کد خبر: ۳۱۷۴۲۴
تاریخ انتشار : ۱۰ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۷

روزی که آلمان ابرقدرت و جهانی اسیر موج جدید استعمار اروپا شد (نگاه)

امین‌الاسلام تهرانی
 امروز 2 سپتامبر برابر با 11 شهریور...
در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۱۸۷۰ (۲۸ تیر ۱۲۴۹ شمسی)، فرانسه به پروس (که بخش اصلی آلمان آینده بود) اعلان جنگ داد و جنگ فرانکو-پروس آغاز شد؛ این جنگ به رهبری «اتو فون بیسمارک»، صدراعظم پروس، با هدف اتحاد آلمان و تضعیف فرانسه طراحی شده بود و با پیروزی‌های سریع پروس در شرق فرانسه، از جمله محاصره متز، ادامه یافت. نقطه اوج این جنگ در نبرد سدان رخ داد که از ۱ سپتامبر ۱۸۷۰ (۱۰ شهریور ۱۲۴۹ شمسی) آغاز شد و در ۲ سپتامبر ۱۸۷۰ (۱۱ شهریور ۱۲۴۹ شمسی) با محاصره کامل ارتش فرانسه به رهبری «ناپلئون سوم» توسط بیش از ۴۰۰ توپ آلمانی و نیروهای پروس به پایان رسید؛ این نبرد منجر به کشته و زخمی شدن هزاران سرباز فرانسوی، اسارت امپراتور ناپلئون سوم و بیش از ۱۰۰ هزار سرباز فرانسوی شد، که باعث سقوط امپراتوری دوم فرانسه و اعلام جمهوری سوم در پاریس گردید. این شکست فاجعه‌بار فرانسه، توازن قدرت جهانی را دگرگون کرد و پروس را قادر ساخت تا ایالت‌های آلمانی را متحد کند؛ در نتیجه، در ۱۸ ژانویه ۱۸۷۱ (۲۸ دی ۱۲۴۹ شمسی)، «ویلهلم اول» در کاخ ورسای فرانسه به عنوان امپراتور آلمان تاج‌گذاری کرد و امپراتوری آلمان تشکیل شد، که با اقتصاد صنعتی قوی، ارتش مدرن و پیروزی بر فرانسه، آلمان را به ابرقدرت برتر جهان تبدیل کرد و انگلستان را به رتبه دوم و روسیه را به سوم تنزل داد. این تحول، دوران جدیدی از رقابت‌های امپریالیستی بر سر مستعمرات دور را آغاز کرد که تا ۱۹۱۴ ادامه یافت و در نهایت به جنگ جهانی اول منجر شد، زیرا آلمان تازه‌متحد به عنوان قدرتی نوظهور، تهدیدی برای قدرت‌های سنتی اروپا به شمار می‌رفت.
رقابت امپریالیستی قدرت‌های اروپایی در دوره جدید امپریالیسم از حدود ۱۸۷۰ (۱۲۴۹ شمسی) تا ۱۹۱۴ (۱۲۹۳ شمسی) منجر به گسترش بی‌سابقه استعمار در قاره‌های آفریقا، آسیا و اقیانوسیه شد، که این امر جهان را به سمت یک اقتصاد جهانی یکپارچه سوق داد اما با هزینه‌های سنگین همراه بود. قدرت‌هایی مانند بریتانیا، فرانسه، آلمان، بلژیک و ایتالیا برای دستیابی به منابع خام مانند لاستیک، نفت، طلا و الماس، و همچنین بازارهای جدید برای محصولات صنعتی خود، وارد رقابتی شدید شدند که نتیجه آن تقسیم تقریباً کامل آفریقا در کنفرانس برلین ۱۸۸۴-۱۸۸۵ (۱۲۶۳-۱۲۶۴ شمسی) بود، جایی که مرزهای مصنوعی بدون توجه به قومیت‌ها و فرهنگ‌های محلی ترسیم شد و منجر به بهره‌کشی اقتصادی گسترده گردید. این رقابت نه تنها سرمایه‌گذاری‌های خارجی را افزایش داد و اقتصادهای اروپایی را تقویت کرد، بلکه کشورهای مستعمره را به تأمین‌کنندگان ارزان مواد اولیه تبدیل کرد، که این امر وابستگی اقتصادی آن‌ها را تثبیت نمود و توسعه صنعتی محلی را سرکوب کرد. برای مثال، بریتانیا کنترل هند را برای دسترسی به پنبه و چای تشدید کرد، در حالی که فرانسه و آلمان در آفریقا معادن را غارت کردند، که این فرآیندها گلوبالیزاسیون اولیه را شتاب بخشید اما نابرابری‌های جهانی را عمیق‌تر کرد.
