kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۳۰۵۳
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۹

شخصیت ‌پرستی بیماری اجتماعی



* رسول میرزایی


بیماری‌های جسمی و روحی هر گاه شخصی باشد، زیان کمتری نسبت به بیمارهای اجتماعی دارد؛ زیرا بیماری‌های اجتماعی چنان واگیردار است که جامعه سالم را بیمار کرده و موجبات سقوط و نابودی جمعی را فراهم می‌آورد.از این رو بخش عمده‌ای از آموزه‌های قرآنی به مسائل اجتماعی و به ویژه درمان بیماریهای اجتماعی پرداخته است.
از نظر قرآن، جامعه سالم زمانی می‌تواند پدید آید و یا پایایی خویش را حفظ کرده و مانا باشد که بتواند بیماری‌های اجتماعی را بشناسد و با آن برخورد کند و در ریشه کنی آن تلاش نماید. از این رو بخش عمده‌ای از آموزه‌های اجتماعی قرآن و نیز مصادیق و مباحث تقوای الهی به موضوعاتی اختصاص یافته است که ارتباط تنگاتنگی با مسئله بیماری‌های اجتماعی و شیوه‌های درمان آن دارد.
از نظر قرآن تقوای اجتماعی، حوزه مهم و اساسی از تقوای الهی است؛ زیرا بدون تقوای اجتماعی نمی‌توان جامعه سالم داشت و یا حتی انسانی سالم را پرورش داد.یکی از بیماری‌های اجتماعی که بسیار خطرناک و آسیب زاست، بیماری کیش شخصیت و شخصیت‌پرستی است که عده‌ای از افراد جامعه گرفتار آن می‌شوند.نویسنده در این مطلب تحلیل قرآن را درباره شخصیت پرستی تبیین کرده و توصیه‌های قرآن را در زمینه مقابله و مبارزه با این بیماری اجتماعی بررسی و واکاوی نموده است.


شخصیت‌سازی افراطی، شیوه ابلیسی
ابلیس با آنکه موقعیت و منزلت خود را در میان آفریده‌های آفریدگار هستی می‌دانست، در مقام مجادله با پروردگار به شخصیت‌سازی دروغین از خود پرداخت و کوشید تا این گونه خود را در میان فرشتگان و دیگر آفریده‌های هستی، برتر از همه دانسته و شایستگی خویش را برای دست یابی و تصاحب منصب عظمای ولایت الهی و خلافت بر هستی به اثبات رساند.
او بر پایه چنین تصویرسازی دروغین به اموری چون برتری برخی از اجزای خود نسبت به دیگری چون آدم(ع) اشاره می‌کند تا با غلو کردن در این بخش، نواقص و کاستی‌های وجودی و شخصیتی خویش را بپوشاند. تاکید بر برخی از خصلت‌ها، خصوصیات و صفات از آن رو صورت می‌گیرد تا کاستی‌ها دیده نشود.
همین شیوه رفتاری را می‌توانید در بسیاری از تبلیغات رسانه‌ای جستجو و مشاهده کنید؛ زیرا گروهی از اهالی رسانه‌ها و مبلغان خبره با بهره مندی از روان شناسی تبلیغ، با تاثیرگذاری بر مخاطب از طریق تحریک عواطف و احساسات وی با بیان خوبی‌ها و صفات مثبت می‌کوشند تا این گونه وانمود کنند که کالا و یا شخص و یا جامعه مورد نظر از هر گونه کاستی پاک و مبراست.
بارها دیده شده است که برای تحریک عواطف قوم و مردمی جنبه‌های منفی آنها نادیده گرفته می‌شود و کاریکاتوری از صفات خوب به شکل بسیار برجسته و چشم پر کن ترسیم می‌شود. این گونه است که حتی مخاطب نیز در دام نیرنگ شخصیت‌سازی دروغین می‌افتد و نواقص و کاستی‌های خویش را از یاد می‌برد و در بازسازی و اصلاح آن نمی‌کوشد.
در برخی از بیانیه‌ها و اطلاعیه‌هایی که به مناسبت درگذشت کسی صادر می‌شود، گاه چنان از شخصیت برجسته وی سخن به میان می‌آید که گویی الگویی قابل تقدیر و سزاوار پیروی است. این در حالی است که بسیاری از نواقص وجودی و شخصیتی وی می‌تواند آسیب جدی به مخاطبی وارد سازد که با شخصیت‌سازی دروغین دیگران در دام پیروی از آن به عنوان الگو می‌افتد.
