اصول اخلاق انتخاباتی از منظر آموزههای دینی
محمدرضا شریفآبادی
برخی از شرایط، انسان را به سوی هیجان و واکنش شدید و تند میکشاند و از تعادل گفتاری و رفتاری خارج میکند. در این شرایط است که هر کسی شخصیت حقیقی و نیز ابعاد نهانی از فلسفه و سبک زندگی خود را نشان میدهد. اگر شخصیت دارای ایمان و فضایل اخلاقی باشد، هرگز دنیا را بر آخرت ترجیح نمیدهد و برای کسب متاع اندک دنیا از مال و مقام و منصب، رویه و منشی را در پیش نمیگیرد که آخرتش تباه شود؛ بلکه با حلم و بردباری در برابر رفتارهای زشت بیخردان و جاهلان، با سلام و کرامت واکنش نشان داده و صبر و شکیبایی در طاعت و معصیت را به نمایش میگذارد؛ اما اگر چنین نباشد و شخص نتواند شرایط را مدیریت کند و خود را در برابر کنشهای تند دیگران مهار و مدیریت کند؛ اصولا نباید چنین اشخاصی را برای مدیریتهای خرد و کلان جامعه انتخاب و مسئولیتی را به آنان واگذار کرد؛ زیرا چنین اشخاصی نمیتوانند «مدیریت بحران» کرده و با عقلانیت، مسئولیت خطیر مدیریت را به انجام رسانند و به مردم خویش، آرامش و آسایشی را بدهند که جامعه و دولت بر اساس آن فلسفه شکل گرفته است.
از مهمترین اخلاق اجتماعی، به ویژه در اخلاق انتخاباتی، احترام به دیگران است. احترام به دیگران از نظر اخلاق اجتماعی اسلامی و قرآنی به عنوان یک حق الهی مطرح است؛ بنابراین هر انسانی باید آن را وظیفه و تکلیف خود دانسته و با پایبندی به مفاد و محتوای آن، روشی را در پیش گیرد که بتواند پاسخگو باشد. در مطلب حاضر به برخی از اصول اخلاقی برگرفته از آموزههای دینی که باید در انتخابات رعایت شود اشاره شده است.
***
قاعده احترام به خود و دیگران
در آموزههای وحیانی اسلام، قاعدهای مطرح است تا انسان به سادگی بتواند بر اساس آن ملاک و معیار عمل کند. در حقیقت ترازویی در اختیار مردمان قرار میگیرد که به سادگی بتوانند رفتار خویش را سنجیده و داوری و ارزیابی کنند و بر اساس آن رفتاری را در پیش گیرند که سلامت دین و دنیای خود و دیگران را تامین کنند.
این قاعده میگوید: هر چه را برای خود نمیپسندی برای دیگری هم مپسند امام حسن عسکری (ع) میفرماید: کَفاکَ ادباً تَجنُّبُکَ ما تَکرهُ مِن غَیرکَ؛ در مقام ادب همین بس که آنچه برای دیگران نمیپسندی، خود از آن دوری کنی. (دره الباهره ص45 – بحارالانوار، ج66، ص407 ، ح115)
پس اگر رفتاری را ناخوش میداری و دیگران را نسبت به آن سرزنش میکنی، خود نیز باید از آن رفتار نسبت به دیگران خودداری کنی. اگر دوست نداری کسی تو را بیسواد، نادان، بیخرد، حسود، جیببر، افراطی، بیکار، متوهم، بزدل، عقبمانده و مانند آن بنامد و اهانت و بیاحترامی کند، خودت نیز باید این گونه باشی؛ زیرا اگر کسانی هستند که به سبب شخصیت کریم خویش، از اصول مکارم اخلاقی تبعیت میکنند و به سخن قرآن با کرامت از لغوگویی شما گذر میکنند (فرقان، آیه 72)، ممکن است برخی دیگر، از در عدالت با شما وارد عمل شوند و به مقابله به مثل بپردازند. (بقره، آیه 194)
البته گاه لازم است که بر اساس عدالت رفتار میشود تا برخی دست از بیادبی و بیاحترامی نسبت به دیگران بردارند؛ چرا که اگر با متکبران برخوردی از روی فروتنی انجام شود، گستاخ میشوند و تکبر را حق خود دانسته و مردم را خوار و ذلیل گمان میکنند. از این رو گاه امیرمومنان علی(ع) فرمان میدهد: رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جَاءَ فَإِنَّ الشَّرَّ لَا يَدْفَعُهُ إِلَّا الشَّرُّ؛ سنگ را به جائى كه آمده برگردانيد ؛ یعنی بدى را به مانند خودش كيفر دهيد تا جایي كه از حدود تجاوز نكرده بر خلاف دستور دين نباشد؛ زيرا شرّ و بدى را جز شرّ از بين نبرد. (نهج البلاغه، حکمت 306)
پس در جایى كه گذشت و بردبارى سود ندهد، بلكه بر زيان میافزايد، باید بر اساس قانون عدالت عمل کرد، نه احسان و کرامت که دو مرتبه دیگر از واکنشهای انسانی نسبت به رفتار دیگران است.
