نگاهی مستند به بزرگترین جنایتجنگی انگلستان در ایران- ۱۹
شروع ترورهای برنامهریزی شده
در نامهای با تاریخ 26 اكتبر 1917، از كشیش فردریك ان. جساپ از تبریز چنین آمده است:
شرایط در اینجا بد است و بدتر هم خواهد شد. فعلاً كه مشكل نان بسیار جدی است و از باران هم خبری نیست، بنابراین چشمانداز کاشت هم بد است. کسی نمیداند مردم زمستان را چگونه باید سر كنند، از این رو این نگرانی هست كه پیش از رسیدن بهار، اوضاع بسیار بدتر شود. از ارومیه و ساوجبلاغ هم همین گزارشها را دریافت كردهایم شنیدهایم كه در آنجا حدود 40000 زن و کودک کرد در وحشتناكترین شرایط به سر میبرند و از گرسنگی رو به مرگند ... به غیر از مشكل غذا و آذوقه، اوضاع داخلی این منطقه نیز بد است. احزاب سیاسی به قتل و ترور روی آورده و گهگاه یكی كشته میشود. طی ده روز گذشته، سه فرد برجسته در تبریز كشته شدهاند، البته شما بیش از ما از اوضاع مطلعید. آنها در امور آنجا تأثیر و نفوذ دارند ... ایرانیها آنچنان پروپا قرص طرفدار آلمان هستند كه نمیتوانند درك كنند چرا آمریکا باید در طرف مقابل قرار گیرد.
نامه كشیش جساپ در 31 اكتبر 1917 از تبریز حاوی اطلاعات باارزشی است:
روحیه جنبش و ناآرامی در تمام جامعه قابل مشاهده است. با افزایش پیوسته قیمتها، اوضاع نیز پیوسته در حال بدتر شده است. خشکسالی زمستان و بهار گذشته باعث شده گندم محدودی برداشت شود، در حالی که صادرات دام و ارزاق به شمال همچنان ادامه دارد... تا سپتامبر، قیمت گندم بیش از دو برابر شد و اکنون هم تقریباً چهار برابر شده است. هفتههاست نانواییها مملو از زنان گرسنه است كه برای نوبت خرید نان با هم جنگ و دعوا میکنند و دست آخر هم باید گرسنه آنجا را ترک کنند. از آنجا که نان غذای اصلی توده مردم است، قحطی نام فاجعهای هولناک است. چشمانداز بدی پیش روی ماست و میترسیم که پیش از بهار، در تبریز و اطراف آن به عملیات امدادی وسیعی نیاز باشد، البته نه فقط برای آوارگان، بلكه برای مردم فقیر و گرسنه كل منطقه.
این نامه، در ادامه اوضاع سیاسی را چنین توصیف میکند:
درست در همین زمان شهر تدریجاً از انقلابیون و رادیکالهای تندرو پر میشود و احزاب سیاسی و كمیتههای سری سرشان شلوغ است. در اینجا یك سلسله ترور برنامهریزی شده و در حال انجام است. آغاز این ترورها، قتل حاکم سابق بود و تاکنون ادامه یافته و بر شدت آنها افزوده شده است؛ به نحوی كه گاهی در یك شب چند فرد برجسته كشته میشوند. با وجود آن كه برخی از قتلها در روز اتفاق میافتد و قاتلان باید شناسایی شوند، دستگاه حاكمهای كه توان كافی برای بررسی اوضاع داشته باشد، وجود ندارد. میگویند به قربانیان از قبل اطلاع میدهند، اما به نظر میرسد شمار اندكی از آنها توانگریختن دارند. دریافتن انگیزه این قتلها سخت است، اما به نظر میرسد انگیزه، تلفیقی از انتقام از مرتجعین سالهای 1909-1908 و 1911، باجخواهی و ترور ثروتمندانی باشد که به جای تأمین نیاز شهر، متهم به انبار كردن گندمها هستند.