خداوند در آموزه‌های قرآنی بیان می‌کند که بسیاری از توده‌های مردم به سبب شخصیت‌سازی دروغینی که از سوی برخی از خواص انجام می‌گیرد، به گمراهی‌ای کشیده می‌شوند که جز سقوط و تباهی ابدی نتیجه و ثمره‌ای ندارد. از جمله آنها می‌توان به شخصیت‌سازی که از سوی برخی از خواص نسبت به حضرت عیسی(ع) انجام گرفته اشاره کرد. این خواص برای مقاصدی خاص، به شخصیت‌سازی دروغینی از حضرت مریم (س) و حضرت عیسی‌(ع) دست زدند، تا جایی که ایشان را تا مقام فرزند خداوندی و بلکه یکی از خدایان سه گانه بالا بردند و برای خداوند شریک قرار داده و به پرستش و عبادت وی پرداختند.
این گونه است که خداوند نسبت به شخصیت‌سازی و شخصیت پرستی که با عنوان غلو انجام می‌گیرد هشدار می‌دهد و خواهان مبارزه و مقابله با این بیماری خطرناک می‌شود.
شخصیت‌سازی و شخصیت‌پرستی
هر چند که غلو در هر امری اتفاق می‌افتد و انسان‌ها در باره هر چیزی گرفتار غلو و زیاده روی می‌شوند، بطوری که بسیاری از مردم نسبت به دین خود راه غلو را در پیش می‌گیرند و اموری را به دین نسبت می‌دهند که بیرون از دایره دین و دینداری است، چنانکه اهل کتاب این گونه بوده و خداوند آنان را از غلو در دین نهی کرده (نساء آیه ۱۷۱ و مائده آیه ۷۷) ولی آنچه بیشتر مورد توجه است، غلو در اشخاص و شخصیت هاست.
از آنجا که انسان‌ها به صورت طبیعی به اسوه‌هایی نیازمند هستند تا با همانند‌سازی خود با ایشان، مسیر و راه خویش را بیابند و حتی رفتار و عقاید خویش را توجیه کنند و فلسفه‌ای برای آن بسازند، شخصیت‌سازی پاسخی ساختگی به این نیاز طبیعی است.
به این معنا که شخص می‌کوشد تا به جای شناخت شخصیت‌های سالم و کامل و پیروی از آنان، برای خود شخصیت‌هایی را بسازد که از آن به اشخاص آرمانی یاد می‌شود. در این حالت است که با چشم فروبستن از تمامی کاستی‌های شخصیتی فرد مورد نظر و نیز تاکید بر کمالات و خوبی‌های وی، از او انسان آرمانی و سوپرمن می‌سازد تا بتواند رفتارهای خویش را با وی هماهنگ کرده و فلسفه و توجیهی برای رفتارهای خود بیابد.
البته گاه شخصیت فوق العاده افراد و ویژگی‌های برجسته آنان موجب می‌شود که اصولا نواقص یا دیده نشود و یا کم ارزش جلوه داده شود. از سوی دیگر، گاه شخصیت‌ها از نظر انسانی در مراتب کمال و تمام هستند، ولی برای انسان‌ها بویژه توده‌های مردم امری ناپسند است که وی را به عنوان انسان کامل بستایند، از این در ستایش وی از حد و مرزهای انسانی فراتر می‌روند و او را در حد خدایی و همانند وی قرار می‌دهند. این گونه است که غلو و گزافه گویی در باره شخصیت‌های بزرگ رواج می‌یابد و شخصیت‌ها به جای خداوند پرستش شده و معبود قرار می‌گیرند، چنانکه این مسئله در حق حضرت عیسی (ع) از سوی مسیحیان و حضرت عزیر (ع) از سوی یهودیان بیان شد.(توبه آیات ۳۰ و ۳۱)
امامان معصوم(ع)؛ بندگان متأله خداوند
ناگفته نماند که انسان‌های کاملی چون امامان معصوم (ع) که از نور واحد نبوی و نفس وی ساطع شده‌اند (آیه مباهله ) هر چند که انسان‌های فوق‌العاده‌ای هستند و به ظاهر از مرز انسانیت بیرون رفته ا ند، ولی در هیچ حالی نمی‌توان آنان را خدا دانست هر چند که متأله و خدایی گونه شده‌اند.