اما گذشته از این یک مستثنی، اصولا مراعات ادب در چارچوب قاعده فوقالذکر برای هر کسی مفید است. قاعده مذکور به انسان این امکان را میدهد تا بر اساس فطرت الهی خویش به درستی ، خوب و بد را تشخیص دهد و بر اساس گرایش فطری نفس به خوب گرایش داشته باشد و از بدگریزان باشد.
ادب کریمانه بزرگان
ادب از همگان شایسته است، ولی بر بزرگان بایسته؛ زیرا بزرگی انسان در ادب ورزی اوست؛ هر چه انسان بزرگتر از منظر منزلت اجتماعی و شرافت باشد، باید رفتارش شایستهتر و بهتر باشد. مردم از کوچکترهای سنی و منزلتی، کمتر انتظار دارند، اما از بزرگان سنی و منزلتی انتظارشان بیشتر است.
رفتار شایسته نسبت به دیگران موجب میشود تا انسان خود را بزرگ کند و بیاحترامی به دیگران در حقیقت بیاحترامی به خود است. نخستین کسی که از بیادبی و بیاحترامی نسبت به دیگران ضرر میکند، خود شخص است. از همین رو خداوند از مومنان به عنوان خردمندان خواسته است تا در برابر بیخردان و رفتارهای جاهلانه آنان واکنش منفی نشان ندهند و دهن به دهن نشوند؛ زیرا واکنش بد در برابر بدگوی بیخرد، آدمی را خوار میکند و بیخرد سخنی درشت و بد بر زبان میراند که شخصیت و عظمت آدمی را خرد میکند.
خداوند توقع و انتظاری که از بندگان صالح دارد، از مسلمانان یا مردم عادی ندارد. خداوند درباره رویه و منش رفتاری بندگان صالح و مومنان صادق میفرماید: وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا ؛ و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند و چون بیخردان و نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مى دهند و با سلام و صلوات از آن میگذرند. (فرقان، آیه ۶۳)
خداوند همچنین درباره واکنش آنان نسبت به رفتارهای بیهوده و لغو بیخردان میفرماید: وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛ مومنان و بندگان صالح خداوند چون با لغو روبرو شوند با کرامت و بزرگوارى از کنار آن مى گذرند. (فرقان، آیه 72)
پس آن انتظاری که از بزرگان قوم میرود، خیلی بیشتر و سختتر از انتظاری است که از تودههای مردم میرود. البته ادب و احترام به دیگری برای هر کسی خوب است و موجبات بزرگی و بزرگواری وی را فراهم میآورد، ولی خواص جامعه باید به گونهای عمل کنند که شایسته آنان است. پس اگر چیزی برای دیگران به عنوان مستحب و شایسته مطرح است ، برای مومنان و خواص جامعه به عنوان بایسته و واجب مطرح است.
پیامبر(ص) چنان به مردم احترام میگذاشت که برخی از منافقان از این احترام سوء استفاده میکردند و ایشان را «اُذُن» و حرف شنو ساده میانگاشتند (توبه، آیه 61)؛ در حالی که ایشان تنها از باب کرامت و مکارم اخلاقی بود که این گونه عمل میکردند و با توجه به جایگاه و مقام و منزلت خویش ، با مردم برخورد داشتند. به سخن دیگر، نگاه به منزلت و مقام بلند خود داشت نه به مقام و منزلت مخاطب؛ پس هرکسی باید رفتارش را براساس جایگاه و مقام و منزلت خود تنظیم کند و شخصیت خود را این گونه پاس دارد نه با توجه به کسانی که با آنان تعامل دارد.
