استاد رحیمپور ازغدی:
«سند آموزش 2030» کاپیتولاسیون فرهنگی است!
* متن پیش روی، گفتاری از استاد رحیم پور ازغدی درباره سند آموزشی 2030 یونسکو است که در اسفند ماه 1395 به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و تحت عنوان «برجام آموزشی» ایراد گردیده است. به جهت اهمیت این موضوع، متن کامل این سخنرانی، عیناً در ذیل بازنشر شده و نظر خوانندگان فرهیخته و دانشگاهیان گرانقدر بدان جلب میگردد:
اصل مسئله فراتر از بحث دولت، سیاست و انتخابات است، من هیچ هدف انتخاباتی از هیچ جلسهای ندارم، ولو نزدیک انتخابات باشد. ما با یک رودربایستی روبروییم و دوگانگی در سیستم از همان ابتدا وجود داشته است، بهطوری که افراد عوض میشوند ولی سیستم همان است و میخواهند مکتب را با آموزههای لیبرالی تطبیق دهند، برخی سواد اسلامی ندارند و برخی دیگر حتی سواد لیبرال هم ندارند و فقط به لحاظ سیاسی لیبرال هستند.
دهه آینده که امثال بنده دیگر نیستیم؛ شما باید مراقب باشید که نظارت دانشگاهی مصداق بارز نهی از منکر و امر به معروف و نظارت انقلابی است و هر جا خبر رسید که یک قرارداد بینالمللی در هر سطحی با هر اسمی و در هر حوزهای منعقد شده است باید سریع توضیح بخواهید که آیا از مجاری اصلی قانون اساسی عبور کرده است یا خیر و چه کسی آن را امضا کرده و دلیل امضا چه بوده است.
سال گذشته گفتند که یونسکو تعهد گرفته است که سند 2030 در تمام کشورها اجرا شود، البته در کلام گفتند که داوطلبانه انجام شده، ولی در عمل، کاریزمای رسمی برای آن تعیین کردند و کشور را متعهد کردند که تا سال 2030 باید این سند پیاده شود، وزارت امور خارجه گفت که اجرای این سند الزامآور نیست، ولی بسیاری از قراردادها را میگویند الزامآور نیست ولی اگر اجرا نکنیم، محکوم میشویم.
دوستان معتقد بودند که 2030 یک نمونه از برجام فرهنگی است که نتیجه برجام پایمال شدن برخی حقوق ملت بود و طرف ایرانی بیشتر به آن متعهد بود و بهسرعت آن را اجرا کرد، ولی آن طرف 10 درصد را هم اجرا نکرد و رئیسجمهور جدید آمریکا نیز گفت آن را پاره میکند و مقام معظم رهبری نیز فرمودند؛ که اگر آنها برجام را پاره میکنند، ما آن را آتش میزنیم که برخی گفتند گویا منقل آتش دارند و این افراد مصداق لیبرال مسلکی را انجام دادند.
برخی زودتر از آنچه آنها خواستند سند را پیاده کردند و گویا تصویب هیئت وزیران را هم گرفتند، دوستان دانشگاهی میگفتند 30 کارگروه تشکیل شده تا بدون اعلام رسمی و بدون نظر مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی این سند عملیاتی شود و شعار دگرگونی جهان را در دستورکار گذاشتند و بهجایاینکه از طرف مردم ایران و مسئولان حرف بزنند، به آنها گفتند که ایران در این قضیه پیشگام است و آنها هم تشکر کردند.
دو مسئله اصلی در این میان وجود دارد، یکی اینکه قراردادهای بینالمللی بر چه اساس امضا میشوند که از مجاری رسمی عبور نمیکند و گویا آزادی یواشکی وجود دارد، اینگونه نمیشود که تعهد بدهند، اجرا را هم شروع کنند، ولی مجلس و شورای عالی انقلاب فرهنگی اطلاع نداشته باشند، در این سند نگاه لیبرال و نئولیبرال به حقوق کودک، آموزش و پرورش و زن و خانواده، گرچه اشتراکاتی با مفاهیم اسلامی دارد، ولی تناقضهای بنیادی هم وجود دارد.