متأله و خدایی شدن انسان نه تنها امری طبیعی بلکه فرمانی لازم و واجب است که انسان‌ها می‌بایست در راه تحقق آن در خود بکوشند؛ زیرا از مهمترین اهداف آفرینش و فلسفه حضور انسان در زمین آن است که انسان خود را به مرزهای خدایی برساند و در گام‌های نخست، رنگ خدایی به خود گیرد و در ادامه، خداگونه شده و در نهایت خدایی گردد. هنگامی که انسان، خدایی شد در آن صورت است که مقامات الهی را در خود می‌یابد و مظهر خداوند در خالقیت و ربوبیت و مانند آن می‌شود. این بدان معناست که انسان‌ها می‌توانند به مقامات خدایی دست یابند و همانند خداوند مسجود آفریده‌ها شوند؛ چنانکه حضرت آدم(ع) به سبب دارا بودن اسمای تعلیمی الهی این شایستگی را یافت که مسجود فرشتگان شود.
هر گاه سخن از ربوبیت طولی انسان از خداوند به میان می‌آید و یا اموری از این دست در حق انسان‌های کاملی چون امامان معصوم (ع) گفته می‌شود به معنای مظهریت ایشان است؛ زیرا هیچ موجودی در طول و عرض خداوند ربوبیت نخواهد داشت و الوهیت و ربوبیت خداوندی در زمین و آسمان یکتا و یگانه است و هر کس دیگری تنها در مقام مظهریت می‌نشیند. یعنی او مظهری از ربوبیت خداوند است و نه بیشتر. براین اساس سخن گفتن از معبودیت و الوهیت و ربوبیت انسانی به چیزی جز مظهریت نخواهد بود و این معنا با غلو در شخصیت انسان‌ها ارتباطی ندارد.
اینکه در آیاتی چون آیه ۱۷۱ سوره نساء و یا ۳۰ و ۳۱ سوره توبه و مانند آن، خداوند مسیحیان را سرزنش می‌کند و آنان را مردمی آلوده به غلو در دین و شخصیت عیسی (ع) و یا حتی راهبان خویش معرفی می‌کند، از آن روست که مسیحیان این افراد را در جایگاه ابن‌الله نشانده‌اند و یا آنکه برای آنان ربوبیت عرضی یا طولی قایل شده و آنان را از مقام مظهریت در این مقامات فراتر برده اند.
خداوند در آیه ۵۹ و ۶۱ سوره آل عمران و آیات ۷۲ و ۱۱۶ سوره مائده و ۶۳ تا ۶۵ سوره زخرف تبیین می‌کند که مسیحیان درباره شخصیت عیسی(ع) چنان غلو و زیاده روی می‌کنند که به وی نسبت الوهیت می‌دهند و او را مالوه خود بر می‌شمارند. جالب اینکه همین نسبت الوهیت را نیز به حضرت مریم (س) می‌دهند (مائده آیات ۷۳ و۷۵ و ۱۱۶ و نیز نگاه کنید: تفسیر التبیان، ج ۴، ص ۶۷) چنان که همین نسبت را یهودیان به عزیر (ع) می‌دهند.
یهودیان نیز همانند مسیحیان در دانشمندان و رهبانان خویش راه غلو و گزافه گویی را در پیش گرفته و نسبت‌های ناروا چون ربوبیت را برای آنان قایل شده و خداوند را از ربوبیت در امور بیرون دانسته‌اند. به این معنا که خداوند تنها آفریدگار هستی است و پروردگاری امور هستی را به راهبان و دانشمندان یهودی واگذار کرده است. ( توبه آیه ۳۱) چنین تفکری به معنای تعطیل حکم ربوبیتی است که از سوی بت پرستان و دیگر مشرکان نیز انجام می‌شود؛ زیرا  مشرکان با پذیرش خالقیت و آفریدگاری برای خداوند، امور ربوبیت و پروردگاری را در دست دیگران می‌دانند. این در حالی است که خداوند ربوبیت را همانند الوهیت و خالقیت برای خود اثبات می‌کند و دیگرانی که در این امر به عنوان ربوبیت طولی شناخته می‌شوند همان مظهریت ایشان در ربوبیت است که برای معصومان (ع) در روایات اثبات شده است.