البته آثار ادب ورزی و رفتار درست و صحیح نسبت به دیگران ، در افراد مختلف جامعه نیز متفاوت است؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) میفرماید: عَلَيْكُمْ بِالاَدَبِ ، فَاِنْ كُنْتُمْ مُلوكا بَرَزْتُمْ وَ اِنْ كُنْتُمْ وَسَطا فُقْتُمْ ، وَ اِنْ اَعْوَزَتْكُمُ الْمَعيشَةُ عِشْتُمْ بِاَدَبِكُم؛ ادب بياموزيد، زيرا كه [در اين صورت] اگر پادشاه باشيد، برجسته مىشويد، اگر ميانه باشيد، سرآمد مىشويد و اگر تنگدست باشيد، با ادبتان گذران زندگى مىكنيد. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج20 ، ص304، ح483)
پاسخگویی و اجازه سخن گفتن به دیگری
از نظر اسلام، یکی از روشهای احترام به دیگری، پاسخگویی نسبت به کاری است که درباره دیگری انجام میشود. از نظر قرآن جز خداوند همه باید پاسخگوی اعمال خود باشند. این پاسخگویی هم نسبت به خدا است و هم نسبت به جامعه. از همین رو در قرآن سخن از امر به معروف و نهی از منکر آمده که به معنای لزوم پاسخگو بودن هر فرد نسبت به اعمال و رفتار خود در برابر جامعه است. پس کسانی که در جامعه مسئولیت امری را به عهده دارند، باید پاسخگوی اعمالی باشند که در مسئولیت خویش انجام میدهند و نمیتوانند خود را ملزم به پاسخگویی ندانند. این پاسخگویی میتواند هم در برابر مسئولان و هم مردم باشد. اگر مسئولان از ایشان درخواست پاسخگویی نکرده و مماشات نمودند، این حق برای مردم ثابت است که درخواست پاسخگویی داشته باشند.
همچنین نباید مسئولان در برابر مردم سخنی بگویند که موجب رنجش شخص یا اقشاری از مردم شود. در روایت اسلامی است که خواص و بزرگان جامعه باید کاری نکنند که موجب رنجش افراد جامعه شوند. انتظار از بزرگان جامعه آن است که پاسخگوی رفتار خود باشند نه آنکه مردم را بیارزش شمارند و پاسخگویی را برای خود مپسندند. اگر انتظار این است که دیگران پاسخگوی اعمال کوچک و بزرگ خود باشند، انتظار از بزرگان بیشتر و سختتر و شدیدتر است.
بزرگان جامعه نباید سخنی بگویند که موجب رنجش کسی شود. بدترین افراد کسی است که بخواهد جامعهای را با سخن خویش برنجاند و مردمان را به بیسوادی و نادانی و جهالت متهم کرده و برای رهایی از پاسخ گویی نسبت به رفتار و گفتار خویش، به آنان اهانت کند و آنها را لایق پاسخگویی نداند.
در سیره معصومان(ع) تکریم مردم مطرح بوده است و آنان هر گز سخن یا کاری نکردند که موجب رنجش دیگران باشد. راوی میگوید: ما رَأَيْتُ أَبَاالْحَسَنِ الرِّضا جَفا أَحَدا بِكَلِمَةٍ قَطُّ وَ لارَأَيْتُهُ قَطَعَ عَلى أَحَدٍ كَلامَهُ حَتّى يَفْرُغَ مِنْهُ وَ ما رَدَّ أَحَدا عَنْ حاجَةٍ يَقْدِرُ عَلَيْها؛ هرگز نديدم كه امام رضا عليه السلام با سخن خود كسى را برنجاند و سخن كسى را قطع كند، تا اينكه سخن خود را تمام بكند، و هرگز حاجت كسى را كه توان اداى آنرا داشت ردّ نمى كرد. (عيون اخبار الرضا علیه السلام: ج2، ص197، ح7 )
در مناظرات انتخاباتی نباید کاری کرد که دیگری رنجیده شود یا وسط توضیح و سخن او، سخنش را قطع کرد؛ زیرا این کار بسیار زشت است و به عنوان قبیح در ادبیات و فرهنگ اسلامی مطرح است. بدتر اینکه شخص بخواهد حق دیگری را تضییع کند و اجازه سخن گفتن به وی ندهد و یا حتی به گروه و اقشاری توهین کند و آنان را از شنیدن سخنان شخص نامزد انتخابی محروم سازد.
احترام به دیگری، احترام به خود
از نظر قرآن احترام به دیگری، در حقیقت احترام به خود است. هرکسی باید احترام خودش را خودش نگه دارد. گاه حفظ احترام به این است که با دیگران خوب برخورد کنید و احترام و حرمتشان را نگهدارید. در همین چارچوب اطاعت از خداوند و رعایت احکام الهی و عدم تمسخر و بازی گرفتن آن (بقره، آیه 231)، تکریم و تعظیم و اطاعت از پیامبران (مائده، آیه12؛ اعراف، آیه 157؛ حجرات، آیات 2 و 3)، حرمت نگهداشتن آیات الهی و کتب آسمانی از جمله قرآن (واقعه، آیه 77؛ بروج، آیات 11 تا 21)، تعظیم و حرمت قانون (یوسف، آیه 76؛ بقره، آیات 194 و 217؛ مائده، آیه 2 و 97)، رعایت شعایر الهی و تعظیم آن (مائده، آیه 2؛ حج، آیات 30 و 32)، تکریم مومنان و تعظیم آنان (بقره، آیه 125؛ حج، آیه 26)، تکریم عالمان خداپرست و خداترس (مجادله، آیه11) معنا مییابد.