از منظر اجتماعی و فرهنگی، این رقابت امپریالیستی ویرانی‌های عمیقی بر جوامع مستعمره وارد آورد، زیرا اروپایی‌ها با ادعای «مأموریت متمدن‌سازی»[!]، فرهنگ‌های بومی را سرکوب کرده و سیستم‌های اجتماعی را مختل کردند. ورود فناوری‌های پیشرفته مانند تلگراف و سلاح‌های مدرن، مقاومت محلی را درهم شکست و منجر به کشتارهای گسترده شد، در حالی که بیماری‌های اروپایی مانند آبله جمعیت‌های بومی را نابود کرد و تقسیمات نژادی عمیقی ایجاد نمود که تا امروز ادامه دارد. در آفریقا، سیاست‌های استعماری مانند کار اجباری در معادن بلژیک در کنگو منجر به مرگ میلیون‌ها نفر شد، و در آسیا، چین با معاهدات نابرابر مانند معاهده نانجینگ ۱۸۴۲ (۱۲۲۱ شمسی) و ادامه آن در دوره جدید، به بازار افیون و کالاهای اروپایی تبدیل گردید که این امر جنبش‌های مقاومتی مانند شورش بوکسرها در ۱۸۹۹-۱۹۰۱ (۱۲۷۸-۱۲۸۰ شمسی) را برانگیخت. این رقابت همچنین مهاجرت‌های اجباری و اختلاط فرهنگی را افزایش داد، اما اغلب به قیمت از دست رفتن هویت‌های محلی، که زمینه‌ساز جنبش‌های استقلال‌طلبانه در قرن بیستم شد، تمام گردید و جهان را با میراثی از نابرابری‌های اجتماعی روبه‌رو کرد.
در نهایت، رقابت امپریالیستی تنش‌های دیپلماتیک و نظامی را در سطح جهانی تشدید کرد و مستقیماً به جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴ (۱۲۹۳ شمسی) منجر شد. تشکیل ائتلاف‌های رقیب مانند اتحاد سه‌گانه (آلمان، اتریش-مجارستان، ایتالیا) و اتفاق سه‌گانه (بریتانیا، فرانسه، روسیه) برای حفظ تعادل قدرت، رقابت تسلیحاتی را افزایش داد و بحران‌هایی مانند بحران مراکش ۱۹۰۵-۱۹۰۶ (۱۲۸۴-۱۲۸۵ شمسی) و بحران بوسنی ۱۹۰۸ (۱۲۸۷ شمسی) را ایجاد کرد که جرقه‌های اولیه جنگ بودند. این رقابت نه تنها جنگ‌های استعماری کوچک‌تری مانند جنگ بوئرها در آفریقای جنوبی ۱۸۹۹-۱۹۰۲ (۱۲۷۸-۱۲۸۱ شمسی) را به وجود آورد، بلکه جهان را به سمت یک درگیری جهانی سوق داد که میلیون‌ها کشته برجای گذاشت و نقشه سیاسی جهان را بازسازی کرد، از جمله پایان امپراتوری‌های قدیمی و ظهور آمریکا و ژاپن به عنوان قدرت‌های جدید (که خود داستان آن‌ها هم به همین تلخی است). در کل، این دوره جهان را با میراثی از استعمارزدایی ناقص، درگیری‌های قومی ناشی از مرزهای مصنوعی، و نابرابری‌های اقتصادی روبه‌رو کرد که تأثیرات آن تا دوران مدرن ادامه دارد.