چیستی غلو
غلو که از واژه غلایغلو گرفته شده است به معنای گذشتن از حد و مرز است. از این رو در زبان عربی، به گرانی اجحافی، غلا می‌گویند. این واژه در فرهنگ قرآن کاربردهایی دارد که از جمله کاربردی است که درباره اشخاص انجام می‌گیرد. راغب اصفهانی اندیشمند قرآنی دراین‌باره می‌نویسد:
هرگاه درباره منزلت و مقام کسی، زیاده‌روی صورت گیرد، این واژه به کار می‌رود. (مفردات، ص 613 ذیل واژه غلا) محمد فرید وجدی درباره غلو می‌نویسد: گاهی معنای غلو به معنای خارج نمودن انسان‌ها از حدود انسانیت و وصف آنان به اوصاف خدایی است. (دایرهًْ المعارف القرن العشرین، وجدی، ج 7، ص 83)
زمینه‌های غلو
اینکه چرا انسان‌ها به سوی غلو گرایش می‌یابند و به غلو در دین و اشخاص می‌پردازند؟ ریشه‌های چندی در قرآن برای آن معرفی شده است.
از جمله ریشه‌های غلو و زیاده روی در امر دین و اشخاص، تقلید از گذشتگان و پیشینیان است. خداوند در آیه ۷۷ سوره مائده درباره علل گرایش مسیحیان و یهودیان به غلو می‌فرماید که پیروی اهل کتاب از افکار و عقاید پیشینیان گمراه و هواپرستشان موجب شده است تا زمینه غلو و گزافه بستن آنان به دین و اشخاص فراهم آید.
بسیاری از توده‌های مردم به پیروی از گذشتگان و سنت‌ها و افکار و عقاید آنان، گمراهی، خرافه پرستی و غلو گرایش می‌یابند؛ زیرا پدرانشان را بزرگ می‌شمارند و برای آنان ارزش و اعتبار قایل می‌شوند. ازاین رو گمان می‌کنند که همه آنان  در حد کمال بوده و افکار و عقاید و سنت‌هایشان نیز کامل و تمام است. بر این اساس از روش زندگی آنان در همه امور پیروی می‌کنند و به خود اجازه نمی‌دهند حتی در اموری که مخالف حکم عقل مستقل است، بر خلاف پیشینیان عمل کنند. این گونه است که نسل به نسل افکار و عقاید باطل و گزافه گویی‌ها به عنوان سنت و افکار پیشینیان ادامه می‌یابد.
عامل دیگری که زمینه برای غلو در اشخاص را فراهم می‌آورد، شخصیت فوق العاده و استثنایی برخی از افراد می‌باشد. به این معنا که برخی از افراد چون دارای شخصیت استثنایی هستند که از آن جمله می‌توان به پیامبران و معصومان (ع) اشاره کرد، مورد توجه خاص قرار می‌گیرند و دوستداران و پیروانشان در حق آنها غلو کرده و آنان را فراتر و برتر از انسان دانسته و جای خدا قرار می‌دهند. خداوند در آیاتی از جمله ۸۰ سوره آل عمران و ۳۰ و ۳۱ سوره توبه به این زمینه در ایجاد غلو اشاره می‌کند و ضمن هشدار، از مردمان می‌خواهد تا هر کسی را در همان حد خود توصیف و ترسیم کنند و از حد و مرزها بیرون نروند که به کفرو الحاد و شرک می‌انجامد.
سومین عاملی که زمینه ساز غلوگرایی در بشر می‌شود، هواهای نفسانی است. آیه ۷۷ سوره مائده به غلو و افراط در دین که از سوی برخی از هواپرستان صورت می‌گیرد اشاره می‌کند. تمایلات نفسانی و هواپرستی‌ها موجب می‌شود تا انسان عقاید و رفتاری بیرون از چارچوب‌ها در پیش گیرد. این گونه است که برای خشنودی دیگران و یا دستیابی به خواسته‌های نفسانی به غلو درباره شخصیت‌ها می‌پردازد و یا شخصیت را برای خود بت می‌کند.