ما نمیگوییم تمام این سند و تمام بندها خلاف اسلام است، بلکه در تمام قراردادهای بینالمللی بندهایی هم وجود دارد که مخالف اسلام نیست، بنابراین ما با تمام بندهای این سند مخالفت نداریم، ولی میگوییم چرا اسناد بالادستی را دور میزنند و چرا پای چنین قراردادهایی را امضا میکنند، درحالی که برخی مفاد آن خلاف مبانی اسلام و قانون اساسی کشور است.
نگاهی که صریحاً میگوید هرنوع تربیت دینی، الهی، خلاف حقوق بشر است، ولی آموزش جنسی تحت عنوان بهداشت برای کودکان را جزو حقوق کودکی میدانند که حتی به بلوغ جنسی نرسیده است و عملاً آموزش را ذیل یک ایدئولوژی دیگر قرار میدهند.
یکی از گزینههای روی میزشان کنار بمب اتم، باید ایدئولوژی باشد که نقد شود، این چه نگاهی به کودک و خانواده و زن است؟ با عناوینی مانند محدودیتهای خودسرانه، معلمان و والدین را زیر سوال میبرند و دست والدین را از سر فرزند برمیدارند و آموزش مسائل جنسی به کودک را حق او میدانند، ولی آموزش تقوای جنسی و حیا به کودک را پایمال کردن حق او به حساب میآورند.
در لیبرال آموزشی گفتهاند آموزش متون دینی مخل خلاقیت است و باید از مدارس حذف شود، لیبرالیسم کلاسیک و نئولیبرال اعلام کرد که ما به دین کاری نداریم و خودمان با عقل خودمان میسنجیم، البته عقل با برهان حجت است، ولی عقل آنها هوای نفس است که نامش را عقلانیت میگذارند، لیبرالیسم یعنی نفس و آنها با ایدئولوژی نفسانی میخواهند نظام آموزشی ایجاد کنند.
اخلاق را مسخره میکنند، حیا را مسخره میکنند، دست معلم و پدرومادر را تحت عنوان آزادی لیبرال از سر کودک برمیدارند و همه را تحت عنوان اینکه ما افراد را نجات میدهیم به ذیل نظام سرمایهداری میبرند، اینها حق همجنسبازی را جزو اصول حقوق بشر قرار میدهند و میگویند حتی اگر 99 درصد یک جامعه به مسئلهای رأی موافقی دهند، ولی آن مسئله در چارچوب لیبرال نباشد، آنها آن مسئله را دموکراسی نمیدانند.
میخواهند هم در آموزش و پرورش غیررسمی مانند رسانه و هم در آموزش و پرورش رسمی، نگاه بازاری به اندیشه و اخلاق داشته باشند، تعریفشان از آموزش و پرورش نگاهی کاملاً ضددینی و سکولار است، هرچند که شاید 80 درصد هم با نگاه اسلامی مطابق باشد، ولی حرف ما همان 20 درصد است که این قراردادها اگر الزامآور نباشد هم آبروبر است، زیرا براساس همینها هر سال ما را تحت عنوان نقض حقوق بشر محکوم میکنند.
آنها از همجنسبازی گفتند و آقایان امضا کردند و میگویند الزامآور نیست، در رأس این کشورها انگلیس، آمریکا و صهیونیستها هستند، شوراهای نظارتی همینها هستند و بزرگترین متخلفان حوزههای مختلف هم همینها هستند.
جامعه مدنی جهانی در دنیا وجود ندارد، چیزی به نام دموکراسی جهانی نیست، بلکه دیکتاتوری جهانی داریم، بهطوری که چند کشور برای همه تصمیم میگیرند و اگر بین اینها اختلاف بیفتد، عدهای تنفس میکنند ولی بهطور کل تمام جنگهای دنیا و نقض حقوق بشر زیر سر کشورهای 1+5 است و مبنای آموزش و پرورش را هم میخواهند براساس سکولار بنیان بگذارند و میگویند دولت نباید از مذهب حمایت کند و در هیچ کجایی قانون اساسی کشورها نباید نامی از دین رسمی وجود داشته باشد و دین را یک مسئله شخصی مانند علاقه به رنگها و غذا میدانند و میگویند دین نهتنها در سیاست، بلکه در حوزه تعلیم و تربیت هم نباید دخالت کند.