قانون گرایی در مناظرات انتخاباتی
از نظر قرآن احترام به قانون که مخالف عقل و فطرت نیست در همه حال لازم و واجب است. هر کسی با احترامگذاری به قانون و مقررات عقلانی و عقلایی میتواند هم شخصیت خویش را بلند مرتبه سازد و هم ادب نگه دارد و خود را در جامعه بلند سازد. خداوند با ذکر سیره حضرت یوسف(ع) نشان میدهد که حتی احترام به قوانين عمومى جوامع غيردينى که مطابق عقل و فطرت است، امری لازم و بایسته است.(یوسف، 76) پس شایسته نیست که مومنان و خواص جامعه درباره قوانین اسلامی به گونهای عمل کنند که موجب وهن و سستی قانون شود. گاه نوع رفتار خواص این معنا را القا میکند که آنان به قوانین توجهی و اعتقادی ندارند. به عنوان نمونه اگر مدیر برنامه مناظرات و مجری وقتی را تعیین کرده تا هر فردی در آن دقایق به سخنرانی بپردازد و از مواضع و دیدگاههای خویش دفاع کند یا پاسخی به پرسشی بدهد، باید در آن محدوده سخن بگوید و قانونشکنی نکند؛ زیرا حرکت کوچک خلاف قانون بزرگان، در حکم حرکت بزرگ خلاف قانون مردم عادی است.
اجتناب از اتهام زني
اگر بخواهيم درست قضاوت شويم باید درست قضاوت كنيم. بسياري از مردم در نقد ديگران يد طولايي دارند ولي هنگامي كه خود در ميدان عمل قرار گيرند در ميمانند. ما وقتي به پشت سر خويش مي نگريم پدران و مسئولان پيشين را به ناتواني و بيكفايتي متهم میسازيم. افراد در زندگي و رفتارهاي شخصي و اجتماعي خود باید در هنگام داوري، به همه جوانب عمل توجه كنند، در غير اين صورت عملي كه به عنوان نقد انجام ميدهند در حقيقت چيزي جز اتهام زني نيست كه از نظر قرآن گناه و از نظر قانوني و فقهي جرم و از نظر اخلاقي رذيلت است.
بنابراين لازم است كه همه نامزدها بكوشند تا به تبليغ توانمنديهاي خويش و ظرفيت هاي جامعه توجه داشته باشند و از اتهام زني به ديگران خودداري كنند؛ مگر آنكه ادله كافي و مستدل داشته باشند. در اين صورت نيز ميبايست همه مسائل اخلاقي و امنيتي را مراعات كنند.نامزد شرکتکننده در رقابت انتخاباتی پيش از آنكه مسئلهاي را مطرح سازد ميبايست خود را در دادگاه وجدان بگذارد كه طرح اين مسئله تا چه اندازه مناسب و لازم و خدايي است و آيا ميتواند در پيشگاه خداوند پاسخ مناسبي براي طرح آن داشته باشد؟
مراعات ادب
نامزدها باید همواره در كلام، ادب را مراعات كنند. ادب به معناي رعايت بسياري از ريزه كاريها و ظرافت هاي رفتاري است كه شايد در وهله نخست بي اهميت و غيرضروري باشد ولي در عمل دانسته ميشود كه بسياري از مردم به اين نكات ريز و ظرايف رفتاري توجه و اهتمام دارند.
از جمله آدابي كه نامزدها باید به آن توجه كنند مسئله ادب با مخالفان است كه در آياتي چون 108سوره انعام و 88 سوره هود و 125 سوره نحل به آن اشاره شده است.
در انتخابات نامزدها رقيبان هم ميباشند و رقابت، امري غير از مخالفت است، با اين همه در برخی موارد برخوردها به جاي آنكه براساس ادب نسبت به برادر ديني باشد به شكل برخورد با مخالفان در میآید با اين همه اگر مراعات ادب نسبت به مخالف را نيز داشته باشند ميتوان گفت كه رفتارها رنگ اخلاقی خواهد داشت.
به سخن ديگر، نامزدها به عنوان برادران ديني در عرصه رقابت ميبايست به عنوان سبقتگیری به كار خير با هم رقابت داشته باشند نه آنكه به عنوان مخالفان در برابر هم قرار گيرند.اگر بخواهيم درباره اصول اخلاق انتخاباتي و احترام به دیگران در تبلیغات انتخاباتی سخن بگوییم این رشته سر دراز خواهد داشت از اين رو به همين مقدار بسنده ميشود. اميد است با مراعات همين اندك گامهاي بلندتري به سوي فرهنگسازي
برداريم.