كالدول به ضمیمه گزارش 21 ژانویه 1918، گزارش دیگری از تبریز به قلم كنسول گوردون پدوك با تاریخ 9 ژانویه 1918 و نامهای از كشیش دبلیو. ای. شد در ارومیه با تاریخ 3 ژانویه 1918 ارسال میكند. گزارش پدوك دربردارنده توضیحاتی درباره شرایط وخیم 30000 پناهنده كرد در ساوجبلاغ آذربایجان است:
همانطور که ذکر شد، یکی از اعضای کمیته ما از منطقۀ ساوجبلاغ آذربایجان دیدن کرده است. تخمین میزنند در آنجا حدود سی هزار کرد نیازمند وجود دارد كه اكثر آنها زن، كودك و پیرمرد هستند. این افراد کسانی هستند که پس از پایان عملیات نظامی روسیه، عازم خانههای ویرانشده خود شدهاند. این بازدید در پاسخ به نامهای از سوی حاکم ساوجبلاغ خطاب به من صورت گرفت. او در نامهاش شرایط رقتبار این مردم را توصیف کرده است. به هر حال دریافتیم با وجود آن که ما در آن زمان اعتباری به این منظور در اختیار داشتیم، اما در ذهنمان برآوردی از نیازهای آن ناحیه نداشتیم. این منطقه عرصه اشغال پیاپی روسها و تركها بود و در نهایت هم روسها بخشی از آن را برای تنبیه اهالی تخریب كردند. از آنجا که در حال حاضر هیچ امكانی برای حمل و نقل كالا از دیگر نقاط به آن منطقه وجود ندارد، این كه ما بتوانیم در آینده نزدیك در آنجا اقدامات امدادی انجام دهیم، محتمل نیست و شاید اصلاً ممکن نباشد.
بنابراین سرنوشت پناهندگان فلک زدهرقم خورده بود.
پدوك علاوه بر اعمال نادرست روسها، دلیل دیگری هم برای قیمتهای سرسامآور گندم و جو ارائه كرده است: احتكار. پدوك با توصیف فعالیتهای انساندوستانه برخی از شهروندان ثروتمند تبریز مینویسد:
میگویند انگیزه این افراد شوق به دست آوردن اجر اخروی است، اما این احتمال وجود دارد كه آنها، به عكس با این انگیزه وارد این فعالیتها شده باشند كه بخواهند از شورشهای احتمالی ناشی از قحطی جلوگیری كنند؛ زیرا به طور طبیعی خود آنها هدف این شورشها قرار خواهند گرفت. زیرا خود آنها ملاكان روستاها و مالکان انبارهای آذوقه هستند. این اوضاع که ذکر کردم، قطعاً تا حد زیادی، اگر نگوییم بیش از هرچیز دیگری، به واقع ناشی از لطماتی است که به فقرا وارد میشود. زیرا تعداد قابلتوجهی از ملاكان روستاها هستند که بدون توجه به عواقب کار در تلاشند تا غله (گندم و جو) این منطقه را احتکار کنند و همچنان به دنبال قیمتهای بالاتر هستند.
سبب دیگر كمبودها، نباریدن باران بود:
تقریباً در پانزده ماه گذشته در این ناحیه عملاً باران نباریده و تا همین چند روز پیش هم چنین بود و در فصل برداشت گذشته تنها دو سوم محصول در شرایط عادی به دست آمد. همین باعث شده كه این محتكران قیمت گندم را از هر خروار (هزار پوند) 20 تومان به 140 تومان و قیمت جو را از هر خروار 12 تومان به 100 تومان برسانند. باریدن برف طی دو روز گذشته، با این احتمال که شاید میزان محصول بیشتر شود، قیمت گندم را به 80 و جو را به 60 تومان کاهش داده است. اگر شرایط همین طور مطلوب بماند، در خرمن بهار كاهش بیشتر قیمت هم قابل پیشبینی است.