میگویند حتی اگر یک جامعه صد درصد مسیحی و مذهبی باشد، معلم حق ندارد در کلاس از مسیحیت بگوید. یک روششان این است که با پنبه سر میبرند و روش دیگر این است که مانند انقلاب فرانسه با گیوتین سر افراد را قطع میکنند، البته همینها که شعارشان بهدار کشیدن آخرین شاه با رودههای آخرین کشیش بود، انقلاب ما را خشن میدانستند.
خودشان با نظام سرمایهداری در تمام حوزهها دخالت میکنند، ولی اسمش را ایدئولوژی نمیگذارند. با انقلاب فرهنگی تمام کارها را انجام میدهند و انقلاب فرهنگی آنها نیز مانند انقلاب فرهنگی ما نبود که سروصدا داشته باشد، ولی کاری انجام نشود، آنها واقعاً انقلاب فرهنگی کردند و گفتند در تمام رشتههای علمی همه چیز را از صفر شروع میکنیم و این کار را انجام دادند، انقلاب فرهنگی ما فقط اسمش انقلاب فرهنگی بود و تا همین حالا برخی دروس تغییر نکرده است.
برخی میگفتند ما تندرو هستیم، در حالی که اگر تندروی هم بوده، خودشان در آن زمان انجام میدادند، امام(ره) دانشگاهها را تعطیل نکرد، بلکه همینها که خودشان حالا ما را به تندروی محکوم میکنند، دانشگاه را تعطیل کردند، در مقابل چشمان خودمان و فقط با گذشت یک نسل تاریخ را تحریف میکنند و دروغ محض منتقل میکنند.
آمریکا از ابتدای انقلاب تاکنون ایدئولوژی خودش را عوض نکرده است، ولی مسئولان ما ایدئولوژی را تغییر میدهند. اسرائیل یک کلمه از حرفهایش عقب نیامده و اگر جایی نمیتواند حرفهایش را اجرا کند، زورش نمیرسد و انقلاب ما نگذاشته است که این کار را انجام دهند، ولی مسئولان ما گاهی جلو میروند و گاهی پا پس میکشند.
ترامپ حرفهایی را میزند که فکر میکنم انجام نمیدهد، ولی پیش از ترامپ چیزی را نمیگفتند و انجام میدادند، در آمریکا میگویند بگذارید در مدارس نمادهای مذهبی باشد، باشگاههای مذهبی ایجاد شود، ولی برای ما مرزبندی میکنند. من از مسئولانی که پای این اسناد را امضا کردهاند خواهش میکنم به سوالات ما پاسخ دهند. اینها سوالات پژوهش افراد دانشگاهی است.
میگویند بخشی از اینها وارد برنامه ششم شده است، یک برنامه چهارم هم در اواخر دهه 70 وارد شد که مطالبات صریح آمریکا و غرب بود و بخشی از آن اجرا شد، یکی این بود که ایدئولوژی لیبرال صهیونیستی در مدارس ما تصویب شود که با بودجه بیتالمال جمهوری اسلامی این کار انجام میشود و حالا دوباره این مسئله را مطرح کردهاند و میگویند برجام فرهنگی است. یعنی خواستههای آنها یکطرفه مطرح شود.
اصل 77 قانون اساسی میگوید که مجلس باید بر این قراردادها نظارت کند که این سند اصلاً به مجلس نرفته است، هر گونه تعهد بینالمللی که خلاف شرع و خلاف قانون اساسی باشد، نباید امضا شود. هر قراردادی که باعث شود بیگانه بر منابع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما مسلط شود، خلاف قانون اساسی است و شرعاً هم حرام است، زیرا کاپیتولاسیون آموزشی و فرهنگی بهشمار میآید.
