبستانى چه لزومى دارد كه يك تعبير فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازىها همینجور؛ من واقعاً حيرت میكنم. اين جزو چيزهايى است كه شما خيلى دربارهاش مسئوليّت داريد. البتّه من مثالهايى در ذهن دارم براى اين استعمال زبان فارسى كه نمیخواهم ديگر حالا آنها را عرض كنم؛ نام شركت، نام محصول، نام مغازه! و از اين قبيل همینطور مكرّر تعبيرات فرنگى و بخصوص انگليسى؛ من از اين احساس خطر میكنم و لازم است كه حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به اين مسئله بجد دنبال كنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با اين مسئله. حالا معناى مواجهه اين نيست كه فوراً فردا مثلاً با يك شيوه تندى يا شيوه خشنى برخورد كنند، [مواجه بشويد] امّا حكمتآمیز؛ ببينيد چكار میتوانيد بكنيد كه جلو اين را بگيريد؛ اين هم يك مسئله.
مسئله علوم انسانى هم مسئله ديگرى است كه خيلى مهم است. البتّه آقاى دكتر حدّاد - مثل اينكه نيستند امروز اينجا - يك گزارش مفصّل و خوبى به من دادند در مورد كارهايى كه در زمینه علوم انسانى در هيئتى كه ايشان مسئول آن هستند انجام گرفته،(۱۷) كه خب بعضى از دوستان هم از نداشتنِ خروجى اين كار گلهمندند و شكايت میكنند، كه اينها در جلسه شورا بايد مطرح بشود. به نظر بنده اساسىترين كار هم اين است كه مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى بايد تدوين بشود؛ اين كار اساسى و كار اوّلى است كه بايستى انجام بگيرد. اين هم اين مسئله.
و مسئله آخر هم، مسئله آسيبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن است؛ كه من اشاره كردم به مسئله طلاق، مسئله موادّ مخدّر، فسادهاى مالى، مسئله جنايت. خب يكى از همین تأثيرات تهاجم فرهنگى دشمنان، افزايش سرقت مسلّحانه از بانكها است؛ اين را اوّل ما در فيلمها ديديم - قابل توجّه جناب آقاى ضرغامى-(۱۸) كه حمله میكنند؛ حالا عين همان قضايا، اينجا دارد اتّفاق مىافتد؛ خب ياد میگيرند ديگر. ما بايد اين را بدانيم چهكار داريم میكنيم. يعنى واقعاً اين آسيبها را بفهمیم. [همین طور] مسئله جمعيّت. يكى از خطراتى كه وقتى انسان درست به عمق آن فكر میكند، تن او میلرزد، اين مسئله جمعيّت است؛ كه من به آقاى دكتر هاشمى(۱۹) هم بهنظرم يك جمله كوتاهى گفتم، با آقاى دكتر روحانى هم مفصّل صحبت كرديم؛ مسئله جمعيّت را جدّى بگيريد؛ جمعيّت جوان كشور دارد كاهش پيدا میكند. يك جايى خواهيم رسيد كه ديگر قابل علاج نيست. يعنى مسئله جمعيّت از آن مسائلى نيست كه بگوييم حالا ده سال ديگر فكر میكنيم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتى نسلها پير شدند، ديگر قابل علاج نيست. انشاءالله كه موفّق و مؤيّد باشيد، خدا همهتان را محفوظ بدارد، باقى بدارد و اين عرايضى كه ما كرديم، انشاءالله مورد توجّه باشد.
ياد كنيم از مرحوم آقاى دكتر حبيبى كه جلسه قبلى كه اينجا ما دُور هم جمع شديم، آقاى دكتر حبيبى - با اينكه كسالت داشتند و مريض بودند - شركت كردند كه من از ايشان تشكّر كردم. خدا انشاءالله شماها را محفوظ بدارد؛ و قدر اين فضلا و نخبگانى كه در اينجا هستند و نيروهاى جوانى هم كه در جمع شما هستند كه واقعاً وجودشان خيلى مغتنم است و بحمدالله از نشاط جوانى و نيروى جوانى و ابتكار جوانى برخوردارند، بايستى خيلى بدانيد. والسّلام عليكم و رحمه الله
۱) خانم كبرى خزعلى
۲) اشاره رئيس جمهور به تأكيد رهبر انقلاب اسلامی براى تهيّه پيوست فرهنگى براى طرحهاى مهم.
۳) از جمله، ابلاغ سياستهاى كلّى برنامه پنجم توسعه در چارچوب سند چشمانداز (1387/10/21)
۴) اشاره رئيسجمهور به نياز شورا به داشتن بخش پايش و نظارت در امر فرهنگ.
۵) ابلاغ سياستهاى كلّى اصل ۴۴ قانون اساسى (1384/3/2)
۶) از جمله 1362/5/28
۷) اشاره رئيس جمهور به لزوم مشاركت مردم در مسأله فرهنگ.
۸) كنايه از سؤال و جواب
۹) نامه امام خمینى(ره) به رئيس شوراى عالى انقلاب فرهنگى درباره اجراى مصوّبات آن شورا (1363/12/6)
۱۰) اثرپذيرى
۱۱) وزير فرهنگ و ارشاد اسلامى
۱۲) از جمله 1375/10/8
۱۳) اشاره به ثبت ورزش چوگان در آذرماه سال جارى در كمیته میراث ناملموس سازمان يونسكو به نام كشور جمهورى آذربايجان.
۱۴) وزير علوم، تحقيقات و فنّاورى
۱۵) وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى
۱۶) لقب شهر استانبول در زمان عثمانى
۱۷) شوراى تحوّل و ارتقاى علوم انسانى، در تاريخ 1388/7/21 تحت نظارت شوراى عالى انقلاب فرهنگى تأسيس شد.
۱۸) رئيس سازمان صدا و سيما در ديدار حضور داشت.
۱۹) وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشكى
پايگاه اطلاعرسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتاللهالعظمی
سيدعلی خامنهای (مدظلهالعالی) - مؤسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی