کد خبر: ۳۰۱۵۷۷
تاریخ انتشار : ۲۳ آذر ۱۴۰۳ - ۲۱:۳۶
نگاهی به فیلم «فاکس ترات»

هویت گمشده انسانی در اســرائیل

 

فاطمه قاسم‌آبادی
در اسرائیل، بحران هویت انسانی، به خاطر نگاه منفی مردم دنیا، از مدت‌ها قبل، فشارهای زیادی را به‌وجود آورده است. شاهد این ماجرا هم ساخت تولیدات فرهنگی بروزی است که در آنها، سعی شده به‌جای حرف‌های تکراری و خسته‌کننده در مورد ظلم‌های اردوگاه‌های نازی در جنگ جهانی دوم، ترحم مخاطب با استفاده از اتفاقات جدید جلب شود.
در چنین تولیداتی، فیلمسازان اسرائیلی با دقت هرچه تمام‌تر سعی می‌کنند، نقش مردم غزه را که اصل درگیری با آن‌هاست، کمرنگ کنند و در حد اشاره‌ای آن‌ها را در قاب تصویرشان بگنجانند. در این میان، مردم مسلمان کرانه باختری هم که اصلا وجود خارجی ندارند و همه جای فلسطین اشغالی، متعلق به یهودیان است!
فیلم «فاکس ترات» به کارگردانی «ساموئل مائوز» محصول سال 2017 رژیم اشغالگر قدس است. این فیلم ماجرای خبر کشته شدن یک سرباز رژیم صهیونیستی در ایست بازرسی را به تصویر می‌کشد و برخورد خانواده این سرباز با خبر مرگ او را نشان می‌دهد.
داستان ایست بازرسی و تلفاتش
داستان فیلم فاکس ترات، درباره مردی اسرائیلی به نام «میخائیل فِلدمن» است که یک روز از طرف ارتش به اشتباه، خبر مرگ پسرش را به او می‌دهند. همسر او بعد از شنیدن این خبر، بلافاصله دچار تشنج می‌شود و سربازان حامل خبر که برای چنین شرایطی آماده بودند، سریع با تزریق یک آمپول آرام‌بخش، او را بیهوش می‌کنند. 
بعد از این اتفاقات، برادر میخائیل به دنبال آگهی ختم و... می‌رود و خود میخائیل هم از خانه بیرون می‌زند تا خبر را به مادر پیرش که در یک آسایشگاه سالمندان زندگی می‌کند و آلزایمر دارد، برساند.
در کمتر از پنج ساعت بعد، از طریق سربازان ارتش مشخص می‌شود که خبر مرگ «یوناتان» اشتباه بوده است و در واقع در ایست بازرسی، یوناتان با تیراندازی اشتباهی، باعث مرگ مردم بی‌گناه شده است. 
بعد از شنیدن این خبر، میخائیل اصرار می‌کند که باید پسرش را ببیند و مامورین باید او را به خانواده‌اش برگردانند. 
سربازان با اکراه قبول می‌کنند ولی در راه بازگشت، ماشینی که در حال برگرداندن میخائیل بود برای برخورد نکردن با یک شتر، به دره می‌افتد و میخائیل در جا می‌میرد!
اینبار یوناتان واقعا می‌میرد و خانواده‌اش سعی می‌کنند با این فقدان کنار بیایند و زندگی‌شان را ادامه بدهند.
اشکنازی‌ها و اَداهای اروپایی
در فیلم فاکس ترات، مخاطبین از همان ابتدای ماجرا، یک خانواده بسیار مدرن یهودی را می‌بینند که با تصویری که از یهودیان اسرائیل در ذهن مخاطبین است، متفاوت هستند. 
میخائیل و همسرش به هیچ عنوان به شرعیات دین یهود پایبند نیستند و یک زندگی کاملا مدرن و شبیه به قشر مرفه اروپایی دارند. این مطلب از همه چیز، در سبک زندگی آن‌ها مشخص است. 
در این خانواده کوشر(حلال و حرام یهودیان که شباهت زیادی به حلال و حرام‌ها در اسلام دارد) رعایت نمی‌شود. 
مشروبات الکلی، مواد مخدر، نگهداری سگ در خانه، مجلات پلی بوی(مجله‌ای آمریکایی با محتوای جنسی) در خانه آنها وجود دارد و علاوه‌بر آن، زن و مرد ماجرا تنها دو فرزند دارند!
شاید تصویر اسرائیلی که با یهودیان حسیدی و ارتدوکس پر شده است و آن‌ها را کنار دیوار ندبه در حال دولا و راست شدن نشان می‌دهد، در حالی که کلاه‌های عجیب بر سر دارند و موهایشان از دو طرف آویزان است، تصویر کاملی از یهودیان اسرائیل نباشد، چرا که یهودیان شاخه‌های مختلفی دارند و تمام این شاخه‌ها، شامل تندرو‌های مذهبی یا همان حسیدی‌ها نمی‌شود. 
شاخه دیگر یهودیان به نام «اشکنازی‌ها» که شامل یهودیانی می‌شوند که از اروپا به اسرائیل مهاجرات کرده‌اند و معمولا پوست روشن و در مواردی، چشمان روشنی هم دارند و سبک زندگی‌شان هم مانند مذهبیون قید و بند ندارد، در شهرهای غیر مذهبی اسرائیل مانند تلاویو، زندگی می‌کنند و این گروه اکثرا در سیاست، قدرت را به دست دارند.
حالا وجه مشترک تمام این شاخه‌ها چیست؟ در جواب باید گفت با وجود تمام تفاوت‌ها بین مذهبی‌ها و غیر مذهبی‌ها در اسرائیل، یک سری ارزش‌ها برای همه‌شان یکسان است و حتی همان بخش مثلا مدرن که بقیه را هم قبول ندارند، روی یک سری قوانین، به شدت حساس هستند.
برای مثال تعداد بچه‌ها در یک خانواده یهودی ساکن اسرائیل، همیشه مهم است. یعنی سیاست‌ها در این راستا است که خانواده‌ها هر تعداد که بتوانند، بچه به دنیا می‌آورند....
این مسئله بچه دار شدن به تعداد بالا، به شدت مهم است طوری که تیره و شاخه نمی‌شناسد. هم حسیدی‌ها و هم اشکنازی‌ها و... هر تعداد بتوانند بچه‌دار 
می‌شوند تا جمعیت را اگر بالا هم نمیبرند (به خاطر مسئله مهاجر از اسرائیل که در سال‌های اخیر زیاد هم شده است) حداقل کمتر نشوند. در خانواده فلدمن اما قضیه به طرز مسخره‌ای بر عکس است. این خانواده نه تنها دو فرزند بیشتر ندارند، که زن ماجرا اعتراف می‌کند که قصد داشته بچه اولش را سقط کند!
قوانین مربوط به سقط جنین در اسرائیل به شدت جدی گرفته می‌شود و مذهبی و غیر مذهبی هم نمی‌شناسد. جالب است که زن و شوهر داستان طوری با هم در مورد این مسئله حرف می‌زنند که گویی اسرائیل یک کشور معمولی در اروپا است و چنین مسائلی در آن مانند اروپا راحت اتفاق می‌افتد که البته این مسئله کاملا دروغ است و حاصل تلاش سازنده برای مدرن و غربی نشان دادن هر چه بیشتر اسرائیل است.
در همین راستا نام فیلم هم از نام یک نوع رقص دو نفره گرفته شده است و سازنده در جای جای فیلم از این قضیه رقص دونفره استفاده کرده است تا فضای کارش را علاوه‌بر ترحم انگیز بودن، هنری و مدرن نشان بدهد.
ما قوم هستیم نه هم‌کیش
در فیلم فاکس ترات، همان‌طور که گفته شد، خانواده فیلم سبک زندگی بسیار مدرنی دارند و تاکید روی این مدرن بودن تا جایی پیش میرود که در خاطره‌ای که پدر برای پسر تعریف می‌کند، همه گذشته و یادگاری‌هایش، دور انداخته می‌شود و همه چیز با دنیای مدرن، جایگزین می‌شود....
در قسمتی از فیلم یوناتان تعریف می‌کند که یک شب قبل از آمدن به سربازی، پدرش میخائیل آخرین داستان شب عمرش را برایش تعریف کرد(چون رسما بعد از رفتن به سربازی او بزرگسال و بالغ به حساب می‌آمد) در این داستان میخائیل به پسرش گفت، زمانی یک کتاب عهد عتیق بسیار کمیاب و قدیمی در خانواده بود که از پدر مادربزرگش که در آشویتس کشته شد، به یادگار مانده بود و نسل ‌اندر نسل به پسران موقع رفتن به سربازی داده می‌شد... طبق وصیت پدر مادربزرگ، فرزندانش هرگز تحت هیچ شرایط سختی، حق نداشتند این کتاب مقدس را بفروشند. به خاطر همین هم از سال‌ها قبل، این کتاب را در یک ویترین در خانه شان، کنار شیشه عطر و طلاهای مادربزرگ نگه داشته بودند. 
میخائیل در ادامه به فرزندش می‌گوید در سال 1970 وقتی 13 ساله بود، در یک مغازه در تلاویو، یک مجله پلی بوی می‌بیند، این مجله و عکس زن برهنه رویش، چنان او را تحت تاثیر قرار می‌دهد که به خانه بر می‌گردد و بعد از رفتن مادرش از خانه، کتاب مقدس یادگاری را بر می‌دارد و میبرد به همان مغازه و آن را با مجله مورد نظرش عوض می‌کند!
البته میخائیل به پسرش نمی‌گوید بعد از این ماجرا مادرش دچار فروپاشی روحی می‌شود و آلزایمرش در آن سن کم، شروع می‌شود ولی پسرش بعد از تعریف این ماجرا با افتخار به همقطارانش می‌گوید که پدرش 
شب رفتن به سربازی‌اش به جای کتاب مقدس خانوادگی، آن مجله را به او داده است....
این اشاره مستقیم به دور انداختن شریعت و عوض کردن سبک زندگی یهودیان اشکنازی به فرم لیبرالی، در جای جای داستان وجود دارد ولی در داستان شب سربازی پسر، به اوج خودش میرسد و رسما و بی‌پرده، عقاید صهیونیست‌ها را مبنی بر قومیت بدون شریعت و دین را به تصویر می‌کشد....
البته از نقطه نظر دیگر اگر بخواهیم بررسی کنیم، درست از دهه 70 میلادی که فیلم اشاره‌ای گذرا به آن کرده است، اتفاقات خاصی در مبارزات علیه صهیونیست‌ها اتفاق می‌افتد. ماجرای المپیک مونیخ، جنگ یوم کیپور، یوم الارض و... همه در درهه 70 اتفاق افتادند و رسما اسرائیل از این دهه، دیوانگی‌ها و کشتارش را هدفمند‌تر از قبل کرد....
به خاطر تمام این اتفاقات، دهه هفتاد از شروع تا انتهایش، در تاریخ خونین رژیم صهیونیستی از اهمیت خاصی برخوردار است و اشاره سازنده به عوض کردن تورات با مجله مخصوص منحرفان، مثال به جایی در توصیف این دهه خاص و عوض شدن تاکتیک صهیونیست‌ها به نظر می‌رسد.
جنایات اتفاقی!
در فیلم فاکس ترات، مخاطبین هیچ اثری از جنگ واقعی یا حداقل آنچه که در روزهای معمولی، بین صهیونیست‌ها و مردم فلسطین اشغالی اتفاق میوفتد، نمیبینند. 
به جایش یک ایست بازرسی وجود دارد که اغلب سربازان در آن مگس میپرانند و هیچ اثری هم از مردم مسلمانی که در زندانی سر باز به نام غزه اسیر هستند و تحت مراقبت، وجود ندارد!
این تصویرسازی بی‌سر و ته که سازنده مثلا خواسته با سبکی هنری آن را به نمایش در بیاورد، به هیچ وجه قابل باور نیست... و البته که به خاطر حافظه مردم جهان با تصاویر پر از خشونت صهیونیست‌ها، هم خوانی ندارد.
سازنده سعی کرده در فیلمش نشان بدهد که یهودیان با وجود جنایت‌هایشان، چه موجودات با احساس و نازک دلی هستند و اصلا به خاطر همین دلرحمی شان، به جای تصادف با یک شتر، ماشین‌شان به ته دره سقوط می‌کند!
در فیلم شخصیت پدر و پسر ماجرا هر دو نظامی هستند و هر دو نفر در ظاهر انسان‌های آرامی به نظر می‌رسند که قربانی سیاست‌ها هستند... اما همین انسان‌های دل نازک، به وقتش مرتکب جنایت‌های هولناک می‌شوند.
برای مثال میخائیل در جایی از فیلم عنوان می‌کند، در گذشته زمانی که فرمانده بود، خیلی اتفاقی و بی‌دلیل، یک روز که مشغول گشت‌زنی بود، ماشینش را نگه میدارد و همرزمانش را جلو می‌فرستد ولی از قضا جلوتر مین عمل نشده‌ای بود که باعث زنده زنده سوختن همرزمانش شد....
از طرف دیگر یوناتان در ایست بازرسی به خاطر یک قوطی فلزی که از ماشین عرب‌ها بیرون می‌افتد و او خیال می‌کند بمب است، ماشین طرف مقابل را به رگبار میبندد و خیلی اتفاقی، همه سرنشینان را میکشد!
در فیلم فاکس ترات، همه یهودیان، خیلی اتفاقی و از پیش تعیین نشده، جنایت کارند! حتی افسر مافوق یوناتان، زمانی که از کشتار زیر دستانش مطلع می‌شود، با چال کردن ماشین آبکش شده و سر پوش گذاشتن روی این جنایت، عنوان می‌کند که هر چند از این اتفاق ناراحت شده ولی در جنگ حلوا خیرات نمی‌کنند و چنین اتفاقاتی پیش می‌آید! این سبک به تصویر کشیدن جنایت و سعی در بی‌تقصیر نشان دادن جنایتکاران در فیلم فاکس ترات، قابل توجه است. 
در فیلم حتی رفتار خشن و غیر انسانی میخائیل با سگش که به خاطر لگد‌های او از سر عصبانیت، دچار خونریزی داخلی شده هم به حساب بینوایی و ناراحتی‌های روحی میخائیل گذاشته می‌شود!
«لیوی اشکنازی» بازیگر نقش میخائیل، به خوبی با چشمان بزرگ آبی رنگ و همیشه‌گریانش، به همراه چهره و حرکات خسته‌اش در فیلم، ذهن مخاطب را از وجه‌های سیاه شخصیت میخائیل مانند بیرحمی، خودخواهی‌، عیاشی و... دور می‌کند و به جایش، ترحم مخاطبین را برای پدری که در یک روز، دو بار پسرش را از دست می‌دهد، بر می‌انگیزد. 
پستت را ترک نکن!
در فیلم فاکس ترات، مخاطبین پدری مضطرب را می‌بینند که وقتی می‌فهمد خبر مرگ پسرش دروغ بوده است، با اصرار از ارتشیان می‌خواهد که پسرش را بر گردانند.
همسر میخائیل در رفتاری عجیب، مخالف این برگشت است ولی میخائیل اصرار دارد پسرش را از نزدیک ببیند و به ارتشی‌ها اعتماد ندارد.....
در نهایت طی روند فیلم، مخاطبین متوجه می‌شوند که همین اصرار به برگرداندن یوناتان از سر پستش باعث مرگش می‌شود و اتفاقی که در سر پست نیوفتاد، در تصادف ماشین با شتر بی‌صاحبی که در صحنه‌های مختلف رها بود، رخ می‌دهد!
در اسرائیل مسئله سربازی، مسئله بسیار مهمی است و چیزی به نام سربازی نرفتن وجود ندارد مگر برای یهودیان حسیدی که طبق قوانین خودشان، هرگز وارد نزاع و درگیری نمی‌شوند... در اسرائیل به غیر از حسیدی‌ها، همه باید به سربازی بروند. 
پسران سه سال و دختران 21 ماه در اسرائیل به خدمت می‌روند و بعد از پایان خدمت هم، همه‌شان به ارتش ذخیره می‌پیوندند که این یعنی، هر زمان ارتش به این نیروها نیاز داشت، همگی باید برای خدمت حاضر باشند. به نوعی می‌توان گفت، مردم اسرائیل سربازان ابدی هستند.
به خاطر همه این دلایل، سربازی رفتن جزو خط قرمز‌های اسرائیل است و هیچ هنرمند، سیاستمدار، اقتصاد دان یا حتی مردم عادی، حق ندارند به آن، به هیچ صورتی، اعتراض کنند. 
این یعنی بر خلاف یک سری کشورهای شرقی اعم از کشور خودمان، که همیشه پسران سر رفتن به سربازی غر می‌زنند و آن را دلیل عدم پیشرفت‌شان در زندگی می‌دانند، در اسرائیل خبری از چنین 
غرزدن‌هایی نیست و سربازی با وجود خطرات و تمام جنایت‌هایی که سربازان موظفند مرتکب شوند، همیشه به شکلی مقدس به تصویر کشیده می‌شود.
درست است که سربازی در کشورهای معمولی می‌تواند با برنامه‌ریزی درست، هدفمند‌تر باشد طوری که شخص سرباز، بتواند در مدت خدمتش، تجربیات کاری و اجتماعی متفاوت و مفیدی به دست بیاورد ولی زیر سؤال بردن اصل سربازی، که چند سالی است مد شده، به هیچ وجه به صلاح یک مملکت نیست و کارگردان اسرائیلی با ظرافت این مطلب را در فیلمش گنجانده است.
به این صورت که حضور یوناتان سر پستش را 
به نوعی عامل نجاتش می‌داند و بی‌اعتمادی پدرش به سیستم و اصرارش برای برگرداند پسرش از خدمت را، در راستای مرگ او قرار می‌دهد.
فیلم فاکس ترات، از منتقدین غربی نمرات بالایی دریافت کرد و مخاطبین هم نمرات قابل قبولی به آن دادند. در کل می‌توان گفت، حکایت رنج این خانواده صهیونیست و دست و پنجه نرم کردن با عذاب‌های روحی شان، بر عکس بیشتر فیلم‌های اسرائیلی، مورد توجه قرار گرفت.