ما تعهد داریم که در برابر غرب باید پاسخگو باشیم و بگوییم چطور سیاستهای آنها را در مدارسمان اجرا کردیم. گاهی میگویند قرارداد را به شرط تحفظ امضا کردیم، در حالی که همین حرف بارها برای ما مشکل ساخته است، ما نمیگوییم کسی قصد خیانت داشته، گاهی صدمه حماقت از خیانت کمتر نیست، حتی اگر فرد نیت خوبی داشته باشد. بهطورمثال بحث رفع تبعیض را با منظور خاصی بیان میکنند و ما آن را امضا میکنیم، مثلاً میگویند اقشار آسیبپذیر باید موردحمایت باشد، ما هم آن را امضا میکنیم، ولی تعریف آنها از اقشار آسیبپذیر این است که همجنسبازان نیز جزو این اقشار به حساب میآیند.
آمریکا اجازه نمیدهد یک کلمه خلاف قانون اساسی کشورش مطرح شود. حتی در مورد مسائل هستهای با اینکه بمب اتم دارد، قراردادها را امضا نمیکند، ولی ما که بمب نداریم باید امضا کنیم، یعنی حتی قوانینی که خودشان نوشتهاند را امضا نمیکنند و به ما میگویند که امضا کنیم.
دوستان میگویند 2030 را داوطلبانه اجرا کردیم، یعنی هنوز به ما الزام نشده است، انجامش دادیم، حتی برجام را هم سریع انجام دادیم و طرف مقابل را به وجدانش سپردیم که 90 درصد آن را اجرایی نکرد. در مورد 2030 نیز کسی در آسیا و اقیانوسیه قدمی برنداشته که ما داوطلبانه انجام میدهیم، در صورتی که آنها هم چنین توقعی ندارند، ولی ما پیشدستی میکنیم.
دبیر کمیسون یونسکو، جمهوری اسلامی را به عنوان کشور پیشگام اجرای تدارکات لازم برای 2030 معرفی کرده و از طرف غرب، از ایران تقدیر میکنند، یعنی حتی آنها هم توقع چنین کاری را از ما نداشتند و این سند هم ما را غافلگیر کرد و هم آنها را.
از سوی دیگر، نرخ رشد جمعیت ایران صفر است؛ یعنی 20 سال بعد تمام مهدکودکها باید به خانه سالمندان تبدیل شود و دشمن کاری که میخواست در کشور ما انجام داد، 200 سال طول کشید که اروپا و غرب به این وضعیت برسند، ولی ما 20 ساله رسیدیم. با این سرعتی که پیش میرویم، 20 سال بعد خانواده در ایران چه تعریفی دارد؟ آنها نظام تربیتی خود را به ما تحمیل میکنند و حالا میخواهند از کودک 5 ساله آموزش را شروع کنند و خودمان هم داوطلبانه و با پول خودمان این کار را برایشان انجام میدهیم.
بانکهای سرمایهداری غرب، هسته پولشویی جهان است، ولی آنها به ما در مورد پولشویی دستور میدهند و ما امضا میکنیم، گویی عطش امضا وجود دارد، امضا میکنند تا نکند غربیها بگویند ما مدرنیته نیستیم، در حالی که ما مکتب انبیا را داریم، ما ملت عزیزی داریم که مسیر تاریخ را درگرگون کردهاند.با مدرنیته کاری نداریم.
برای تروریست شاخصهایی را برمیشمرند، بهطوری که انقلابیهای جهان را تروریست میدانند، ولی تروریستهای واقعی را تروریست نمیدانند، تعهد میگیرند که آموزش جنسی برای کودکان و حیازدایی و اخلاقزدایی تضمین سلامت خانوادههاست و همجنسگرایی را یکی از حقوق اصلی بشر میدانند و ما اینها را امضا میکنیم و میگوییم حق تحفظ داریم. در حالی که پیش از این نیز از اینگونه سندها امضا شده ولی صدایش درنیامده است.