آثار و پیامدهای زیانبار غلو
برای آنکه حکم شرعی غلو در دین و اشخاص را بدانیم بهتر آن است که به آثار و پیامدهای آن در زندگی انسان بپردازیم تا با توجه به نقش و آثار آن بتوانیم درک و تفسیر درستی از حکم شرعی آن داشته باشیم.
خداوند غلو در دین را مایه گمراهی مردم می‌داند(مائده آیه ۷۷) و شرک را نتیجه طبیعی غلو در اشخاص می‌شمارد(آل عمران آیه ۶۴ و نساء آیه ۱۷۱ و مائده آیه ۷۲ و توبه آیه ۳۱).
بنابراین کسانی که به غلو در دین می‌پردازند باید خود را آماده عذاب الهی کنند، زیرا غلو در دین، آنان را به گمراهی می‌کشاند و زمینه کفر (مائده آیه ۷۳) را  فراهم می‌آورد و موجب می‌شود تا آنان به جای پرستش خداوند به پرستش دیگرانی از جمله اشخاص بپردازند(توبه آیه ۳۰).
خداوند در آیه ۳۰ سوره توبه، غلو در اشخاص را که موجب بیرون رفتن از دین و کفر می‌شود، در پی دارنده توبیخ و نفرین الهی بر می‌شمارد و می‌فرماید کسانی که در حق دیگران چنان غلو می‌کنند که آنان را در جای خدا می‌نشانند و زمینه گمراهی دیگران را نیز سبب می‌شوند، گرفتار نفرین ابدی الهی خواهند شد.
اصولا از نظر قرآن غلو به سبب آنکه افراط و زیاده روی درباره دین و اشخاص می‌باشد، موجب می‌شود تا شخص از حالت اعتدال بیرون رفته و سلامت شخص و شخصیت خویش را نیز از دست دهد؛ زیرا بنیان انسانیت بلکه هستی بر اعتدال و تعادل و عدالت است و هر گونه زیاده روی و افراط در دین و شخصیت نیز می‌تواند تعادل و سلامت شخص را از میان ببرد و زمینه تباهی و نابودی را فراهم آورد. (مائده آیه ۷۷ و توبه آیه ۳۰)
از این رو خداوند در این آیات پیش گفته همواره غالیان را به عذاب‌های دردناک تهدید می‌کند و غلو در دین و اشخاص را نادرست و ممنوع می‌شمارد.(مائده آیات ۱۱۶ و ۱۱۸ و نیز زخرف آیات ۶۳ تا ۶۵)
خداوند در آیه ۷۹ سوره آل عمران، به مومنان هشدار می‌دهد که از غلو و ستایش افراطی رهبران دینی و پیامبران خودداری ورزند، زیرا این غلو و ستایش افراطی، آنان را به سوی تباهی سوق می‌دهد و اجازه نمی‌دهد تا تفکر درست و تحلیل راستینی از حقیقت و واقعیت‌ها داشته باشند و در مسیر بالندگی و رشد حرکت کنند.
از نظر خداوند عامل بازدارنده‌ای که می‌تواند جلوی گرایش مردم را به غلو و شخصیت‌سازی و شخصیت پرستی بگیرد، ایمان راستین به خدا و پیامبران و قرار دادن آنان در جایگاه مناسب و شایسته خودشان به دور از هر گونه افراط و تفریط است که آیه ۱۷۱ سوره نساء به آن اشاره دارد.
ما موظفیم با پرهیز از شخصیت‌سازی و شخصیت پرستی در مسیری گام برداریم که اعتقادات خود و دیگران را خراب نکنیم ؛ زیرا با چنین رفتاری جامعه‌ای را به تباهی می‌کشیم و برای کسانی ارزش‌های بیجایی را قائل می‌شویم که سزاوار آن نیستند و در نتیجه، در هنگام عمل اجتماعی و سیاسی ناتوان از انجام درست کار می‌شوند و جامعه را با بحران‌های پیچیده اجتماعی و سیاسی و فرهنگی مواجه می‌سازیم و به نابودی می‌کشانیم. ترس و تقوا از خداوند تنها بازدارنده از این رفتار نادرست اجتماعی است.