ویژگیهای اصلح در نظام اسلامی (زلال بصیرت)
قریحه عقلایی اقتضا میکند که انسان در هر امری که مقابل چند گزینه قرار میگیرد و میتواند یکی را اختیار کند، سعی کند بهترین گزینه را انتخاب کند و مقتضای عقل آدمی نیز انتخاب بهترین است، لذا درصورت انتخاب غیراصلح، هم مخالف مقتضای عقل عمل کردهایم، هم سبب بهره نبردن (و چه بسا ضرر به) خود شدهایم و هم اگر به واسطه انتخاب ما دیگران هم ضرر کنند، مسئولیم.
هم قریحه عقلایی و هم دلیل عقلی ایجاب میکند که بهترین را انتخاب کنیم؛ چرا که در غیر این صورت ضررهایی به خود و جامعه و دینمان میزنیم؛ البته حتی در آنجایی که به اصلح رأی میدهیم، نمیتوان صد در صد نتیجه دلخواه را انتظار داشت؛ چرا که شاید اشتباه کنیم؛ شاید آن فرد بعدها تغییر رویه دهد، یا شاید اکثریت مردم فرد دیگری را انتخاب کنند.
اگر شرکت در انتخابات صرفا یک حق باشد، شرکت نکردن امری مذموم نیست، زیرا حقی است که عرفاً، قانوناً یا شرعا به فرد داده شده است و او نمیخواهد از آن استفاده کند؛ اما اگرشرکت در انتخابات تکلیف باشد، وجوب پیدا میکند؛ اما اینکه حق است یا تکلیف مسئلهای جدی است که علما باید با تحقیق و تبیین علمی پاسخ روشنی به آن بدهند.
ولی فقیه؛ شبیهترین به معصوم
گاه خداوند حاکمی را تعیین میفرماید، همانگونه که ما اعتقاد داریم خداوند متعال برخی پیامبران مانند حضرت داوود و پیامبر اسلام(ص) و نیز امامان معصوم(ع) را تعیین کرده و تبعیت از ایشان را بر مردم واجب کرده است. اما در غیر این موارد، چه باید کرد؟ تئوری ولایت فقیه میگوید: خداوند برای شرایط غیبت، اوصافی را تعیین کرده است که شخص متصف به آن شرایط، باید حکومت را به دست بگیرد، که در واقع تعیین نوعی است و نه تعیین شخصی.
کسانی که ولایت فقیه را قبول ندارند، معتقدند خدا در این شرایط با مردم قهر کرده و آنها را به خودشان واگذاشته است! ولی حکمت الهی در آفرینش انسان و برقراری نظام عالم، نشان میدهد که خداوند قهر نمیکند و مردم را به خودشان وانگذاشته است؛ بلکه روشی جایگزین را برای تعیین حاکم تعیین کرده است؛ به عبارت بهتر، خداوند در زمانی که دسترسی به معصوم نیست، شبیهترین افراد به معصوم را به عنوان ولی و حاکم قرار داده است.
از طرفی حکومت لازم است و علم داریم که خداوند راضی نیست قانون اسلام روی زمین بماند و از سوی دیگر، شخص ایدهآل (معصوم) در دسترس نیست؛ بنابراین عقل حکم میکند که باید به شبیهترین افراد به گزینة ایدهآل مراجعه کرد.
برای تشخیص ویژگیهای لازم برای حاکم و ولی فقیه راههایی وجود دارد که مراجعه به روایات مربوط یکی از این راهها است، اما این روش مخالف سبک و روش اصولیون است که بیشترین تکیه را بر ادله عقلی دارند.
روش دیگر تحلیل عقلی مسئله حکومت و اهداف حکومت در اسلام است تا از این طریق شرایط حاکمی که بتواند این اهداف را بهتر برآورده کند، شناخته شود؛ در این باره هم مانند همه امور عقلایی باید به متخصص و خبره در این باره رجوع کرد تا بهترین فرد - یعنی اصلح - را شناسایی و معرفی کنند.
طبیعی است که ملاک اصلح برای هر کسی میتواند متفاوت باشد؛ کسی که بیمار باشد، اصلح را کسی میداند که بهتر به وضع درمان برسد و کسی که دغدغه امور نظامی را دارد اصلح را فردی میداند که امور نظامی را سروسامان بهتری بدهد.
مهمترین هدف حکومت از نگاه عقلا (و حتی بدبینترین فیلسوفان اجتماعی)، تأمین نظم داخلی و امنیت خارجی است؛ لذا حاکم باید قدرتی باشد که از وی حساب ببرند. البته امروزه بهداشت و تأمین رفاه را هم جزء اهداف حکومت میدانند؛ که همه آنها به این نکته برمیگردد که هدف از حکومت این است که مردم بتوانند در این دنیا راحت زندگی کنند و پیشرفت کنند.
نگاه دین به زندگی دنیا این است که آن را صرفاً مقدمه زندگی حقیقی ابدی میداند، هدف دین از حکومت، علاوه بر امنیت و رفاه مادی، تأمین رشد معنوی انسانها درسایه ارتباط با خداست و به همین دلیل، حاکم اصلح کسی است که دین شناس باشد، تا بتواند علاوه بر امنیت مالی، جانی و رفاه مردم، امکان رشد الهی آنها را فراهم کند.
چند شرط اساسی باید در حاکم وجود داشته باشد که نبود آنها سبب ایجاد خلأ اساسی در ارکان و اهداف حکومت میشود و آنها عبارتند از: دینشناسی، مدیریت و دشمن شناسی؛ و بدون یکی از این سه شرط اساسی، حکومت به اهداف اصلی مورد نظر اسلام نمیرسد.
بودهاند فقیهانی که در فقه بسیار متبحر بودهاند، اما به خاطر عدم شناخت جامعه و دشمن و سادهلوحی، به وسیلهای در دست دشمنان اسلام تبدیل شدند. پس این سه ملاک یعنی شناخت دین، مدیریت و شناخت دشمن، مهمترین ملاکها برای فرد اصلح در نظام اسلامی است.
بیانات آيتالله مصباح يزدي (دام ظله) در سی و سومین نشست انجمن فارغ التحصیلان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) با موضوع «انتخاب اصلح: شاخصها، مراتب و اولویتها»؛ قم؛1/2/96
زلال بصیرت روزهای پنج شنبه منتشر میشود.