kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۲۵۷۰
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۹
پاسداشت پنجمین سالگرد شهادت امیررضا علیزاده اولین شهید مدافع حرم گیلان

امیرِ دل‌ها



قلم در دستانم سنگینی می‌کند ، وقتی می‌خواهم از تو بنویسم. از روح بزرگت مدد می‌خواهم و اذن می‌گیرم تا یاری‌ام کند. چگونه می‌توان از تو نوشت، در حالی که فرشتگان آسمان تو را می‌ستایند و خداوند با قلم سرخ بر قلب تاریخ ، نام زیبای تو را نگاشته ؟
ای شهید ...ای امیر دل‌ها ،‌ای آبروی گیل و دیلم ،‌ای سردار سرزمین میرزا‌کوچک ، با یاد تو در عطر یاس‌ها می‌شکفیم و با شکوفه‌های این سرزمین جوانه می‌زنیم و در بهار می‌روییم ...بسان تو ، که بی‌سر و دست در عطر یاس‌های مدینه و به یاد کوچه‌های غربت و چادر خاکی مادرت زهرا(س) عاشقانه پرکشیدی ...
ای امیر دلها ،‌ای شهید سعید ،‌ای حسن الختام!
پیش از تو چمران و باکری و همت و متوسلیان برایم افسانه بودند ، اما تو آن تکمله اعجاب انگیز اسلامی که از آستین انقلاب بیرون آمد تا ما باور کنیم و نهراسیم و طوفان کنیم .تو آن قله رفیع ایثاری که پرواز قلم من هرگز به آن نخواهد رسید. تو آن همیشه جاویدی که قلب تاریخ با یاد تو می‌تپد و تربت پاکت تا ابد زیارتگاه عاشقان و دلسوختگان خواهد بود.
ای امیر دلها ،‌ای شهید علم و جهاد و بصیرت!
رضا بودی بر امر ولایت، کلام تو نور بود و سیره ات بصیرت و اخلاص. وصیت نامه ات دانشگاه است و زندگی نامه ات تاریخ. تو گفتی که همیشه در جبهه حق باشید و دستورات رهبرفرزانه انقلاب امام خامنه‌ای را اطاعت‌نمایید و حزب اللهی باشید و حزب اللهی بمانید.سفارش تو حجاب بود و تقوا ، امر به معروف بود و رعایت بیت‌المال.
ای امیر دلها ،‌ای که از کوچه باغ‌های شهادت می‌آیی، با ما سخن بگو ...
از غربت خرابه‌های شام بگو ، از‌گریه‌های یتیمان دمشق ، از جهل و تکفیر وهابیت ، از دنیا طلبان و تجمل پرستان ، از گرگ‌های درلباس دوست. از صندوقچه کوچک حفظ بیت‌المال، از اشک‌هایی که برای محرومان و پابرهنگان ریختی بگو. از غربت شب‌های سرد حرم زینب و رقیه ( س ) بگو...ای که مرگ سرخ را برگزیدی تا عاشقانت را از مرگ سیاه برهانی ، امروز ما و تاریخ ما و ملت ما ، به تو و خون تو محتاج است.
چگونه از تو بنویسم که تورا نشناخته ایم ...تو را باید در اشکهای مطهر دخترگلت و لبخند معصومانه پسرت علی شناخت.تو را باید در کلام روشن و استوار همسر بابصیرت و نگاه با صلابت پدر و صمیمیت و مهربانی مادر صبورت جست‌وجو کرد.تو رفتی تا ما باور کنیم که می‌شود زینبی بود و حسینی رفت ...
ای امیر دلها ؛
بر کدامین گوشه از خرابه‌های شام غریبانه‌گریستی که عمه سادات (س) نام تو را خواند و آسمانی شدی ...تو را دیدم ، بدانسان که خود آرزو کرده بودی ، عاشقانه و خونین بال، همچون مولایت حسین (ع) بر سر دار بودی ...مرد بودی و نامرد شناس ، شهادت می‌دهم که لایق شهادت بودی و جز خدا ندیدی ، چرا که گلگونه مردان خدا خون ایشان است و شهادت هنرشان.    
باز از جبهه حق نعش شهید آوردند ورقی پاره ز قران مجید آوردند
دهم اردیبهشت 91 شمسی، عاشورای توست ...سرزمین دمشق تو را می‌خواند، شام بلا می‌خواهد جغرافیای نگاه خدا باشد.می خواهد خرق عادت کند و این بار نگذارد بر اسیران کوفه سنگ و تیر ببارد .تن رنجور تو ، از پس فرسنگ‌ها آمده است تا مدافع حریم ناموس عالم باشد و اجازه ندهد تیرهای کینه و جهل به تابوت‌ها برسد و ناقوس‌ها ندای مهلا مهلا سر دهند ...صدای پای تو، زمین شام را به لرزه درآورده بود و خواب را بر چشمان حرامیان آشفته. اما دوباره از پس پرده تاریخ، دست پلید ابن ملجم زمانه فرق تو را شکافت و دستان تو کربلایی شد تا گره گشای ما باشد.
ای سفیر ولایت در شام، ‌ای سردار عشق ...
تو در عاشورای اردیبهشت همزمان با ولادت بزرگ بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام علیها پرکشیدی و بهشتی شدی ...بعد از تو صندوقچه کوچک و با اخلاص بیت‌المالت که داستانها در دل خویش دارد خالی می‌ماند. بعد از تو دیگر این شهر صفایی ندارد.
 سلام بر تو روزی که متولد شدی و روزی که خونین بال پرکشیدی و روزی که دوباره باز خواهی گشت ...
پایان سخن ، پایان تو نیست
تو انتها نداری ...
تقدیم به روح پرفتوح و ملکوتی شهید مدافع حرم ، شهید امیر رضا علیزاده
مهدی نجفی
 شهرستان شهیدپرور فومن