دکترین اومانیستی را مطرح میکنند و تحت عنوان تنوع فرهنگی و مذهبی عملاً هوس و نفسانیت که تمام انبیا برای مدیریت آن مبعوث شدهاند را جایز میدانند، طبق سند 2030 در مدارس ما همجنسبازان میتوانند کلاس آموزشی داشته باشند، ولی در مورد دین نمیتوانیم صحبت کنیم.
اینها که از آزادی میگویند خودشان، دختران باحجاب فرانسوی را از حجاب منع کردند و زن باحجاب امکان استخدام در نهادهای دولتی آنها را ندارد، ازدواج با همجنس را با قانون حمایت میکنند، ولی با پوشش مبارزه میکنند که این تناقض در برخورد با آزادی جالب است.
نکته بعدی که در سند مطرح شده الزام احترام به رفتارهای متفاوت است که یکی از آنها همجنسگرایی است و حتی عدم قانونی بودن همجنسگرایی در ایران را محکوم میکنند و ما هم پای این مسئله را امضا میکنیم، مفهوم شهروند جهانی را مطرح میکنند، در حالی که از نظر آنها کدخدای این دهکده جهانی، آمریکا و صهیونیست است.
ویژگیهای کودکی که میخواهند تربیت کنند منطبق بر سکولاریسم است. ما چگونه این مسائل را در مدارسمان اجرا کنیم؟ مدارس غیرانتفاعی ما هم که دقیقاً انتفاعی است و فقط نام آن را معکوس گذاشتهاند، بهطوری که برخی از این مدارس سالانه 20 میلیون تومان یا بیشتر دریافت میکنند.
تضمین صلح بدون خشونت را مطرح میکنند و حتی عزاداری برای امام حسین(ع) را خشونت میدانند، به چند کشور عربی که نوکرشان هستند، دستور دادند که واژههای نظارت اجتماعی، انقلاب و واژههایی نظیر این را از کتابها حذف کنند. ما به کودکانمان، اخلاق را یاد میدهیم به طوری که فرماندهان جنگ ما جوانان بودند و مسیر جنگ را تغییر دادند، اما آنها کینه و خشونت را به کودکانشان آموزش میدهند و این مسئله را بیایراد میدانند.
سن قانونی ازدواج را 18 سال به بالا میدانند، درحالی که هر سنی که پسر یا دختر به مصلحتشان باشند باید ازدواج کنند، البته ممکن است کسی سنش هم بالا باشد ولی بلوغ اجتماعی ندارد که این فرد نباید ازدواج کند، ولی آنها میخواهند سبک خودشان را به ما تحمیل کنند و بلایی که سر غرب آمده است، سر ما هم بیاورند. بهطوری که در غرب چیزی به نام ازدواج وجود ندارد که میخواهند این سبک زندگی را از کودکی به فرزندان ما آموزش دهند و دولت ما هر سال باید بابت چگونگی پیشرفت در این آموزش به آنها پاسخ دهد.
تحت شعار تضمین برابری زن و مرد، میخواهند جنجال ایجاد کنند، در حالی که در اسلام هیچ شغلی برای زنان حرام اعلام نشده است، حتی در دادگاهها قاضی زن هم حضور دارد و اسلام فقط گفته مسئله حیا و عفت رعایت شود، در حال حاضر چند میلیون دیپلم بیکار به چند میلیون دکتر و مهندس بیکار تبدیل شدهاند، زیرا اصلاً توجهی به نیاز کشور نشده است و فقط کارخانه تولید مدرک به راه انداختیم، در حالی که برخی رشتهها در کشور موردنیاز نیست و باید تعطیل شود.
در ایران گویا همه دکتر هستند و همه مدرک دارند، در حالی که حتی نمیتوانند مشکل خودشان را حل کنند، چه برسد به مشکل جامعه، این مسئله باید اصلاح شود.