پدوک برخی از اقدامات انجامگرفته برای بهبود اوضاع را تشریح میكند:
کمیته ارزاق در اینجا با حضور آقای ال. مولیتور، رئیسگمركات ایران، سازماندهی شده است. او كه مشاور این كمیته است، مردی توانا و مسئول و صادق است. این كمیته توانسته شماری از ملاكان و خصوصاً یكی از مجتهدین برجسته ایرانی را گرد هم آورد تا گندمی را كه انبار كرده بودند توزیع كنند. علاوه بر این آنها موفق شدهاند با اعزام تعدادی قزاق ایرانی به مناطق مجاور، بخش زیادی از محصول دولتی را جمعآوری کنند. نتیجه این شده که مشکل نان در شهر که همیشه اساس بلواهای جدی در میان مردم بومی بوده و از دیگر سو گمان میرفت در اوایل زمستان شدت یابد، تا حدودی برطرف شده است. بنابراین علیرغم آن که در کمبود ارزاق و عذاب شدیدی که مردم میکشند تردیدی نیست، تبریز و مناطق مجاور آن را نمیتوان قحطیزده توصیف كرد. در نزدیكی این شهر، آوارهای دیده نمیشود، مگر چند خانوادهای که چندی پیش از حدود ساوجبلاغ روانه این نواحی شدهاند که البته در پی فعالیتهای اخیر آنها را هم در سطح شهر نمیبینیم.
پدوك همچنین آشكار میكند آمریكاییها برای فعالیتهای امدادی مبلغ 1075000 دلار دریافت داشتهاند «كه عملاً همه آن هماكنون هزینه شده است.» او میافزاید:
از آنجا که هیچ برنامهریزی روشنی برای منابع مالی در آینده وجود ندارد، کمیته در اینجا مجبور است برای ادامه کار روی کمیته مرکزی در آمریکا حساب کند. بنابراین از این پس هیچ تخمینی برای منابع مالی در دسترس نمیتوان ارائه كرد.
گزارش کشیش دبلیو. ای. شد، رئیسكمیته ارومیه برای كمكرسانی به ارامنه و آسوریها، با تاریخ 3 ژانویه 1918، اوضاع ارومیه را چنین توصیف میکند:
اهالی محل در شرایط سختی قرار دارند و رنج آنان تا زمان برداشت افزایش خواهد یافت ... مشكل بزرگ در اینجا یافتن مقداری گندم یا غله برای آوردن به این منطقه است. مناطق شمال وضعشان بسیار بهتر است، اما ذخیره آنها آنقدر نیست که بخواهند به جایی ارسال کنند. اوضاع سالدوز در جنوب که دست کم نیمی از گندم وارداتی به این ناحیه را تأمین میكند، بدتر از ارومیه است و مردم از گرسنگی در حال مرگند. اوضاع در ساوجبلاغ و دیگر مناطق جنوبی، اندكی بهتر از سالدوز است. اما آنها هم ارزاق بسیار كمی در اختیار دارند. مناطقی که در شرق دریاچه قرار دارند، ذخیرههای خود را به تبریز میفرستند و آنها نیز در مضیقه هستند. این مشكلات با خسارتی كه ارتش روسیه به ذخیرههای آذوقه وارد کرده به شدت افزایش یافته است و از دیگر سو نحوه ضبط آذوقه از سوی ارتش، مشکل را بدتر کرده است و ترس مردم باعث شده تا از ورود ارزاق به بازار جلوگیری شود. اگر فقط جمعیت بومی را در نظر بگیریم، حل مشكل بسیار سادهتر است؛ اما در ارومیه، سلماس و خوی افزون بر 25000 پناهنده مسیحی از عثمانی و در ناحیه ارومیه 20000 تا 30000 کرد پناهجو داریم. آنهایی كه از عثمانی آمدهاند تنها به كمكهای خیریه وابستهاند و البته خارج از موطن خود به سر میبرند. بخشی از كردها در موطن خود هستند؛ اما بخش عمدهای هم بیشتر به دلیل آشفتگیها و رفتار سربازان روس، با آن كه ایرانیاند، پناهنده محسوب میشوند. این گروه نیازمندترین طبقه هستند.
شِد همچنین آشکار میکند شمار اندکی از این عده از کمکها بهرهمند میشوند: «شمار کسانی که از این کمکها بهرمند میشوند 1400 نفر بوده که رو به افزایش است.»