نمیدانم اینهایی که برای نماینده مجلس شدن و رئیسجمهور شدن تلاش میکنند، برای مشکلات کشور چه فکری کردهاند، باید بدانند که ریاست هدف نیست، بلکه هدف خدمت است، ولی هر لیستی را که میبینی ممکن است شعارها متفاوت باشد، ولی عملکرد همان است، هر سال از اقتصاد مقاومتی میگویند، ولی فقط حرف میزنند، در حالی که مقام معظم رهبری بحث اقدام و عمل در اقتصاد مقاومتی را مطرح کردهاند، یعنی فرمودند حرف را تمام کنیم.
سند 2030 بهگونهای است که براساس آن مستشاران خارجی باید به آموزش و پرورش ما نظارت کنند.
هر کجای دنیا که پیشرفتی صورت گرفته، براساس نظم و حساب و کتاب بوده، ما غربگرایی میکنیم ولی این مسائل را رعایت نمیکنیم و به جای آن پای سند همجنسبازی را امضا میکنیم، بحث عقیم کردن کارتنخوابها را مطرح کردند، در حالی که بطور کلی نباید اصلاً کارتنخوابی وجود داشته باشد که چنین بحثی مطرح شود، ولی در همان نظام سرمایهداری ببینید که چه تعداد کارتنخواب وجود دارد.
میگویند باید گزارش سالانه به آنها ارائه دهیم که چقدر اینترنت بدون فیلتر در اختیار زنان و کودکان قرار میدهیم، البته ما که در این مسائل جلوتر رفتهایم، ولی چرا باید به آنها تعهد بدهیم؟ میگویند برای کنترل جمعیت باید به آنها تعهد بدهیم، نرخ رشد جمعیتمان به صفر رسیده است و حالا که آنها میخواهند باید آن را به زیر صفر برسانیم.
میگویند باید تحول دینی، عقیدتی، سیاسی و اخلاقی داشته باشید، بحث تجارت جهانی را براساس سازمان تجارت جهانی مطرح میکنند، بحث مدیریت سواحل ایران را مطرح میکنند و در برابر اینها اسناد بالادستی کنار گذاشته میشود و دیگر نباید قوانین خودمان را رعایت کنیم و حتی دولت ما باید تحت نظارت آنها قرار بگیرد، البته برخی مسائل مانند آموزش همگانی جزو شعارهای خودمان بوده، اما وقتی اینها را هم عمل کنیم گویا به دستور آنها عمل کردهایم.
مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی را گزینشی عمل میکنند که با این سند دیگر همین مقدار هم عمل نمیشود، بهطوری که گاهی میخواهند به عنوان نظافتچی در یونسکو استخدام شوم، بلکه آنجا حرفی بزنیم که آقایان عمل کنند.
ارسال اطلاعات دقیق در مسائل آموزشی و اجتماعی به سازمان ملل مانند مسائل هستهای است که قرار بود سازمان ملل نظارت کند و گفتند به آمریکا نمیگوییم در حالی که سازمان ملل نوکر آمریکاست، ما باید به بانک جهانی، یونسکو و یونیسف گزارش دهیم. تمام اطلاعات آموزشی، منابع، محتواها، معلمان، آموزشگیرندگان و اساتید را باید به آنها اعلام کنیم، یعنی بهطور رسمی خودمان برای آنها جاسوسی میکنیم.
در موضوع هستهای 120 کشور از ما حمایت کردند ولی آنها این کشورها را جامعه جهانی نمیدانند و فقط خودشان سه، چهار کشور را جامعه جهانی مینامند، میگفتند امام(ره) با جهان قهر بود، در حالی که امام(ره) با این چند جهانخوار قهر بود، نه با جهان.
آمریکا دچار بیماری خودجهانپنداری است و غربزدههای داخلی دچار بیماری آمریکاجهانپنداری هستند، با سند 2030 نهادهای نظارتی ما تقریباً حذف میشود و اسناد آنها بر اسناد ما مقدم میشود.
من به دولت خاصی نظری ندارم، جریان لیبرالی مرعوب غرب را همیشه داشتهایم، حالا هم هست. برخی هم قصد خیانت ندارند، ولی مانند برجام عمل میکنند که یک برجام آمریکا دارد و یک برجام هم در دلمان داریم، ولی نهادهای بینالمللی برجام آمریکا را قبول دارند.